ضمن تبریک خدمت آقای بطحایی وزیر محترم آموزش و پرورش
خوشحالیم و این خوشحالی را در معلمان مازندران لمس می کنیم.
" مزلو " سلسله نیازها را مطرح کرده اند و گفته اند پایه نیاز، نیازهای فیزیولوژیکی است ، نیازهای اولیه انسان هاست .
با داشتن سه مدرک کارشناسی ارشد دو مدرک لیسانس دو مدرک کاردانی نتوانستم وارد دانشگاه فرهنگیان بشوم ؛ نمی دانم چه سرّی دارد ؟! من در مقطع ابتدایی با مدرک فوق دیپلم آموزش ابتدایی و تجربی و لیسانس شیمی و فوق لیسانس تکنولوژی ، مدیریت آموزشی و روان شناسی بالینی و دکتری مشاوره ادامه تحصیل دادم و در همه مقاطع کار کردم و در سطح مدیریتی هم مشارکت داشتم و در سال 88 به عنوان رئیس گروه های آموزشی استان مازندران فعالیت می کردم .
ما یک سری فعالیت هایی داشتیم تا بتوانیم استان مازندران را در بین 31 استان فعال بکنیم. در سال 93 و 94 در گروه شیمی خدمت دوستان رسیده بودیم .
از وزیر محترم می خواهم دغدغه های همه معلمان ، فرهنگیان کشور ما در هر سه مقطع این است که فاصله گرفته اند با هم قطاران خودشان در سیستم آموزشی .
ما بچه سوادکوه هستیم و در ساری زندگی می کنیم. در آنجا تونلی هست که وقتی کارگران به درون تونل می روند. آدم های شسته و رفته و تمیز به داخل تونل می روند و بعد با چهره سیاه از آنجا بیرون می آیند. دو سه ساعت که استراحت کردند خستگی از تنشان بیرون می رود. ولی خستگی از یک معلمی که از یک کلاس درس با آن همه آسیب هایی که اجتماعی هست در نمی رود.
من در سال 92 بازنشسته شدم . بیست و پنج سال پیش از موعد مقرر دوباره به دعوت همکاران دولت تدبیر و امید برگشتم تا باز بتوانم در این سنگر خدمت بکنم. به این امید که نگاه های بچه های ما در دوره اصلاحات معلمان خیلی خیلی دیده شدند.
متاسفانه سی سال به عنوان یک جانباز صحبت می کنم سی سال در آموزش و پرورش خدمت کردم. نتوانستیم معیشت فرهنگیان را ببینیم. ما زمانی هجده میلیون دانش آموز داشتیم . زمانی بود که یک میلیون و خورده ای معلم داشتیم. امروز سیزده میلیون دانش آموز داریم. امروز مدارس غیر انتفاعی مدارس هیات امنایی مدارس نمونه دولتی تیزهوشان به کمک ما آمده اند اما هنوز مشکلات آموزش و پرورش حل نشده است . . ساختار دانشگاه فرهنگیان اگر تغییر نکند نمی تواند کمکی به حال ما بکند
یک شاگردی در چند وقت اخیر مرا سوار ماشینش کرد گفت من چهارده میلیون حقوق می گیرم. هم سطح بنده ایشان دانش آموز من بود. عضو هیات علمی بود. ما در سال 81 این تفاوت تطبیق را در آموزش و پرورش انجام دادیم ولی امروزه این یک حلقه مفقوده در آموزش و پرورش است.
جناب آقای وزیر!
من با شناختی که از حضرتعالی دارم با نگاهی که شما در انتصابات انجام می دهید مطمئنم اگر این مشکلات معیشتی معلمان را به دست شما حل نشود هرگز حل نخواهد شد. چون شما شناخت کاملی نسبت به آموزش و پرورش دارید.
فقط شما نیستید به همه مسئولین نظام می گویم . ما خدمت مقام معظم رهبری در سال 94 و 93 رسیدیم ایشان تمام مشکلات را تیتر کردند ما می خواستیم در آنجا صحبت بکنیم ولی از آن زمان هم هنوز هیچ خبری نشد یعنی آموزش و پرورش دیده نمی شود. چرا؟
شما هر چه قدر فیلتر کنید باز نمی توانید جلوی اینها را بگیرید بنابراین تربیت باید قبل از ورود دانش آموز صورت بگیرد. من در دانشگاه هم تدریس می کنم. مشکلاتی که ما در مقطع ابتدایی در مقطع راهنمایی و متوسطه داریم به هیچ وجه در دانشگاه ها نداریم. من نسبت به سه گروه کرنش می کنم و حاضرم بروم و زانو بزنم .یکی شهدا و جانبازان انقلاب و گروه دیگر معلمان هستند ، اساتید دانشگاه هستند آنها چیزی به ما می آموزند.
ما صدایمان باید به کجا برود منی که امسال سی سال سابقه دارم و آبدیده شدم . در آن زمان در دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم به سختی پزشکی بود در سال 64 ما در آزمون شرکت می کردیم می بایستی مطابق دانشجویان پزشکی رتبه می آوردیم تا معلم می شدیم حتی آموزش ابتدایی. نخبگان می آمدند اما آیا امروز نخبگان به سمت آموزش و پرورش می آیند ؟
اگر میزان بیکاری در جامعه ما بسیار زیاد است چون می روند به مدارس غیر انتفاعی .... به معلم سیصد هزار تومان ، دویست هزار تومان فیش حقوقی به معلم می دهند دومیلیون می گیرد .اصلا این بستر برای جوانان ما که بیایند فرصت پیدا بکنند در آموزش و پرورش حتی در مشارکت های مردمی اینها دیده نمی شود.
جناب آقای وزیر !
از شما خواهشمندم از ما که گذشته است ولی به مشکلات معیشتی معلمین توجه کنید. از سال 92 ما را به تربیت معلم آوردند . دوستان دولت تدبیر و امید خواهش کردند که دوباره به آموزش و پرورش بیاییم .
من این خیابان تربیت معلم را سفید کردم و با داشتن سه مدرک کارشناسی ارشد دو مدرک لیسانس دو مدرک کاردانی نتوانستم وارد دانشگاه فرهنگیان بشوم ؛ نمی دانم چه سرّی دارد ؟!
اگر دانشگاه فرهنگیان بخواهد رشد کند باید معلم را به عرصه کار بیاورد .
یک سری مسائل هست که تیتر می کنم.
غربال گری :
امروز آسیب های اجتماعی بچه های ابتدایی ما را تهدید کرده است. بنده به عنوان یک روان شناس بالینی صحبت می کنم. تربیت جنسی در مقاطع ابتدایی .ما نمی توانیم جلوی اینها را بگیریم اینها سیستم های مجازی هستند که در و دیوار را نمی شناسند ، شما هر چه قدر فیلتر کنید باز نمی توانید جلوی اینها را بگیرید بنابراین تربیت باید قبل از ورود دانش آموز صورت بگیرد. ما غربال گری نکردیم و به راحتی می توانیم از طریق آزمون
MMPI و SCL - 90 - R [اس. سی. ال. - ناینتی - آر.]
غربال گری بکنیم و آسیب شناسی بکنیم.
انتخاب آموزگاران در مقاطع ابتدایی . بسیار مهم و حساس است. امروز شکاف بین نسل ها بسیار زیاد شده است. ما بچه هایمان را به سختی داریم تربیت می کنیم. ما بایستی سیستم های مجازی را تبدیل به یک فرصت بکنیم نه به عنوان یک تهدید. من به عنوان یک کارشناس ارشد تکنولوژی آموزشی و با سابق هفت سال در تکنولوژی آموزشی با شما صحبت می کنم. ما توانستیم با یک دستگاه وب با تمام شهرستان های خودمان را ویدیو کنفرانس بگذاریم و خیلی هزینه ها را در آن زمان در دوره های آموزشی بهینه بکنیم.
جناب آقای نیکزاد ؛ مدیر کل محترم استان مازندران از نیروهای بسیار خوب ، فعال و جوان که در شهرستان بودیم با ما همکاری بسیار خوبی داشتند. اگر هفتاد و خورده ای در اثر یادگیری از طریق دیدن و لمس کردن و حس پنج گانه صورت بگیرد در کلاس بنده را به عنوان یک اعتبار بخشی به سند عضو چشم انداز برنامه ریزی درسی در مازندران بودم. ما خیلی صحبت کردیم و گفتیم اینها را در درس ها ببینید . شنیدن کی بود مانند دیدن ؟
انتخابات مدیران مدارس. کسی اگر نتواند در کلاس در صف باشد تدریس کرده نباشد ایشان نمی تواند مدیر خوبی باشد بایستی به مهارت های فنی و انسانی برسد بعد به درجات ادراک برسد.این پله ها را بایستی طی بکند. ساختار دانشگاه فرهنگیان اگر تغییر نکند نمی تواند کمکی به حال ما بکند. باید نخبگان وارد دانشگاه فرهنگیان بشوند. نه این که هرمدرک تحصیلی نخبه بار می آورد. ممکن است فوق دیپلم آموزش ابتدایی به مراتب از یک لیسانس کارایی بالاتری داشته باشد. باید اینها را شناسایی بکنیم. بحث دیگری که مطرح است در رشته های نظری علوم انسانی و تجربی و ریاضی بچه ها بدون مهارت مدرک می گیرند. اگر مهارتی به آنها داده نشده مدرک دیپلم به آنها داده نشود. جوانی که در ژاپن وارد دانشگاه می شود نود و پنج درصد آنها وارد محیط بازار کار می شوند پنج درصد در دانشگاه می مانند. این پنج درصد اتاق فکر آن نود و پنج درصد هستند. ما از اسکناس های پنج پایه شروع کردیم. معلمان را دریابید. این چند گانگی مدارس را که باب بشود بچه های مردم دیگر نمی توانند پزشک بشوند. فقیر و بدبخت و بیچاره ها به مدارس دولتی می روند مثل دوران طاغوت . ولی شما ده سال اول انقلاب را نگاه کنید بچه های روستایی آمده بودند صندلی دانشگاه ها را پر کرده بودند. بچه ای که پدرش گفت شانست را امتحان کن امروز فوق تخصص رشته پزشکی است. اما آیا در آینده چنین چیزی امکان دارد ؟
در آینده کسی می تواند توانمند باشد که پول داشته باشد. این فرصت ها را به بچه های روستایی و مناطق محروم بدهید. این مدرسه های شبانه روزی را بگذارید. الآن بچه ها تغذیه ندارند.
در زمان قبل از انقلاب ( دوران طاغوت ) به ما تغذیه می دادند ؛ اگر غذا نمی خوردیم یک سیب لبنانی می دادند یک موز می دادند.
امروز بچه ها تغذیه ندارند و باعث شده کارایی آموزشی به حداقل برسد.
در سوادکوه پدرانمان به ما می گفتند انقلاب نکنید ولی ما می گفتیم اینها فاسدند باید بروند. سال 56 که کلاس پنج ابتدایی بودیم پا به پای انقلاب آمدیم با شهید بهشتی. همان جا تشکیلات داشتیم.
سعی می کردیم خدمت مان در دستور کار باشد.
در این سی سال سعی کردم معلم خوبی باشم.
ادامه دارد
ویرایش و پیاده سازی " زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
سرّش معلوم است زیادی می دانید. معلم باید در این
جامعه کر و کور و ناآگاه و بیسواد باشد تا به درد نظام آموزشی بخورد.
رحمت خدا بر آن جوان که مظلومتر است و سلام ما بر بحرالعلوم ها و سید جمال الدین ها که انتقال مقبره اش به افغانستان رسید و ... و سلام بر آن جوان مسرور شده به شناخت امام زمانش که قدرنشناسی قوانین جامعه اش از او بهره نمی برد و او نیز اهلی برای انتقال علمش نمی یابد!! وااسفا!!
شما را همرنگ خود می کنند. آنقدر نسبت به
شما و تلاش بی امان شما بی تفاوت می گردند
و آنقدر به تلاش نکننده پاداش و موقعیت می دهند
که تلاشگر تصور می کند مسیر را اشتباهی طی
می کند. اینجا همه چیز تابع کارکرد ساعت شنی
است و برای کار کردن نیازمند وارونه شدن است.
اینها را بگیرید بنابراین تربیت باید قبل از ورود دانش آموز صورت بگیرد. "
و این یعنی ورود خانواده در امر تربیت کودکان. چقدر
این کانال غافل از احوال خویش است و چقدر با رفتار
جاهلانه خود برخی والدین ، در تخریب روح و روان
کودکان خواسته و ناخواسته اثر سوء می گذارند.
تلویزیون هم اثرگذاری رسانه ای خود را با غفلت 40 ساله و با سیرقهقرایی از صحنه روزگار محو و نابود کرده است.
تربیت معلم در طی این 40 سال بیشتر شبیه یک
بازداشتگاه 2- 4 ساله بوده . دانشجو از سایه خود
می ترسد چه رسد به اعتماد به دوستش یا
همکلاسی اش و یا استادش. ترس ایجاد شده از
آنان معلمانی ترسو و بی خاصیت می سازد که
توانایی ایجاد تغییر یا اثرگذاری مثبت به دانش آموز
را از دست می دهد. او طی 30 سال خدمت به
تبعیت از ترس زائیده شده دوران تحصیل، با سایه وحشتناک این ترس عمر خود را به بطلالت و پوچی می گذراند.
او طی 30 سال فقط روی کتاب را تدریس کرده و آخر ماه حقوق گرفته است.
چیزی شبیه عصر جدید چارلی چاپلین.
با 25 رفتید از این نهاد، از کشور که نرفتید بالاخره
از این نهاد حقوق حداقل و مصیبت حداکثر تا آخر عمر
دریافت خواهید کرد. زیاد خوشحال و خودخواه نباشید.
همگی با هم می سوزیم فرقی ندارد .
از این نهاد رفتید از این کشور که نرفتید.
حداقل حقوق و حداکثر مصیبت تا آخر عمرتان
شریک زندگی شماست. خوشحال و خودخواه
نباشیم. همگی با هم خواهیم سوخت.
آجیل بسته بندی شده ، خرما، انجیر، پنیر هلندی و نان،
موز و سیب و.... می دادند.
امروز فاسدپذیرترین و رودست ماندنی ترین یعنی شیر
را می دهند آن هم با چه اوضاعی !!!!
یک روز هست سه روز نیست. ناخالص است . برخی از آدم
بزرگ ها از بوی شیر بیزارند چه رسد به کودک و نوجوان .
سوز شوند. امروز افراد باهوش متوسط نمی آیند تا
بسوزند تا چه رسد به نخبه. امروز این شغل را محو و
نابود کردید.