صدای معلم :
شما بفرمایید به عنوان فردی که جایگاه علمی دارید و در دانشگاه تدریس می کنید آیا نمونه و مثال این گونه حرکات و این گونه تجارب در کشورها و نظام های آموزشی توسعه یافته هم می توانید چند مصداق ذکر بکنید؟ آیا اینها انجام می شوند؟
حکیم زاده :
اولا فلسفه نظام تعلیم و تربیت ما با نظام های دیگر متفاوت است بنابراین قرار نیست هر کاری که انجام می شود را با آنها مقایسه بکنیم. ما بر اساس سند تحول بنیادین انسان را به عنوان خلیفةالله تعریف می کنیم که زندگی اش محدود به این دنیا نیست و قرار نیست ما انسان را فقط برای یک زیست آرام و عاری از دغدغه و بدون حساسیت در زندگی این دنیا آماده بکنیم. اما آن چیزی که در این خصوص من می توانم به شما بگویم این است که آشنا کردن با قهرمانان یک سرزمین و احترام گذاشتن به آنها در کشورهای دیگر هم خیلی مورد توجه است و امری نیست که فقط مختص کشور ما باشد این یک امر فراگیر است.
صدای معلم :
آشنایی با اسطوره ها و قهرمانانی که برای دفاع از کشورشان جان خود را فدا کردند صحیح است و در کشورها مرسوم است ولی آنها در یک قالب آموزشی فعالیت می کنند که در واقع نه ایدئولوژیک است و نه در یک نظام آموزشی که سیاست زده است جای گرفته است .
در این جا به نظر می رسد نگاه ابزاری به افراد و پدیده ها و رویدادها وجود دارد و مهمتر از آن ایدئولوژیک بودن آموزش.
آیا شما فکر می کنید این می تواند از نوع رابطه " این همانی " باشد و این قالب ها می توانند با هم دیگر تناسب و هماهنگی داشته باشد و یا از آدم ها برای برخی اهداف متعالی و ارزشهایی که مورد قبول و وفاق همه است استفاده ابزاری نشود.
نظر شما چیست؟
حکیم زاده :
این حرف شما کلی است و شما هم شواهدی و استناداتی برای گفته هایتان ندارید. ممکن است حستان این گونه باشد یا تجربه شخصی شما این را بگوید ولی من با این گزاره هایی که شما گفتید موافق نیستم.
صدای معلم :
یعنی شما باور دارید در نظام آموزشی ما هیچ استفاده ابزاری نسبت به دانش آموزان و معلمان وجود ندارد و همه چیز کاملا در جای خودش قرار دارد؟ کرامت انسانی کاملا در جایگاه خودش قرار دارد و همه چیز قابل دفاع است و باید به دنبال استناد و گزاره بود؟
حکیم زاده :
این حکم کلی که استفاده ابزاری می شود یا نمی شود با این که ما نقد داشته باشیم به برخی از کاستی ها نظام های تعلیم و تربیت متفاوت است .ما نمی توانیم بدون در نطرگرفتن یک موضوع حکم کلی بکنیم راجع به نیتی که وجود دارد. ما در مورد یک موضع مشخص داریم صحبت می کنیم که شما از من سوال کردید که چنین امری در کشورهای دیگر هست یا نه من هم پاسخم این است قالب تربیتی نظام آموزشی ما متفاوت است و لزومی ندارد آن ها را مقایسه کنیم در همه امور که آیا دیگران این کار می کنند و آیا ما آن را انجام بدهیم یا نه .اما به طور کلی پاسداشت کسانی که قهرمان هستند و ایجاد یک روحیه ایثار و فداکاری امری است مورد توجه همه نظام های آموزشی ؛ به عنوان مثال شما هم می دانید در نظام آموزشی آمریکا از همان ابتدا بچه ها را با حس غرور ملی بزرگ می کنند و برای این که چنین حسی را در آنها پرورش بدهند کارهای متعددی می کنند.از جمله می توان به حضور سربازانی که رفتند و برای کشورشان جنگیده اند در مکان های آموزشی دیگر حضور پیدا می کنند و یک طور احترام خاصی به اینها گذاشته می شود و امتیاز خیلی خاصی دارند.
صدای معلم :
خانم حکیم زاده شما در دانشگاه تدریس می کنید و به دانشجویان درسی را ارائه می کنید به نام آموزش تطبیقی یا آموزش پرورش تطبیقی .
در صحبت های خود طوری صحبت می کنید که « سند تحول بنیادین » گویا قرار است درمان تمام دردها و مشکلات آموزش و پرورش باشد و کلید رهایی بخش برای چالش های آموزش و پرورش تلقی بشود .
آیا فکر می کنید آن مسائلی که به دانشجویان یا معلمان در رشته های علوم تربیتی می فرمایید و چیزی که الآن می فرمایید ؛ تطابق و هماهنگی دارد؟
آیا در دانشکده ای که شما تدریس می کنید سند تحول بنیادین را به عنوان یک « نسخه شفابخش » معرفی می کنید؟
حکیم زاده :
بحث ما سند تحول بنیادین نبود. این که می گویم یک نسخه شفا بخش است من چنین تعبیری را نداشتم. من گفتم یک نقشه راه خوبی است و لزوما آن طور نیست که همه جزئیات در آن مشخص شده باشد و مسیرها را مشخص کرده باشیم. اگر بخواهیم راجع به سند تحول بنیادین صحبت بکنیم و کارکرد نظام آموزشی باید یک گفت و گوی جداگانه و اختصاصی راجع به این موضوع داشته باشیم.
صدای معلم :
آقای سحرخیز یک چهره ای بوده که در داخل آموزش و پرورش فعالیت کرده و تا حدودی در جریان مشکلات آموزش و پرورش است .از دیدگاه خودشان که نسبت به آموزش و پرورش دارند ولی افرادی خارج از آموزش و پرورش هستند و بعضا تخصص یا اصولی در زمینه مسائل آموزش و پرورش ندارند مانند صحبت های آقای پناهیان در یادواره شهید دانش آموز حسین سپهر که بیان کردند.
ایشان گفته اند که وزارت آموزش و پرورش بخشنامه می دهد که دانش آموزان سر مزار شهدا نروند این مسبب آن است که دانش آموزان ضعیف شوند و در مقابل استکبار نتوانند ایستادگی کنند ؛ اگر راست می گویند چرا کاری نمی کنند که اینترنت مستهجن از دسترس دانش آموزان خارج شود؟
فکر می کنید چرا افراد باید بیایند و در منابع و در جاهایی که با حوزه های عمومی ارتباط دارد حرف هایی بزنند که تخصصی ندارند .
در آموزش و پرورش البته ایشان قبلا به نکاتی اشاره کرده بودند.
چرا مسئولین آموزش و پرورش استقلال آموزش و پرورش را به این آقایان و به این دوستان البته ممکن است نیت شان خیر و درست باشد به آنها گوشزد نمی کنند که کسانی که در آموزش و پرورش متخصص و صاحب نظر هستند به نقد و بررسی بپردازند.
آیا شما فکر می کنید این استقلال به رسمیت شناخته می شود و دلیل انفعال مسئولین آموزش و پرورش در مورد این مسائل چیست؟
حکیم زاده :
من تصور می کنم آموزش و پرورش ما خیلی مظلوم واقع شده است. از این جهت که قبل از این که این تعامل و گفت و گو شکل بگیرد و سؤال بشود در رابطه با یک موضوع حکم صادر می شود. البته از این جهت که آموزش و پرورش یک مسئله همگانی است ما نمی توانیم بگوییم چه کسانی حق اظهار نظر دارند یا چه کسانی حق اظهار نظر ندارند و یا این حق اظهار نظر وجود دارد یا ندارد. اما نکته مهم رعایت قواعد در اظهار نظرکردن است.
اگر بخواهیم با رعایت اصولی که باید در تعامل و گفت و گو و نتیجه گیری به آن توجه بشود به این مسئله نگاه بکنیم می بینیم در خیلی از موارد این قواعد رعایت نمی شود. فرصت های کافی برای تبیین به آموزش و پرورش داده نمی شود و از هر فرصتی استفاده می شود تا کوچکترین موضوعی که مورد تایید برخی افراد نیست بهانه هجمه های بزرگ شود . اولا در این بخشنامه همان طور که خود شما اشاره فرمودید همه دانش آموزان را در بر نمی گرفت و فقط یک تعدادی از دانش آموزان بود و بعد توضیح داده شد که کم دقتی بوده است.
این کم لطفی در حق آموزش و پرورش است در حالی که بسیاری از برنامه های تربیتی و بسیاری از اردوهایی که آموزش و پرورش برگزار می کند تماما در جهت تقویت حس ملی میهنی دانش آموزان و حفظ ارزش ها و تقویت انسجام اجتماعی و وحدت ملی و هویت ایرانی اسلامی است نادیده گرفته شود و فقط با استناد به یک جمله در بخشنامه آموزش و پرورش متهم شود که می خواهد دانش آموزان را از ارزش ها دور کند.
این رفتار که ما به استناد این موضوع همه آن خدمات را نادیده بگیریم با اصول خیلی سازگار نیست و اگر تریبون های بیشتری در اختیار آموزش و پرورش قرار بگیرد و فرصت های بیشتری داده شود و توضیحات همکاران را بشنوند راجع به مجموع اقداماتی که در جهت حفظ ارزش های دفاع مقدس در آموزش و پرورش انجام می شود قضاوت منصفانه ای خواهند داشت .
من خودم در معاونت ابتدایی تجربه دارم. در ایام انتخابات شایع کرده بودند که آموزش و پرورش می خواهد فعالیت های قرآنی را حذف کند و مرتب رسانه ها سوال می کردند که آیا شما قصد حذف فعالیت های قرآنی را دارید ؟در حالی که ما در پیش دبستانی پیوست انس با قرآن کریم را داریم و بر اساس مصوبات و دستورالعمل ها برنامه های بسیاری برای آموزش قرآن در دبستان داریم . گاهی اوقات نداشتن این اطلاعات باعث می شود که ما قضاوت شتاب زده ای بکنیم که با واقعیت های موجود فاصله دارد.
صدای معلم :
خانم حکیم زاده شما فکر می کنید مشکل آموزش و پرورش در نداشتن تریبون است یا در تفکر برخی از مدیران یا اکثریت مدیرانی که در آموزش و پرورش هستند؟
حکیم زاده :
یک مقدار به خاطر این است که تریبون کافی در اختیار ندارد.
صدای معلم :
از همین تریبون هایی هم که دارند واقعا درست و موثر استفاده می کنند؟
حکیم زاده :
نه در مسائل آموزش و پرورش بلکه به طور کلی در اظهار نظرهایی که راجع به کلیه امور در جامعه داریم به نظر می رسد با دستورات دینی و قرآنی که داریم و ما را بر حذر می دارد که با داشتن اطلاعات اندک قضاوت های کلی بکنیم فاصله گرفته ایم و این نادیده گرفتن اخلاق در قضاوت هایمان است.
اگر همه ما به آن دستورات اسلامی که در قرآن آمده و در رابطه با نظر دادن و قضاوت کردن است پایبند باشیم اظهارنظرهای کلی از این دست که با دیدن کوچکترین اشتباهی حکم کلی بدهیم در رابطه با یک امری قطعا اجتناب خواهیم کرد و قبل از هر قضاوتی بررسی خواهیم کرد و اطلاعات را جمع آوری خواهیم کرد. قبل از این که حکم صادر کنیم توضیحات اصحاب آن موضوع را خواهیم شنید اینها حداقل هایی است که باید رعایت شود متاسفانه چون رعایت نمی شود خیلی سریع ما به محض مشاهده و شنیدن بعضی از امور، حکم خودمان را صادر می کنیم و تعداد بسیاری از افراد اجتماع را دچار دغدغه می کنیم . ما از جهت اخلاقی مسئول این دغدغه هایی هستیم که بدون داشتن دلیل کافی در اذهان بسیاری از مردم ایجاد می کنیم و آنها را ناراحت می کنیم.
صدای معلم :
شما اشاره کردید به اردوهایی که در آموزش و پرورش برگزار می شود از قید « تماما » استفاده کردید در جهت آن اهدافی که خودتان ذکر کردید.
شما مستحضر هستید بیش از نود درصد اردوهای که برای دانش آموزان برگزار می شود اردوهایی است که در ارتباط با راهیان نور است شاید حدود نود و دو یا نود و چهار درصد باشد .
آیا این اردوها اصولا می توانند بار علمی داشته باشند ؟
آیا آن ها می توانند به عنوان یک گردش علمی یا فرصت مطالعاتی و یا فرصت تحقیقاتی خارج از حوزه آموزشی مدرسه برای دانش آموزان تلقی بشوند برای تحکیم آن یادگیری یا آن آموزش های تجربی که در مدرسه به آنها یاد داده شده است یا در زمینه آموزش مهارت های شهروندی یا آموزش و پرورش مدنی.
آیا اینها با یکدیگر مطابقت دارند؟
حکیم زاده :
من به خاطرم نمی آید که قید تماما را گفته باشم.
صدای معلم :
چرا گفتید.
حکیم زاده :
گفته ام که هدف تمام این اردوها این است. این که در اجرا ما چه می کنیم و تا چه اندازه دستورالعمل هایی که به کار می گیریم و فرصت هایی که خلق می کنیم کمک می کند که آن هدف برآورده شود نیازمند بررسی است .این موضوع چون مستقیما به حوزه کاری من برنمی گردد و روی آن پژوهشی نداشتم نمی توانم اظهار نظر دقیقی در این زمینه بکنم. اما آن چیزی که شما فرمودید فکر می کنم اگر اردوها درست اجرا شوند بله می توانند مهارت های زندگی و کار گروهی را به بچه ها یاد بدهند .مهارت های شهروندی و فرصت های رشد مهارت های اجتماعی را فراهم بکنند اما الزامی ندارد که اردوها همه یک مشق علمی باشند.برای ما کارکرد تربیتی در اردوها خیلی مورد توجه است و لزوما قرار نیست که هر اردویی شما بگذارید یک گردش علمی برای افزایش معلومات دانش آموزان در فیزیک یا شیمی یا ریاضیات باشد.اردوها می توانند در خدمت اهداف تربیتی و رشد مهارت ها باشند اما به شرطی که این که درست برنامه ریزی بشود از این فرصت ها خیلی خوب استفاده بشود خود تعامل مربیان با بچه ها و برنامه ریزی هایی که انجام می شود همه محتوای تربیتی داشته باشد وخدای ناکرده به ضد خودش تبدیل نشود.
صدای معلم :
اگر صحبت دیگری دارید بفرمایید؟
حکیم زاده :
ممنون هستیم از این فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
ویرایش و پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش /
نظرات بینندگان
من دانشجوی فوق لیسانس ایشان در دانشگاه تهران بوده ام بهترین کلاس ها را من با ایشان داشته ام ولی نمی دانستم در خارج بوده اند
تدابیر بعدی. موضوع بیشتر از بوی آموزشی بوی سیاسی
می دهد. سرکار فرزندان ما گوسفند نیستند که شما چوپانان
هر طور که دوست دارید آنها را به چرای مفاهین مورد نظر
ببرید. آنان به نشاط و روحیه و انید نیا زمندند نه سازوبرگ
جنگ و خونریزی. شما آنان را برای جنگ های بعدی که
تر س آنها وجودتان را گرفته آماده می کنید . شما به تربیت
کل دانش آمو زان خیانت می کنید .والدین خود بر اساس صلاح
قهرمان پروری یا حفظ ارزش را اختیاری یادمی دهند نیازی به
شستشوی ذهنی شما امانت داران خاین نیست. ملت را گول نزنید.
ما عفو امفریبی یا کاسه داغتر ازآش نمی خواهیم.
مفاهیم
امید
خائن
عوامفریبی
... بر تابعیت چون شما ترسوان از سیاست هایی که ....
... بر زورگویی مسولین آموزش و پرورش در انتخاب مواد آموزشی.
...بر ترس و تابعیت همه مسولین از سیاست های غلط تربیتی.
لعنت بر همه آنانی که بر دانش فراگرفته دیروز خود برچسب غربی می زنند.
... بر تحجر و استبداد مسولینی که حرف حساب را نمی فهمند.
... بر همه آنانی که خدا و مکافات او را فراموش کرده اند.
لعنت ........
قانون غلط ، غلط است نیازی به توجیه و تفسیر ندارد. مرگ بر استبداد آموزشی.
مجری طرح شهاب
مجری طرحهای پرورشی
مجری طرح نماز
مجری طرح جابر
مجری طرح ....
«اردوها» ،-البته بجز اردوهای ملی وکشوری- بایستی با تصمیم شورای مدرسه و رضایت والدین برگزار شوند . شرائط ایمنی وسیله نقلیه را رعایت کرد و اقدامات لازم برای صیانت جانی و اجتماعی و... شرکت کنندگان را ایجاد نمود واین امر ،نیازمند کارگروهی است و بهتر است از هر استان یک نفر از طریق یک نشست کارشناسی با حضور صاحبنظران خبره راجع به ارتقاء مقررات آن اقدام نمایند .
ومن معتقدم تخریب مسئولین امر از جمله مسئولین وزارت(مثلاً خانم دکتر حکیم زاده و ....)در حالیکه اصلاً تقصیری در این قضیه وتدوین مقررات اردویی ندارند و بحث های جنجالی و چالشی ، اصلاً نه منطقی است ونه خردمندانه .....
با تشکر
جمله هایی که برای هر نشانه یاد می گیرد همه بوی مرگ می دهد. چرا؟
چون پدرش از مدافعان حرم است و مرتب این کلمات و جملات در ذهن این کودک نقش بسته است. من معلم ناراحت می شوم وقتی هر موضوعی برای نقاشی به او می دهم فقط و فقط خون و کربلا و موشک می کشد. پنج ماه از سال گذشته است. نمی توانم به خانواده اش هم عنوان کنم.
دردسر زیاد دارد.
شهربازی نمی آید. پارک نمی آید. در حیاط فقط رژه می رود.
با چفیه سر کلاس می نشیند.
این آینده را برای بچه ها می خواهید؟
اصلا نمی خندد. می پرسم چرا؟ می گوید. خدا قهرش می گیرد. جرات نمی کنم با پدر و مادرش صحبت کنم. درسش بسیار ضعیف است ولی والدین می گویند خدا کمکش می کند. با سیستم آموزش چه کردید؟