خیلی خوش آمدید همکاران ارجمند از سراسر کشور .
جناب آقای بطحایی ؛ وزیر ارجمند .
جناب آقای دکتر خنیفر .
خیلی خوش آمدید . همه منور فرمودید .
دانشگاه فرهنگیان امروز مزین به حضور همه شما است .
منطق قرآنی به ما می گوید : پذیرش مسئولیت در لوای نظام جمهوری اسلامی ایران و خلاصی از مسئولیت هر دو یک حکم دارند و یک ماهیت واحد .پاسخ گویی به نیاز منابع انسانی آموزش و پرورش که ماموریت دانشگاه فرهنگیان است هرگز نیازمند دایر کردن یا توجیه کننده این نیست که ما شعب دانشگاه فرهنگیان را در سراسر کشور دایر بکنیم
هر دو یک اتفاق نیکو هستند . هر دو مستحق " بزرگداشت " هستند . هم پذیرش مسئولیت و هم خلاصی از مسئولیت .
چون یکی از دو نیکویی است به تعبیری .
من این دو را منطق کار در جمهوری اسلامی ایران منظور کردم و قلمداد کردم .
از این مقدمه که بگذرم و نکاتی را که برای این نشست آماده کرده ام اشاره می کنم به این فراز مشهور فیلسوف شنتاخته شده نزد همه شما " رنه دکارت " که گفت : " من شک می کنم پس هستم . "
یا به تعبیری ؛ " من می اندیشم ، پس هستم . "
از این می خواهم این استفاده را بکنم و عرض کنم من کوچک ترین یاد می گیرم ، پس هستم .
وجه مهم بیان این فراز در این است که من یک دوره 4 ساله یادگیری را پشت سرگذاشتم در دانشگاه فرهنگیان .
بیش از 4 سال تجربه ناب یادگیری .
و چه نعمتی واقعا چه نعمتی .
نعمت بسیار بزرگی که خداوند باید به همه کسانی که این فرصت را برایم فراهم کردند از آن ها سپاسگزاری کنم و همین جا سجده شکر به جا بیاورم برای برخورداری از این " فرصت یادگیری " 4 ساله و امیدوار هستم که بتوانم کماکان این آموخته ها را در خدمت تربیت معلم کشور و تعلیم و تربیت به کار ببندم .
واقعا کار مدیریت کردن در دانشگاه فرهنگیان کار عجیب و غریبی است اگر توفیق رفیق باشد .
این که گفتنم 4 سال تجربه یادگیری و واقعا زیستن خودم در این دانشگاه را در این 4 سال زیست توام با یادگیری تعبیر کردم و می خواهم قدری وجه " شعاری " پیدا نکند و این ابعاد یادگیری را با شما در میان بگذارم به چند فرازش اشاره می کنم . از آن چه که آموختم .
بد نیست قدری از این تجربه زیستن را با شما به اشتراک بگذارم .
یاد گرفتم که تربیت معلم در شرایط جدید نیاز به یک دانشگاه تخصصی به عنوان یک " عقل منفصل " داشته و قدر این دانشگاه را باید دانست .
این را من یاد گرفتم .
شاید قبل از آن که به دانشگاه بیایم تردیدهایی داشتم اما حضور در دانشگاه این تجربه برایم به دست آمد .
فکر می کنم اگر به تجربیات 100 ساله تربیت معلم در کشور نگاه کنیم زمانی که خصوصا تربیت معلم در دل دانشگاه های تخصصی دیگر دنبال می شد خیلی اتفاق برجسته ای رخ نداد .
به قرینه شواهد تاریخی و به دیگر سخن ؛ تعلیم و تربیت معلم وقتی درون یک دانشگاه و تخصصی دیگر به یک ماموریت ثانوی تبدیل می شود همین ماموریت ثانوی باقی می ماند . یک امر طفیلی و یک امر دست دوم باقی می ماند و چه بسا ممکن است از دایره توجه بیرون افکنده شود همچنان که در دانشگاه تربیت معلم و با تغییر نام دانشگاه تربیت معلم به " دانشگاه خوارزمی " شاهد چنین اتفاقی بودیم .
یاد گرفتم که شایستگی های معلم و تربیت معلم برخوردار از کیفیت در سطح مورد انتظار ابعاد و اضلاع و متعددی دارد که بر خلاف آن چه که ممکن است بدوا به نظر برسد برای این نیست که بتواند فقط کتاب های درسی آن دوره را در کلاس تدریس کند .
شایستگی تدریس کتاب درسی تنها چیزی نیست که از یک موجود معلم می سازد .
شناسایی طیف شایستگی های معلم نیاز به دقت ، وسعت نظر علمی و تاریخی و تکنولوژیک و اجتماعی دارد .
تبدیل یک " نامعلم " به دیگر سخن " نامعلم دانشمند " به یک " معلم ارزشمند " کاری است کارستان که داشتن نقشه ای دقیق و همه جانبه از شایستگی ها پیش نیاز انجام این کار کارستان است .
یاد گرفتم در تربیت معلم کمیت و یا حجم نیاز آموزش و پرورش به نیروی انسانی البته یک واقعیت است و باید دیده شود و به دست دانشگاه فرهنگیان هم مدیریت شود .
مدیریت شدن حجم نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش یعنی این که ما از ظرفیت سایر دانشگاه ها هم عندالاقتضاء استفاده بکنیم و این ظرفیت ها را به خدمت بگیریم و توسعه دانشگاه فرهنگیان را برای مبادرت کردن به امر تربیت معلم به شکل مستقیم در سطح نیاز پایدار و واقعی آموزش و پرورش تدارک ببینیم و نه بیشتر همان سطحی که ما در برنامه راهبردی دانشگاه هم دیده ایم . این هم یکی از دستاوردهای یادگیری بنده است که نسبت به واقعیت نیاز آموزش و پرورش دانشگاه فرهنگیان به عنوان نهاد تخصصی تامین نیازهای نیروهای انسانی آن باید بکند .
یاد گرفتم که دانشگاه فرهنگیان می تواند محور وحدت ، وصل و هم افزایی همه ظرفیت ها در محقق ساختن ایده تربیت معلم با کیفیت باشد نه نهادی که نماد جدایی ، نماد فصل ، نماد تفرق و نادیده انگاری ظرفیت های فاخر ملی است برای این که به مدار تربیت معلم وارد شوند .
یاد گرفتم مدیریت دانشگاه فرهنگیان به اندازه مدیریت خود وزارت آموزش و پرورش –جسارتا جناب آقای بطحایی – دشوار و حساس است .
یاد گرفتم برای نومعلمی و نو معلمان باید " حساب ویژه " باز شود وگرنه تمام رشته های دانشگاه پنبه خواهد شد واقعا کار مدیریت کردن در دانشگاه فرهنگیان کار عجیب و غریبی است ؛ باید خلاصه من توی دل آقای خنیفر را خالی نکنم !
اما یک نکته امیدوار کننده در ادامه می گویم ...
و آن نکته امیدوار کننده این است که ( به مزاح عرض می کنم ) انتصاب به وزارت آموزش و پرورش خلاف می گویند آن ها !
تصور می کنند که داشتن پیشینه مدیریت در سطح معاونت در وزارت آموزش و پرورش پیش نیاز احراز پست وزارت آموزش و پرورش است !
من اگر باشم آقای بطحایی ! توصیه خواهم کرد که پیش نیاز را بگذارند :
" ریاست دانشگاه فرهنگیان ! "
هم به درد من می خورد و هم به درد آقای خنیفر بعدا می خورد !
اگر این قاعده عملی شود ...
این مزاح از جهت نشان دادن پیچیدگی کار در دانشگاه فرهنگیان بود .
واقعا دانشگاه فرهنگیان یک وزارت آموزش و پرورش در یک مقیاس کوچک است و همان سنخ و همان پیچیدگی که وزارت آموزش و پرورش دارد این نهاد دانشگاه فرهنگیان هم که در پهنه کشور گسترده است همان مسائل را دارد و بنابراین تجربه زیسته آن از جنس وزارت آموزش و پرورش است .
یاد گرفتم که مدل اجرایی دانشگاه فرهنگیان نیاز به بازبینی جدی دارد ؛ این یکی از گوهرهای به دست آمده از میان تجربیات مدیریتی من است که مدل اجرایی دانشگاه فرهنگیان نمی تواند همین مدلی باشد که هم اکنون با آن سر و کار داریم .
پاسخ گویی به نیاز منابع انسانی آموزش و پرورش که ماموریت دانشگاه فرهنگیان است هرگز نیازمند دایر کردن یا توجیه کننده این نیست که ما شعب دانشگاه فرهنگیان را در سراسر کشور دایر بکنیم .
این مساله مهمی است اگر ما قرار است که در واقع عدالت آموزشی را محقق کنیم اصل حاکمیت عدالت آموزشی اصلا معنایش این نیست که ما امکانات تربیت معلم را هم در اقصی نقاط کشور به یک میزان دایر بکنیم .
این برقراری عدالت نیست !
ظلم به تربیت معلم از نظر کیفیت است .
" تربیت معلم با کیفیت " اقتضایش این نیست که در یک مدل اجرایی پهن پیکر و ناکارآمدی مانند آن چه الان در دانشگاه فرهنگیان شاهدهش هستیم کار را ادامه بدهیم .
این یکی از یادگیری های من است .
یاد گرفتم برای نومعلمی و نو معلمان باید " حساب ویژه " باز شود وگرنه تمام رشته های دانشگاه پنبه خواهد شد .
وقتی که دانش آموخته دانشگاه به صحنه کلاس درس و مدرسه می رود این دانش آموخته و نومعلم به تعبیر امروزی ما – این در فرهنگ حکم بر کلاس درس و مدرسه امروزی منحل می شود – و این یعنی پنبه شدن همه رشته های دانشگاه .
بنابراین یکی از ماموریت های جدی دانشگاه فرهنگیان برای این که اجازه ندهد رشته هایش پنبه شود باید روی پدیده " نو معلمی " تمرکز کند و به داد نو معلمان باید برسند و باید در این زمینه تدابیر ویژه ای اتخاذ شود .
ادامه دارد
نظرات بینندگان
عاقلانه ترین تصمیم این است که یک مرکز جذب معلم مثل وزارت علوم تاسیس شود و افراد علاقه مند با آزمون و گذراندن دوره آموزشی جذب آ.پ شوند.مراکز دانشگاهی فرهنگیان هم در سطح محدود به آموزش های ضمن خدمت و بدو خدمت و بازآموزی و کارگاههای آموزشی و....مشغول شوند.
چرا آ.پ اصرار دارد نیروهایش را خودش تربیت کند آیا از وزارت علوم خود را علمی تر می داند؟یا معلمان قرار است جایی غیر از ایران تدریس کنند.
حذف دانشگاه فرهنگیان و بسیاری پست های غیر ضروری در آ.پ و دهها راهکار دیگر ،وضعیت معلمان را دگرگون میکند.ولی هر کسی فقط به فکر منافع خودش است.
آنچه آقای دکتر مهرمحمدی در قالب یادگیری هایشان مطرح کردند ضمن اینکه تواضع فرموده اند، نکات ارزشمندی است که خوب است مدیران فعلی این دستگاه، به آنها عنایت جدی بفرمایند و برای پیاده سازی آنها نقشه ها و طرح هایی ارائه نمایند. امید است روزهای نو برای دانشگاه فرهنگیان نویدبخش روزگاری خوشتر و بالنده تر از گذشته بشود.