در میان خبرهای دهشتناکی که هر روز بر سر جهان اجتماعی ما ایرانیان اور می شود، این یکی علاوه بر دهشت افزایی درجاتی از پرسش های جامعه شناختی، فلسفی و روان شناختی را نیز به همراه داشت.
صحبت از مرگ خودخواسته مرد نام آشنای عرصه فرهنگ و هنر و سینما است.
از قراین این گونه بر می آید که کیومرث پوراحمد سناریوی دراماتیک خودنوشت جدیدی را برای کارگردانی انتخاب کرده است. این بار کارگردان چیره دست شب یلدا فرجام دیگرگونی برای نقش اصلی فیلمش برگزید.
شباهت قریبی است میان جهان اجتماعی ما با فضای اجتماعی ۲۲ سال پیشی که پوراحمد، درصدد تکوین کاراکتر حامد احمدزاده در فیلم سینمایی شب یلدا بر آمده بود. مضاف براین ، این بار این خود کارگردان است که قرار است نقش قهرمان اصلی داستان را بازی کند.
در فیلم شب یلدا، حامد مردی بود که « خودش» را بازنده می دید.او خانواده اش را در قمار « ساختن آینده بهتر برای دخترش » باخته بود. شغلش را به واسطه عدم تمکین به شرایط غیرتخصصی و سلیقه های آمرانه حاکم بر محیط کار از دست داده بود.او سالهای سال بود که مادر و خواهر، کودکی و نوجوانی اش را در شهرستان جاگذاشته بود و در روزمرگی های تهران غرق شده بود.
حامد احمدزاده ای که پوراحمد خلق کرده بود، انسان از خودبیگانه ای هست که مهارت خلاقانه زیستن را ندارد. او « خانه » اش را به زندان خودساخته ای بدل کرده و « خودش » شده زندان بان و شکنجه گری که هر روز و هر ساعت و هر لحظه با یاد و خاطره همسر و دختر، « خودش » را شکنجه می کند...اما در پایان فیلم ، قدرت فائقه عشق حامد را از زندان خودساخته می رهاند و خودآگاهی را برای او به ارمغان می آورد.
« عشقی » که امید را باز می آفریند و خاصیت رهایی بخشی دارد از مولفه های محوری کارهای پور احمد بود.
به زعم من ، سینمای پوراحمد را با توجه به دیدگاه هایدگر به زندگی می توان تحلیل کرد.
هایدگر معتقد است، زندگی دو وجه اساسی دارد که انسان ها به تناسب، یکی از این دو وجه را تجربه می کنند. اولی ، « فراموشی هستی » و دومی ، « اندبشیدن به هستی» . در اولی انسان تسلیم روزمرگی می شود و لاینقطع در پی شادی و کسب لذت حداکثری است و از رنج ها می گریرد و از ناملایمات حذر می کند و فقدان ها را بر نمی تابد.
اما وجه دوم، مرتبه ای است که مستلزم خود آگاهی می باشد.در این مرتبه انسان رنج و شادی، نقمت و نعمت، امید و ناامیدی را دو روی سکه زندگی می داند لذا خوف و رجا را در هم می آمیزد.
به عبارت دیگر ؛ انسانی که به مرتبه « اندیشیدن به هستی» رسیده باشد ،انسان تاب آوری است که در یلدایی ترین شب ها تاریخ هم مهیای زایش مهر می شود او از مواجهه با تیغ اخته رنج ابایی ندارد چون باور دارد باید « بگذارد تیغ رنج آن قدر زخمش برند تا از تیزی اش کاسته شود ». چنین انسانی می داند که « زخم های آدمی سرمایه او هستند که نباید با این و آن تقسیم اش کند.نباید داد بکشد. نباید هوار کند. بلکه آرام و بی سر وصدا همه چیز را باید تحمل کند » .
چنین انسانی می تواند در دنیای پر ملالی که انسان های مبتلا به« فراموشی هستی» ابلهانه بزک کرده اند ، بر غریبانگی های انسانیت طغیان کند و بر ازخودبیگانگی ها بشورد و قصه پرغصه انسان های گرفتار روزمرگی را با خواهران غریب روایت کند.
انسانی که مرتبه « اندیشیدن به هستی» را تجربه کرده باشد، می تواند ارزش ها و آرمان هایی را که انسان های متوقف در مرتبه ی « فراموشی هستی » ،سخاوتمندانه دست مایه شادی های مبتذل و گریزهای غیرمسئولانه شان از رنج های انسانی کرده اند را در « قصه های مجید » ماندگار کند.
باری ، انتخاب اندیشمند صاحب سبکی چون پوراحمد را نمی توان به سادگی به قضاوت نشست .
درست است که مرگ های این چنینی از منظر ادیان ابراهیمی نکوهیده است ولی هستند مکاتبی که مرگ خودخواسته را اوج استقلال فردی و خود آگاهی انسان می دانند.
در هر حال نمی توان از طرح این پرسش مهم چشم پوشید که :
« چرا انسان هنرمندی که به واسطه سینما ، مرتبه « اندیشیدن به هستی» را استادانه تعلیم می داد، نخواست و یا نتوانست در درسی که خود استاد آن بود نمره قبولی بگیرد ؟
( مرضیه برومند در مراسم خاک سپاری کیومرث پوراحمد خطاب به مسولان آموزش و پرورش: به جای این طریق خشک و عبوس، قصههای مجید را در برنامهتان بگذارید ! )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اين اواخر فشار رواني و حواشي ناشي از حضور فيلمش در جشنواره امسال در ميان التهابات اجتماعي كم نبود و حتي ميتوانيم دليلي بر افسردگي اين هنرمند بدانيم اما به هر حال خودكشي براي سن و سال اين سينماگر كمي دور از ذهن بود.
اگر خاطرتان باشد به محض اينكه اعلام شد فيلم اين هنرمند در بخش سوداي سيمرغ جشنواره امسال حضور دارد او در صفحه شخصي خود نوشت: «چندسالي ست كه جشنواره فيلم فجر ديگر جشن سينماي ايران نيست كه جشن دو سه ارگان خاص است. در اين چند ساله جشنواره براي من، هيچ ارزش و اهميتي نداشته، به خصوص در اين سال خونبار و دردناك. اما مالك فيلم، تهيهكننده است. مثل همه جای دنيا فقط او میتواند
درخواست حضور يا عدم حضور در جشنواره را داشته باشد. تهيهكننده و بعضی عوامل فيلم مايل بودهاند فيلم «پرونده باز است» در جشنواره باشد، اما من، نويسنده و كارگردان… با اين همه داغی كه بر دل داريم ديگر چه جشنی، چه جشنوارهای!؟»
همکار گرامی سپاس که درد را به تصویر کشانده اید.
نمی دانم خاطرات خوش بی بی و مجید، حلقه های اشک را در چشمانم به رقص در می آورد و یا
غم و اندوه او هنگامی که چنین تصمیم تلخی را از فکر به عمل تبدیل
می کرد؟
اما علیرغم جایگاه ارزشمند
هنری اش، چرا؟ و باز تنهایی یک روشنفکر دیگر!
بدترین حس برای یک آگاه اجتماعی، طرد شدگی است.
شاید شادروان کیومرث پوراحمد
تسلیم مرگ خودخواسته شده اند اما همه آنانی که از نسبت و سبب دور و نزدیک به طردشدگی او، یاری کرده اند مجرم و مقصرند.
حیف انسانی رفت که می اندیشید و مرده متحرک نبود. روحشان شاد
بوده
"هنوز تفکر بنگاه داری ما در هر سطح و در هر پایه ای ، بر توفق اندیشه می چربد."
حاشیه ای که بر متن دکتر مهران صولتی نوشته شده : چرا جامعه ایران توانایی پرورش روشنفکران برجسته را از دست داده است؟
خدا به خانوادش و بازماندگانش صبر دهد
انشاا...
نفرین بر آنها که باعث یاس ناامیدی تنگ نظری و فشارهای اقتصادی اجتماعی روحی روانی و...بر اکثریت مردم می شوند!!!
تا زمانی که توانایی و فرصت و امکان ساخت فیلم را دارم زنده باشم. اما اگر روزی به این کار قادر نبودم، بمیرم. نمی خواهم برایم
آفتابه لگن بیاورند.
کاش همه خودکشی کنندگان این قدر مشهور بودند
تعداد خودکشی در میان همه اقشار در این سال ها بسیار شده است.
اما واقعیت این است که خودکشی بیش از روانی یک مقوله جامعه شناسی محسوب می شود که دورکیم به خوبی آن را باز می کند.
آنومی یک وضعیت در جامعه است که با شکست هر ارزش اخلاقی، استاندارد یا راهنمایی برای افراد تعریف میشود. همچنین به فقدان هنجار یا بیهنجاری اطلاق میشود. این به معنی عدم وابستگی شخص و جامعه است که به چندپاره شدن جامعه میانجامد.
و یک از نشانه های آنومی خودکشی است
اما بعد به سمت تهی کردن پوراحمد از فهم هستی می رود که این به نظر درست نمی آید
و نظر قطعی هم نمی توان داد
چون در ایران خبر و اطلاعات بسیار ناقص یادستکاری شده به مخاطب می رسد نمی توان نظر قطعی داد.
با توجه به نوع حکومت نظر من این است که این خودکشی یک صحنه سازی بوده است به خصوص بعد از موضع گیری های ایشون که به مذاق پاسبان ها خوش نیامده است.
کپسول خودکشی دستگاهی است که در بدن کاشته میشود و در صورت غیرفعال نشدن به زندگی کاربر پایان میدهد. با این حال، دکتر نیچکه آن را «پیشرفت مهمی» میداند که پزشکان را از معضل اخلاقی مواردی که فردی مبتلا به زوال عقل یا آلزایمر قبلا اسناد درخواست مرگ خود را امضا کرده است، محافظت میکند.
این دستگاه که دکتر نیچکه میگوید فقط از داخل میتوان آن را فعال کرد، به گونهای طراحی شده است که بدن سرنشین را بدون درد با نیتروژن پر میکند و قصد دارد دخالت پزشکی را به حداقل برساند و در عین حال از قانون کمک به مرگ سوییس هم پیروی کند.
انجام این کار در بعضی کشورها مجاز و در برخی دیگر ممنوع است. اسطوره سینمای فرانسه و یکی از خوش سیماترین بازیگران مرد تاریخ سینما در سال ۲۰۱۹ دوبار سکته کرد و از آن زمان تاکنون در بستر بیماری افتاده است. وی در حال حاضر در کشور سوئیس زندگی میکند که اتانازی در آن مجاز است.
خودکشی را تلطیف نکنید.
واقعیت را گفته اید.
ظرفیت روشفکر که درد را تا پوست و استخوان حس می کند، حدی دارد. وقتی لبریز شود و فشار نفهمی بیشتر شود صادق هدایت هم خودکشی
می کند، کیومرث پوراحمد هم.
اخیرا دو هنرمند شهره لرستانی و
رامسین کبریتی تغییر جنسیت
داده اند.
تغییر جنسیت اگر فقط یک تصمیم شخصی است و از حدود آزادی انسان برمی آید، باید نوعی بیماری
باشد و گرنه اگر جامعه و شرایط آن او را به این تصمیم وامی دارد پس برخاسته از شرایط نامساعد جامعه است. عقده های روانی یا اجتماعی، یا هر دو!
می کنند و برخی دیگر.........
اما بوی خطر سقوط و ورشکستگی ارزشی و منزلتی آموزش و پرورش در حیطه هنر و در بین هنرمندان نیز به مشام می رسد.
پیام دهکردی بازیگر و کارگردان مطرح تئاتر، سینما و تلویزیون بعد از جدایی از فعالیتهای هنری به سراغ حرفه نانوایی رفته است. دهکردی با تاسیس یک نانوایی به نام خودش، با لباس نانوایی (شاطری) پشت تنور نانوایی میایستد و و نان میپزد.
«۵-۶ ماه ست فعلا در حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون فعالیت نمیکنم. تصمیم گرفتم در این مدت برای گذران زندگی سراغ کاری بروم که دوستش دارم و نان سالم تحویبل مردم بدهم.»
دهکردی علاوه بر سالها نویسندگی و کارگردانی در حوزه تئاتر، بازی در سریالهایی همچون مدار صفر درجه، شهریار، گاندو و سرگیجه و خاتون را در کارنامه هنری خود دارد.
اگر هنرمند نانوا می شود پس هنرمند چه کسی خواهد بود؟
فقط نام و نام خانوادگی
تاریخ تولد
تاریخ فوت
مابقی سنگریزه های بیشمار
طبق وصیت خود مرحوم
اما چرا؟
چه پیامی می دهد؟