داستان واقعی دهقان فداکار نیز سهم خود را از حذف و یا تغییر ماهیت اصلی عکس در کتاب فارسی دوره ابتدایی دریافت کرده است و از تغییرات و تحولات عظیم فرهنگی ! تألیف کتب درسی در آموزش و پرورش بی نصیب نمانده است. داستان ریزعلی ، سال ها با عنوان " دهقان فداکار " در کتاب فارسی مدارس کشور به چاپ رسیده بود ولی حدود چهار پنج سال قبل ، از متن کتاب های درسی کنار گذاشته شد. او در کتب درسی جدید با پیرهنی بر تن ، آمده است تا عشق ، دلاوری و ایثار را بار دیگر نه با حرف بلکه با عمل بر فرزندان ایرانی یاد دهد.
ازبر علی حاجوی معروف به ریزعلی خواجوی ، از این که نامش به درستی در کتاب فارسی نوشته نشده است گلایه داشت . او در آذرماه 1340 شمسی ، در سن سی و دو سالگی شب هنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت میکرد ، متوجه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد و برای نجات قطار و مسافران آن ، کُت ( پیراهن ) خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد. این کار نتوانست راننده و کارکنان قطار را آگاه سازد و در نهایت با شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری خود ، توانست باعث توقف قطار شود. به گفتهٔ او پس از توقف قطار ، مردم و مأموران ، با تصور این که او دزد است و یا قصد مردم آزاری دارد از قطار پیاده شده و او را کتک زدند ولی بعد از آن که متوجه جریان شده بودند به شدت به شعف آمده و به هر شکلی که می توانستند از قهرمان کودکی مان تشکر کردند.
البته روایت زمان ما پیراهن بود نه کت ، این تحریف و یا دستکاری کوچک را می توان ندید گرفت. از یک ماجرای کوچک تاریخی اما با نقشی عظیم ، چقدر ابتکار که بیرون نمی آید. وای به حال دیگر ماجراهای تاریخ که در باور آنها ذهن و قلب مان جرأت شهامت پذیرش خود را از دست می دهد. و این از قصه های تلخ مکرّر تاریخ است. روایت این و یا آن ؟ کدام یک صحیح و واقعی است؟
قهرمان آذری زبان دوران دبستان ما سرانجام در 11 آذر 1396 در سن 86 سالگی در بیمارستان امام رضای تبریز از قطار زندگی پیاده شده و سوار بر قطار آخرت لبیک گویان به دیدار حق راهی شد.
و داستان دهقان فداکار 13 ساله امروز
محمد عباسی دانشآموز ۱3 ساله اهل روستای قلعه نو شفیع آباد شهرستان جغتای در استان خراسان رضوی می گوید :
توپ ما به سمت ریل راه آهن پرتاب شد و من هنگام برداشتن توپ از کنار ریل متوجه شکستگی بخش زیادی از ریل شدم و شکستگی به قدری بود که انگشتان دست در آن جا می گرفت . ریل راه آهن قطار تهران – مشهد از وسط روستای قلعه نو شفیع آباد شهرستان جغتای در خراسان رضوی عبور می کند. دانش آموز نوجوان 13 ساله جغتایی در خراسان رضوی با گزارش به موقع خود از شکستگی ریل راه آهن به مسئولین راه آهن ، از وقوع یک حادثه پیشگیری کرد.
عباسی می گوید : بلافاصله بعد از دیدن این صحنه خود را به خانه رساندم و موضوع را با مادرم در میان گذاشتم . این نوجوان فداکار گفت : مادرم سریع با مسئول ایستگاه آزادوار تماس گرفت و موقعیت دقیق شکستگی را به آن ها گزارش داد. مسئولان تعمیر و نگهداری بلافاصله پس از شنیدن این خبر به محل حادثه اعزام شدند و برای رفع مشکل شکستگی اقدام کردند.
گفتنی است مدیرکل راه آهن شمال شرق کشور پس از شنیدن این خبر دیروز در حضور خانواده این دانش آموز ، مدیران آموزشگاه ، شورای اسلامی روستا و مسئولان راه آهن با اهدای لوح و کارت هدیه از این دانش آموز فداکار تجلیل کردند.
سخن آخر
پس تکرار تاریخ ، حقیقتی قابل تجربه و ادراک هست . امروز تاریخ فداکاری یک ایرانی دیگر تکرار شده است . می توان معتقد و امیدوار بود که هنوز وجدان هایی بیدار و هوشیار وجود دارد و بی تفاوتی مطلق بر آسمان ایران سیطره نیافته است و در گوشه و کنار شهرستان های کوچک ما قهرمانانی زندگی می کنند.
یک سوال :
برای شهرهای بزرگ با رعایت اصل تازگی و امنیت ، چنین اتفاقاتی نمی افتد و اصل کهنگی و عدم تضمین جانی مردم روستاها و شهرستان های کوچک ، محل تکرار تاریخ گردیده است ؟ یا وجدان انسانها در مناطق محروم از شهرهای کلان ، بیدارتر هست؟ می توان معتقد و امیدوار بود که هنوز وجدان هایی بیدار و هوشیار وجود دارد و بی تفاوتی مطلق بر آسمان ایران سیطره نیافته است و در گوشه و کنار شهرستان های کوچک ما قهرمانانی زندگی می کنند.
دانش آموز قهرمان ،
لطفا تکلیف ما را با لباسی که بر تن داشتی و بدو بدو پیش مادرت برای گزارش وقع رفته ای که ستودنی است و بدون مشورت خطر نکرده ای ، مشخص کن تا همین امروز بدانیم چه لباسی بر تن داشته ای ؟ مبادا چون فوتبال بازی می کردی شورت و زیر پیراهن بر تن داشته باشی که فردا در کتب درسی ، حذف و یا بعد تغییر لباس بدهی . چون ما بالاخره نفهمیدیم ریزعلی فداکار پیراهن خود را درآورد یا کت خود را ؟ هر دو هم در فصل سرما ؟ در ضمن دعا کن که مانند دهقان فداکار شماره یک ، توسط مردم و مأموران کتک نخورده ای و برچسب دزد و مردم آزار نیافته ای . چنین برداشت ها از نواهای فرهنگی ما است که گوش به گوش و دهن به دهن ، تسرّی می یابد. ظاهرا کارهای بزرگ را انسان های کوچک باید انجام دهند.
و این ظاهری که این همه ما را مشغول خود ساخته و اهمیت یافته است و موجب فراموشی عبرت گرفتن از درس اصلی گردیده است ، نیز از ماهیت فرهنگی ما تأثیر پذیرفته و گر نه اصل اساسی اهمیت دادن به جان هموطنان است که ستودنی است و با گرفتن لوح و کارت هدیه هم ، همسنگی نمی کند.
کاش جنابان مدیران آموزشگاه ، شورای اسلامی روستا و مسئولان راه آهن ، از آرزوهای نوجوانی تو سوال می کردند و در به جا آوردن آنها تلاش می کردند. این قدر که تو می فهمی لابد آب آشامیدنی ، برق ، جاده آسفالت و یا خانه بهداشتی برای روستایت می خواستی . یا حداقل، امکانات تحصیلی ات را فراهم می ساختند. ما که از این لوح های کاغذی تذهیب شده بسیار گرفته ایم و نه در آخرت که در همین دنیا ، فایده ای مادی و معنوی برای مان نداشته است. کارت هدیه ات نیز تصور نمی کنم در حد خرید یک خانه باشد شاید یک دوچرخه هم نتوانی بخری . به هر حال دانش آموز نوجوان عزیز ، افتخار می کنم که هموطن تو هستم . دست مریزاد .
سایت خبری تحلیلی عصر ایران . کد خبر ۷۶۶۹۲۴ . ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ -
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
درود بر شما از نوشته ی جناب عالی به خود بالیدم که اندیشمندی چون شما در میان ماست امّا در سخن آخر فرمودید تکرار تاریخ حقیقتی ست جسارتاً چون زمان نه می ایستد نه به عقب بر می گرد پس تاریخ تکرار نمی شود رفتار انسان ها با ویژگی مثل هم ما را به چنین قضاوتی هدایت می کند مثل رفتار مشابه ناپلئون و هیتلر در حمله به روسیه و باز خورد همانند این حمله ها / سپاسگزارم .ودود
تذکر بجایی است و پوزش می طلبم.
البته زمان ، متغیری است که هم خود
تغییر می کند و هم بر پدیده ها اثر
می گذارد. یقین هر دو فداکار، یک نفر
واحد نیستند و ریز ماجرای
مسئولیت پذیری آنان متفاوت هست. اما فداکاری هر دو نتیجه ای واحد دارد:
احساس مسئولیت و نجات جان انسانها از یک فاجعه حتمی.
سپاسگزارم.
دوران دانش آموزی ما آن را تکرار می می کردند. در واقع همانند یک تلقین نادرست برای ما دانش آموزان دیروز ، تبدیل به یک باور شده است.
داده شده. نوجوان ۱۳ ساله
دانش آموزند.
اون کجا و این کجا؟
احساس مسئولیت کرده و بدو بدو به
مادرش گفته. البته مادر هم
می توانست اهمیت ندهد و بگوید ول کن. هر دو کار بزرگی کرده اند. نجات جان انسانها
به گزارش پایگاه خبری نشان :
«کامیون روی خط آهن در یکی از مناطق توکیو متوقف شده و قطار مسافربری در حال نزدیک شدن به آن است. ۲ مرد ایرانی با دیدن این صحنه به کمک راننده کامیون وحشتزده میروند و در نهایت موفق میشوند ثانیههایی قبل از رسیدن قطار، کامیون را از روی خط آهن عبور دهند.» این خلاصهای از فیلم دوربینهای مداربسته است که از چند روز قبل در شبکههای اجتماعی ژاپن در حال دستبهدست شدن است. فیلمی که باعث شد نام ۲ مرد ایرانی به عنوان فرشته نجات راننده کامیون و مسافران قطار در رسانههای ژاپن منتشر شود و آنها میهمان ویژه یکی از برنامههای تلویزیونی این کشور شوند.
شجاعت دو ایرانی در کمک رسانی به موقع و جلوگیری از وقوع حادثهای بزرگ در برخورد قطار شهری و کامیون در توکیو بازتاب گستردهای در رسانههای ژاپن داشت.
منبع: سیمانیوز