ما درباره ديگران چگونه ميانديشيم؟
اگر به کتابهايي که در حوزه خاطرهنويسي و سفرهنامهنويسي که توسط ايرانيان به نگارش درآمده است، نگاه کنيم، درمييابيم که اولين مسافران ايراني در ديار غريبهها، سعي داشتهاند اين نکته را به خواننده بگويند که خارجيها و اجنبيها، هيچ تعارفي نميکنند و چانهاي در خريد و فروش انجام نميدهند.
البته در آثار جديد سعي شده است که به جنبههاي منفي تعارف پرداخته شود و گامي براي اصلاح رفتار ايراني برداشته شود. مثلاً در يکي از سفرنامهها آمده است: نگاه کنيد تاجيکيها به فارسي حرف ميزنند ولي جالب است بدانيد که فقط دروازه رحمت و نميارزد براي اظهار قدرداني و سپاس در روابط با اجتماعي وجود دارد. مثلاً اگر شما به من کار يا دفتري يا هديهاي به من بدهيد، من به شما ميگويم: رحمت، يعني اينکه اين هديه از جانب شما رحمتي براي من است و شما نيز ميگوييد: نميارزد که به اين معناست که آن قدرها قابل شما را ندارد، اما در عرصه روابط اجتماعي ما لغاتي چون چشم شما روشن، چاکريم، نوکرتم، بندهنوازي کرديد، خاک پايتان هستم، مرحمت عالي زياد، استدعا ميکنم، تمنا ميکنم، خواهش ميکنم، مخلصم، لطف نموديد، شرمنده کرديد و ... و واژگان فراوان ديگري که وجود دارد.
تحليل رفتارشناسي ايرانيان
چرا ايرانيها در رانندگي تعارف نميکنند و چرا ايرانيها در رانندگي گذشت ندارند و ما ايرانيها در صدر حوادث رانندگي جهان قرار داريم؟ ما درباره رانندگي خود چه نظري داريم؟ ما درباره رانندگي ديگران چه ميگوييم و ديگران درباره رانندگي ايران چه ميگويند؟
دکتر محمدابراهيم باستاني پاريزي در سفرنامه از پاريزتا پاريس (1351 خورشيدي) در اين باره ميگويد: نخستين برخورد هر ايراني با شهرهاي اروپايي با يک تعجب هميشگي آميخته است. انسان دو چيز را يا اصلاً نميبيند يا به زحمت ميتواند پيدا کند. نخستين آن گداست. هيچ جا گدايي نخواهيد ديد که دامن شما را بچسبد و تا حق خود را نستاند رها نکند. لابد خواهيد گفت: همه آن گداها را پاسبان جلب کرد و به گداخانه برده است اما چنين نيست.
دومين چيزي هم که ميخواستم بگويم باز نخواهيم ديد و يا به زحمت خواهيم ديد همان پاسبان است. فيالمثل عصر نخستين روز ورود من به وين، کوشش من اين بود شايد يک پاسبان در شهر ببينم، اما هرچه بيشتر جستم، کمتر يافتم. نه پاسبان راهنمايي و نه پاسبان گشت. اين همه چهارراه و پنجراه و ميدان و خيابان با چراغهاي سبز و قرمز و نارنجي که بدون پاسبان بود! من به ياد چهارراه استانبول ... و ساير چهارراههاي مهم شهر خودمان افتادم که در هر جا سه- چهار پاسبان، يکي- دو افسر و يکي- دو دژبان کشيک ميدهند و حتي جان خود را به خطر مياندازند و حتي وسط چهارراه ميايستند، اما باز هم تخلف هست و هم راهبندان و زد و خورد و هم دعوا و مرافعه و هم دشنام و ناسزا!!!
مسأله اين است که هرچه وسايل روزمره آسانتر و ماشيني شود، با زهم احتياج ما به وسايل ابتدايي باقي خواهد بود. روزگاري بود که چهارراه ما چراغ نداشت، پاسباني ميايستاد و با دستکش سفيد خود فرمان ميداد، البته در آن روزگار سر چهار پاسبان هم شبها به علت اشتباه و سرعت بياحتياطي رانندگان کشته شدند. کمکم چراغهايي با دست روشن و خاموش ميشدند، در چهارراه نصب گشت، اما باز هم پاسبان وسط چهارراه بر سکوي گرد و زير سرپوش چترمانند باقي ميماند؛ چراغهاي خودکار هم روي کار آمد و باز هم از پاسبان با سوتش رفع احتياج نشد! و امروز تايمر نيز آمده است و باز هم پاسبان هست! اين است که امروز با اينکه چراغ قرمز ميشود و يا اينکه چراغ احتياط هست و تايمر هست، باز هم پاسبان لازم داريم که سوت بزند و چون معمولاً کسي احتياج به سوت پاسبان ندارد، يکي- دو افسر هم بايد باشند و چون رانندگان ارتشي از اين حساب نميبرند، يکي- دو دژبان نيز به چشم ميخورد و با همه اينها چشم دوختهايم که چطور با همه اين نمايندگان قانون مبارزه کنيم و چشممان را دور ببينيم و به حق ديگران تجاوز کنيم. گويي اين مرکب آهنين از آغاز ورود به ايران، بد يمن بود. کوريلن مهماندار فرانسوي مظفرالدین شاه که شاهد ورود اولين خودرو به ايران بود، در اين باره مينويسد: «وضعيت خيابانها و کوچههاي تهران به هيچ وجه مناسب براي حرکت اتومبيلها نيست و کوچههاي باريک با نهرها و پلهاي کوچک مانع حرکت اتومبيل در شهر ميشود.» بنابراين آنچه مسلم است ترافيک يک رفتار فرهنگي است و بايد ببينيم علماي علوم انساني در اين باره چه ميگويند و چرا فرهنگ ترافيک در جامعه ايراني جا نيفتاده است؛ نظريات روانشناسي اجتماعي، روانشناسي و جامعه شناسي در اين باره چه ميگويند؟
روانشناسي اجتماعي و اصلاح رفتار ترافيکي:
روان شناسان اجتماعي ميگويند: رفتار افراد توسط نگرشهايشان مشخص ميشود. نگرش يک حالت آمادگي عصبي و رواني است که از طريق تجارت سازمان مييابد و تلاش ميکند که به طور مستقيم يا پويا بر روي پاسخ افراد به همه موضوعات و موقعيتهاي مرتبط تأثير ميگذارد. هر نگرش از سه عنصر تشکيل شده است. به عنوان مثال نگرش ما درباره اين مسأله که در همه جا تعارف کنيم ولي در رانندگي نه! را به اين طريق بررسي ميکنيم. بعد عاطفي: من درباره تعارف احساس خوبي دارم و درباره رعايت قوانين نيز همين احساس را دارم. بعد شناختي: من دانش و معلومات را آگاهيهايي که درباره قوانين راهنمايي و رانندگي است، را برخوردارم و بعد رفتاري: من رفتارم و عملم در راستاي اجراي قوانين است. اما واقعيت اين است که ما ايرانيها، دچار تناقض و پارادوکس در نگرشهايمان هستيم. ما ايرانيها به رغم عاطفي بودن و احساسي بودن که شهره در جهان هستيم و همچنين جزء باهوشترينهاي دنيا قرار داريم و بعد شناختي درباره موضوع را داريم و ميدانيم که قوانين بايد اجرا شوند ولي رفتار ما در اين راستا نيست و دقيقاً سختترين مرحله تغيير، رفتار است که همين متغير شناخت جامعه ايراني و ايجاد دگرگوني را سخت مينمايد.
روانشناسي رانندگي
روانشناسان ميگويند: رفتار رانندگان ايراني از نوع تهاجمي است و رفتار تهاجمي يعني نشان دادن يک رفتار فوقالعاده افراطي و آسيبزا در جادهها، خيابانها و يا در يک موقعيت و شرايط خاص، اين رفتار افراطي ميتواند در آزار و اذيت ديگران، توهينها و اهانتهاي اجتماعي، آسيبهاي عاطفي و رواني و بالاخره ديگرآزاري و خودآزاري، حتي به صورت قتل يا خودکشي نمايان شود.
به سخن ديگر رفتار تهاجمي در رانندگي ميتواند به صورت خطرپذيري متبلور شود. هرچند در نگاه ساده خطرپذيري راننده تهاجمي ممکن است لزوماً به معناي آزار رساني مستقيم به فرد يا افراد خاص، رانندگان هم ميسر يا جهت مقابل نباشد، اما نتيجه قهري تهيیجطلبي و خطرپذيري رانندگان تهاجمي ايجاد ناامني و رواني، اضطراب و استرس فوقالعاده، آسيبهاي رواني و تبع آن بعضاً زيستي در ديگران خواهد بود.
به طور کلي ميتوان رانندگان تهاجمي را با توجه به ويژگيهاي شخصيتي ناآرام، منش و ناپايدار، ناامنيهاي رواني و ناپختگي عاطفي ايشان به 5 دسته يا طبقه تقسيم کرد. سرعتيها، سبقتيها، خودنماها، قانونگريزها و رقابتيها و اين 5 تيپ براساس مطالعات انجام شده در کشورهاي مختلف، اکثراً مجرد بوده و خلاء عاطفي و عدم دلبستگي امن به کانون خانواده از ديگر ويژگيهاي اين دسته از رانندگان است.
لذا تلاش روانشناسان است که رانندهها صبورانه و محتاطانه و به دور از ناامنيهاي رواني و تهیيجطلبي خصمانه و احساس برتريطلبي و خودستايي و خودنمايي و فارغ از رانندگيهاي تهاجمي و رفتارهاي پرخاشگرانه رد نهايت آرامش در نيل به مقصد و در قلمرو قانون و تقيد به مقررات رانندگي حرکت کنند و قبل از حرکت با انديشه هوشمندانه و تفکر عاقلانه از سالم بودن و مجهز بودن اتومبيل خود اطمينان کار حاصل نمايند و محققان روانشناسي در تبيين و تشريح علل اصلي رفتارهاي تهاجمي و پرخاشگرانه رانندگان به چند رويکرد تأکيد ميکنند:
1) رويکرد زيستي: بسياري از محققان، رفتارهاي پرخاشگرانه را به طور عمده ناشي از شرايط زيستي و عصبي افراد دانسته و برخي اختلالات زيستي نظير کمبود قند خون، نارساييهاي جسمي و ... را از جمله علل اصلي پرخاشگري ميدانند.
2) روان تحليلگري: بسياري از روانشناسان، ريشه اصلي رفتارهاي تهاجمي و پرخاشگرانه را ناشي از ناکاميهاي مستمر، ناامنيهاي دروني و عقدههاي رواني ميدانند.
3) يادگيري اجتماعي: رفتارهاي تهاجمي در نوجوانان و جوانان به طور عمده، نتيجهاي است از شرايط خاص يادگيري و سرمشقهايي است از رفتار الگوها به ويژه الگوهايي که فرد با آنها محشور شده باشد.
بديهي است يادگيري مستقيم و غيرمستقيم از رفتارهاي تهاجمي الگوهاي سينمايي و تلويزيوني و نقشآفرينان بازيهاي رايانهاي... ميتواند رفتارهاي تهاجمي را نوجوانان و جوانان تقويت کند. از اين ديدگاه چنين ميتوان نتيجه گرفت که جهان مدرسهاي بيش نيست و همه ما مستقيم و غيرمستقيم، خواسته و ناخواسته هم درس ميدهيم و هم درس ميآموزيم و غالب رفتارهاي ما نتيجهاي است از اکتسابهاي اجتماعي.
4) نظريه رشد اخلاقي پياژه: وي قواعد اخلاقي را به دو دسته تقسيم ميکند؛ نوع اول: قواعدي است که مشوق افراد براي انجام اعمال خير و ضامن درستگاري و مشخصکننده اعمال جذب از خوب است. نوع دوم: قوانين رسمي است که به قوانين اجتماعي معروفند و در هر جامعه براي کنترل رفتارهاي نادرست و هدايت آنها به راه راست وجود دارد که کودکان بايد در موقعيتهاي مختلف هر دو نوع قواعد را ياد بگيرند.
بر اين اساس مدل اخلاقي کودکان عبارت است از:
1) 4-2 سالگي: کودکان هيچ مفهوم واقعي از اخلاقي بودن ندارند، بيشتر بازيهاي آنان تقليدي است و از هيچ قانوني پيروي نميکند.
2) 7-5 سالگي: در اين مرحله دستورات و قوانين به صورت استبدادي از بيرون و خصوصاً والدين ارائه ميشود و از نظر کودک اين دستورات غيرقابل تغيير است.
3) 11-8 سالگي: در اين مرحله کودکان به تدريج ياد ميگيرند که قواعدي مورد پذيرش هستند که به وسيله مردم براي کمک يا محافظت از يک فرد ديگر ايجاد شده باشد و اطلاعات و پيروي از دستورات ديگران نيست، بلکه هر فرد به عنوان شخص خود پيرو، تصميم به مشارکت با ديگران را ميگيرد.
4) در آخرين مرحله کودکان قادرند قواعدي را به وجود آورند. توانايي عملياتي آنها را قادر به فرضيهپردازي در موقعيتهايي که ممکن است در بازي به وجود آيد، ميکند و باعث ساختن قواعدي براي آنان ميشود. از ديدگاه پياژه آغاز سن آموزش 8 سالگي است و قوانين بايستي از اين سنين به کودکان آموزش داده شوند.
5) نظريه رشد اخلاقي فرويد: بنا بر عقيده فرويد احساس گناه هنگام تخلف از مقررات اخلاقي و احساس خشنودي و هنگام رفتار طبق آنها، يکي از جنبههاي رشد اخلاقي است. فرويد معتقد است که چگونگي رفتار اخلاقي و احساس گناهي که به دنبال تخلف از معيارهاي اخلاقي پيدا ميشود، نشانگر اين است که «من برتر» از طريق همانندسازي شکل گرفته است. همانندسازي هم در حقيقت همان درونسازي اصول اخلاقي دريافت شده از والدين است.
جامعهشناسي و رفتار اجتماعي رانندگي ايراني
1) قواعد بازي يا بازيگران اجتماعي: به راستي آيا قواعد بازي مهم است و يا بازيگران اجتماعي اهميت دارند! جامعهشناسان محيط اجتماعي و جغرافيايي را عامل مهم در رشد و شخصيت انساني ميدانند و يا به قولي اصالت به قواعد و قوانين بازي و محيط بازي است. اگر محيط اجتماعي ناسالم باشد، بازيگران سالم نيز در منجلاب فساد و آلودگي غرق ميشوند و اگر محيط اجتماعي سالم باشد، بازيگران سالم نيز مجبورند قواعد بازي را ايفا نمايند. اين تمثيلها در ادبيات ايراني جايگاه خاصي دارند. روايت مسافران يک کشتي که هرگاه فقط يکي بخواهد جاي خود را سوارخ کند، هم را به کام مرگ هدايت ميکند و يا پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد، از اين قسم است.
اگر ايراني که قواعد و قوانين را در ايران رعايت نميکند، به ديار ديگري ميرود، يکي از ملل قانونمند به شمار ميرود. ايرانياني که در اروپا و آمريکا زندگي ميکنند، جزء بافرهنگترين و متمدنترين اقوام مهاجر در آن ديار به شمار ميروند و برعکس، اگر از ديار غريبهها، فردي به وطن ما بيايد، همرنگ ايراني شده و قوانين را کمتر رعايت ميکند، زيرا اينجا ايران است و رانندگي نيز ايراني است!
2) نظريه کنترل اجتماعي: به زعم اگوست کنت، کنترل اجتماعي عبارت است از وسايلي که بر رفتار افراد اثر ميگذارد و آنان را به پيروي از هنجارها و ارزشها وادار ميکند. در صورتي که فردي از هنجارهاي اجتماعي سرپيچي کند و رفتارش مخالف هنجارها و ارزشهاي اجتماعي باشد از طرف گروه يا جامعه مورد سرزنش و مجازات قرار ميگيرد.
در واقع کنترل اجتماعي براساس ضرورتي است که از طرف جامعه برانگيخته ميشود و افراد را به منظور حفظ انتقام جامعه به قبول ارزشهاي اجتماعي و رعايت اجتماعي وادار ميکند و در اجراي اين امور جامع نظامهاي پاداش و مجازاتي ويژهاي دارد. پليس، اعتقادات ديني و ملي، تحملات اجتماعي و تعلق شهروندي از جمله کنترل اجتماعي هستند که ميتوانند بر گذشت در رانندگي تأثيرگذار باشند، اما بررسيها در ايران نشان داده است که کنترل اجتماعي در جنبههاي اعتقادي و حقوق شهروندي ضعيف است. زماني که گروهي از چند پسر و نوجوان و جوان در اتومبيل با مالکيت و رانندگي يک نفر از آنها شکل ميگيرد، هنجارهاست ميشود، خنده و شادي و هيجان بدون هيچ محدوديت به قهقهه مبدل ميشود. به موسيقي دلخواه خود گوش ميدهند. فضاي همراه با دودهاي معلق سيگار فضاي رواني- هيجاني دلخواه جوانان را فراهم ميآورد، لحظاتي هرچند شخصي و با برد محدود که «فرهنگ رسمي» را به حال تعليق درميآورد و همراهي چند دختر نيز در اتومبيل فضاي متمايز را ايجاد ميکند: حس استقلالطلبي، حس تجربه مردانگي و حس فخرفروشي به پسران فاقد وسيله نقلیه که مدتها در گرماي تابستان يا زير بارانهاي شديد پاييزي در کنار خيابانها ايستادهاند و منتظر اتوبوس هستند و حفظ حضور پدر و مادر در اتومبيل، يعني مراعات کردن ارزشها و هنجارهاي رسمي و قانوني فرهنگ ترافيک و رانندگي. يعني مؤدب پشت رل، موسيقي مناسب خانواده را گوش دادن و به طور کلي يعني ديدن و ملاحظه اقتدار پدر و مادر يا بزرگ خانواده.
3) نظريه ارتباطات انساني: دانشمندان ارتباطات، ارتباط را انتقال معاني يا پيام از طريق نمادهايي چند ميدانند.
ارتباطات، اساس شکلگيري اجتماع است و بسط و تراکم ارتباطات موجبات بسط و تعالي فرهنگ را فراهم ميسازد. جامعهاي بدون ارتباطات وجود ندارد و فقدان ارتباطات اجتماعي، موجبات پديد نيامدن زبان، سکون نسبي زمان اجتماعي و عدم امکان انتقال دانستهها را فراهم ميآورد و ارتباطات انسانها ممکن است در صورت 1- ارتباط مستقيم 2- ارتباط غيرمستقيم باشد.
ارتباط مستقيم ارتباطی است بدون واسطه بين انسان يا انسانها با انسان يا انسانهايي ديگر. به عبارت ديگر ارتباط چهره به چهره و رو در رو است؛ اما ارتباط غيرمستقيم، ارتباط چهره به چهره نيست و درست از همين جاست که ايرانيها در همه جاي زندگي به يکديگر تعارف ميکنند، چون ارتباط چهره به چهره است، ولي وقتي ايراني سوار خودرو يا اتومبيلش گردد، ديگر ارتباط چهره به چهره نيست، ايراني با شخصيت تهاجمي، سريع ميراند و تند ميرود، سبقت ميگيرد و سبقت ميگيرد و سبقت ميگيرد،قانون را زير پا ميگذارد و در اين انديشه است که رانندگي و جاده و خيابان، ميدان رقابت است و محل برتريجويي و کامطلبي و همه راننده ما رقيب اويند و گاهي اوقات ميخواهد بگويد من تند ميرانم تا بگويم هستم و خودش را نشان بدهد و به خودنمايي بپردازد و برخي تماشاگران و عابران نيز بگويند: چقدر تند و سريع و خوب رانندگي ميکند و رانندگان مقيد به قوانين را تحقير نمايند و اين نوع رانندگي را رانندگي زنانه بنامند.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.