سکانس 1)
درست است که خانههايمان نقلي است و سفرههامان و جيبهايمان خالي! و درست است که زندگي ماشيني روح و روان ما را خسته کرده است و وجودمان را به سمت افسردگي و فرسودگي ميبرد و ترافيک شهر سنگين است و جابهجاشدن در اين شهر شلوغ و پر سر و صدا و پر ترافيک، اعصابي پولادين ميخواهد و البته با همه اين سختيها و دشواريها، همه ما ميهماني را دوست داريم.
کافي است شبي در خانه يکي از خويشان و آشنايان و دوستان ميهمان باشيد! اين حضور با هم بودن، حال و هواي ديگري دارد، جنب و جوش زيبايي در اين ميهماني ديده ميشود! بچهها با يکديگر بازي ميکنند. جوانان از روياهاي آيندهشان سخن ميگويند و بزرگان هم از کار و بارشان حرف ميزنند! در اين هياهو، سرانجام ميزبان ميگويد: عزيزان، غذا يخ ميکند از دهن ميافتد، خواهش ميکنم، بفرماييد. حالا تفاوتي ندارد غذاي سر سفره چه باشد، غذاي شرقي يا غذاي غربي!! همه آماده خوردن ميشوند! مأموريت ميزبان تازه شروع ميشود! مرد و زن ميزبان مدام بشقاب غذا و خورشت را برداشته و براي ميهمانان ميگذارند! گاهي اوقات ميهمانان بشقاب خودشان را برداشته تا ميزبان نتواند غذا و خورشت برايشان بگذارد! ميزبان موفق ميشود و البته گاهي اوقات ناموفق!!! ميزبان اصرار و تکرار براي خوردن و برداشتن غذا و از ميهمانان تشکر و سپاس!!!
اين يک نمونه از رفتارهاي اجتماعي ما ايرانيهاست که به آن تعارف ميگوييم.
پذيراييهاي ايراني با تعارفات ميزبان و ميهمان همراه است اما نمونه دوم؛
سکانس 2)
علي به مرکز ترافيک شهرداري تهران زنگ ميزند تا با دوستش صحبت نمايد. علي در اين ديالوگ A و مرکز ترافيک B ميباشد.
A: سلام
B: سلام عليکم
A: حال شما چطور است؟
B: خوبم، حال شما چطور است؟
A: من هم بد نيستم، متشکرم.
B: امري داشتيد؟!
A: ببخشيد، عرضي داشتم.
B: بفرماييد، در خدمتتون هستم.
A: چشم قربان ببخشيد مرکز ترافيک شهرداري با آقاي ......... کار داشتم.
همانطور که مطالعه ميکنيد ديالوگ فرضيه همراه با تعارفاتي در برخورد تلفني بوده است، اما اگر اين ديالوگ در يک کشور توسعهيافته اتفاق ميافتد، شخص A وقتي شماره تلفن را ميگيرد، B ميگويد: مرکز ترافيک شهرداري بفرماييد. و به اين ترتيب حشوهاي تلفني حذف ميشود؛ اما ايراني، تعارفات را در همه جاي زندگي خود بروز ميدهد.
تعارفات ايرانيان در برخوردها، در دعوتها و پذيراييهاي دوستانه خانوادگي در هداياي و اهداي آنها و در اصطلاحات ويژه و البته تنها جايي که تعارف نقشي ندارد، خيابان و رانندگي است و همين امر براي مردمشناسان و جامعهشناسان و مستشرقان حيرتانگيز است.
اين افراد ميپرسند که ايرانيان مردماني هستند در حد کثرت تعارفاتی، ولي در خيابان و رانندگي اصلاً اهل تعارف نيستند و در رانندگي ايراني و خيابانهاي ايراني، تعارف نقش ندارد و همين مسأله، نوعي تناقض ديالکتيک در رفتارشناسي ايرانيان است.
کازوهيکو مياکاوا مردمشناس ژاپني در اين باره ميگويد: موضوع تعارف در رانندگي به نظر عجيب ميآيد، اما نويسنده تعارف را در رانندگي ايراني مشاهده ميکند، به ويژه اينجا در شهر بزرگ در تهران که به گفته مردم بيش از 10 ميليون نفر در آن زندگي ميکنند و پيش از 2 ميليون اتومبيل در آن مورد استفاده قرار ميگيرد.
راندن اتومبيل به دليل ترافيک سنگين، اکثراً در طول روز به استثناي روزهاي تعطيل و به دليل بد رانندگي کردن مردم، بسيار مشکل است.
به نظر ميرسد که اينجا در ايران در زمينه رانندگي تعارف وجود ندارد. در اينجا مردم معمولاً تعارف را در مناسبتهاي مختلف زندگي بسيار مورد استفاده قرار ميدهند، اما وقتي يک راننده ايراني شروع به رانندگي ميکند از تعارف استفاده نميکند. هر راننده ميخواهد از ديگران سريعتر حرکت کند. او هرگز به ديگران اجازه نميدهد که جلوتر از او حرکت کنند، اما نويسنده تعارف را به طريق ويژه در اين به اصطلاح بدرانندگي کردن مشاهده ميکند، البته قوانين راهنمايي و رانندگي کتبي وجود دارد اما به نظر ميرسد که تقريباً رانندگان مطابق با اين قوانين رانندگي نميکنند، بلکه براساس تعارف به طريقي ويژه رانندگي ميکنند.
اول؛ هر راننده ميخواهد جلوتر حرکت کند ؛ بنابراين اولين تعارف در رانندگي، در اينجا اين است که اگر کسي اول حرکت کند، ميتواند جلوتر از همه حرکت کند. نيازي نيست که به راننده ديگر راه داده شود که اول برود.
بنابراين به نظر ميرسد که يک نوع رقابت وجود دارد. يک ترافيک سنگين در خيابان را مجسم کنيد که در آن هر راننده ميخواهد جلوتر از ديگران حرکت کند. کمکم هر راننده سعي ميکند از ديگران جلو بزند. اگر رانندهاي جلو بزند به حرکت خود و جلوتر از ديگران ادامه ميدهد. اگر رانندهاي بخواهد به رانندگان ديگر راه بدهد که از او جلو بزنند، ممکن است حادثهاي رخ دهد. در اين وضعيت هر راننده به مهارت زيادي در رانندگي نياز دارد و هر راننده بايد مراقب چهار طرف خود باشد، زيرا رانندگان به صورت مارپيچ رانندگي ميکنند ، بعضي اوقات حوادثي رخ ميدهد اما حقيقتاً رانندگان ايراني بدون تصادف در ترافيکهاي سنگين رانندگي ميکنند. اين امر از اين نظر شگفتانگيز است.
در رانندگي اين تعارف وجود دارد که وقتي کسي اول حرکت کند، ميتواند به جلوتر از ديگران به حرکت خود ادامه بدهد،اولي، اول است. اين اولين تعارف در زمينه رانندگي ايراني ميباشد.
دوم؛ خيابانهاي يک طرفه بسياري در تهران وجود دارد، اما بعضي اوقات خيابان يک طرفه به خيابان دو طرفه تبديل ميشود. مثلاً نويسنده شاهد بوده است که دو اتومبيل در يک خيابان يکطرفه طوري حرکت ميکنند که روبروي يکديگر قرار ميگيرند و در اين وضعيت اتومبيلي که در جهت درست خيابان يکطرفه حرکت ميکند، ميتواند اول برود و اتومبيلي که از سمت مخالف ميآيد، بايد در کنار خيابان منتظر بماند. پس از اينکه اتومبيل در سمت موافق خيابان يک طرفه عبور کرده اتومبيلي که از سمت مخالف آمده است، ميتواند به راه خود ادامه دهد. اين تعارف ديگر در رانندگي است.
سوم؛ به طرف عقب حرکت کردن کم و بيش متداول است. حتي در بزرگراهها، بعضي از اتومبيلهايي که اشتباهاً وارد تقاطع شدهاند، شروع به عقب رفتن با دنده معکوس ميکنند. معمولاً رانندگي به طرف عقب در کنار خيابان يا جاده انجام ميشود، نه در وسط جاده. اگر دنده معکوس حرکت کردن در وسط خيابان انجام شود، ميتواند باعث بروز حوادثي گردد. رانندگان ايراني به طرف عقب حرکت کردن را به عنوان تعارف در رانندگي در نظر ميگيرند.
چهارم؛ اغلب يک گردش به طور ناگهاني صورت ميگيرد، اگر اتومبيل ما با سرعت زياد در حرکت باشند، ممکن است حوادثي اتفاق افتد اما در تهران به دليل ترافيک سنگين اتومبيلها نميتوانند با سرعت زياد حرکت کنند. در اين وضعيت گردش U ناگهاني را به عنوان تعارف در رانندگي ميپذيرند. نهايتاً در يک چهارراه با ترافيک سنگين که چراغ راهنمايي آن به درستي کار نميکند در چنين وضعيتي اولين تعارفي که در فوق به آن اشاره شد، ممکن است صورت گيرد يعني اولي، اول است.
بدين ترتيب تعارف در رانندگي مانند قوانين راهنمايي ديگر و رانندگي غيرمکتوب ميباشد که فقط در ذهن رانندگان ايراني نوشته شده است.
رانندگي در ايران بسيار خطرناک است و در عين حال يکي از شگفتانگيزترين رانندگي دنيا ميباشد.
به راستي آيا کشته شدن سالانه سيهزار نفر نفر در خيابانها و جادهها و طرح آن در جهان براي ما به عنوان يکي از ملتهايي که در صدر کشتهشدگان تصادفات قرار داريم، عار نيست؟ و ملتي که به عنوان رانندگان بد و خطرناک در جهان معرفي شدهاند، شرمآور نيست! ملتي که در همه جاي زندگياش تعارف به عنوان ابزار ارتباط اجتماعي، تعارف به عنوان کسب مقام و پرستيژ اجتماعي، تعارف به عنوان ارزش و اقتدار اجتماعي و تعارف به عنوان يک کارکرد اجتماعي در آن جامعه مطرح است، پس چرا زماني که سوار خودروهايشان ميشوند، ديوانهوار قصد سبقت و برتري دارند و صبغه اخلاقي و انساني را فراموش ميکنند و ما در خيابانها و بزرگراههاي ايراني شاهد جدال اين انسان و يکي از محصولات اصلي آن ماشين هستيم که هر دو در پي اثبات مالکيت خويش بر خيابانها هستند و عابرين خياباني به محض مشاهده تصادف و مرگ انساني ناآشنا، همچون افسر روس داستان گوگول، سر راهشان به ويترينهاي مغازهها خيره ميشوند و سپس به يک قنادي ميروند و اندکي تنقلات و شيريني ميخرند و يا به خواندن روزنامهاي ورزشي مشغول ميشوند و بدين ترتيب صحنههاي مرگ در آن خيابانها با ورود به خيابانهاي ديگر از ذهنشان محو ميشود و اکنون مرگ «عادي» ميشود و خيابان ابزارهاي واقعي فراوان در جهت عادي شدن، سکولار شدن و بيتفاوتي عرضه ميدارد و چرا اين همه مرگ ما را مبهوت نميکند و زندگي ما را دگرگون نميسازد؟
اين مرگ پنهان در زير نقاب ماشين زيبا... نشانه زندگي است. مرگ لبخندزنان خود را در پيکر تجدد، آزادي و ماجرا جاي ميدهد. مرگ کساني که به اعدام محکوم ميشوند، اگرچه بسي نادر است، توجه ما را خيلي بيشتر جلب ميکند و احساسات ما را برميانگيزد و همانند کوندرا ميپرسيم: اکنون که سيهزار نفر در ايران سالانه در خيابانها و جادهها ميميرند، چرا اين نوع مرگ ذهن ما را به خود جلب نميکند و چرا کسي براي اين تراژدي و فاجعه شعر نميخواند و مويههاي عزا سر نميدهد و چرا کسي قانون را جدي نميگيرد و چرا کسي از تعارف به عنوان يک ابزار ارتباطي براي احترام به خود و ديگران و قانون بهره نميگيريم و چرا در همه جاي زندگي به همديگر تعارف ميکنيم، فقط در رانندگي ميگوييم: اينجا تعارف ممنوع است!
تعارف چيست و چرا تعارف ميکنيم و مردمشناسان و جامعهشناسان و ايرانشناسان درباره تعارفات ايراني چه ميگويند و چرا در رانندگي تعارفات را کنار گذاشتهايم و تا مرز تعارضات پيش ميرويم؟
جامعهشناسان ميگويند: هر جامعهاي از دو بخش فرهنگ و تمدن تشکيل شده است. فرهنگ، بخش معنوي آن جامعه است که شامل اعتقادات، هنرها، صنايع، ستون، اخلاق، قوانين، سنتها و بالاخره تمام عادات و رفتارهاست. تمدن بخش مادي يک جامعه است که شامل تکنولوژي، معماري، صنعت، ماشين و ... ميشود. رفتار جزئي از فرهنگ جامعه است. رفتار يعني آنگونه که فکر ميشود و آنگونه که بيان ميشود و آنگونه که عمل ميگردد. رفتار همان پندار، گفتار و کردار است و چه زيبا ايرانيان باستان ميگفتند: پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک. تعارف جزئي از رفتار اجتماعي و فرهنگي ما ايرانيهاست.
لغتنامه دهخدا که جامعترين قاموس در زبان فارسي ميباشد، 5 معني زير را درباره کلمه تعارف ارائه ميدهد:
اول: يکديگر را شناختن، همديگر را شناختن، شناختن دو نفر و با يکديگر را.
دوم: خوشآمد گفتن در اول ملاقات، پس از ورود، اظهار آشنايي و احوال پرسي کردن از يکديگر در آداب ايران بايد به دوست سلام و تعارف کرد.
سوم: تکليف و اسباب ضيافت فراهم کردن. ميزبان با مهمان خيلي تعارف ميکند.
چهارم: کسي را به مهماني يا گرفتن چيزي خواندن. هرچه تعارف کردم، نپذيرفت.
پنجم: تحفه و هديهاي که به کسي داده ميشود. هديه و پيشکش.
دهخدا خاطرنشان ميکند که عبارت تعارف داراي منشاء عربي ميباشد و فقط معني اول آن در قديم مورد استفاده قرار ميگرفته است و معاني دوم تا پنجم آن در گذشته کاربردي نداشته و براساس ضرورتهاي امروز رايج گرديدهاند.
دکتر آريان پور لغات انگليسي زير را براي تعارف در فرهنگ لغات خود برميشمارد و flummer, , manerslformality, , ceremony, offer.
روان شناسان ميگويند: هر رفتاري که از انسانها سر ميزند ممکن است جنبه احساسي داشته باشد يا جنبه عقلاني. به عنوان مثال هرگاه شما براي خريد به بازار ميرويد و ميخواهيد کالايي را بخريد، حتماً آن کالا را از چند فروشگاه قيمت نموده و سپس از ارزانترين فروشگاه آن را خريداري ميکنيد. اين يک رفتار منطقي و عقلاني است. در رفتار احساسي، عقل و منطق دخالت ندارد بلکه باورها و نگرشها ريشه در احساس و عمل آن رفتار دارد. هر رفتاري علتي دارد و تاريخي.
تعارف به عنوان يک رفتار اجتماعي در فراسوي تاريخ و دگرگونيهاي تاريخي و بنا به مقتضيات سياسي و اجتماعي در کشورمان شکل گرفت.
بنابراين تعارف به عنوان يک رفتار فردي و ملي مطرح ميگردد که جنبه پارادوکسي دارد و جنبه پارادوکسي آن اين است که در رانندگي تعارف نميکنيم. ما ايراني همهجا و هم وقت تعارف ميکنيم به جز رانندگي. ما ايرانيها براي ورود و خروج به مکاني يا جايي به يکديگر زياد تعارف ميکنيم، اما موقعي که سوار خودروهايمان ميشويم تا در خيابانهاي شهر رانندگي کنيم، اصلاً نسبت به يکديگر گذشتي نداريم و بهتر است بگوييم رحمي نميکنيم. به راستي چرا ايراني چنين رفتار ميکند؟ و چرا ايراني اينگونه است؟
لذا در واکاوي رفتار ايراني دو سؤال مطرح ميگردد؛ 1) چرا ايراني تعارف ميکند؟ 2) چرا ايراني در رانندگي تعارف نميکند؟ البته براي پاسخ به اين سؤالات ميتوان از علوم روانشناسي، جامعهشناسي و روانشناسي اجتماعي بهره گرفت، اما نگارنده پاسخ به پرسشهاي فوق از نظريات کولي وميد استفاده ميکند.
به زعم اين صاحبنظران و جامعهشناسان براي تحليل رفتار اينکه من کيستم و يا ما چه کسي هستيم بايد از سه منظر به مسأله نگاه کرد. اول اينکه، شناختي که ما خودمان از خودمان داريم، يعني از خودمان بپرسيم و خودمان پاسخ دهيم که چرا ايراني، اين اندازه تعارفاتي است و در عين حال بينهايت در رانندگي خطرناک است و بيرحم!
دوم اينکه؛ شناختي که ديگران از ما دارند يعني مستشرقان و شرقشناسان و جهانگردان و مسافراني که از ديار غرب و شرق هستند، چه تصور و تصويري از ايران و ايراني در اين باره ارائه دادهاند و يا ارائه ميدهند.
سوم؛ شناختي که ما از ديگران داريم، ما درباره مسأله تعارفات در جوامع ديگر چگونه فکر ميکنيم و چه تصور و تصويري از ديگران در اين زمينه داريم و مردمان غريبه چگونه رانندگي ميکنند و با ماشين رفتار مينمايند و تعارف در رانندگي در آن جوامع چه نقشي دارد؟
چرا تعارف ميکنيم؟
اول اين سؤال را از خودمان ميپرسيم و پاسخ ميدهيم، زيرا قواعد بازي را ما خود نوشتهايم. ما بازيگران اجتماعي ايراني در متن و بستر زندگي، قانون نوشته و نانوشتهاي به نام تعارف داريم. تعارف در همهجا و هم وقت، به جز رانندگي. چرا چنين است؟
پژوهشي در مرداد ماه 1388 توسط مرکز مطالعات و تحقيقات روزنامه همشهري در اين باره انجام شده که ما را در تحليل رفتارشناسي ياري ميرساند در آن نظرسنجي نتايج جالب زير به دست آمده است:
- 87 درصد از پاسخگويان خود را تا حدي تعارفي ميدانند.
- 85 درصد از پاسخگويان به مهمانشان تعارف ميکنند.
- 52 درصد از پاسخگويان که به مهمان تعارف ميکنند، علت تعارف به مهمان را احترام به او ميدانند.
- 22 درصد از پاسخگويان فقط با دوستان صميمي خود تعارف ندارند.
- 40 درصد از پاسخگويان تاکنون در تعارفات خود دچار سوءتفاهم نشدهاند.
- 70 درصد از پاسخگويان رسانهها را در گسترش يا کاهش فرهنگ تعارف زياد مؤثر ميدانند.
- همچنين پاسخگويان حسن تعارف را نشانه ادب (بالاترين درصد) ميدانستهاند.
از نظر پاسخگويان تعارف کردن چه عيبي دارد؟ گفتهاند: ايجاد رودرواسي (4 درصد)، معذب کردن (20 درصد)، هيچ عيبي (11 درصد)، نوعي دروغ (9 درصد)، اتلاف وقت (6 درصد)، بياحترامي (3 درصد).
غربيها و غريبهها چه ميگويند؟
غربيها و غريبههايي که وارد ايران ميشوند چند خصوصيت ايراني از جمله تعارف و چانهزدن برايشان جذاب و جالب است. لمپيبرت، مردميشناسي که تقريباً نصف عمر خود را در رابطه با مسائل ايران گذرانيده در کتاب خود ميگويد: زبان فارسي پر از اسامي و صفتهايي است که رفتار انسان را توصيف ميکند. يک نمونه از آن تعارف است و آن يک عبارت از طفرهآميزي است که رفتار را تقريباً در تمام موقعيتهاي خارج از خانواده نزديک، توضيح ميدهد. وي ميگويد: تعارف که سيستم اجتماعي است که به افراد امکان ميدهد مقام و شأن خود را در يک محيط شلوغ و ناملايم حفظ نمايند. تعارف يک مجموعه از عبارتهاي تشريفاتي براي استفاده در هنگام ملاقات است.
همچنين دونالد ويلبر که در دوران جنگ جهاني دوم در ايران اقامت داشت، در کتاب خود ايران، گذشته و حال موضوع تعارف را مورد بحث قرار ميدهد. وي تعارف را به عنوان يکي از وي خاطرنشان ميکند که در رابطه با کاربرد عناوين و کلمات تجليلي، استفاده از تعارف که يک کلمه عربي به معني نزاکت تشريفاتي ميباشد، بسيار توسعه يافت. تعارف به فرمهاي کلمات تجليلي و متواضعانه مربوط ميگرديد که در بين افراد به کار ميرفتند و بخش مهمي از پيوند نظام اجتماعي را تشکيل ميداد، زيرا قاعده خطاب کردن و طرز رفتار به موقعيتها در سلسله مراتب اجتماعي مربوط ميگرديدند، سپس وي اضافه ميکند که وجه نزاکت تشريفاتي و رفتار در ارتباط مستقيم با رتبه شخصي در سلسله مراتب اجتماعي قرار داشت.
مهمتر از همه اينکه نزاکت تشريفاتي براي حمايت خود از نيازها و تقاضاهاي فاسدکننده به کار گرفته ميشد. به گفته ويلبر، تعارف در فرهنگ ايراني کاربرد وسيعي يافته است و نقش عمدهاي در پيوند نظام اجتماعي در جامعه ايراني داشته است. تعارف مستقيماً به رتبه و مقام تشخص در سلسله مراتب اجتماعي مربوط ميشود. همچنين در نظريات جامعهشناسان و مردمشناسان ديگري که درباره ايران به مطالعاتي پرداختهاند، اين جنبه رفتاري توضيح و تبيين گرديد که نگارنده به همين اندک بسنده ميکند.
ادامه دارد
نظرات بینندگان
پیشنهاد می کنم که یادداشتی هم در مورد تملق ؛ چاپلوسی؛
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن و از این قبیل نیز نگاشته و به
نقش آن در پیشرفت افراد در سیستم اداری و عقب ماندگی
مملکت ما اشاره فرمائید!
جناب میرزاده عشقی ، شاعر و متفکر مشروطه خواه
می فرمایند:
هر آنکه بی خبر از فن خ...... شد
دچار زندگی پست و نان خالی شد
بهل بمیرند ،آن صاحبان عزت نفس
که پشتشان همه از بار غم هلالی شد
البته باید گفت که همین صراحت لهجه محروم میرزاده عشقی
در نهایت منجر به قتل و ترور این شاعر خوش قریحه همدانی
در دوران جوانی شد.
پس آیا گاهی باید جانب احتیاط را رعایت کرد؟
پیامبراکرم(صلی الله و علیه وآله) می فرمایند: «لو مشی رجل
الی رجل یسکین مرهف، کان خیراً له من ان یثنی علیه فی وجهه
؛ اگر مردی با کارد برنده و تیزی به سراغ مردی برود، برای
او بهتر است از اینکه در پیش رو، مدحش را بگوید".