مقدمه
انیمیشن درون و بیرون 2 (Inside Out 2024) یک تلاش تحسین برانگیز از به تصویر کشیدن دستاوردهای علمی و پژوهشی در حوزه روان شناختی است؛ مخاطب قرار دادن میلیون ها انسان، هنری است که کمتر مقالات و حتی کتب، موفق به انجام آن در کوتاه مدت بوده اند. فروش فوق العاده این اثر می تواند توجه سینماگران را به تولیداتی از این دست بیش از گذشته جلب کند و پنجره ای نو در کوتاه کردن مسیر ارتباط دانش و کاربرد بگشاید. البته انتقاداتی به پرداخت های این انیمیشن به لحاظ روان شناسی وجود دارد، اما وجود یک تیم خبره از درمانگران و پژوهشگران در کنار سازندگان این اثر، آن را به شدت تاثیرگذار و ارزشمند کرده است؛ در این نوشتار نگاهی چند بعدی به این اثر سینمایی خواهم داشت:
نگاهی به مهمترین نقدها
سادهبودن و تکبعدی بودن احساسات؛ در انیمیشن جهتگیری احساسات خیلی ساده و مشخص هستند که باتوجهبه اینکه مخاطب هدف این انیمیشن عمدتاً گروه کودک و نوجوان است، قابلفهم و مناسب است، البته تلاش شده با نشاندادن همکاری بین احساسات و گفت و گوهایی که بین شان جریان دارد قدری پیچیدگی را هم به نمایش بگذارد، اما بههرحال جای احساساتی شبیه احساس گناه (Guilt) در کنار احساس شرم (Shame) یا احساس رشک (Jealousy) در کنار حسادت (Envy) و احساس استرس (Stress) در کنار اضطراب (Anxity) و... احساس میشود .برخی تحقیقات تا بیش از 25 نوع احساسات شناسایی و نام گذاری شده را نام می برند، لذا محدود بودن احساسات مختلف کاملا محسوس است.
ظهور دیر هنگام احساسات مهمی چون اضطراب، حسادت، خجالت و بی حوصلگی در نوجوانی دقیق نیست و احتمالا دیدن این صحنه به خصوص برای نوجوانانی که در کودکی بیشتر با احساساتی مثل اضطراب دست و پنجه نرم کرده اند، ناخوش آیند باشد. اما توضیحی در این باره در دل انیمیشن نهفته است، احتمالا جوی (شادی) و هویتی که شکل داده است این احساسات را عقب رانده اند و در ناخودآگاه رایلی فرستاده بودند؛ همان طور که در ادامه فیلم زمانی که اضطراب کنترل را در دست دارد شادی، خشم و... را به همان بخش تاریک و دور از دسترس رایلی که احتمالا نماد نا خودآگاه اوست می فرستد و در آنجا احساسات دیگری را هم در اتاق های تاریک تر ملاقات می کنند.
پرداختهای کوتاه اما عمیق به نقش والدین
آنچه ابتدائاً در این بخش توجه من را به خودش جلب کرد، کوچکشدن جزیره خانواده و بزرگتر شدن جزیره دوستی نسبت به درون و بیرون ۱ بود که بهخوبی پررنگشدن نقش و اهمیت گروه دوستی در دوران نوجوانی را نشان میدهد.
اما چند نکته مهم و عمیق دیگر وجود دارد که خاصه میخواهم به آن اشاره کنم؛ در تارهای «هویت» رایلی قبل از پیداشدن سروکله احساسات جدید، صدای مادر (خانواده) رایلی شنیده میشود، وقتی که جوی به یکی از تارها دست میزند انعکاس صدای «تو ارزشمندی» با صدای مادر طنینانداز میشود؛ اما قدری بعدتر وقتی که رایلی در کمپ مسابقات بهدور از خانواده در حال تجربه احساسات و اتفاقات جدید است و هویت جدید او دارد سروکلهاش پیدا میشود؛ وقتی تارها را تکان داد صدایی که طنینانداز شد، صدای خود رایلی است! دقیقاً و بهصورت شگفتانگیزی فرایند هویتیابی و اهمیت «استقلال» نوجوان جهت توسعه «خود»، «خود تنظیمی»، «تنظیم هیجان» و… نمایان میشود.
خانواده رایلی ویژگیهای ارزشمند زیادی داشتند، مثلاً وقتی رایلی به فکر پیشرفت در ورزش هاکی بود خانواده نگران نشد که نکند رایلی بخواهد درس را رها کند [کنایه به رفتار خیلی از والدین]؛ مهمتر از آن احترام به حریم شخصی است . در سکانسی که درب اتاق رایلی باز است مادر برای واردشدن به حریم اتاق ابتدا دستش را میآورد و در میزند و بعد خود جلو میآید [چه برسد به زمانی که درب اتاق بسته باشد]. پذیرش و شناخت نسبت به ویژگیهای دوره نوجوانی؛ وقتی مادر رایلی فریادزدن، تنفر او از بوی بدن، بههمریختگی خلقوخو را در رایلی دید بهسرعت متوجه وضعیت جدید او شد و با صبوری سعی در همدلی داشت و تنش را با واکنشهای دماسنجی افزایش نداد.
میتوان گفت مجموعه این ویژگیهای خانواده است که ساختار شخصیتی و سلامت روانی و عاطفی رایلی را برای عبور امن از دوران نوجوانی فراهم کرده بود؛ کودکان تروما دیده، با خانوادههای ناامن و بیثبات چالشهای پیچیدهتری را در این دوره از زندگی خود تجربه خواهند کرد.
نقش اصلی داستان: اضطراب
از دیدگاه من نقش اصلی این سینمایی برای «اضطراب» بود. از پیداشدن سروکلهاش گرفته تا حمله پنیک و در نهایت نشستن بر صندلی ماساژ و چای خوردنش چشمها را از نبوغ داستانپردازی آن برق میاندازد.
اضطراب با یک عالمه چمدان که نشان از پیشبینیکردن اتفاقات مختلف در آینده است ظاهر میشود، شادی و دیگر احساسات را پس میزند، مشکلات را در غیاب خشم و شادی بزرگنمایی میکند، ظرفیت و توانمندیهای رایلی را دستکم میگیرد و او را تا تجربه یک حمله پنیک تمامعیار پیش میبرد، اما در این لحظه چند المان طلایی در سکانس حمله اضطرابی در بیرون و همراهی بقیه احساسات در درون او را از این وضعیت عبور میدهد، رایلی دستش را روی چوب هاکی میکشد، نور بر روی پوستش را حس میکند، نفس عمیق میکشد؛ در واقع کارگردان در صحنه حمله پنیک یک کلاس درس کوتاه ذهنآگاهی (Mindfulness) را نمایش میدهد، تمرکز بر تنفس، اسکن بدن، وصلشدن به احساسها و توجه به لحظه حال، او را از این وضعیت خارج میکند و در سکانس پایانی فیلم درحالیکه اضطراب دارد ترس از دعوتنشدن به تیم را بزرگنمایی میکند و مجدد میخواهد او را ناتوان کند، این بار اما رایلی یاد گرفته است که چگونه با اضطراب کنار بیاید، ضمن تشکر از او جوی دستش را میگیرد و او را روی صندلی مینشاند و چای به او میدهد.
مکانیسم سرکوب
باورپذیر بود که بشود احساسات را اینگونه به تصویر کشید؛ اما مکانیسم سرکوب را نه! چه نمایشی چه خلاقیتی...
جوی (شادی) دستگاهی دارد که هر احساس منفی و اتفاقی را به تاریکخانه ناخودآگاه پرتاب میکند (سرکوب) و آن را اختراع خود میداند؛ کار به جایی میرسد که وقتی آژیر بلوغ به صدا درمیآید هم آن را با همین دستگاه پرتاب میکند به این امید که از شرش خلاص بشود، اما زور بلوغ بیشتر است و شیشه را میشکند و وارد عمل میشود. در ادامه شادی برای نجات رایلی از اضطراب در ناخودآگاه با کوه احساسات و خاطرات سرکوب شدهای که حاصل آن دستگاهی است که ساخته بود روبهرو میشود و تا آنها را آزاد نمیکند نمیتواند به اتاق کنترل برگردد؛ در واقع این صحنه بهخوبی توضیح میدهد که در واقع جوی (شادی) کنترل را بهخاطر همین احساسات سرکوب شده ازدستداده بود؛ اما در سکانس پایانی فیلم دیگر خبری از دستگاه سرکوب نیست، در این سکانس جوی، اضطراب را به گذشته پرتاب نمیکند، بلکه او را میپذیرد، میشنود و در کنار خودش نگه میدارد؛ نقش سرکوب را در نوجوانی گاهی تنبلی (Ennui) یا کنارهگیری هم بر عهده میگیرد، برای فرار از حضور در جمع نوجوان تنها در خانه میماند و کنارهگیری میکند و با این قبیل از انتخابها سعی در تجربهنکردن احساسات یا افکار خود دارد؛ پادزهر مهم اما این است که ما باید صدای احساسات و پیامی که با خود دارند را بشنویم، سرکوب و نادیدهگرفتن احساسات، حال ما را به جز در لحظاتی کوتاه بهتر نمیکند.
ما با همه احساساتمان خوب هستیم
خوببودن با «مطلقاً خوب» بودن حاصل نمیشود، شما شجاع هستید حتی اگر گاهی بترسید، شما فرزند خوب و دوستداشتنی هستید حتی اگر گاهی خانواده خود را ناامید کنید؛ این یک جمله غلط است که شما فقط زمانی خوبی هستید که احساسات خوبی داشته باشید؛ این تفکر است که ما را بهسرعت سراغ سرکوب به هر طریق و قیمتی میفرستد، نسخه را پر از دارو میکند تا سریعاً بهمحض تجربه هر احساس منفی یا حال بدی آن را خوب (ساکت، سرکوب) کنیم.
در مجموع انیمیشن درون بیرون به خصوص نسخه اخیر آن را میتوان تلاشی خلاقانه و مؤثر در توسعه شناخت و مواجه درست با احساسات دانست .
در نقدهای وارده بر آموزش و پرورش هم رفتهرفته توجهکردن به آموزش احساسات و پرورش تفکر هیجانی سروکلهاش پیدا شده و در آینده معنادار و عمیقتر هم خواهد شد و این میتواند نویدبخش جامعهای سالم و آگاهتر در زمینه سلامت روان باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
البته معنی استعاری این عبارت مد نظر بوده است و بر محور احساسات درونی ما می چرخد مخصوصا وقتی احساسات درونی و باطن را بر اساس افکار و ذهن خود شکل می دهیم و به رو می آوریم و نشان می دهیم یا ابراز می کنیم.