توضیح: در این مقاله به عمد برای اسامی افراد از هیچ عنوانی (دکتر، مهندس، حجتالاسلام، استاد، آقای، خانم ...) استفاده نشده است.
به جای مقدمه
جو پینسکر در مجله پرسابقه و قدیمی آتلانتیک در مقالهای (8 فروردین 1398) با عنوان «سنت تکلیف خانه» نوشت:
«امریکا رابطهای طولانی و پرفراز و نشیب با تکلیفخانه (مشق شب، تکلیف شب یا منزل) داشته است. یک قرن پیش یا بیشتر، اصلاحگران و روشنفکران مترقی استرسزا بودن تکلیف و وارد کردن استرس بیش از حد بر کودکان را پیش کشیدند و مخالفت خود را با آن اعلام کردند که بعدها این موضع در مواردی منجر به قدغن شدن تکلیف خانه در سطح مدارس مجتمعی برای تمام پایه های زیر پایه هفتم شد. این حس ضد تکلیفخانه در میانه قرن بیستم در بحبوحه ترس از عقب افتادن ایالات متحده از اتحاد شوروی به تدریج رنگ باخت و منجر به دادن تکلیف خانه بیشتر شد، با این وجود زمانی که یک فرهنگ بازتر تکلیف خانه را از بین برنده و قاتل بازی و خلاقیت کودکان قلمداد کرد موضوع تکلیف خانه دوباره در دهه های 70 و 60 اهمیت دوبارهای یافت که به کاهش تکلیف شب انجامید. اما این وضعیت هم پایدار نماند:
در دهه 80 میلادی محققان دولت مشکلات اقتصادی را از چشم مدارس آمریکایی دیدند و علت آن را کم کاری مدارس تلقی و توصیه کردند که یک بار دیگر تکلیف شب برقرار و افزایش یابد.
قرن 21 تا زمان حاضر قرنی توام با تکلیف خانه سنگین بوده است. تین ایجرهای امریکایی (سنین 13 تا 19) حالا به طور میانگین روزانه دو برابر بیشتر از همسالان پیشین خود در دهه 90 روی تکلیفخانه زمان صرف میکنند. حتی از کودکان کم سن و سال خواسته می شود که مدرسه را با خود به خانه بیاورند. برای نمونه پژوهشی که که در سال 2015 انجام شده نشان میدهد که حتی کودکان مهد کودک و پیش دیستانی را که محققان معتقدند نباید تکلیف به خانه ببرند شبانه 25 دقیقه روی تکلیف خود وقت صرف می کردند.
اما واکنشها به تکلیف خانه منفی نیست. بدون اینکه والدین و معلمان را وارد بحث کنیم همزمان که دانشآموزان در تکالیف خانه بیشتری غرق می شوند بعضی مدارس یا مناطق (مدارس مجتمعی) این مساله را بررسی می کنند که تکلیف خانه به چه نحوی باید داده شود و بعضی معلمان اصلا به دانش آموزان خود تکلیف نمی دهند. آنها تحقیقات انجام گرفته روی تکلیف خانه را بررسی میکنند (باید اشاره شود که تحقیقات و پژوهش ها در این زمینه تفاوتهایی با هم دارند) و به این نکته رسیدهاند که وقت آن است که موضوع را دوباره مورد مداقه قرار دهند.
هیلزبورو در کالیفرنیا یک منطقه اعیاننشین نزدیک سانفراسیسکو است که مدارس مجتمعیاش روشهایش را تغییر داده است. این مجتمع با سه مدرسه ابتدایی و یک مدرسه دوره اول با معلمان همکاری کرده و با والدین گردهماییهایی را برگزار کردند تا به یک راه حل و برنامهای برای تکلیف خانه برسند که به دانش آموزان اجازه میدهد تا وقت آزاد زیادی را با والدینشان بگذرانند یا به بازی اختصاص دهند. در اوت 2017 آنها آغاز به اجرای برنامه به روز شدهای کردند که بر این نکته تاکید می کرد که تکلیف خانه باید «معنی دار» باشد و دادن تکلیف برای روزهایی که بعد از آخر هفته یا بعد از یک تعطیلی می افتد ممنوع شود.»
مقاله پینسکر طولانی است و در ادامه به تاریخچه تکلیف خانه در مدارس امریکایی و نتایج تحقیقات پژوهشگران و محققان در این زمینه و کاربست آنها می پردازد. هدف از آوردن بخش ابتدایی این مقاله به جای مقدمه تاکید بر این نکته است که در نحوه تجویز و برخورد با تکلیف شب می توان اهمیت و جایگاه پژوهشگران، جامعه شناسان، روانشناسان و محققان تربیتی، روشنفکران، مصلحان اجتماعی، معلمان و مدیران و استناد به داده ها و استفاده از نتایج و نظرات آنها را در جای جای این تاریخچه دید؛ چیزی که در نقطه مقابل این روند قرار می گیرد تصمیمات خلقالساعه، مستبدانه و بدون در نظر گرفتن منافع عموم و سازمان و کشور است. تصمیماتی که بدون مشورت، شبانه، تحت تاثیر جو یا با خواندن تنها یک کتاب یا منبع یا صحبت با تک فرد، خوشایند گروهی، پروپاگاندا، یا برای مصلحت و بقا و حیات اتخاذ می شود ره به جایی نخواهد برد و نتیجهای جز اتلاف وقت و بودجه و انرژی نخواهد داشت و بی شک اشکالاتش در اجرا و عمل به مرور روی آب میآید و خود را نشان میدهد. برای مثال آیا طرح حذف کنکور یا مشق شب بر اساس پژوهش های میدانی یا تئوریک طولانی مدت پیشنهاد می شود یا تنها نوعی پروپاگاندا و مسکن بوده و تحت تاثیر جو ارائه می شود؟
می توانیم این بحث را به انتخاب افراد برای امور جاری و نیز سخنرانیها و آن چه از چیزی که دهان نامیده میشود بیرون میآید تعمیم دهیم. وقتی بدون مطالعه و تحقیق و یادداشت و فکر و استفاده از چیزی که در بالای سرمان سنگینی می کند چیزی را بر زبان می آوریم یا مطلبی را در جمعی ادا می کنیم (مخصوصا با گسترش وسایل ارتباط جمعی) ممکن است عالمی را با آن ویران کنیم و از عواقب وحشتناک آن خبر نداشته باشیم. و وقتی بدون بررسی و مطالعه و بر اساس روابط پنهانی قدرت یا فشار از بالا و معیارهای خندهدار یا ایدئولوژیکی کسی را با سفارش بر مسندی مینشانی و بر مردم مسلط میگردانی جامعه را به مخاطره افکندهای. مضافا برای اظهارنظر در زمینهای خاص باید اطلاعات و تخصص کافی داشته باشیم.
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در کانال تلگرامی خود در یادداشتی با عنوان تامل برانگیز «پوپوسیل» نوشت: «رئیسجمهور یا معاون اول او، فاقد اطلاعات محلی درباره حادثه هستند؛ و مدیریت بحرانهایی نظیر سیل، نیازمند اطلاعات محلی دقیق است. مدیریت بحران، عملی بسیار تخصصی با پروتکلهای مشخص بینالمللی، رشتهای دانشگاهی با انواع راهنماها و استانداردهایی است که متخصصان خود را طلب میکند. (این را وقتی با دقت فهمیدم که در جلسات کمیته تخصصی مدیریت بحران کمیته ملی پلاسکو شرکت کردم.) رئیسجمهور یا معاون اول، مدیر بحران نیستند، و به معنای تخصصی، اصلاً حق مداخله هم ندارند. آنها حق ندارند درباره عملیات اجرایی در صحنه دستوری صادر کنند. یادم هست مدیر یکی از کارگروههای تخصصی کمیته ملی حادثه پلاسکو در جلسه استماع سخنان یکی از مدیران ارشد، وقتی آن مدیر ارشد از به دست گرفتن مدیریت حادثه سخن گفت، با صراحت به ایشان گفت، «مگر شما دوره آموزشی مدیریت بحران دیده بودید که مدیریت حادثه را در دست گرفتید؟» کاربست نتایج، تحقیقات، پژوهش ها و یافته های علمی محققان و استادان دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و استفاده از نظرات متخصصان و کارشناسان و مشورت گرفتن از آنها در اجرای پروژه ها و برنامه ها و مسایل زیست محیطی و تاثیرات زیست محیطی و در نطر گرفتن ملاحظات ایمنی و زیست محیطی در ایران محلی از اعراب ندارد
در ادامه بحث به چند نمونه از پروژه ها و برنامه هایی خواهیم پرداخت که در آنها مطالعات و تحقیقات و یافته های علمی محلی از اعراب ندارد و تنها بر اساس تصمیمات کارشناسی نشده و یا بر پایه مطالعات سطحی، جهت دار و کوتاه مدت اجرا شده و منافع کشور و سازمان مربوطه مدنظر قرار نگرفته است.
- در جلسه انجمن اولیا و مربیان یکی از مدارس ابتدایی مجهز از وزیر دعوت کرده اند تا حضور داشته باشد. او در این جلسه حضور می یابد و سخنرانی می کند و از دغدغه ها و نگران های خود می گوید. گروهی از والدین که صدایشان بلندتر از دیگران است از سنگینی تلکیف خانه که به دانش آموزان داده می شود گلایه می کنند. فردا وزیر به این فکر می کند که دادن تکلیف منزل را در مقطع ابتدایی قدغن کند.
- مدیر دبیرستانی اسلایدهایی را درباره آموزش و پرورش ژاپن که در یکی از شبکه های اجتماعی پست شده مطالعه می کند. او با دیدن یکی از برنامه های مدارس ژاپن که محول کردن نظافت مدرسه به دانش آموزان است هیجان زده می شود. اوایل سال تحصیلی است و برای دبیرستان هنوز سرایدار یا همکار خدماتی معرفی نکردهاند. مدیر دست به کار می شود و می خواهد نظافت دبیرستان را مانند مدارس ژاپنی به دانش آموزان محول کند!
- نماینده مناطق سیل زده از رییس جمهور درخواست دادن سهمیه خاص برای دانش آموزان پشت کنکوری به بهانه برده شدن کتاب هایشان توسط باران و سیل می کند (سایت الف، 7 فروردین 1397).
- گروهی برای کنترل سیلابهای اخیر در گرگان و آق قلا نسخه ای اورژانسی و فوری می پیچند و در محل تصمیم به انفجار بخش هایی از خطوط راه آهن می گیرند.
- کارخانهای پتروشیمی دور از شهر وسط زمین های کشاورزی یکی از شهرهای محروم ایران احداث شده و آماده بهره برداری است. نمایندگان مجلس، امام جمعه، فرماندار، فرماندهان، اعضای شورای شهر و مقامات و یکی از معاونان وزیر مربوطه برای افتتاح این پروژه عظیم در محل حضور دارند. جمعیت زیادی در صحنه حاضر هستند. مقامات شروع به سخنرانی می کنند. نماینده شهر با حرارت تمام ار زحماتی که کشیده تا مجوز کارخانه را برای شهر بگیرد سخن می گوید. او از مصایب و رنج هایی سخن می گوید که متحمل شده تا دولت را برای تامین بودجه این پروژه متقاعد کند. او خوشحالی خود را از این که تعدادی از بیکاران شهر در این کارخانه مشغول به کار خواهند شد مخفی نمی کند. همه حرفهایی برای گفتن دارند و بازار تشکر و قدردانی داغ است. اما تنها چیزی که اصلا اشاره ای به آن نمی شود اثرات مخرب زیست محیطی این پروژه است. ظاهرا همه خوشحال هستند. اما در پشت صحنه و در طول تکمیل این پروژه کسی به تحقیقات، حرف ها، اعتراضات و هشدارهای گروه کوچکی از دانشجویان و استادان و طرفداران محیط زیست درباره تاثیرات مخرب زیست محیطی این پروژه وقعی نمینهد. این گروه به خاطر فصای حاکم و بیکاری در منطقه کاری از پیش نمی برد. ..... چند سال بعد کارخانه مذکور که مثلا به روز بوده با دستگاههای فرسوده و از رده خارج زمینهای کشاورزی اطراف را آلوده کرده است. شکایت کشاورزان به جایی نمی رسد. کارخانه به کار خود ادامه می دهد. سرطان و تولد نوزادان ناقصالخلقه بین روستاییان بیشتر شده است. مردم احساس پشیمانی می کنند .....
آن چه در همه این موارد مشترک است اقدامات و حرفهای بدون فکر و مطالعه است. توجه نکردن به مطالعات و نتایج تحقیقات، پژوهشها و یافتههای علمی، و هشدارهای دانشمندان و محققان داخلی و خارجی و مد نظر قرار ندادن نظرات آنها در اجرای پروژهها و برنامهها در دهههای گذشته نتایج فلاکت باری به بار آورده است.
وب سایت خبرآنلاین (4 فروردین 1398) در گزارشی از مقالهای بحث می کند که در سال 1396 توسط دانشجویان مهندسی عمران دانشگاه تبریز به چاپ رسیده و سیل آق قلا را پیش بینی کرده است. حتی با فرض اینکه این مقاله به رویت مسئولین مربوط رسیده باشد با توجه به سیستم حاکم بر ادارات و مدیریت کشور و اهمیت ندادن به مطالعات و تحقیقیات بعید به نظر می رسید که دست به اقدامات مهمی می زدند .
بی شک اجرای پروژهها و برنامهها بدون مطالعه و تحقیق و بی توجهی به هشدارها و انتقادهای محققان، و تحقیقیات انجام گرفته و عدم پیشبینی و رعایت نکردن ضوابط شهرسازی و گماردن مدیران و آدم های سیاسی و غیرعلمی که سررشته ای از امور ندارند بر سر کارها در راه افتادن سیلهای ناگهانی اخیر بیتاثیر نبوده است. به این بهانه در زیر به پاره ای از اقدامات، برنامهها و پروژههایی که بدون مطالعه و توجه به هشدارها و مطالعات دانشمندان و محققان و با تصیمیم گیریهای کوتاه مدت در سالهای اخیر انجام شده اشاره می شود.
حذف و احیا معاونت و امور تربیتی آموزش و پرورش هم داستان پرپیچ و خم خود را دارد. هر دو گروه، هم حذفکنندگان و هم احیاگران ادعا می کنند که اقدام آنها بر اساس تحقیق و پژوهش انجام گرفته است. مرتضی حاجی وزیر وقت آموزش و پروش در مقابل منتقدان حذف امور تربیتی گفت «حذف معاونت پرورشی بر اساس پژوهشهای علمی صورت گرفته است» او همچنین به طرفداران احیای امور تربیتی گفت: «با توجه به اینکه تصمیمگیری قبلی برای حذف معاونت پرورشی در آموزش و پرورش مبتنی بر پژوهشهای علمی بود، احیای دوباره آن نیز باید به اتکای پژوهشهای علمی انجام شود».
این وزیر در جای دیگری می گوید: ««تصمیمگیری در مورد امور مربوط به آموزش و پرورش باید با تکیه بر مطالعات و یافتههای علمی باشد. مشخص است که جوهر و هدف آموزش و پرورش رسیدن به هدفهای تربیتی است و اگر هدف تربیتی را از آموزش و پرورش بگیریم چیزی باقی نمیماند.»
حاجی تاکید کرد: «حذف معاونت پرورشی مبتنی بر بیش از 10 گزارش تحقیقاتی بود که در آموزش و پرورش مستند است در حقیقت من یافتههای انجام شده را به اجرا گذاشتم؛ مواردی که قبلا تصمیمگیری شده ولی اجرا نشده بود». سوءمدیریتها و محول کردن کارها و مسئولیتها به افراد غیرمتخصص، غیرحرفهای و فرصتطلب هم وخامت اوضاع را دوچندان میکند
تاکید یک وزیر بر استفاده از نتایج، یافتهها و دادههای تحقیقیات و پژوهشهای انجام گرفته برای اجرای برنامهها در آموزش و پرورش و اهمیت دادن به آن حتی اگر تنها در حرف خلاصه شده باشد را باد قدمی مثبت و رو به جلو تلقی کرد، سنتی میمون که باید ادامه پیدا می کرد. اما در سال 1384 مجلس با استناد به گزارش مرکز پژوهش های مجلس طرح احیای امور پرورشی را در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تصویب و معاونت پرورشی آموزش و پرورش با اندکی تغییر در عنوان و وظایف در سال 1385 احیا شد و به دنبال آن اولین کنفرانس ملی آموزش امور تربیتی کشور (6 تا 8 اسفند 1386) با هزینهای سنگین و در دوران ماه عسل درآمدهای نفتی کشور برگزار شد.
اما سوال اساسی این است که احیای امور تربیتی تا چه حد بر اساس داده ها و استناد به یافته های پژوهشی انجام گرفته است. گروهی انگیزه های سیاسی و ایدئولوژیکی و جناحی را در احیا آن بیتاثیر نمی دانند. با تمام اینها شاید از برونداد و نتایج عملکرد امور تربیتی و پرورشی در طول سالهای پسااحیا بتوان قضاوت کرد که حق به جانب کدام گروه بوده است. ناگفته پیداست که تحقیقات و پژوهشها باید بی طرفانه و بدون جهت داری و یا سوگیری خاصی انجام گیرد.
علیرضا صادقی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی (صدای معلم، 19 فروردین 1398) با عنوان «مرگ رشته، مرگ دفتر تالیف!» با زیر سوال بردن انتخاب علی ذوعلم به عنوان رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش به جای محیالدین بهرام محمدیان و به دنبال آن انتخاب حمید محمدی به معاونت ایشان می نویسد: «در تاریخ علم برنامه درسی، دوره ای وجود دارد که جوزف شوآب از آن به عنوان مرگ رشته برنامه درسی یاد می کند. دلیل این امر هم حضور نامتخصصان رشته، در جایگاه سیاست گذاری، تهیه و تولید برنامه درسی است. مرگ عمل برنامه درسی در ایران، با همان تعبیری که شوآب از آن یاد می کند، در دوره های مختلف حیات سازمان پژوهش رخ داده است. اما برهه حاضر، برهه کاملا ویژه ایست که نه رشته تخصصی رئیس و نه معاون ایشان، برنامه درسی و یا دست کم حوزه های نزدیک به برنامه درسی نیست.» و در خاتمه این یادداشت می افزاید: « انتخاب یک روحانی غیر متخصص در حوزه برنامه درسی برای معاونت تالیف سازمان پژوهش، همان قدر بی معنا به نظر می رسد که استاد برنامه درسی را به عنوان خلبان ایرباس انتخاب کنند.»
سارا رجبوا در مقالهای در 26 آبان 1394 در وب سایت خبری آذرنیوز با عنوان «ایران با بودجهای ناکافی با مشکلات زیست محیطی خود دست و پنجه نرم می کند» می نویسد: «کامران دادخواه استاد اقتصاد در دانشگاه امریکایی نورث ایسترن می گوید که ایران در حال حاضر با مشکلات جدی و مخرب زیست محیطی و اکولوژیکی روبروست. دادخواه گفت: «آلودگی هوا در شهرهایی مانند تهران به سطح خطرناکی رسیده است. در واقع بر اساس گزارش ها و داده های داخلی و بین المللی ایران در میان آلوده ترین کشورها در جهان طبقه بندی می شود و دارای بدترین هوا برای تنفس می باشد و از طرفی با کمبود آب مواجه است. دریاچه ها و رودخانه هایش خشک شده و مقامات دولتی همواره درباره سهمیه بندی قریب الوقع آب هشدار داده اند.»
او سوءمدیریت در رهبری و مدیریت بحران اکولوژیکی در کشور را مقصر اصلی در بوجود آمدن وضعیت فعلی دانست. دادخواه گفت: «تا حد زیادی این وضعیت فاجعه بار نتیجه سیاست های غلطی است که در طول 35 ساله گذشته اتخاذ شده است. با این وجود باید خشکسالی در سالهای اخیر را نیز که باعث تشدید کمبود آب شده به آن اضافه کنیم.»
این متخصص تاکید کرد که یک علت کمبود آب سیاست های کشاورزی دولت های ایران بوده است.
این استاد دانشگاه نورث ایسترن گفت: «از روز اول تاسیس جمهوری اسلامی، اشخاصی که از دانش و تخصص اقتصادی و کشاورزی هیچ بهره ای نداشتند به ترویج و تبلیغ بحث «خودکفایی» پرداختند. بعد از سالها مراسم جشن و بزرگداشت های غیرواقعی ایران هنوز غله و سایر اجزای اصلی مواد غدایی را از خارج وارد می کند. اما این سیاست ها با شیوه های قدیمی و منسوخ کشاورزی درهم آمیخته و منجر به مصرف بی رویه و بیش از اندازه آب در کشاورزی و زهکشی آب های سطحی شده است. آنهایی که بر خودکفایی پافشاری می کردند همان هایی بودند که از اقتصاد اسلامی حمایت می کردند.»
ناصر کریمی در 4 خرداد 1390 در گزارشی برای آسوشیتد پرس با عنوان «بزرگترین دریاچه ایران در حال تبدیل شدن به شوره زار» نوشت: «ساخت جاده میان گذر بین تبریز و ارومیه دو شهری که در شرق و غرب دریاچه واقع شده اند از میان دریاچه ارومیه کامل شد. هیچ مطالعه عملی و امکان سنجی و نیز مطالعه زیست محیطی در طراحی آن به عمل نیامد. کارشناسان و طرفداران محیط زیست بر این باورند که این پروژه وضعیت دریاچه را بیش از پیش وخیمتر کرده است چرا که این جاده به عنوان مانعی جلوی جریان آب دریاچه را میگیرد.»
گاردین در گزارشی در 27 فروردین 1394 با عنوان «خوزستان چگونه از سرزمینی پرآب و حاصلخیز به سرزمینی خشک و لم یزرع تبدیل شد» می نویسد: سد گتوند که سه سال پیش برای تامین آب مزارع نیشکر افتتاح شد روی بسترهای نمک قرار دارد. مهندسی که سه سال روی سد کارون که در سال 1355 تکمیل شد کار کرده است اظهار می دارد: «ما بررسی و تحقیقاتی را روی مناطق پیرامون سد گتوند در دهه 1350 انجام داده بودیم، به همین علت است که سد در آن زمان ساخته نشد، ما می دانستیم که ساخت این سد مستقیما روی غلظت نمک آب تاثیر می گذاشت. آمار و ارقام و تحقیقات انجام گرفته موجود و در دسترس بود اما به هر حال آنها سد را احداث کردند.»
این مهندس به شدت از سیاست های آبی بعد از جنگ در خوزستان انتقاد می کند: «در آن زمان که من کار می کردم فقط یک سد در این استان وجود داشت، حالا بیش از 14 سد وجود دارد.» او با حیرت سرش را تکان می دهد و توضیح می دهد که عواقب ساخت سدها چیزی کاملا بدیهی بود. این مهندس می گوید: «پیش بینی های ما واقعا با آن چه که اتفاق افتاد تقریبا تطابق کامل داشت. اما کسی نرفت تا به آن محاسبات و مطالعات نگاهی بیاندازد. بدتر از همه اینکه احتمالا آنها آن تحقیقات انجام شده را دیدند و اهمیتی ندادند.»
سعیدی اعتقاد دارد که شرکت های نفت چینی که در زمان دولت احمدی نژاد به کشور آمدند مشکل آب را دوچندان کرده اند. او می گوید: «تکنولوژی آنها ار تکنولوژی اروپاییها عقبتر است و فرسنگ ها با آن فاصله دارد، کار آنها تنها ویران کردن زمین ها بود.» او توضیح می دهد که برای یافتن نفت هکتار هکتار از گونه های گیاهی تالاب هورالعظیم و اطراف آن سوزانده یا با بلدوزر نابود شدند.
در جای دیگری از این مقاله آمده است: «اما مردم تغییرات ناگواری را در اکوسیستمشان تجربه می کنند. روستاییان این تغییرات گسترده را به نیشکر و تجارت آن نسبت می دهند. در سال 1341 هفت تپه، منطقه ای در 15 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش، به یک شرکت تولید نیشکر به وسعت 10000 هکتار تبدیل شد. این نشانی از نفوذ امریکا بعد از تحریم شکر کوبا و نمونه ای از دخالت امریکا در خوزستان بود که به برنامه اصل چهار ترومن در دهه 1950 یعنی زمانی که کشاورزان در مناطق حاصل خیزتر شمالی می زیستند بر می گشت.»
«بعد از جنگ ایران و عراق شرکت دیگری با وسعت 70000 هکتار در جنوب اهواز در دهه 1990 تاسیس شد. در کنار آن صنایع جانبی شامل تولید فیبر، الکل صنعتی و خوراک دام بوجود آمده است. رضا سعیدی کارشناس کشاورزی که به مدت 20 سال در این منطقه کار کرده است می گوید: «نیشکر محصول بومی این منطقه نیست و پیامدهای زیست محیطی آن فاجعه بار است.»
«سازمان آب و برق خوزستان، سازمانی دولتی که زیر نظر وزارت نیرو فعالیت می کند مکررا اعلام کرده است که آفت کشها و الودگی های ناشی از تولید نیشکر منبع اصلی آلودگی آب است.»
مهم ترین بخش طرح در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بین سال های 1368 و 1376 به مرحله اجرا در آمد. سعیدی می گوید: «ساخت و سازهای مدام و رشد و توسعه بدون در نظر گرفتن عواقب و پیامدها وجه مشخصه دولت رفسنجانی بود به طوری که چهره این منطقه از سرزمینی پرآب و علف به مخروبه ای متروک تبدیل شد.»
«در سال های قبل از آغاز صنعت نیشکر، بیش از 10 نفر از استادان گروه کشاورزی دانشگاه اهواز در نامه هایی عواقب فاجعه بار آن را پیش بینی کرده و بسیاری از آنها گزینه های جایگزین پیشنهاد کرده بودند. بیشتر این استادان آخر سر کشور را ترک و برای کار به خارج از کشور مهاجرت کردند و یکی از آنها به بازنشستگی اجباری تن در داد. آنها به خاطر دو علت عمده به طرح معترض بودند: اینکه آلودگی وارد جریان های آب خوزستان می شد و دیگر اینکه پروژه نیاز به مصرف بیش از حد آب داشت.» «ساخت جاده میان گذر بین تبریز و ارومیه دو شهری که در شرق و غرب دریاچه واقع شده اند از میان دریاچه ارومیه کامل شد. هیچ مطالعه عملی و امکان سنجی و نیز مطالعه زیست محیطی در طراحی آن به عمل نیامد. کارشناسان و طرفداران محیط زیست بر این باورند که این پروژه وضعیت دریاچه را بیش از پیش وخیمتر کرده است چرا که این جاده به عنوان مانعی جلوی جریان آب دریاچه را میگیرد.»
«نیشکر محصولی است معروف به مصرف زیاد آب که این منجر به از بین رفتن زیستگاه و فرسایش خاک می شود. یک مساله دیگر هم در بین بود: شوری خاک که مقدارش در مناطقی که برای پروژه در نظر گرفته شده بود بالا بود، بنابراین برای تخلیه آن نیاز به آب اضافی بود.»
«وقتی در مزارع نیشکر قدم می زنید متوجه تکه زمین هایی خالی می شوید که پودر سفید یعنی نمک خاک قهوه ای آنها را پوشانده است. این زمین ها کاملا تضعیف شده و دیگر قابل استفاده نیستند.»
همچنین گاردین در مقاله ای در 19 اردیبهشت 1395 به قلم علی میرچی و کاوه مدنی با عنوان «ایدهای بزرگ اما معیوب برای مشکلات آب ایران» با برشمردن اشکالات «دو پروژه معروف انتقال آب تصفیه شده (نمک زدایی شده) از دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان به فلات مرکزی ایران» می نویسند: «راه حل های عرضه محور که زمانی غرور هر ایرانی را برمی انگیخت حالا به عنوان علت اصلی تخریب محیط زیست قلمداد می شود که به صورت خشک شدن دریاچه ارومیه، بزرگترین دریاچه شور خاورمیانه، و در ریزگردها و طوفان های غبار در غرب و شمال غرب کشور خود را به خوبی نشان داد. همچنین کم شدن منابع آب های زیرزمینی علامت روشنی است از رعایت نکردن عوامل زیست محیطی و مدیریت ناپایدار و ناتوانی ملی که باعث شده برداشت و استفاده از آب بر پر شدن طبیعی سفره های زیر زمینی پیشی بگیرد.»
«حجم و وسعت پروژه های انتقال آبی که برنامه ریزی شده به این معنی می تواند باشد که هر نوع محاسبه اشتباه می تواند صدمات عمیق و دائمی بر جا بگذارد. شکست ها و اشتباهات گذشته باعث شده که به این پروژه ها با دیده شک و تردید نگریسته شود. سد گتوند، سدی در استان خوزستان روی بستری از نمک احداث شده که باعث شده آب در مخزن سد شور و غیر قابل استفاده شود: فاز برنامه ریزی طرح قادر نبود تشخیص دهد که زمین شناسی منطقه اجازه ذخیره آب مناسب برای آبیاری را نمی دهد.»
کاربست نتایج، تحقیقات، پژوهش ها و یافته های علمی محققان و استادان دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و استفاده از نظرات متخصصان و کارشناسان و مشورت گرفتن از آنها در اجرای پروژه ها و برنامه ها و مسایل زیست محیطی و تاثیرات زیست محیطی و در نطر گرفتن ملاحظات ایمنی و زیست محیطی در ایران محلی از اعراب ندارد به طوری که معمولا توسعه پایدار و مسایل ایمنی و زیست محیطی در اجرای طرح ها در اولویت قرار نمیگیرد و پارامترهایی مانند منافع کوتاه مدت، مصلحت، خودنمایی، نشان دادن و جلب توجه، امنیت، تامین منافع گروهی خاص و مقاصد تبلیغاتی بر صبغه علمی و تحقیقی طرح ها میچربد.
همچنین سوءمدیریتها و محول کردن کارها و مسئولیتها به افراد غیرمتخصص، غیرحرفهای و فرصتطلب هم وخامت اوضاع را دوچندان میکند. ضروری است که نتایج و نوشتهها و تحقیقات محققان داخلی و بین المللی مخصوصا ایرانیان خارج از کشور که به صورت علمی و بی طرفانه و دلسوزانه به تحقیق می پردازند نیز مد نظر قرار گیرد. البته باید مواظب بود که منافع دانشمندان و سیاستمداران یکی نشود چرا که ممکن است منجر به جعل دادهها شود.
همچنین برای رسیدن به نتایج مطلوب از محققان در رشته های مختلف هم در خصوص ایمنی و سلامت عموم و مسایل زیست محیطی و برنامه های آموزشی کمک گرفته شود. سیاستمداران بایستی دنباله رو دانشمندان شوند نه اینکه با مدرکهایی که یدک می کشند ادای دانشمندان و محققان را دربیاورند.
اجرای حذف تکلیف خانه بدون پشتوانه پژوهشی و علمی، انتصابهای غیرکارشناسی و رابطهای برای پست های تخصصی، حذف مسیل کناری دروازه شیراز، اجرای سد گتوند در خوزستان، احداث پل و راه میان گذر دریاچه ارومیه، تبدیل زمین های دیم به آبی و کشت بی رویه میوه هایی مانند هندوانه و سیب با مصرف بالای آب مثال های چندی از این نوع طرح های غیرکارشناسی شده و بدون لحاظ کردن مسایل تحقیقی و علمی و زیست محیطی هستند که با بودجه های کلان اجرا شده و با گذشت زمان اشکالات آنها به خوبی خود را نشان داده است. چرا که نظرات دانشمندان و محققان و نتایج تحقیقات و پژوهش های آنها لحاظ و به کار گرفته نشده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
در منطقه 12 تهران
رئیس اداره،
همسر محترمشان را که مدرک لیسانس دارند و تاکنون نه پژوهش انجام دادند و نه یک خط یادداشت نوشته اند، چه رسد به کتاب و مقاله، رئیس پژوهش سرا کردند! و نیروهای دکتری و ارشد در کلاس حبس کردند!
از طرفی این سیستم از آدم های دانا و علمی خوشش نمیاد ...
عنقریب واحد پژوهش وزارت آموزش و پرورش
همانند واحد روابط عمومی در حال حذف و نابودی
است. دو رکن مهم و ستون فقرات اسکلت هر سازمان و وزارتخانه که عامل روال خوداصلاحی
و بین اصلاحی با دیگر سازمانهاست. تحقیق و نتایج آن همانند نقش غذا برای زنده ماندن و تداوم
بقا است. ظاهرا وزراتخانه قصد دارد تا کسی
روزنه ای برای بیان بالای چشمت ، ابرو هست .
باید هم واقعیت ابرو را قبول کند و هم نقش و کارکرد آن را زیر تدقیق نظر قرار دهد.
پژوهش ، آینه ی سیاست ها و تفکر وزیر در وزارتخانه است. نتایج هر پژوهش هدفمند و علمی،
پژواک نارضایتی زیر مجموعه آن است.
تا از نظرسنجی ، پژوهش و عملکرد روابط عمومی،
غافل باشیم ، احتمال هر نوع تغییر مفید و سازنده و یا اصلاح ساختار آموزش و پرورش ، غیرممکن و نشدنی است. دقت کنید کدام وزارتخانه ها موفق تر عمل می کنند و چرا ؟!
شرایط فعلی نوعی انجماد تفکر قرون وسطایی است. بجای پیش به جلو ، عقب گردی فاجعه آمیز.
کشورهای پیشرفته غیراسلامی ، اصلی به
حق الناس ندارند اما حق و حقوق آن را تمام و کمال بجا می آورند ، در هر امری چنین است ، مشورت و همدلی هم چنین است. اما با وجود این که همه ی این موارد اساسی رکن مهم دین ماست ، از انجام و رعایت آنها غافلیم. این همه دکتری تحصیل کرده عمر و جوانی خود را صرف علم آموزی کرده اند که فقط در دانشگاه تدریس کنند!!
چرا لیاقت استفاده از دانش تجربی و عملی آنان در
امور اداری و سازمانی و حل و فصل مشکلات و معضلات و تنگناها را نداریم ؟!!
متخصص برای چه امری تربیت می شود ؟! شاید بهتر باشد برای فهم این مهم ، مقاله ای ارزشمند نوشته شود.
آیا یه مدرسه استاندارد تو مناطق سیل زده یافت نمی شود؟
9⃣مهارت زندگی
⏰۲۴ ساعت ۲۹ تمن
0⃣1⃣ آزمون تیمز
⏰۱۶ ساعت ۲۰ تمن
1⃣1⃣مهارت تفکر و حل مسئله
⏰۱۶ ساعت ۲۰ تمن
2⃣1⃣روانشناسی تفاوت فردی
⏰۲۰ ساعت ۲۴ تمن
3⃣1⃣ آموزش و پرورش دانش آموزان مستعد
⏰ ۱۸ ساعت ۲۲ تمن
4⃣1⃣ قوانین و مقررات خاص مدارس و مراکز غیردولتی
⏰ ۱۶ ساعت ۲۰ تومن
5⃣1⃣ روانشناسی تربیتی
⏰۲۴ ساعت ۲۹ تمن
6⃣1⃣ آموزش و پرورش پیش دبستانی
⏰۱۶ ساعت ۲۰ تمن
7⃣1⃣مشاوره و برنامه ریزی آموزشی
⏰۱۲ ساعت ۱۵ تومن
8⃣1⃣اصول راهبردهای تدریس
⏰۱۲ ساعت ۱۵ تومن
9⃣1⃣ کارآفرینی
⏰۲۴ ساعت ۲۹ تومن
⏰۲۴ ساعت ۲۹ تمن
1⃣2⃣مدیریت مدرسه محور
⏰۱۶ ساعت ۲۰ تمن