خلاصه قسمت اول ( اينجا ) و قسمت دوم( اينجا )
بيش از 40 سال از فعاليت بانک جهاني که وظيفه اش ، بازسازی خرابیهای جنگ جهانی دوم بوده ولی در سال ۱۹۴۹، بهسمت ارتقای توسعه اقتصادی در کشورهای توسعهنیافته معطوف شد مي گذرد .
گزارش ِ بانک جهاني در مورد بحران آموزشي مخاطبان ذيل را در بر مي گيرد .
مخاطب اول اين گزارش ، سیاستگذاران اقتصادی در سازمان برنامه و بودجه و وزارت امور اقتصادی و دارایی کشورند که غالباً آموزش و پرورش و سایر دستگاههای آموزشی را هزینهبر و مصرفکننده بودجه میبینند.
دومین مخاطب این یادداشت، سیاستگذاران آموزشی کشور از شورای انقلاب فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش تا تصمیمگیرندگان محلی آموزش در سطح استان و شهرستاناند.
گروه سوم مخاطبان، محققان و دانشجویان رشته اقتصادند.
مخاطب چهارم این نوشته سیاستمدار به معنی عام کلمه است.
پیام این نوشته به سیاستمدار آن است که ما تافته جدا بافتهای نیستیم. کشور ما مانند همه کشورهای دیگر، مسائل خاص خود را دارد؛ اما این به آن معنی نیست که اقتصاد ایران خاص است. خاص تلقی کردن اقتصاد ایران، خواسته یا ناخواسته، ما را از بهرهمندی از خرد جمعی محروم میکند و ظرفیت یادگیری داخلی را کاهش میدهد. جوامع و کشورها مسائل مشترک و ویژگیهای خود را دارند. مشترکات ، قابلیت ِ یادگیری از تجارب ِ دیگران را ایجاد میکنند و ویژگیها و متمایزات، ظرفیت نوآوری و خلاقیت را گسترش میدهند.
مخاطب پنجم اين گزارش نهادهاي مدني به ويژه نهاد هاي مدني فعال در حوزه آموزش و پرورش به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين ، رسانه ها مخصوصأ رسانه هاي فعال در حوزه آموزش و پرورش و اقتصاد بعنوان رکن چهارم دموکراسي مي باشند .
مخاطب ششم اين گزارش همه آحاد ملت به عنوان ̗ اولياي دانش آموزان که بهترين فرصت ها (حداقل 12 سال ) بزرگترين سرمايه هاي زندگي خود( فرزندانشان ) را به آموزش و پرورش مي سپارند ، مي باشند .
مخاطب هفتم اين گزارش همه آحاد ملت به عنوان ̗ صنعتگران ، توليد کنندگان ، ارائه دهندگان خدمات و... مي باشند که بايد از بزرگترين سرمايه هاي اجتماعي کشور ( نيروي انساني جوان و کار آفرين ) در کارخانه ، زمين کشاورزي ، بيمارستان ، دفتر هاي وکالت ، دفاتر خدمات و.... بهره مند شوند ، مي باشند !
اساسي ترين سئوالي که مطرح مي شود اين است :
آيا تحصیل با آموزش متفاوت است ؟
فکر نکنید اگر موفق به گسترش تحصیل شدید، آموزش هم حاصل شده است ! فاصله زیادی میان تحصیل و آموزش وجود دارد.
متأسفانه ، تلاش بيش از ربع قرن کشورها و نهادهاي بين المللي براي توسعه تحصيل به آموزش منجر نشده است .
منظور از شرایط بحرانی این نیست که آموزش قبلاً در وضعیت مناسبی بوده و ناگهان اتفاق نامیمونی آن را دچار بحران کرده است. بل آموزش در غفلت ناظران از ابتدا در بحران بوده اما اکنون سنجههای طراحی شده این بحران را به وضوح نشان میدهند. بنابراین منظور از بحران آموزشی درک جدید ما از یک اتفاق قدیمی و ناتوانی تحصیل در برآورده کردن هدف مورد انتظار از آن یعنی آموزش است.
حالا که بحران آموزشي نمايان شده ؛ چه بايد کرد ؟
بايد ولي دانش آموز ، صاحبان صنايع و ارائه دهندگان خدمات ، بانکداران ، وکلا ، نهادهاي مدني و رسانه ها و ... نسبت به بحران آموزش حساس شوند !
کافی است آحاد جامعه ، واقعاً متوجه شوند که تمام این تشکیلات آموزش و پرورش برای آن است که دانشآموزان چیز مفیدی یاد بگیرند و دریابند که مدرسه واقعاً مکان یادگیری است. نفس این آگاهی مبارک است.
اندازهگیری درست آموزش همان مقولهای است که ما باید روی آن بسیار کار کنیم چون سیستم آموزشی و تحصیلی ما یک سیستم معدل زده است. ما همه چیز را در معدل و اعداد خلاصه میکنیم، در حالی که آموزش یک امر چندوجهی است که در یک راس آن دانشآموز، در راس دیگر معلم، در راس سوم مدرسه و در راس چهارم سیاستگذار، نظام سیاسی، نظام تشویق و تنبیه و قدرشناسی و محرکهای جامعه است که چقدر افراد را به آموختن ترغیب میکند.
قسمت سوم( قسمت پاياني )
گفت و گو کننده :
واقعأ آموزش براي چيست ؟ چه هدفي از آموزش متصور مي شود ؟ ( 3 )
پاسخ دهنده :
بیایید تامل کنیم :
آموزش و پرورش ممکن است این موفقیتها را به خود منتسب کند و نظام ِ ناکارآمد ِ خود را پشت این چهرههای موفق پنهان کند چند میلیون نفری که در ایران در حال آموزش دیدن هستند، با چه هدفی آموزش میبینند. خودشان چه هدفی از آموزششان دارند؟ آموزشدهندگان چه هدفی را دنبال میکنند؟ سیستم آموزشی که تقریباً گرانترین سیستم کشور است با چه هدفی میچرخد؟ دانشآموزان برای چه جامعهای و چه آرمانهایی آماده میشوند؟
آیا بچهها به مدرسه میآیند که منضبط شوند؟
آیا به مدرسه میآیند که تربیت شوند؟
منظور از تربیت چیست؟
در تربیت چقدر به انضباط اهمیت داده میشود و چقدر به خلاقیت؟
در این فرآیند چقدر به یکساننگری اهمیت میدهیم و چقدر به تفاوت ها ؟
اگر دانشآموزی در یک مدرسه با دیگران متفاوت باشد آیا آن تفاوت را به سکوی پرتاب او تبدیل میکنیم یا دریچهای که از طریق آن بتوانیم ظرفیتهای افراد را بهتر بشناسیم؟
آیا مدرسه دانشآموزان را برای درست دیدن تربیت میکند؟
چقدر در مدرسه درست دیدن را یاد میدهیم؟
این چیزی است که ما در بالاترین سطوح با آن مشکل داریم. ما درست نمیبینیم. خیلی وقتها دیدن، پس از قضاوت کردن است نه قبل از آن. یعنی ما اول قضاوت میکنیم بعد میبینیم و به همین دلیل بسیاری از چیزها را نمیبینیم. نوعی کوررنگی بر ما حاکم است. ما یکسری از رنگها را اصلاً نمیبینیم چون نمیخواهیم ببینیم. بخشی از این موضوع ناشی از سیستم آموزشی ماست. ما در سیستم آموزشی یاد گرفتهایم که غیر از چند رنگ بقیه رنگها را نبینیم. اساساً فکر میکنیم که رنگها دیدهشدنی نیستند و وقتی هم میبینیم نمیتوانیم بیان کنیم، نمیتوانیم گزارش کنیم، چون کلمات ما قاصرند.
گفت و گو کننده :
یکی از مهمترین سوالاتی که باید به آن بیندیشیم چيست ؟ ( 3 )
پاسخ دهنده :
یکی از مهمترین سوالاتی که باید به آن بیندیشیم، این است که هدف از آموزش چیست ؟ این یکی از سوالاتی است که پرسیدن و فکر کردن به آن میتواند به باز شدن و خروج افکار از انجماد کمک کند ؛ مثلاً آیا آموزش حق ِ انتخابها را بیشتر میکند یا کمتر؟ اصولاً انتظار میرود آموزش حق انتخاب را بیشتر کند. پس شاید یکی از سنجههای ما ، باید این باشد که ببینیم چقدر حق انتخابمان بیشتر شده. البته اینجا یک قضاوت ارزشی وارد میشود که آیا واقعاً بیشتر شدن حق انتخابها مساله خوبی است؟
این بحث اگرچه از محدوده این گزارش خارج میشود اما قطعاً باید گفت توسعه چیزی نیست جز گسترش ِ حق ِ انتخاب ِ انسانها به شکل سیستماتیک. توسعه چیزی نیست جز اینکه به انسانها امکان انتخاب بیشتری داده شود.
اینکه آنها چه چیزی انتخاب میکنند، مساله خودشان است اما اینکه از یکسری از انتخابها محروم شوند، مساله سیاستگذار است. بنابراین آن سیاستگذاری موفق است که کمتر مردم را از حق ِ انتخابها محروم کند و از آن مهمتر، برای افزایش حق ِ انتخاب افراد تلاش کند.
گفت و گو کننده :
با توجه به مکانيسم سنجه ي حق ِ انتخاب ، آيا حق انتخاب ِ دانش آموزان ِ امروز بسيار بيشتر از دانش آموزان ديروز است ؟ پس آيا بحران ِآموزشي معنايي ندارد ؟ ( 3 )
پاسخ دهنده :
بايد به این مساله توجه کرد که چقدر حق انتخابهای بیشتر، کیفیت زندگی افراد را افزایش داده است. گفتنی است کیفیت زندگی ممکن است با خودآگاهی همراه نباشد یعنی ممکن است نسل امروز در مقایسه با نسل قبل افسردهتر، ناراحتتر، عصبیتر، گرفتهتر، متاثرتر و ناامیدتر باشد.
در اینجا ما با تناقضی مواجهایم که عجالتاً راهحلی برای آن نداریم. این از آن مواردی است که ترجیح میدهم سوالی را در ذهن افراد ایجاد کنيم ولي تلاشی برای پاسخ دادن به آن نداشته باشيم .
قطعاً نسل ِحاضر در مقایسه با نسل قبل ، حق ِ انتخاب بیشتری دارد. بسیاری از کارهایی که در نسل قبل امکانپذیر یا حتی قابلتصور نبود، اکنون امکانپذیر شده است. البته بخش زیادی از افزایش ِحق ِ انتخاب ِ افراد به دلیل گسترش فناوری است نه دستاورد ِ سیاستگذاری؛ یعنی سیاستگذار در گسترش و تسهیل حق ِ انتخابها توفیق چندانی نداشته اما فناوری این حق انتخاب را توسعه داده.
توسعه حق انتخاب یک مقوله جهانی است نه یک پدیده ملی و ایران در این زمینه پیشرفت متفاوتی در مقایسه با دیگر کشورها نداشته است. اما توسعه حق ِ انتخابها منجر به خوشحال شدن مردم نشده است. البته نمیتوان کتمان کرد که توسعه حق ِ انتخابها مردم را توانمندتر کرده است. مواردی در دایره حق ِ انتخاب انسان امروز قرار گرفته که چند سال گذشته اصلاً قابل تصور نبود.
گفت و گو کننده :
شما مي گويد که برخي از حق انتخاب هاي ناشي از گسترش فنآوري مي باشد که مقوله اي جدا از حق انتخاب ناشي از آموزش است . لطفأ بيشتر توضيح دهيد .
پاسخ دهنده :
در نقطه اتصال مساله حق ِ انتخاب با مقوله ي آموزش، سوال اصلی این است که صرفنظر از توسعه و گسترش ِ حق ِ انتخابهایی که به مدد فناوری هرچه کشورها از سطح درآمد بالاتری برخوردار باشند، شکاف بین تحصیل و آموزش کمتر و تاثیرگذاری بحران آموزش در تشدید نابرابری نیز کمتر خواهد بودمیسر شده، آیا نظام آموزشی توانسته حق ِ انتخاب افراد را بیشتر کند ؟ یا تلاش چشمگیری در این عرصه نکرده است؟
آیا کسی که هندسه یاد میگیرد، اکنون میتواند چیزهایی را انتخاب کند که قبلاً نمیتوانست؟
آیا یادگیری علومی مانند فیزیک، شیمی یا بیولوژی درک فرد را بهتر میکند و این درک ممکن است چیزهایی را برای آن فرد امکانپذیر کند که قبلاً امکانپذیر نبوده؟
گفت و گو کننده :
بارها مطرح شده است که ورودي آموزش و پرورش دانش آموز ( بزرگترين سرمايه خانواده ها ) و خروجي آن نيروي انساني جامعه ( بزرگترين سرمايه جامعه ) مي باشد. اثر آموزش در توسعه اقتصادي کشور ها را توضيح دهيد . ( 3 )
پاسخ دهنده :
بازگردیم به گزارههای گزارش توسعه جهانی.
گزاره اول میگفت آموزش با تحصیل متفاوت است .
گزاره دوم بیانگر بحرانی بودن شرایط آموزش بود.
ترکیب این دو گزاره به گزاره دیگری منجر میشود و آن، اینکه آموزش ممکن است نابرابری را افزایش دهد.
بر اساس ِ سنجههای موجود ، ظاهراً آموزش چنین کارکردی هم دارد یعنی هر چه کشوری توسعهیافتهتر باشد، میتواند از ورودی تحصیل، خروجی بهتری در امر آموزش بگیرد و این خروجی آموزشی میتواند به توسعه بازار کار و افزایش بهرهوری و توانمندی نیروی کار بینجامد.
در این حالت جامعه انسانها را به نیروهای مولد و موثرتری تبدیل میکند. چنین جامعهای موتور محرکهای دارد که هرچقدر آن موتور با سرعت بیشتری بچرخد، بازدهی و توانمندی آن هم بیشتر میشود.
سوختی که کشورها و جوامع به این موتور میدهند، تفاوت زیادی با همدیگر ندارد بلکه خروجی آن متفاوت است. برای مثال دو کشور هند و فنلاند سالانه منابع زیادی را صرف آموزش و تحصیل میکنند. اما خروجی هند از تحصیل، بسیار کمتر از فنلاند است. در حالی که چنین کشوری توانسته نیروی کار مولدتر، خلاقتر، با دید درستتر، تواناییِ بیان بهتر و امکان ِ فراگیری بالاتر را وارد باز کار کند .
چنین نیروی کاری میتواند سریعتر و با هزینه کمتر مهارتهای آموزشی خود را در خدمت ِ بازار ِ کار و افزایش بهرهوری قرار دهد و چرخ توسعه را با سرعت بیشتری بگرداند.
در حالی که در هندوستان این مساله با سرعت پایینتر و ناکارآمدی بیشتری همراه است.
در ذيل نمودار شکاف هاي اجتماعي – اقتصادي در دستآورد هاي شناختي مرتبط به سن ( حتي در سنين قبل از مدرسه ) سه کشور ارائه مي شود .
گفت و گو کننده :
لطفأ نمودار را توضيح دهيد .
پاسخ دهنده :
به نظر حقير ( نگارنده ) :
همان طور که در نمودار ها ملاحظه مي شود در سايه آموزش ، افراد ثروتمند ِ جامعه توانايي بيشتري از فقيران ِ جامعه کسب مي کنند . در مواردی که تحصیل منجر به آموزش نمیشود يعني آموزش در اين کشورها به افزايش نابرابري کمک مي کند و اين نابرابري ناشي از آموزش در تونس بيشتر از جمهوري آفريقاي مرکزي است .
گفت و گو کننده :
آيا بحران آموزشي ( افزايش فاصله بين تحصيل و آموزش ) منجر به نابرابري اقتصادي مي شود ؟ (3 )
پاسخ دهنده :
فرضیه آزمونپذیری در اینجا مطرح میشود که بحران آموزشی ممکن است به افزایش نابرابری بین کشورها و همچنین درون کشورها بینجامد. این موضوع در کشور ما هم قابل مطالعه است. میتوان بررسی کرد که خروجی آموزشی کدام مدارس، شهرها و استانها بهتر بوده است. کدام مدارس توانستهاند نیروهای باکیفیتتری وارد بازار کار کنند؟ آیا کیفیت آموزش، کارایی، میزان درآمد و اثرگذاری این نیروها در شهرهای مختلف متفاوت بوده است؟ آیا آموزش در ایران به افزایش نابرابری بین مناطق دامن زده یا نابرابری را کاهش داده است؟
در چارچوب سنتی که آموزش و تحصیل تسامحاً یکی گرفته میشد، تحصیل نابرابری را کاهش میداد. اما با تفکیک آموزش از تحصیل، میتوان گفت تحصیل همچنان نابرابری را کاهش میدهد، مشروط به آنکه به آموزش منجر شود. در مواردی که تحصیل منجر به آموزش نمیشود، آموزش، نابرابری را بیشتر میکند و چون فاصله میان تحصیل و آموزش در کشورهای با درآمد بالاتر کمتر است بنابراین هرچه کشورها از سطح درآمد بالاتری برخوردار باشند، شکاف بین تحصیل و آموزش کمتر و تاثیرگذاری بحران آموزش در تشدید نابرابری نیز کمتر خواهد بود.
گفت و گو کننده :
چهار وجهي آموزش را توضيح دهيد .
پاسخ دهنده :
این گزارش چهار راس برای منظومه آموزش در نظر میگیرد؛ دانشآموز، معلم، مدرسه و نظام اجرایی و سیاستگذاری. این چهار راس میتوانند به کاهش یا افزایش بحران آموزش دامن بزنند. اینجاست که به نظر میرسد تحلیل مدیریتی-جامعهشناختی و حتی سیاسی از مقوله آموزش ضروری است. اینکه هر کدام از رئوس جداگانه و سپس در کنار هم بررسی شوند.
نکته اول این است که دانشآموز چقدر آماده فراگیری است و برای فراگیری در مدرسه آماده میشود. سلامت جسمی، تغذیه و سلامت روحی دانشآموز، نظام انگیزشی حاکم بر رفتار و تصمیمات وی، رابطه پدر و مادر با دانشآموز و مدرسه، نگاه و انتظارات دانشآموز از مدرسه و جامعه همه در این بخش قرار میگیرند.
راس دوم چهاروجهی، آموزش معلم است. اینکه معلم چقدر برای یاد دادن آماده و مهیاست و چقدر برای آموختن انگیزه دارد. آیا معلم به دنبال یکسانسازی دانشآموزان است یا به تفاوتها توجه میکند. معلم نباید تصور کند که همه دانشآموزان باید مانند هم باشند. به عبارتی قرار نیست معلم صورتمساله را ساده کند که ما با یک گروه از دانشآموزان مانند هم مواجهایم و باید همه را مانند هم کنیم که کار کردن با آنها راحتتر باشد. معلم باید به تفاوتها توجه کند. هدف، یادگیری و آموزش است. معلم، پلیس دانشآموزان نیست. هدف آموزش هم منضبط کردن دانشآموزان نیست. هدف این نیست که دانشآموزان یکسان شوند و به اصطلاح حرفگوشکن و مطیع تربیت شوند بلکه هدف این است که دانشآموزان خلاق ، بار بیایند.
راس سوم، مدرسه است. گزارش به این مساله توجه میکند که مدارس ، چقدر آموزشمحورند؟ در مدارس چه چیزی دنبال میشود ؟ فعالیتها در مدرسه بر مدار چه محوری میچرخد؟ آیا مدرسه مکانی برای هدایت دانشآموزان به سمت مقاصد خاص است؟ آیا تفاوت مدرسهها در مسیرهای متفاوتی است که دانشآموزان را هدایت میکنند ؟ یا نه ، مدرسه یک بسترساز ، برای جذب ِ منابع از بیرون و استفاده از آن منابع برای افزایش ِ بازدهی نظام آموزشی است و حداکثرسازی بازده نظام آموزشی جایی صورت میگیرد که با محوریت آموزش ، حداکثر ِ تعامل میان معلم و دانشآموز برقرار باشد. برای تحقق این هدف لازم است در مدرسه علایق غیرآموزشی معلم بهنوعی مدیریت شود که حداقل سر کلاس بهدنبال برآورده کردن آن علایق نباشد. بهعنوان مثال اگر معلمی تحقیر شده، نخواهد دانشآموزان را تحقیر کند. اگر معلمی روحیه نظامیگری دارد، نخواهد همه را تربیت نظامی کند. اگر معلمی مشکل مالی یا اخلاقی و اجتماعی دارد، کار ِ مدیریت مدرسه این است که آن را در بیرون کلاس مدیریت کند.
راس چهارم که بسیار مهم است، سیاستگذاری آموزشی است. آن نظام سیاسی که سعی میکند منابع ِ جامعه را به سمت ِ حداکثر کردن بازده آموزش هدایت کند. نظام سیاستگذاری باید به گونهای باشد که دانشآموزان بیش از همه مهارتهای زندگی، پرسشگری و داشتن ِذهن ِخلاق را در مدارس فرا گیرند. کار ِسیاستگذار ِ آموزشی آن است که دانشآموزان را تبدیل به انسانهایی جستوجوگر کند.
گفت و گو کننده :
نگاه اصلاحي بانک جهاني در گزارش توسعه جهاني 2018 به چهار وجي آموزش چيست ؟ (3)
پاسخ دهنده :
این گزارش از ابعاد دیگری هم به چهارضلعی آموزش توجه میکند.
در خصوص دانشآموزان آنچه این گزارش بر آن تاکید دارد، تغذیه کودکان و توسعه فیزیکی مغز در 30 ماه اول زندگی، شامل 9 ماه جنینی و 21 ماه دوران طفولیت است. این گزارش مطالعه جامعی در خصوص تاثیر تغذیه بر یادگیری دارد و نشان میدهد سوءتغذیه در سنین پایین چگونه میتواند بر توانمندیهای بعدی مغزی و ظرفیتهای یادگیری کودکان اثر بگذارد.
بخش دیگر گزارش به راس دوم یعنی معلمان مدارس توجه میکند.
معلمان در اکثر ِ کشورها نه انگیزه مالی کافی برای آموزش دارند و نه انگیزههای اجتماعی. نظام پرداخت حقوق و دستمزد معلمان در اکثر کشورها با مشکلات جدی مواجه است. در نتیجه معلمان انگیزه مالی قویای برای انجام کار خود ندارند. در برخی کشورها جایگاه و شأن اجتماعی معلمان هم رعایت نمیشود. در نتیجه، انگیزههای غیرمالی هم جبرانکننده ضعف انگیزههای مالی نیست. همین دو دلیل سبب شده شغل معلمی در شماری از کشورهای در حال توسعه، جزو آخرین انتخابهای افراد باشد. در این کشورها اکثراً افرادی معلم میشوند که انتخاب دیگری ندارند. از طرف دیگر مدارس و سیستم آموزشی هم بعضاً تنها حضور فیزیکی معلمان در مدارس را پایش میکند نه نتیجه کار و عملکرد آنان را. همین عامل سبب میشود معلمان زمان زیادی را صرف آموزش نکنند و مطالبی را ارائه کنند که غیرکاربردی است و با نیازهای آموزشی همخوانی ندارد.
رویکرد گزارش توسعه جهانی در خصوص ضلع سوم یا همان مدرسه بسیار جالب است. اصولاً تجهیز مدارس و جذب امکانات کافی برای آموزش در اکثر کشورهای در حال توسعه جدالی بیپایان میان وزارت آموزش و پرورش و وزارت اقتصاد است. معمولاً وزارت آموزش و پرورش خواستار جذب بودجه بیشتر برای توسعه امکانات مدارس است اما وزارت اقتصاد تمایلی برای تخصیص آن ندارد. در این حالت وزارت آموزشوپرورش همواره طلبکار است و وزارت اقتصاد بدهکار.
بحث جالبی که در جلسات مربوط به نهایی کردن گزارش مطرح شد، لزوم معکوس کردن این روند بود. پیشنهاد شد از وزارت آموزش و پرورش خواسته شود گزارشی از پیشرفت آموزشی و نه صرفاً تحصیلی مدارس ارائه دهد و سپس بر اساس سنجههایی که هر دو وزارتخانه روی آن توافق میکنند، بودجه آموزش تخصیص یابد. پیشنهاد شد بودجه آموزشی کشورها پس از این صرف توسعه آموزش شود نه توسعه تحصیلی. در این حالت مدارس برای جذب بودجه بیشتر باید شیوههای آموزشی خود را ارتقا دهند و این به افزایش کارایی و بهرهوری نیروی انسانی آن کشورها میانجامد.
نگاه این گزارش به مساله مدیریت در مدارس هم جالب توجه است. گزارش نشان میدهد مدیران بسیاری از مدارس در مقایسه با مدیران بنگاههای اقتصادی توانایی پایینتری دارند. در بسیاری از کشورها مدیران قوی، کارآمد و دارای مهارتهای بالای مدیریتی اصولاً در بنگاههای اقتصادی فرآیند تولید کالا را مدیریت میکنند اما کسانی که در مدارس فرآیند تولید ایدهها، مغزها و استعدادها را مدیریت میکنند، از تواناییهای مدیریتی ضعیفتری برخوردارند. این در حالی است که مدیران ِ مدارس هم مانند مدیران بنگاههای اقتصادی باید توان حل مساله را داشته باشند. نبود یا ضعف تواناییهای مدیریتی در مدیران ِ مدارس ، ممکن است منجر به معضلات جبرانناپذیری شود. مدیران مدارس باید بتوانند مشکلات مدارس را شناسایی و علتیابی و بهترین راه را برای حل مشکلات اتخاذ کنند. همچنین مدیران باید توانایی اولویتبندی مسائل را داشته باشند تا مسائل مهم را از غیرمهم جدا کنند. نبود انگیزه در معلمان یکی از دلایلی است که سبب افت کیفیت آموزش میشود. مدیران باید بتوانند مشکلات معلمان را شناسایی کنند و به آنان در حل مسائل انگیزه دهند.
گفت و گو کننده :
در نگاه ِ نوين که معتقد است آحاد ِ مردم داراي انواع استعداد و توانايي مي باشند وظيفه آموزش و پرورش چيست ؟
پاسخ دهنده :
انسان گنجینهای از ذخایر ارزشمند است؛ ذخایری از احساس و خلاقیت که از بدو تولد با افراد است. با گذر زمان برخی از این ذخایر شکوفا میشوند و برخی دیگر سرکوب. برخی توسعه پیدا میکنند و برخی دیگر هیچگاه فرصتی برای رشد و شکوفایی نمییابند. کار ِ آموزش، باز کردن قفل این ذخایر است. وظیفه ي آموزش، انتقال اطلاعات و دانش نیست. معلم فردی نیست که دانش و اطلاعات خود را به افراد منتقل کند بلکه آموزش فرصتی برای شکوفا کردن ِ این استعدادها و کشف این ذخایر است. معلم فردی است که دانشآموزان را در این مسیر راهنمایی میکند. او اول به افراد کمک میکند ذخایر درونی خود را بشناسند و در قدم بعد قفل این ذخایر را باز میکند و از طریق آموزش ، این ذخایر شکوفا میشوند.
دیدگاه ِ سنتی در امر آموزش معتقد بود آموزش نوعی سرمایهگذاری برای ایجاد سرمایه انسانی نسل جوان است.
اما نگاه ِ جدید معتقد است چنین سرمایهای درون افراد وجود دارد و فقط باید شکوفا و استخراج شود و از قوه به فعل برسد.
گفت و گو کننده :
آيا آموزش و پرورش کشور موفق به پرورش استعداد درخشان مي باشد ؟
پاسخ دهنده :
دکتر تقي ترابي عضو هيآت علمي دانشگاه آزاد اسلامي در مجله تجارت فردا شماره 237 مورخ 19 شهريور 96 در مقاله تحصيل بي حاصل ( 4 ) مي گوید :
آموزش عالي کشور از مسائل عديده اي رنج مي برد که طي ساليان متعدد مانع رشد و بالندگي آن شده است . مهمترین آسیب از نظام آموزش و پرورش ناشی شده است که ورودی سیستم ِ آموزش عالی را تامین میکند. وجود نظامهای گوناگون در داخل آموزش و پرورش، مدارس کهنه و استیجاری، وجود مدارس متعدد با عناوین نمونه، غیرانتفاعی، شبانه و غیره، کتابهای درسی پرحجم و ناهمگون و کادر وسیع و کمتحرک این نظام درمجموع باعث شده است حاصل ِ کار ِ مدارس تنها به زحمات بیدریغ و شبانهروزی و اما منفرد انسانهایی شریف در قالب معلم یا کادر مدرسه محدود شود و نخبگانی که از این سیستم خارج میشوند نه حاصل یک نگرش و برنامهریزی دقیق علمی، بلکه ماحصل ِ کار ِ فردی دانشآموزان و معلمان و کادر تعدادی معدود از مدارس باشند.
با این حال آموزش و پرورش ممکن است این موفقیتها را به خود منتسب کند و نظام ِ ناکارآمد ِ خود را پشت این چهرههای موفق پنهان کند. تا زمانی که این پرده کنار نرود و به این نظام بهطور جدی و بدون اغماض توجه نشود، نمیتوان از آن بهعنوان مجموعه بزرگی از ورودیهای مفید نظام آموزش عالی نگریست.
ناگفته نماند عمده خروجیهای این نظام نه ورودی خوبی برای نظام آموزشی عالی هستند و نه ورودی خوبی برای مجموعه نظام اقتصادی کشور و شاید عمده مطالب ِ آموختهشده به آنان هرگز در زندگی حرفهای و حتی شخصی آنان بهکار نمیآید و گویی میلیاردها سرمایه کشور اعم از فیزیکی و انسانی در طول 12 سال به هدر رفته است.
گفت و گو کننده :
چرا ما متوجه کاستي هاي نظام آموزشي نشده ايم ؟ ( 4 )
پاسخ دهنده :
اینکه چرا متوجه این کاستیها و نقاط ضعف نشدهایم، بخش عمدهای از آن برمیگردد به تفکر کمیتگرایی صرف ِ ما در بررسی و تحلیل مسائل. بهدلیل ِ این تفکر ِ کمیتگرا، دچار نوعی کجفهمی از آمارها و شاخصهای درست یا غلط شدهایم که در اصطلاح آماری آن را کژتابی آمارها مینامیم (misunderstanding).
این امر موجب ِ فریب ما شده و باعث شده وضعیت خود را بهدلیل اندازه این کمیتها یا خوب و عالی بپنداریم و از اینرو به فکر چارهاندیشی نیفتیم .
گفت و گو کننده :
آيا تحصیلات دانشگاهی موفقیت فارغالتحصیلان را تضمین میکند؟ ( 5 )
پاسخ دهنده :
در ويژه نامه گزارش تحليلي اخبار ايران ( اقتصاد اجتماعي )مقاله پاشویه تب تحصیلات عالی آمده است :
فرقی نمیکند که پیش از کنکور چه مشقتها کشیده و چه مصائبی را تحمل کرده است تا با بهترین رتبه وارد دانشگاه شود. فرقی نمیکند چند سال از عمر ِ گرانمایهاش را روی صندلیهای معتبرترین دانشگاه کشور صرف کرده است. از آن همه تلاش و امید و آرزو حالا تنها یک برگه حاصل شده که هیچ چیز را تضمین نمیکند؛ نه از توانمندیها و مهارتهای او سخن میگوید و نه قادر است قفلهای بسته در بازار کار را به رویش بگشاید. حالا یکی از هزاران فارغالتحصیلی است که درس خوانده است تا بیکار بماند و باید برای یافتن شغلی نهچندان متناسب با آنچه آموخته، به این در و آن در بزند. قرار بود تحصیلات عالی، توانمندیهای فردی او را توسعه دهد، دانایی و خرد و مهارتهایش را افزون کند و راه را برای پیشرفت اقتصادی و بهبود جایگاه اجتماعیاش هموار سازد اما چنین نشد؛ دانشگاه تنها سالهایی از عمرش را که میتوانست با اشتغال و کسب تجربه گامهای سریعتری در راه ِ موفقیت بردارد، بر باد داد و حالا او هم به جمع فارغالتحصیلان بیکار دانشگاهها پیوسته و چشم به تصمیم سیاستگذاران و تصمیمسازانی دارد که خود در رفع معضل بیکاری کمابیش درماندهاند!
جمعبندی:
گفت و گو کننده :
جمع بندي دکتر فرهاد نيلي از گزارش 2018 بانک جهاني در مورد بحران آموزشي چيست ؟
چه بايد کرد ؟
پاسخ دهنده :
فرهاد نيلي به عنوان اقتصاد دان که ظاهرأ در تدوين و تنظيم اين گزارش سهيم مي باشد زيرک تر از آن است که سنگ بزرگي را هدف بگيرد ! ايشان به جاي پاسخ به چه بايد کرد ؛ با نگاه واقع بينانه به پاسخ از کجا بايد آغاز کرد ؟مي پردازد .
زيرا حرکت به سوي اصلاح ، هرچند با گام هاي کوتاه ولي مطمئن هدف ِ اين گزارش است .
با هم ، جمع بندي اين مقاله ارزشمند را که دستور عملي براي تصميم سازان و تصميم گيران و نقش آفرينان و چهار وجهي آموزش مي باشد را مرور مي کنيم .
گزارش 2018 نشان میدهد آموزش با تحصیل تفاوت چشمگیری دارد و همزیستی گسترش ِ کمی تحصیل و بحران آموزش را در پیش چشم سیاستگذار قرار میدهد. به علاوه، نشان میدهد کشورها از منظر تحصیل به هم نزدیک اما از نظر میزان آموزش از هم دور شدهاند. سپس با ظرافت خاطرنشان میکند اگر سرمایه انسانی بر اساس ِ ورودی این فرآیند یعنی تحصیل سنجیده شود، کشورها همگرا شدهاند و اگر بر اساس خروجی اندازه گرفته شود، کشورها از همدیگر واگرا شدهاند. بنابراین تحصیل و آموزش دو مسیر متفاوت و مجزا هستند؛ یکی به توسعه و پیشرفت میرسد و دیگری به اتلاف منابع.
در انتها بگذارید به سوالات اولیه و بدیهی این نوشته بازگردیم.
آیا آموزش ما در بحران است؟
اگر بله چرا و چه میتوان کرد؟
وضعیت آموزشی ما چقدر بحرانی است؟
نه قرار است به این سوالات پاسخهای کلیشهای بدهیم و نه پاسخهای عجولانه. شاید تنها باید در باب ِ این سوالات تامل کرد و برای شروع ، تنها روی مقطع دبستان تمرکز کرد.
بررسی شود که در مقطع دبستان چه مواردی به کودکان آموزش داده میشود؟
این آموزشها کدام مهارتهای کودک را بارور میکند؟
چه روحیاتی را هدف میگیرد؟
آیا اعتماد به نفس را بیشتر میکند؟
آیا ارتباط برقرار کردن را راحتتر میکند؟
آیا دیدن تواناییهای دیگران را برای کودک تسهیل میکند؟
در گام بعد میتوان این نحوه آموزش و این سوالات را در مقیاس بزرگتر هم مدنظر قرار داد.
میتوان روی همان سه مهارت اصلی ریاضی و کمیت، خواندن و ادبیات و درک و استدلال موضوعات تمرکز کرد. پس از آن باید سنجههای اندازهگیری وضع کرد که در پایان هر دوره بتوان میزان آموزش افراد را سنجید تا دریابیم یادگیری و آموزش در چه مواردی قویتر بوده و در چه مواردی ضعیفتر. میتوان کار را از دبستانهای یک شهرستان شروع کرد. ارزیابی کرد که اگر آموزش حاصل نشده، مشکل در کدامیک از چهار راس آموزش است؟ قرار نیست سنگ بزرگی برداریم.
فقط باید ، ارتقای آموزش را از جایی آغاز کرد.
منابع :
( 5 ) ويژه نامه گزارش تحليلي اخبار ايران ( اقتصاد اجتماعي )مقاله ي پاشویه تب تحصیلات عالی
نظرات بینندگان
استاد گرامي جناب آقاي دبيرم
يکي از بزرگترين چالش هاي نظام آموزش و پرورش کشورمان اين است که شما مي فرماييد :
دانش اموزان انگیزه خواندان و معلمان و دبیران انگیزه کار خوب ندارند!
آنطور که کارشناسان گفته اند :
براي اصلاح ساختار آموزش و پرورش نياز به عزم ملي داريم !
اين نوشتار و نوشتار هاي هاي مشابه ، به منظور آگاهي بخشي آحاد ملت و ايجاد عزم ملي براي اصلاح ساختار آموزش و پرورش نگاشته مي شود .
اميد است همراهي و همگامي اساتيد فرهيخته اي چون حضرتعالي در ايجاد عزم ملي براي اصلاح ساختار آموزش و پرورش نقش آفرين باشد .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
عرض خسته نباشید
در اینجا سخنی با همکاران داشتم عزیزان بدنبال منابع مالی جدید و کسب درآمد باشید بعد ها بشدت پشیمان خواهیم شد
آموزش و پرورش هیچ گلی بر سر من و شما ی معلم نمی زند.
از انجام کارها احساس عیب نکنید باید از توهم معلمی شغلی خاص است خارج شویم هر کاری از رانندگی تا تعمیرات تا فنی و بازار رو بچسبید طی یکهفته درامد یکماه معلمی را کسب می کنید
با آرزوی روزی که معلمان فقط معلمی کنند نه بدنبال حق اولیه خود باشند
استاد بزرگوار جناب آقاي نيک انديش سپاس از احساس مسئوليت حصرتعالي که همکاران را راهنمايي مي کنيد .
انشاء الله در سايه ايجاد عزم ملي جهت اصلاح ساختار آموزش و پرورش نياز به شغل دوم نداشته باشيم .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
طی چند وقت اخیر بعلت بیماری دوتن از نزدیکان خانواده درگیر پیگیری مداوا و معالجه این عزیزان هستم.
و البته در پی این اتفاقات متوجه یک نکته بسیار حساس شدم و آن اینکه در جامعه ما چیزی به نام منزلت اجتماعی حبابی تو خالی بیش نیست اگر پول نداشته باشیم باید شاهد زجر و حتی خدای نکرده مرگ عزیزان خود باشیم. دولت و آموزش و پرورش و کل ساختارش هیچ گلی بر سر من و شمای بزرگوار نخواهد زد همه بازی سیاسی می کنند. به فکر کسب درآمدی برای دوران بازنشستگی خود باشیم. عزیزان در حالی که کارکنان ارگان ها دیگر افزایش چند میلیونی در خفا می گیرند همه به ریش معلمان و رتبه بندیشان می خندند.
استاد بزرگوار جناب آقاي نيک انديش سپاس از احساس مسئوليت حضرتعالي که همکاران را راهنمايي مي کنيد .
انشاء الله در سايه ايجاد عزم ملي جهت اصلاح ساختار آموزش و پرورش نياز منزلت اجتماعي معلم توخالي نشود .
خداوند به شما و همه اعضاي خانواده محترمتان سلامتي و عزت عطاء نمايد
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار سرکار نانم يلدا
سپاس از احساس مسئوليت حضرتعالي که بهترين ها را براي جناب نيک انديش استاد بزرگوار و عزيز خواسته ايد .
ان شاء الله در سايه ايجاد عزم ملي جهت اصلاح ساختار آموزش و پرورش ، اگر بيماري براي فرهنگيان فرهيخته پيش آمد فقط و فقط درد و رنج بيماري داشته باشند نه ...
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار سرکار خانم يلدا
سپاس بيکران از بنده نوازي حضرتعالي
حقير لياقت آنچه شما ، استاد بزرگوار و انديشمند فرموده ايد را ندارم .
جاي بسي خوشحالي است که جوانان و نوجوانان اين مرز و بوم از حضور ِ انديشمنداني جون شما ، جناب آقاي نيک انديش و ... بهره مي برند .
ان شاء الله در سايه ايجاد عزم ملي جهت اصلاح ساختار آموزش و پرورش ، شاهد کاهش شکاف بين آموزش و تحصيل باشيم .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده