ياد آوري :
در قسمت اول ( اينجا ) در شش قسمت جداگانه ، تاريخچه پيدايش واژه اتاق فکر ( Think Tank ) در جهان و ايران ، گسترش اتاق فکر در امور اجتماعي ، گسترش کمي اتاق فکر و رتبه بندي کشورها در اين رابطه ، جايگاه اتاق فکر در سازمان ها و نهادها ، گفت و گو ( در قالب پرسش و پاسخ ) با آقاي عليرضا راهداري کارشناس ارشد مديريت تحول ( کارشناس و مجري اتاق فکر در ايران ) و... زواياي گوناگون اتاق فکر مورد بررسي قرار گرفت .
در قسمت دوم مي خوانيم :
7. از ديگاه انتشارات نظري( 7 ) کتاب ̗ " اتاق فکر در 10 گام " حاوي چه نکاتي است ؟
در سايت انتشارات نظري ( 7 )در مقاله ي شش نکته کاربردي در تشکيل اتاق فکر آمده است :
مسلماً نیاز ، اولین محرک انسان هاست و انسان ها برای تأمین نیازهایشان و حتی درک خود آن، مجبور به فکر کردن هستند. انسا ن ها به وسیله ی فکر نیازهای خود را درست می شناسند و راه حل مناسب را پیدا کنند. آنها بوسیله ی فکر،اختراع و نوآوری می کنند ، با فکر برای رسیدن به اهدافشان، سازمان ها و شرکت های مورد نياز خود را تأسیس می کنند ، با فکر، روی به تحقیق می آورند و همچنين روی نتایج تحقیقات خود فکر می کنند تا بتوانند آن را تحلیل کنند و بعد بر اساس آن تصمیم می گیرند و البتّّه از قبل، روی آن تصمیمات و نتایج آن فکر می کنند.
هر جای این فرآیند، فکر نباشد، همواره يك وضعیت آشنایی به ويژه برای ما ایرانی ها رخ می دهد. مثلاً وقتی روی خودِ نیاز فکر نمی کنیم، در شناخت آن دچار انحراف می شویم. به عنوان نمونه درد عقب ماندگی کشورهایی چون ایران تکنولوژی نیست که با آوردنش مطمئن باشیم راه صدساله ی کشورهای پیشرفته را طی کرده ایم. ما در دانشگاه هایمان به روزترین علم را می خوانیم و در صنایع مختلف نیز قبل از احساسِ نیاز به هر چیزی، با دلارهای نفتی و حمایت های دولتی تکنولوژی روزرا وارد کرده ایم، ولی هنوز نمی توانیم با کالای چینی که در چین هزینه ی آب و برق غیردولتی می دهد يا برای ورود به ایران هزینه ی گمرک می دهد و هزاران کیلومتر هزینه ی حمل و نقل دارد، رقابت کنیم.
گاه خنده دارتر این است که دستگاهی به کشور وارد شده است، ولی سال هاست که فقط در گوشه ای خاک می خورد، چون بعد از خرید و واردکردن آن متوجه شده اند که به چیز دیگری نیاز داشته اند.
ما در حقیقت به رفع نیازی اقدام کرده ایم که نداریم ، چون اصلاً فکر نکرده ایم که چه نیازی داریم. اگر روی نحو ه ی رفع نیازهایمان نیز فکر نکنیم، همین وضعیت امروز ایجاد می شود که ضرورت دارد در تمامی امور از تکنولوژی گرفته تا مدیریت سازمان و جامعه ، وابسته به ایده ها،نظرات، تفکرات و تولیدات دیگر ملت هایی باشیم که بر روی آ نها فکرکرده اند.
باید مدام منتظر باشیم تا ببینیم در آن سوی دنیا، برای حل مسایل و مشکلات چه کاری انجام می شود و بعد ما هم همان کار را روبرداری بکنیم. البته درس گرفتن از کارهای دیگران بسیار مفید و بلکه لازم است، اما روبرداری غیرهوشمندانه همان بلایی می شود که در صنعت مونتاژی و بیمار ما می گذرد، یعنی به این شکل که در روبرداری کار ی هایمان کیفیّت نداریم و معمولاً هم درجا مي زنيم و یک پله جلوترهم نمی توانیم برویم، زیرا با روبرداری کاری فاقد فکر را جای یادگیری هوشمندانه پیاده کرده ایم و در نهایت به دلیل فکر نکردن، در باتلاق های ناشی شده از جوانب به طور مثال ایجاد یک کارخانه غرق می شویم ؛ به عنوان نمونه نمی دانیم با این وضعیت شهر و آلودگی، چه کاری باید با میزان تولید کارخانجات خودرو بکنیم؟ اگر تولید را کم کنیم، بازده سرمایه گذاری و نیز اشتغال کاهش می یابد و اگر نکنیم چند وقت دیگر خیابان های تهران پارکینگ عمومی می شود ( البته فعلاً هم وضعیت بهتری ندارد! )
واقعاً در دور باطل یک معما اسیر شده ایم.
نگاهی به خط فکری سران چین، هند، مالزی و تایوان می تواند الگوی مناسبی برای فکرکردن ما روی این مسأله باشد. وقتی در تحقیقات فکر نباشد، هم درد را اشتباه تشخیص می دهیم و هم درمان را ؛ به عنوان مثال درد این نیست که برای جوانان کار نداریم، بلکه درد آن است که کارآفرین نداریم. پس بهتر است به جای آنکه دنبال پرورش عالمان مقاله نویس برای صادرات بی گمرک و عوارض به دیگر کشورها باشیم، به دنبال کارآفرینانی برویم که گاه حتی سواد بالایی ندارند، ولی برای صدها نفر کار ایجاد کرده اند و اگرآن ها در خارج از مرزهای ایران هستند، اگر به این درک رسیده باشیم که یک کارآفرین چه ارزشی دارد، باید با التماس آن ها را به کشور بیاوریم و به جای سنگ اندازی و اسیر کردن آ نها در ندانم کاری های خود، از آن ها حمایت کنیم.
برخي مدیران ِ در رأس هرم نمی توانند همه چیز را ببینند و البتّه به جای پذیرش این موضوع، برای حفظ موقعیّت خود و نقش خود ساخته پدر سالارانه یا عدم دلسوزی زیاد برای سازمانی که او چند صباحی ميهمان صندلی آن هستند و اغلب مقام بعدی او نیز به جای توجه به عملکردش، با رابطه تعیین می شود، نیازی به افکار دیگران احساس نمی کنند و به همین دلیل مجال اظهارنظر به زیردست نمی دهند و زیردست نیز ترجیح می دهد که به کارهای او پوزخند بزند تا اینکه اعتراض کند یا راه حل بهتری بدهد.
در حقیقت ، دنباله ی مبارزه با فکر بعد از سیستم آموزشی در سازمان های ما دنبال می شود.
به هر حال اتاق فکر، نمونه ی همان تفکر دسته جمعیِ عده ای آگاه برای رسیدن به نتایج و تصمیمات هوشمندانه با پشتوانه ی فکری مناسب است.
در تجربه عملي يک سازمان ايراني مهم ترین چالش های پیش روی اتاق فکر ، عبارت بودند از :
عده ای از بیان نظرات خود امتناع می کردند یا به گونه ای که به فرد مافوق آ نها برنخورد، نظرات خود را عوض و تعدیل می کردند.
عمل فکرکردن کار ویژه و تازه ای بود! وقتی به افراد گفته می شد که فکرکنند، خود فکر برای آ نها واژه ی ناآشنا و غریبی بود.
آیا فکر همان انتقاد است؟ یعنی اگر من از کاری انتقاد کنم، فکر جدیدی داده ام؟
آیا فکر همیشه ضرورت دارد تازه و نو باشد؟
آیا فکر بایستی تمام عیارو بدون نقص باشد تا قابل اظهار باشد؟
آیا فکر بایستی صد در صد، قابل اجرا باشد؟
البته برای افرادی که در طول تحصیل و دانشگاه و در ادامه در سازمان، فکر و مقولات مربوط به آن مردود و مطرود بوده است، حتی ارائه ی یک فکر، گاهی سخت و ناشدنی به نظر می رسید.
افراد اتاق فکر به دلیل مشغله ی سازمانی و بیرون سازمانی، گاه وقت حضور در جلسه ها را نداشتند و البتّه عدم پرداخت پول به آنان برای این کار، باعث می شد که آ نها انگیزه ی کافی در هنگام حضور نداشته باشند.
گاه صورت مسأله از نظر افراد درون اتاق فکر مبهم بود و یا کامل نبود، مناسب است که قبل از طرح سؤال از آن ها، در جایی درست، این مسایل شفاف و جامع ساخته و پرداخته شوند و بعد از طی این مرحله برای اعضای اتاق فکر مطرح شود.
فکرهای اتاق فکر مثل دیگر گزارشات، در سلسله مراتب معطل باقی می ماند و گاه توسط افراد بالاتر بنا به صلاحدید شخصی دچار سانسور و حذف می شد.
گاه در درون سازمان برای اجرای راه حل هاي ارائه شده مقاومت منفی در لایه های مختلف شکل می گرفت و همین باعث می شد این گروه بیشتر به نوعی درگیر تئوری کار باشند تا یک نهادی که افکار و روش های عملیاتی دارد.
هنوز به این نتیجه نرسیده اند که اتاق فکر جایی برای خلق و ایجاد آینده ی سازمان نیز می تواند باشد و به همین دلیل کار آن بیشتر جنبه ی مشاوره دارد.
متأسفانه هنوز در آن جهت نیز حرکت نکرده که بتواند در آینده ای نزدیک به ایجاد خط مشی، استراتژی و دیگر کارهای کلان بپردازد.
8 . از ديدگاه انتشارات نظري( 7 ) کتاب ̗ " اتاق فکر در 10 گام " پيشنهادات اتاق فکر مورد بحث( راه حل هاي تجربي براي حل چالش ها و مشکلات ) شامل چه بخش هايي مي باشد ؟
در سايت ( 7 ) انتشارات نظري در مقاله شش نکته کاربردي در تشکيل اتاق فکر آمده است :
ساختار اتاق فکر باید فراسازمانی باشد
وقتی فکرهایِ جدیدِ سازمانی خلق و تولید می شوند، برای این که آن ها جدا از ملاحظات سازمانی و قوانین دست و پاگیر بیان شوند، لازم است اتاق فکر نسبت به سازمان تشکیل دهنده، فراسازمانی تشکیل شود. فراسازمانی بودنِ اتاق فکر، بدین معنا است که وابستگی دستوری نوشته و نانوشته ای به هیچ مرجعی به جز بالاترین سطح سازمان نداشته باشد و نیز افرادی خارج از چارچوب و چارت سازمانی بتوانند در آن عضو باشند تا حالت درون سازمانی محض به خود نگیرد.
اگر اتاق فکر اسیر سازمان باشد، یعنی برای مجوزها و فرآیندها نیاز به فرآیندهای درون سازمانی باشد، دیگر اتاق فکر نمی تواند آزادی لازم برای حرکت را داشته باشد.
آموزش فکر كردن و فکرورزی مهم ترین اولویت آموزش سازمانی مي باشد.
فکر کردن و ایده دادن همیشه کار پرهزینه ای نيست. به طور مثال در سازمان ، هرکس می تواند ساعتی از ساعات کاری را بر روی هر چه که بخواهد فکر کند و این گونه برای فرد فرصتی اجباری برای فکر کردن فراهم می کنند.
یادمان باشد ما نمی توانیم یک گُل در کویر بکاریم و بگوییم به جاهای دیگر کاری نداریم. ما علاوه بر اتاق فکر نیاز به بستری در سازمان داریم که پرورش دهنده ی فکر، افکار نو و افراد فکرافزا باشد که بعدها بتوانند اتاق فکرهای بعدی را بسازند.
فکر باید مقوله ای همگانی در سازمان باشد تا اهمیّت آن توسط همه درک شود. البتّه نیازی نیست همه به مسایل راهبردی و کلان سازمان فکر کنند، بلکه هرکس می تواند به بخش خود و حتی به مسایل خانواده، جامعه یا یک اختراع فکر کند. مطمئن باشید کسی که بتواند با فکر، خانواده و جامعه ای موفق خلق کند، در سازمان نیز همان گونه خواهد بود.
ضرورت دارد فکرکردن شغل محسوب شود
یکی از ایرادهای سازمان های ایران، این است که اگر محصول تولیدی در سازمان قابل لمس نباشد، کار محسوب نمی شود.
ضرورت دارد که این دیدِ اشتباه اصلاح شود و ما برای فکر کردن مثل سایر محصولات سازمان، احترام و حقوق قایل شویم. حضور کارکنان در اتاق فکر یک سازمان،یک شغل در سازمان است و حتی شاید این شغل از کار خود فرد در خارج از اتاق فکر سخت تر باشد.
زیرا فرد بایستی روی مسایل و موضوعات جدیدی تفکر کند که حوزه اش گاه بسیار وسیع و نیاز به مطالعات جانبی دارد.
در گزینش افراد برای اتاق فکر لازم است به گونه ای عمل شود که افراد به محض عضویت در اتاق فکر به نحوی از مسؤولیت های قبلی اشان کاسته شود تا با یک ذهن آماده و فرصت کافی بتوانند در اتاق فکر حضور داشته باشند.
قبل از اتاق فکر اتاق شفاف نیاز است
همان طور که در گذشته گفته شد، یکی از نیازهای اساسی در اتاق فکر وجود جایی برای این موضوع بود که مسأله درست، کامل و شفاف بیان شود تا در اتاق فکر، روی آن فکر شود، نه اینکه بعد از مطرح شدن مشکل معلوم شود «خود مسأله » محل «سؤال » است.
درحقیقت ما به اتاقی برای شفاف سازی سؤالات نیاز داریم. البته نیاز نیست که گروه جداگانه ای برای این مسأله در نظر گرفته شود. به عنوان نمونه، گاه به جای مطرح کردن سؤال در اتاق فکر، مشکلات با اعضاء در میان گذاشته می شد تا خود افراد تصمیم بگیرند که برای حل آن مشکلات چه سؤالی باید مطرح و پاسخ داده شود.
لازم است اتاق فکر به طور مستقیم به مدیریت ارشد متصل باشد
به دلیل اینکه فکر های اتاق فکر بسیار مهم و حیاتی است، نبایستی در سلسله مراتب معطل بمانند و یا به صلاح دید عده ای، دچار سانسور و تغییر شوند. درحقیقت تنها مرجع تصمیم گیر در مورد محتویات افکارِ اتاقِ فکر و تغییر آنها فقط باید ریاست سازمان باشد.
اتاق فکر ضرورت دارد عضو گروه مجری یا ناظر اجرای فکرهای خود باشد
اشاره شد که افکار ِ اتاق فکر، گاه آن طور که فکر اولیه بود پیاده نمی شدند یا به دلیل عدم درک صحيح مجریان از فکر، آن را به دلخواه خود تغییر داده و بعد اجراکرده اند. برای جلوگیری از این مشکل، دو راهکار وجود دارد. یک راه حل آن است که ضرورت دارد اتاق فکر خود مجری باشد که این کار برای اتاق فکر سخت است، اما می تواند عضوی از گروه اجرا باشد.
راه حل بهترآن است که اتاق فکر، یک بخش نظارتی بر اجرای خروجی های خود داشته باشد تا انحرافات را در اجرا ، اصلاح کند و البتّه با بازخورد مشکلات در عرصه ی عمل به خودِ اتاق فکر، در بهبود کیفیت فکرهای بعدی و عملیاتی بودنشان مؤثر باشد.9.
نتيجه گيري:
سايت وزين " صداي معلم " در مقاله "درس هایی از فعالیت های صنفی و سندیکایی : حرف آخر را اول نمی زنند ! اتاق فکر و کارشناسی مطالبات با پوپولیسم قابل جمع نیست ! "(8)
آورده است :
نهاد مدني ، سنديکا ، اتحاديه ها بدون اتاق فکر و کار گروهايˏ تخصصي ، شير بي يال و دُم مي باشد .
نهاد مدني ، سنديکا ، اتحاديه ها بدون اتاق فکر و کار گروهايˏ تخصصي ، کاريکاتوري بيش نيستند .
نهاد مدني ، سنديکا ، اتحاديه ها بدون اتاق فکر و کار گروهايˏ تخصصي ، محکوم به شکست مي باشند .
سخن پاياني
فرهيختگاني که با عشق و علاقه و با صرف وقت و هزينه هاي گوناگون در تشکل هاي مدني به ويژه نهاد هاي مدني فعال در حوزه آموزش و پرورش ، تلاش مي نماييد به فکر باشيد که بدون اتاق فکر ِ تشکل هاي مدني يا در سايه کم توجهي به اين اتاق فکر ، تلاش هاي قابل ستايش شما به بار نمي نشيند !
منابع :
(7)http://www.nashrenazari.com/index.php?route=article/article&article_id=267
سايت انتشارات نظري:
6نکته کاربردی در تشکیل اتاق فکر
تاریخ 1393/4/7 10:30:42 | دفعات خوانده شدن 4050 | 0 Comments
بخشی از کتاب: اتاق فکر در 10 گام ( چاپ چهارم )
اثر: مهندس علی رضا راهداری
ناشر : انتشارا ت نظری 1393
(8) صدای معلم
"درس هایی از فعالیت های صنفی و سندیکایی : حرف آخر را اول نمی زنند ! اتاق فکر و کارشناسی مطالبات با پوپولیسم قابل جمع نیست !" سايت وزين " صداي معلم "
نظرات بینندگان
جُرج برنارد شاو نمایشنامه نویس بزرگ بریتانیایی می گه:
دو درصد مردم فکر می کنند؛
سه درصد مردم تصوّر می کنند که فکر می کنند؛
و نود و پنج درصد مردم حاضرند بمیرند ولی لحظه ای فکر نکنند.
حال عده ای تفکری متعالی و عده ای تفکری سطحی دارند .عدم وجود تفکر در انسان خلاف منطق است و زندگی بدون تفکر برابر است با مرگ .
اگر در رابطه با سیستم صحبت کنیم و تفکر در سیستم را به معنای (کاملا توجه کنید ) تعیین روش و انتخاب در نظر بگیریم اینجاست که تفکر را باید به گروهی اهل فن سپرد که صاحب تفکری ( رشد یافته و ساخت یافته ناشی از مطالعه و دانش ) تا با تفکری متعالی سیستم را هدایت کنند و سیاست های کلان آن را پایه ریزی کنند.
انسان بالغ و به خصوص معمان عزیز باید دارای تفکری نقادانه باشند این که راسل فلان می گوید . نیچه فلان و برنارد شاو فلان دلیل بر صحت گزاره ی مطروحه نیست.بسیاری از سخنان شاید زیبا و اغوا کننده باشد ولی با کمی تفکر به عدم صحت آن می شود رسید.
استاد گرانقدر جناب آقاي صادقي
ضمن تشکر از اظهار لطف شما ،
خدمت سرور فرهيخته و گرامي عرض مي کنم ،
چالش جوامع آناست که اکثريت مردم آموزش نديده اند که فکر کنند
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند ِ شما شهسوارزاده
استاد گرانقدر جناب آقاي رئوف
ضمن تشکر از اظهار لطف شما ،
خدمت سرور فرهيخته و گرامي عرض مي کنم ،
به قول کارشناسان
استراتژيست ها که وظيفه سازماني آن ها تعيين استراتژي يک نهاد مدني مي باشد را مديران راهبردي مي باشند .
در کنار مديران راهبردي ، فرهنگ فکر کردن و اتاق فکر که مديريت رهبري مي باشد نياز نهاد هاي مدني مي باشد .
اتاق فکر همه اعضاي يک گروه يا نهاد مدني را وادار به همفکري و تعامل مي سازد .
مثال جالب آن مسابقات قايق راني مي باشد که رهبر گروه در جلوي قايق هماهنگ کننده گروه سمت راست استراتژيست و گروه سمت چپ اتاق فکر مي باشد .
در صورت عدم هماهنگي بين دو گروه سمت راست و چپ ، قايق از مسير منحرف يا واژگون مي شود !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند ِ شما شهسوارزاده
همکار فرهيخته و استاد گرامي جناب آقاي صادقي
سپاس بيکران از محبت حضرتعالي
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند ِ شما شهسوارزاده
استاد گرانقدر جناب آقاي رئوف
ضمن تشکر از اظهار لطف شما ،
خدمت سرور فرهيخته و گرامي عرض مي کنم ،
مشکل آموزش و پرورش اين است که استراتژيست ها و برنامه ريزان راه خود را مي روند و اتاق فکر انديشمندان راهبر هم بدون توجه به اهداف استراتژي راه خود را مي روند و چون هيچ يک از دو گروه با رهبر جلو نشين قايق همسو و هماهنگ نمي باشند نتيجه سيستم 3-3-6 از قبل همچون طرح کاد محکوم به شکست است .
اتاق فکر همه اعضاي يک گروه يا نهاد مدني را وادار به همفکري و تعامل مي سازد .
به دليل ِ عدم هماهنگي بين دو گروه سمت راست و چپ ، قايق از مسير خود منحرف يا واژگون مي شود !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند ِ شما شهسوارزاده
استاد گرانقدر جناب آقاي رئوف
ضمن تشکر از اظهار لطف شما ،
خدمت سرور فرهيخته و گرامي عرض مي کنم ،
مشکل آموزش و پرورش اين است که استراتژيست ها و برنامه ريزان وزارتي راه خود را مي روند و اتاق فکر انديشمندان راهبر معلمان و مديران واحد هاي آموزشي به سوي ديگري پارو مي زنند .
از آنجائيکه که با يک گل بهار نمي شود پروش و رشد نمو بزرگاني که نام برده ايد يک روي پذيرفتني سکه آموزش و پرورش ولي روي ناپذيرفتني اين سکه آن است که خيل عظيم از خروجي هاي آموزش وپرورش مثلثات و رسم نمودار درجه دوم و سوم را مي دانند ولي رسم ايجاد ارتباط با دوست همکلاسي خود رال براي رفع چالش ها بصورت گروهي را نيآموخته اند !
پارو زنان سمت راست استراتژيست ها تلاش مي کنند و پارو زنان سمت چپ هم پر تلاش تر از آنان پارو مي زنند ولي به دليل عدم هماهنگي بين ايندو قايق طا از مسير منحرف مي شود يا واژگون مي شود .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند ِ شما شهسوارزاده
« از یکی پرسیدم ره اندیشه کجاست؟
با تحیّر پرسید: از کدامین شهری؟
گفتم: از شهر ببینید و نپرسیدم!
گفت: عافیت در این است که ندانی ره اندیشه کجاست!»
جُرج برنارد شاو یعنی هویّت مشخّص
ولی ناشناس یعنی هویّت نامشخّص
منظور آقای برنارد شاو از فکرهایی هست که یک لحظه اش از هفتاد سال عبادت برتر و بالاتره.
پایدار باشید.
افلاطون:
«فاصله ی مغزم با زبانم و فاصله ی زبانم با دستانم بسیار اندک است ولی نمی دانم چرا آنچه به فکرم می رسد زبانم خلاف آنرا می گوید و آنچه زبانم می گوید دستانم خلاف آنرا عمل می کنند!»
پس قبل از هر گفته یا نوشته ای خوب فکر کنیم و هر چیزی که به فکرمان رسید بلافاصله نگوییم و ننویسیم.
اینجانب، کاملاً در سیستم قلم زده ام.
سیستمی که از کودکستان تا کنون که فرهنگی 25 سال سابقه ام 40 سال می گذرد و پشت هیچ برنامه ای فکر ( فکر صحیح و هدفمند ) نبوده. برنامه ها در حوزه ی آموزش و پرورش ( از 5 - 3 - 4 گرفته تا 6 - 3 - 3 تا طرح کاد تا طرح ارزشیابی کیفی - توصیفی تا طرح شهاب و طرح های دیگر و ... ) فرد محور و صرفاً تبلیغاتی و دهن پُر کن بوده و هست. در سیستم متمرکز نه ما تفکّر انتقادی را آموختیم نه می شود آنرا به دانش آموزان آموخت.
آلفرد نورث وایتهد:
«یادگیری شاگردان بی فایده است. مگر اینکه کتاب های خود را گم کنند، جزوه های درسی خود را بسوزانند و جزئیّات از بر شده برای امتحان را فراموش کنند.» آنچه باقی خواهد ماند، آن یادگیری است.
به امید آموزش مهارت های زندگی در مدارس و به کار گیری آن در زندگی فردی و اجتماعی.
پایدار باشید.
وجود تجربه الزاما به معنای رشد توانایی ها و دانسته ها نیست .حال اگر 40 سال باشد یا 100 سال.
اینکه کلا مسیر آموزش و پرورش را در این 40 سال سیاه نمایی کنیم که گویی انگار اصلا کاری صورت نگرفته این خود زیر سوال بردن عملکرد خودتان و مجموعه بزرگ همه ی فرهنگیان و معلمان از 40 سال پیش تا کنون است.مطمئنا کارهایی شایسته ای هم صورت گرفته ولی حجم آن با توجه به منابع و ظرفیت ها کم است یا بهتر بگویم کم است تمام صحبت من این است که موضوعات را 0 و 100 نبینیم یا سیاه و سفید.
شهید شریاری ها و دکتر مسعود علیمحمدی, شهید داریوش رضایینژاد و دانشمندان هوافضا و پژوهشکده ی رویان و صنعت قوی داروسازی ایران و پتروشیمی و مریم میرزاخانی ... همه ماه عسل همین آموزش و پرورش هستند.حاصل زحمات همکاران من و شما در آپ
اصئلا یادگیری انتقال اطلاعاتی جهت تغییر نسبتا پایدار در رفتار بالقوه ی فرد است ( دقیقا تعریف کتاب روانشناسی تربیتی )
که همین اطلاعات نیاز به منبع و مرجع دارد حال این منابع کتاب است .معلم است و ...
من جمله ی آلفرد نورث وایتهد را اینگونه بیان می کنم :یادگیری شاگردان بی فایده است. مگر اینکه کتاب های خود را گم نکنند، جزوه های درسی خود را نسوزانند و جزئیّات از بر شده برای ارائه تحقیق و پژوهش و بکار بستن عملی استفاده کنند» آنچه باقی خواهد ماند، آن یادگیری است.
اینجانب نه فردی بدبین هستم نه مثل شما فردی خوش بین، بلکه فردی واقع بین هستم. حاصل عدم برنامه ریزی صحیح و هدفمند در حوزه ی آموزش و پرورش و عدم آموزش اصولی و عملی مهارت های زندگی در این سال هایی که ذکر کردم حجم بسیار بالای پرونده های قضائی در کشور است. حال اینکه هر دانش آموز ایرانی از اوّل دبستان تا پایان دوره ی متوسطه ی دوّم و اخذ دیپلم، 16000 ساعت از بهترین دوران عمرش در مدارس سپری می شود و امروزه به اذعان مسؤولین دستگاه قضا، بالغ بر 16000000 پرونده در مراجع قضایی در حال رسیدگی است. اگر هر پرونده حدّ اقل دو نفر را درگیر کرده باشد می شود 32000000 نفر که از تعداد خانوارهای کشور هم فراتر می رود و این سیاه نمایی نیست بلکه بیان یک واقعیّت تلخ است. اینجانب از سر دلسوزی قلم می زنم نه از سر سیاه نمایی.
ضمناً «یادگیری»، تغییرات نسبتاً پایدار در «رفتار» آدمی است که بر اثر تجربه و گذشت زمان حاصل می شود. ملاحظه بفرمایید: تغییرات در «رفتار» نه در ذهن و ... و منظور من هم همین است. امروزه بد رفتاری در بین مردم زیاد شده، بهتر است فکری اساسی در حوزه ی آموزش و پرورش بشود. از انتخاب و معرّفی وزیر گرفته تا تغییرات در برنامه های ستاد و صف و ... که «ماهی را هر وقت از آب بگیریم تازه است».
جسارتاً در متن خود شخصیّت ها را ماه عسل سیستم آموزشی دانسته اید که « ماحصل » صحیح است.
به امید آموزش علمی و عملی مهارت های زندگی در تمامی پایه های تحصیلی از پیش دبستانی تا آموزش عالی و تغییرات مثبت در رفتار شهروندان و کاهش حجم پرونده های قضایی در کشور و بالا رفتن امید به زندگی در هموطنان عزیز و سربلندی همه ی ایرانیان در سرتاسر جهان.
پایدار باشید.
به دليل مشکلات کاري مدتي نتوانستم با اظهار نظرات ارزشمند فرهنگيان فرهيخته نگاهي داشته باشم !
بعد از بيش از 48 ساعت از انتشار ياداشت ِ حقير ، وقتي به اظهار نظر فرهنگيان فرهيخته مواجهه شدم که در يک گفتگوي سازنده و دوسويه به رفع چالش ها و تصحيح ديدگاه هاي يکديگر پرداخته اند به اين موضوع پي بردم که آينده آموزش و پرورش کشورم رو به بهبود نهاده است .
فرهنگيان فرهيخته دستمريزاد.
با تقديم شايسته ترين احترامات به شايسته ترين فرهيختگان عزيز ، ارادتمند شما شهسوارزاده