دفتر شهیدستان کرج مشغول رتق و فتق امورم . پست چی وارد شده پاکتی روی میزم می گذارد . فرستنده کتاب "دکتر حمید رضا کفاش" معاون اسبق وزیر آموزش و پرورش است. با اشتیاق بسته پستی را می گشایم.
کتاب "تجربیات مدرسه داری" از نگاه زنده یاد دکتر محمد علی مجتهدی (مدیر و بنیانگذار دبیرستان پرآوازه البرز تهران) را از استاد کفاشِ دوست داشتنی هدیه گرفته ام. «یک موسسه آموزشی در درجه اول باید معلم خوب داشته باشد»
به یاد می آورم که سال ۷۲ مشق معلمی را در قالب کارآموزی در دبیرستان البرز تهران سپری کرده ام. روزهایی دل انگیز و پرخاطره در این دبیرستان استخوان دار و با دیسیپلین داشتم.
یادش به خیر روزی معلم ریاضی کلاس را به من سپرد و رفت. گپ و گفتی دوستانه با بچه های حاذق و پرمدعا داشتم . در یک کلاس سی و پنج نفره به زحمت ۵ نفر متولد ایران بودند ؛ عموما محل تولد دانش آموزان دهم ریاضی، پایتخت های اروپایی و امریکایی بود و...
"تجربیات مدرسه داری" استخراج شده از مصاحبه حبیب اله لاجوردی در ۱۳۵ صفحه در ۸ فصل، زمستان ۱۴۰۰ به زیور چاپ آراسته شده است. دکتر محمدعلی مجتهدی متولد ۱۲۸۷ لاهیجان و دانش آموخته دکترای ریاضی از دانشگاه سوربن فرانسه می باشد.
وی در کنار فعالیت های دانشگاهی و ریاست بر دانشکده ها و دانشگاههای مختلف طراز اول ملی، بیش از ۳۴ سال مدیر دبیرستان افسانه ای البرز تهران بوده و بیش از ۵۰ هزار دانش آموز قابل و درخور و بعضا نخبه تحویل این مرز پرگهر کرده است.همسر وی فرانسوی بوده و سال ۱۳۷۶ این مرد بزرگ به دلیل سکته در فرانسه دارفانی را وداع گفت. نه توصیف گذشته پر افتخار اثر بخشی ایجاد می کند چون فقط افیونی شده جهت خلسه و هم در توهم هستیم و به آینده متناسب با شرایط بی عنایتیم...
روحش شاد
از مدرسه فارغ شده پس از صرف ناهار، با حرص و ولع تمام کتاب ارزشمند تجربیات مدرسه داری را می بلعم . صادقانه بگویم ؛ با تورق و خوانش هر صفحه از این مجموعه، از خودم بیشتر و بیشتر شرمنده می شوم از اینکه ما وارثان چنین مدیران مقتدر، انسان دوست، اخلاق گرا، مستقل، آزاد اندیش و روشن بینی هستیم. مدیرانی که باید مطالبه گر از بالا دستی ها و خاشع و خاضع برای پایین دستی ها باشند بعضا زبانم لال در برای حفظ میز حقیر و پست نازل مان مرزهای کوتوله گی را جابه جا کرده و برای بقا و ارتقا خود تن به هر حقارتی می دهیم. در یک کلام بعضا استاد تمام پاچه خواری و زیر آب زنی هستیم.
برای آشنایی و بهرمندی همکاران عزیزم ، بخش هایی از تجربیات ارزشمند این مدیر نیک اندیش ملی را به اشتراک گذاشته و خوانش مجموعه را به همکاران و خاصه مدیران مدارس توصیه می کنم.
افتخار به شغل معلمی و دیگر هیچ
"بچه های من که فارغ التحصیلان دبیرستان البرزند به وجود همه شان افتخار می کنم. من افتخار نمی کنم که استاد دانشکده فنی هستم ، افتخار نمی کنم که بهترین پایان نامه و رساله را در بزرگترین و معتبرترین دانشگاه های دنیا(سوربن)گذرانده ام ، افتخار نمی کنم که موسس دانشگاه صنعتی ام ، افتخار نمی کنم که رئیس دانشگاه شیرازم ، افتخار نمی کنم که در دانشگاه ملی...ولی افتخار می کنم که رئیس دبیرستان البرز تهران بودم."
عشق به وطن
"استادانم پیشنهاد کردند که در فرانسه بمانم مخصوصا اینکه همسرم هم فرانسوی بود گفتم: من متعلق به ایرانم و مخارجم را ایران داده من به مملکتم مدیونم باید برگردم ایران" ."به محصلین ام که قصد خارج داشتند دو چیز را سفارش می کردم: زن خارجی نگیر چون هم او را بدبخت می کنی هم خودت را .
دوم فراموش نکن از این مملکت رفتی باید برگردی مملکت خودت خدمت کنی" .
سفارش پذیر و مسامحه گر نبودم
"سفارش قبول نمی کردم . هرکس با توصیه نامه از هر شخص و مقامی می آمد بدون گشودن نامه اش به عرایض و مشکلاتش رسیدگی می کردم"
"هر کسی کار نمی کرد می خواست هر کاره باشد پولشان را قطع می کردم ؛ پول مال دولت یا اوقاف نبود مال بچه های مردم برای تعلیمات خوشان بود که می دادند"
مدرسه محوری در عمل
"هدایایی به دبیرستان البرز می دادند که با این هدایا من ۲۲ هزار متر ساختمان به البرز اضافه کردم . هزینه ساخت،نگهداری و اداره مدرسه تماما هدایا و شهریه اختیاری دانش آموزان بود بدون استفاده یک شاهی از پول دولت.سال ۱۳۵۷ بیش از ۵۵۶۰ نفر دانش آموز داشتم.
در آن سالها یک صد فیلم علمی وارد البرز کردم مثلا "خانه سازی مورچگان"
"اگر دستوری از وزارت فرهنگ مخالف فکرم بود می بوسیدم می گذاشتم کنار . وزارت فرهنگ دخالتی در دبیرستان نداشت" .
استقلال آموزش و پرورش
"بختیار رئیس سازمان امنیت گفت: من دادستان امنیتم و فلان جوان را کار دارم ، پشت فلان تخته علیه ما شعار نوشته است. گفتم: مسئول دبیرستان منم . مسئولیت ایشان با من است ، شما نمی توانید ایشان را ببرید بنده را می توانید جلب کنید."
"من هیچ وقت جزو هیچ دار و دسته ای نبودم و به خاطر همین بی طرفی احزاب چپ و راست و ...ملاحظه مرا می کردند و احترام مرا در نظر می گرفتند"
پرهیز از شوآف
"در البرز صندوق محصلین بی بضاعت تعبیه کرده بودم که با کمکهای غایبانه خیرین، دانش آموزان بی بضاعت را بدون هوچی گری و شواف ساپورت می کردیم بدون آنکه خود دانش آموزان متوجه منابع مالی داستان مساعدت باشند.
برای تمام مستخدمین البرز خانه ساختم"
خلاقیت و ریسک پذیری
یک طبقه در البرز ساختم که بچه ها تعمیر اتومبیل، تعمیر لوازمات خانگی مانند یخچال و تلویزیون و هنر عکاسی و...... را بیاموزند"
"مخالف هر نوع بی انضباطی هستم . معلم و یا شاگرد غیبت می کرد تنبیهش می کردم ؛ این بود که البرز منظم و مرتب شد تدریس در مرتبه دوم بود"
"یک موسسه آموزشی در درجه اول باید معلم خوب داشته باشد و..."
البرز کنونی در چه وضعیتی است؟
یکی از دوستان وزارتی که بر آموزش و پرورش کشور و تهران اشراف و احاطه دارد در خصوص وضعیت فعلی دبیرستان البرز تهران می گوید: "دوسال عضو هیئت امنای آنجا بودم . نگین درخشانی است که الان در زیر خاک مدفون شده است. بدبختی آن است که هم از گذشته خود عقب افتادیم وهم نسبت به آینده خود بی توجه...
نه توصیف گذشته پر افتخار اثر بخشی ایجاد می کند چون فقط افیونی شده جهت خلسه و هم در توهم هستیم و به آینده متناسب با شرایط بی عنایتیم...
البرز در منطقه شش الان محل اعتنا نیست فقط نوستالژی گذشته دارد...غول های آموزشی جدیدی متولد شده اند..."
به هر حال امیدواریم دبیرستان افسانه ای البرز بتواند به جایگاه درخور خود دست یازیده و کماکان مایه مباهات و افتخار آموزش و پرورش ملک و ملت باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به نظرم رسید رو جلد در عنوان به جای بنیانگذار نوشته بنیاد گذار. عمدا این طوری نوشته شده یا اشتباه تایپی است؟
طعنه آمیز است که اکثر محصلان و والدین آنها هم به دنبال پزشکی !! هستند و هر طور شده با کلاس کنکور ! و خرید صندلی! و می خواهند به مقصود برسند!
مابقی مشاغل و رشته ها هم که ول معطلند!
در چنین جامعه بیماری ، دبیرستان البرز و دهها دبیرستان گمنام و ارزشمند قدیم، باید هم تبدیل به خاطره شوند! دوره دوره پول است و...