این تصور که روشنفکر باید همواره با مردم و در برابر دولت باشد، اساسا کاذب است. وظیفهی روشنفکر نه سوار شدن روی موج تودهها، بلکه دقیقا به چالش کشیدن اسطورههای ذهنی آنها است. روشنفکر نباید به بهانهی یدک کشیدن صفت "مردمی"، "مردمپسند" شود و سخنگوی حماقت تودهها باشد، بهجای آن که در جهت آگاهسازی آنها تلاش کند و هزینه دهد.
امروز، در عصر زوال، سرکوبی که از جانب مردم علیه نقد اسطورههای ذهنیشان متوجه منتقد میشود بسیار طاقتفرسا است، حتی طاقتفرساتر از هزینههایی که دولت بر روشنفکران تحمیل میکند. به دلیل شکاف بیسابقهی دولت / ملت، روشنفکری که به نقد اسطورههای تودهوار میپردازد، بلافاصله برچسب دولتی میخورد، همانگونه که ممکن است با نقد دولت مستقر بلافاصله مزدور اجنبی قلمداد شود. البته روشنفکر باید مردمی باشد و از مردم دفاع کند. اما مردمی بودن یعنی آرمانهای مردمی داشتن، یعنی رستگاری کلی و همگانی زیر نظر داشتن، نه پذیرش و تصدیق خواستِ بیواسطهی مردم. به بیان دیگر، دفاع از مردم به معنای تصدیق مهملاتِ ورد زبانشان نیست، بلکه نقد توامان اسطورههایی است که در میانهی همدستی پنهان مردم و دولتشان خلق و حکمفرما شدهاند. فراموش نکردهایم حکم اعدام سقراط را هیئت منصفهای مردمی صادر کرد.
روشنفکر در این میان هزینهای سهگانه متحمل خواهد شد: هم از جانب مردماش، هم از جانب دولتِ مردماش، و هم از جانب بخشی از دشمنان بیرونی این دولت که آنها نیز نه به دنبال نقدِ درونزا و رشدِ آگاهی عمومی، بلکه به دنبال ملغیسازی دولت مستقر و تصاحب آن از طریق تضعیف و تحمیقِ تودهها و بازتولید اسطورههایند. این روشنفکر اما نهتنها نباید از این نبرد مایوس و سرخورده شود و بدون باج دادن به هیچیک از طرفین بکوشد تا تنها "صدای حقیقت" باشد، نه صدای توجیه، بلکه همچنین خودش نیز نباید دچار توهم جدایی و پاک دستی شود. او محصول همان وضعیت و عضوی از همان مردمی است که نقدشان میکند و باید بداند که در تمام نبردهایش، همزمان، با خود نیز در جنگ است. تنها در این صورت است که میتواند به خودش و مردماش امیدوار باشد.
برگرفته از کتاب: پرتابهای فلسفه
نویسنده: محمدمهدی اردبیلی
کانال ریشه
نظرات بینندگان
کشف روشنفکر در ممالکی چون ایران با قویترین میکروسکوپ ها از مشروطیت تا حال بسیار دشوار به نظر می رسد!
اینکه روشنفکر فرضی له توده ها باشد یا علیه آنان یا سعی کند خنثی به نظر برسد ، معادله روشنفکری در ایران را حل نکرده و نمی کند! چون نخستین مرحله در روشنفکری زیر سوال بردن همه ابژه ها و حتی خود سوژه با فلسفیدن است. او نه تنها کلیشه ها را می شکند ، بلکه در بدیهیات نیز شک می کند ولی در نهایت هدف او به گفته مصطفی ملکیان ؛ کاستن درد و رنج انسان پوست ، گوشت و استخوان دار است.