پیش گفتار
هر برهه ای از زمان، بیماری اجتمای خاص خود را دارد که هر یک تبدیل به آسیب های اجتماعی غیر قابل کنترل و یا درمان می گردد. مسایل اجتماعی، هرگز اموری ثابت و لایتغیر نیستند و قانون کلی برای توجیه خود ندارند. انسانها در هر ساختار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی متفاوت، به گونه ای متمایز، از انواع بیماری های اجتماعی مشابه رنج می برند که نتیجه رفتار خود آنهاست.
پیچیدگی رفتارهای فردی وقتی در یک جامعه با هم ترکیب می شوند، حاصلی پیچیده تر و گنگ تر می یابند که برای درک و تشخیص آن به خودآگاهی و عمومیت آگاهی اجتماعی نیازمندیم.
شاید هر یک از ما از لحاظ جسمی، روحی و شخصیت اجتماعی، خود را فردی سالم و پذیرفته شده از سوی دیگران بدانیم اما احتمال هم ندهیم که به برخی از بیماری های اجتماعی از جمله " بی شعوری" مبتلائیم. مسلم است که یک فرد تحصیل کرده با درجاتی از تحصیل و پایگاه اجتماعی معتبر، هرگز خود را بی شعور، نمی خواند.
اما با توجه به مشخصات بیماری بی شعوری که مربوط به سده های گذشته است و تازه شیوع نیافته است بیشتر ما می توانیم بی شعور باشیم. نمی دانم عذرخواهی لازم هست یا خیر، اما بنده در پیدایی این بیماری فقط سهم یک نفر را دارم و بس.
مقدمه
بی شعوری؛ کتابی با مضمون طنز است که به " تجاوز حماقتآمیز اما آگاهانه به حقوق دیگران " در عصر معاصر اشاره دارد،.این کتاب نوشته خاویر کرمنت (Xavier Crement) است و در سال ۱۹۹۰ با نام
" Asshole No More; The Original Self-Help Guide for Recovering Assholes and Their Victims " منتشر شد.
نویسنده در این کتاب مدّعی میشود که بی شعوری یک بیماری و اعتیاد است نه بداخلاقی و سوءرفتار و به معرّفی بی شعوری از زوایای مختلف میپردازد.
در این کتاب به طور جد، به موضوع بی شعوری در زمان حال می پردازد. مسئله مهم بی شعوری و تأثیری که بی شعورها بر اجتماع میگذارند. بی شعورها با نفوذ در اجتماع، سیاست، علوم، تجارت، دین و امثال اینها در دنیای معاصر نشان داده اند که احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند و نسبت به آدم های عادی از هوش بالاتری برخوردار هستند. اما تعدادی نابغه مردم آزار که اعتماد به نفس بالایی دارند و نتیجه زرنگ بازی و بی شعوری شان به ضرر خودشان و آدمهای اطراف شان تمام می شود.
نویسنده با زبانی طنز و با شوخ طبعی، ماجراهایی ساختگی را تعریف میکند تا بتواند نظریه های خودش را مطرح کند. این داستانها و ماجراها به قدری شبیه به اتفاقاتی است که هر روز دور و بر ما در حال رخ دادن است که ممکن است خودمان را در هر کدام از موقعیتها تجسم کنیم. هدف نویسنده از تعریف این ماجراها این است که بگوید: بی شعوری یک بیماری مسرّی است و دارد دنیا را تهدید میکند! باید کاری کرد والا بی شعورها دنیا را نابود می کنند.
ترجمه در ایران
این کتاب اولین بار توسط محمود فرجامی در سال ۱۳۸۶ ترجمه شد و به دلیل عدم دریافت مجوز نشر به صورت رایگان برای دانلود روی سایت شخصی وی قرار گرفت. مترجم از مخاطبین این کتاب خواست اگر از محتوای کتاب راضی بودند مبلغی به اندازه پول یک پیتزا را به حساب مترجم واریز کنند. سرانجام در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات تیسا در ۲۳۲ صفحه منتشر و به سرعت تبدیل به یکی از پرفروش ترین کتابهای غیرداستانی شد، تا جایی که در سیامین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران چاپ بیست و نهم این کتاب با تیراژ پنج هزار نسخه در دسترس علاقه مندان قرار گرفت.
کتاب بی شعوری با ترجمه محمود فرجامی در کابل توسط نشر زریاب و در لندن توسط نشر اچ اند اس مدیا نیز به طور جداگانه به چاپ رسیده است.
ترجمههای دیگر
پس از استقبال گسترده از کتاب بی شعوری، بارها توسط مترجمان و انتشارات دیگر با همان عنوان و طرح اولیه روی جلد، به صورت غیرقانونی به بازار عرضه شد. فرجامی خاطر نشان کرده است که "حق انحصاری" ترجمه و فروش کتاب بی شعوری (Asshole No More) را از ناشر و نویسنده خریده و انتشار هر ترجمه دیگری از آن غیرقانونی است.
آیا من قادرم به بی شعوری خود در عرصه های گوناگون اعتراف کنم؟ چرا یک نفر باید بخواهد بی شعور باشد؟
" مثل هر کس دیگری، من هم در تمام زندگی ام با بی شعورها سر و کار داشته ام، اما در بیشتر اوقات مثل بیشتر افراد جامعه، درگیر مفاهیم و تعاریف قدیمی بی شعوری بودهام. اما حالا من ماهیت بی شعوری را میشناسم. بی شعوری یک نوع اعتیاد است و مثل سایر اعتیادها به الکل و مواد مخدر یا وابستگی دارویی، اثرات سو و زیان باری برای شخص معتاد و اجتماعی که در آن زندگی می کند دارد. بدترین خصوصیت این اعتیاد آن است که بی شعورها ذرهای هم از بیشعوری شان آگاه نیستند. این امر در مورد خود من هم صادق بود."
همان طور که در سطرهای بالا خواندید نویسنده این کتاب به این نکته تأکید دارد که بی شعوری نوعی بیماری است و خودش نیز یک بی شعور است که درمان شده است.
مشخصات کتاب
این کتاب شامل ۵ بخش کلی است و در هر بخش به ویژگیهای بی شعورها، انواع بی شعورها و راههای نجات آنها اشاره شده است.
بخش اول: چه کسی بی شعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بی شعور باشد؟
در این بخش، نویسنده از مشکلات و زندگی تعدادی از بی شعورها که به او مراجعه کرده بودند، با لحنی طنزآمیز صحبت کرده است. مخاطب در هر بخش با همان ماجراهای من در آوردی و ساختگی روبه رو میشود ولی به دلیل روان بودن و قابل باور بودن داستان تصور میکند که این قصهها واقعی است.
تاریخچه بیشعوری را با بیانی مختصر این گونه تعریف میکند: " بیشعورها همیشه وجود داشته اند و حالا بیشتر از همیشه وجود دارند. تمام آنچه درباره تاریخ بی شعوری باید دانست، همین است."
کتاب بی شعوری میگوید: " بی شعور کسی است که کارهای اشتباه را با روشهای اشتباه و با چراییها و دلایل اشتباه انجام میدهد."
بخش اول کتاب شامل این زیر بخشها است:
* سرگذشت فرد
* سرگذشتهای دیگر
* تعریف بی شعوری
* ماهیت بی شعوری
* شدت بی شعوری
بخش دوم : شما چه نوع بی شعوری هستید؟
در این بخش انواع بی شعورها را به هشت دسته و نوع تقسیم کرده و برای هر کدام از آنها میزان تأثیرات و نتایج حاصل از بی شعور بودن را مطرح کرده است:
* بی شعور اجتماعی
* بی شعور تجاری
* بی شعور مدنی
* بی شعور مقدس مآب
* بی شعور عرفان باز
* بی شعور دیوان سالار
* بی شعور بیچاره
* بی شعور شاکی
به طور مثال " بی شعورهای تجاری، آدمهایی هستند با مدرک دهن پر کن از مؤسسات علمی جهان که برای هر مسئله ای پاسخ و نه راه حلی، در آستین دارند. و یا اعتراض مدنی مد روز است و به افرادی گفته می شود که حواشی نیکوکاری برای آنها جذاب تر از خود نیکی کردن است."
یا در مورد بی شعوری مدنی در این کتاب میخوانیم:
"اعتراض مدنی، مد روز است. سابقا روال بر این بود که مردم اعتراض میکردند تا به آزادی و حقوق خود برسند، اما گویا امروزه افراد زیادی آزادی و حقوق خودشان را در راه اعتراض کردن استفاده میکنند. آنها همیشه در حال اعتراض مدنی و شعار دادن هستند. شعار دادن در نزدشان حتی از یافتن راه حل منطقی برای مسئله ای که به آن اعتراض دارند هم مهم تر است. بسیاری از آدمها به همین راحتی و صرفا با دادن شعارهایی که خودشان هم به آن اعتقاد ندارند، اکتیویست میشوند، البته اکتیو در بیشعوری!"
( تجمع دانش آموزان اصفهانی در اعتراض به برگزاری حضوری امتحانات - 11 اردیبهشت - اداره کل آموزش و پرورش اصفهان )
بخش سوم: وقتی جامعه بی شعور می شود
نویسنده با همان گیرایی و شیوایی کلام در این بخش از کتاب بی شعوری، به نمونههای بیشعوری در جامعه مانند: تجارت، دولت، خواندن و نوشتن و رسانه ملی صحبت کرده است.
"برخی از بیشعورها تشنه قدرتند. مخصوصا قدرتی که با آن بتوان به دیگران گفت که چه کار باید بکنند و چگونه و چه وقت؟!"
بخش چهارم: زندگی با بیشعورها
نویسنده در بخش چهارم کتاب بی شعوری، به انواع روابطی که میتوان با افراد بی شعور داشت اشاره کرده است و در زیر هر کدام از آنها یکی از بهترین راهکارهایی که میتوان در مواقع حضور در چنین شرایطی انجام داد را بیان نموده است.
کارکردن با بی شعورها
نخستین قاعده کار با بیشعورها به یاد داشتن این نکته است که ظواهر برای آنها در حکم همه چیز است. تظاهر به علاقه، مهربانی، همکاری، احترام و ترس از آنها، معمولا برای راضی نگه داشتن شان و این که فکر کنند فوق العادهاند، کافی است.
* دوست بیشعور : قبول کنید که با وجود چنین دوستی نیازی به دشمن ندارید.
* ازدواج با آدم بیشعور: اولین کلماتی که به همسرتان میگویید: معذرت میخواهم، به خاطر هر چیزی که به خاطرش ناراحتی، معذرت میخواهم.
* بی شعور مادرزاد: راهکار مفیدی برای پدر و مادرهای با شعور تا بتوانند بچههای بی شعورشان را کنترل کنند فقط این جمله است: “همینه که هست! “.
* راضی نگه داشتن رئیس بیشعور: بیشعورها به شدت نگران قدرت شان هستند و نسبت به تهدیدهای واقعی و
غیر واقعی علیه قدرت شان بسیار حساساند. هرگز کاری نکنید که قدرت رئیس به خطر بیفتد.
* فرزندانِ والدین بیشعور : به صفاتی که از والدین تان گرفته اید خوب و دقیق فکر کنید. همه آنهایی را که مشکوک به بی شعوری است را دور بیندازید و جایشان را با صفات آدمی زادگان عوض کنید.
بخش پنجم: راه نجات
سخت ترین مرحله در درمان و ترک بی شعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بی شعور بودن است و اگر بی شعور بتواند این مرحله سخت را با موفقیت پشت سر بگذارد، میتواند به مرحله بعدی درمان، یعنی مرحله پشیمانی، برود. این موقعیت خطرترین موقعیت برای بیشعور است، زیرا در لبه آدم شدن قرار گرفته است! زمان وحشت و دو دلی فرا می رسد.
مرحله آخر درمان، این است که فرد مورد نظر باید صفات پسندیده ای که با آنها تاکنون بیگانه بوده را بیاموزد و این مرحله پایانی هیچ گاه پایان نمی پذیرد.
چه مدت واقعیت را انکار می کردید تا این که بالاخره قبول کردید که بی شعورید؟ من یه بی شعورم و هیچ خیالی نیست. هر روز هی بهتر می شوم و ملالی نیست.
از جمله روشهای درمان برای بیشعورها میتوان به موارد زیر اشاده کرد:
* درمان گروهی
* درمان فردی
* شوک درمانی
* انجمن بیشعورهای ناگمنام
* برنامه ۱۲ مرحله ای
"حالا نمیدانم کیام، اما هر چه هست، دیگر بی شعور نیستم."
بویی حس نمیکنید؟
واقعیت تلخ آن است که بوی گند بی شعوری از سراسر دنیای ما به مشام می رسد و اگر برای زُدودن آن کاری نکنیم، به فاجعه خواهد انجامید. فاجعه آن وقتی است که دیگر این بو را احساس نکنیم، به این دلیل که شامه مان به آن عادت کرده باشد.بویی حس نمی کنید؟
و این جمله پایانی خاویر کرمنت در کتاب بی شعوری است که خواننده را به جست و جوی درونی و کشف علایم بی شعوری در خود و دیگران فرا میخواند.
سخن آخر
بی شعور کسی است که کارهای اشتباه را با روشهای اشتباه و با چراییها و دلایل اشتباه انجام میدهد.
سئوال: آیا من قادرم به بی شعوری خود در عرصه های گوناگون اعتراف کنم؟ آن هم وقتی که تابعی هیپنوتیزم شده برای رفتارهای جمع در جامعه هستم و ناخودآگاه به سوی خرید از بازارهای ارز، سکه، بورس، ارزهای دیجیتالی، هجومی غیرمنطقی حداقل از نظر منطق اقتصادی دارم؟! سخت ترین مرحله در درمان و ترک بی شعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بی شعور بودن است و اگر بی شعور بتواند این مرحله سخت را با موفقیت پشت سر بگذارد، میتواند به مرحله بعدی درمان، یعنی مرحله پشیمانی، برود.
کدام رفتار فردی یا اجتماعی ما حاصلی از درایت، بصیرت، هوشیاری و خردمندی است؟ اراده و تفکر من تا چه حد تعیین کننده رفتارم هست؟ به چه میزان و چه کسانی از رفتارهای ناپخته و ناخوشایند من آسیب می بینند؟ سهم خود من از این آسیب ها چقدر است؟ کدام تصمیم من برخاسته از دانش و مدرکی است که این همه بدان می بالم؟ الیناسیون و خودباختگی بیماری جدیدی نیست که من بدان مبتلا شده ام، بلکه گویی آن را همه ما برای نسل دیگر به میراث می گذاریم اما بی شعوری من تا کجا ادامه خواهد داشت؟
بسیاری از روش های اشتباه و پرشتاب ظاهرا برای حل مشکلات و معضلات از سوی مدیران، اِعمال می شود، اما چون صورت مسأله پر از اشتباه است، نتایج پر غلطی به یک مؤسسه یا سازمان و حتی خود جامعه تحمیل می کند. در رفتارهای فردی نیز در محیط خانواده و مدرسه، ما بزرگتر ها با اشتباهات زیادی به تعلیم و تربیت کودکان و دانش آموزان می پردازیم اما هرگز اشتباه خود را نمی پذیریم. چون معتقدیم بزرگترها، اشتباه نمی کنند، این همان تعریف بی شعوری است.
خودباوری، خودآگاهی و تحلیل رفتار فردی به اصلاح رفتار جمعی نیز منجر خواهد شد. قدری از سرعت منفعت جویانه خود بکاهیم تا در کنار دیگر انسانها، برای مفهوم ارزشمند انسانیت؛ تعریفی مناسب قرنِ حاضر بیابیم.
1) ویکی پدیا. دانشنامه آزاد.بی شعوری.
2) اپلیکیشن کتابچی . بی شعوری؛ نویسنده خاویر کرمنت. مترجم محمود فرجامی. ناشر تیسا.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
۱- زدن برچسب بیشعوری به اکثر انسان ها!
۲-استفاده از سمبل ها و کلمات رکیک در جای جای کتاب!
۳-القای روابط خارج از ازدواج و زیر سوال بردن خانواده!
۴-القای کم ارزش نشان دادن انسان ها ، حتی خود فرد!
۵- القای روحیه کلبی مسلکی
۶-القای حس پوچ گرایی و ...
از نظر شخص خود من که ممکن است درست یا نادرست باشد ؛ این کتاب جز نوشته های شبه علمی مد روز (۲۰ سال اخیر) است ؛ مانند روان شناسی مثبت گرا که این بالعکس قبلی؛ منفی گراست! بیشتر یک متن ادبی یا بی ادبیست است تا علمی؟! در مجموع می توان این متن ها را در قالب کتاب های کاسب کارانه ی شب علمی طبقه بندی کرد ، که در نهایت باعث ثروتمند شدن یا مشهور شدن نویسنده می گردد!
قضاوت های شما اصولا بسیار قاطع و بنیادی است و کل معنا یا مفهوم، با قضاوت های شما ، گویی توان دفاعی خود را از دست می دهد.
همچنان که می بینید بنده ابعاد مثبتی از کتاب را تقدیم داشته ام. در ضمن هر قضاوتی با پیش زمینه معلومات و آموخته های ما انجام می گیرد. پس
جهت گیری در مورد آن جای تأمل، تردید و احتیاط دارد.
یک نویسنده براساس بِستر فرهنگی خود می تواند مباحثی داشته باشد که برای دیگر جوامع مناسب نیست. اما آنچه که من یا شما در جامعه خود تجربه کرده و می کنیم همان نفس معنای بی شعوری است که بسیار رواج دارد.
به نظر من با زدن برچسب به هیچ کتابی، نباید از باز کردن آن جهت مطالعه ترسید. اتفاقا خوشحالم که
وسیله ای شد برای تضارب آرا. امید می رود افراد بیشتری در بحث مشارکت داشته باشند. در نتیجه همین بحث هاست که ما می توانیم به نتایج کاربردی و ارزشمند دست یابیم. باید شهامت زیر ذره بین گذاشتن تمامی خوبی ها و بدی ها را داشته باشیم تا بدین طریق، خوبی های فردی و اجتماعی تقویت و بدی ها تضعیف یا حذف شود.
اصل مهمی که بی شعوری را در جامعه کم رنگ می کند، همین تعامل من و شماست. انسانها با گفت و گو تکامل می یابند نه با کوبیدن و ایجاد ممنوعیت.
"حالا نمیدانم کیام، اما هر چه هست، دیگر بی شعور نیستم."
یا می گوید
"مرحله آخر درمان، این است که فرد مورد نظر باید صفات پسندیده ای که با آنها تاکنون بیگانه بوده را بیاموزد و این مرحله پایانی هیچ گاه پایان
نمی پذیرد."
را که می خوانیم بستائیم.
انتخاب و تنظیم نهایی عکس های متون، برعهده مدیر محترم سایت است.
در حد فهم خود پاسخ می دهم.
پاراگراف قرمز رنگ بالای عکس مورد
نظر شما مفهوم اساسی این یادداشت
را بیان داشته است که تصور می کنم
به دلیل عدم انجام تجمع اعتراض آمیز توسط دانش آموزان برای تعطیلی مدارس، درج شده است.
در همانجا چنین آمده است:
"آنها همیشه در حال اعتراض مدنی و شعار دادن هستند. شعار دادن در نزدشان حتی از یافتن راه حل منطقی برای مسئله ای که به آن اعتراض دارند هم مهم تر است."
یا همین دانش آموزان به وندالیسم شب چهارشنبه سوری در شهر و استان خود
بی توجه بوده اند و برای اعتراض بدان
تجمعی نکردند.
تشکر از دقت نظرتان.
نمی توانستم در ماهیت کتاب دخالت دهم.
کرمنت می گوید:
"بی شعوری یک بیماری و اعتیاد است نه بداخلاقی و سوءرفتار" .
یا در تعریف فرد بی شعور می گوید:
"بی شعور کسی است که کارهای اشتباه را با روشهای اشتباه و با چراییها و دلایل اشتباه انجام میدهد."
بی شعوری" کتابی است که در صورت متناسب کردن آن با فرهنگ و اخلاق جامعه ما میتوانست از مفیدترین کتابها برای خانوادهها باشد.
استادی داشتیم که مدعی بود آنهایی که تیمارستان هستند سالم ترین و باهوش ترین افراد جامعه هستند، اما چون تعداد ما بیشتر و آنها کمتر است، پس ما با زور خود آنان را در تیمارستان جا داده ایم.
گاه باید خلاف مسیر آب حرکت کرد. چون در چنین مواقع است که واقعیت ها غربالگری شده و برجسته می گردند.
هر دو کتابی که اشاره کرده اید فقط همین کار را
کرده اند. نویسندگان آنها در جایی ترمز کرده و برخلاف مسیر دائمی خود حرکت کرده اند.
در این جا بحث حمایت یا جانبداری از کسی نیست.
ترجیح می دهم بیشتر در مورد مفهوم بی شعوری در جامعه خود سخن بگوییم.
کسی گفته استاد را تایید نکرد. ایشان
دکتری مردم شناسی داشتند و در تیمارستان ارتزاق نمی کردند. هدف اصلی ایشان نیز این بود که خیلی از ماها دارای مشکلات رفتاری ناخوشایند هستیم.
منظور بنده این بود که گاه تفکر غیرمتعارف، به زایش تفکر جدید منجر می شود.
مثلا نویسنده معتقد است ۲۰ سال
بی شعور بوده و بعد به درمان خود پرداخته است.
درمان چگونه انجام می شود؟
اول پذیرش درد یا رنج
بعد میل و اراده به درمان داشتن.
بیشتر ما اسیر ادعاهای غیرواقعی هستیم که اجازه نمی دهد به این دو
مسیر قدم بگذاریم.
تمامی سال هایی است که زندگی کرده و تجاربی طی آن بدست آورده است، پس نگاه غیراخلاقی او در جامعه ای که آزادی جنسی حاکمیت دارد و طبق رشته تخصصی، طبیعی است.
خطوط قرمز دینی و اخلاقی در جامعه ما با چنین مسایلی در تضاد است. این دلیل نمی شود که باور کنیم همه در این جامعه مقدس و محترم هستند. در خود جامعه ما مثال های ناشایست کرمنت، وجود دارد. اما ما یا نمی خواهیم آن را باور کنیم و یا ترجیح
می دهیم انکار کنیم.
همچنان که مشاهده می کنید بنده به مسایل جنسی مدنظر ایشان، هیچ اشاره ای نکرده ام. اما واقعیت بی شعوری را در تمامی ابعاد جامعه خود قبول دارم.
ما چون عادت نداریم به قضاوت خود بپردازیم و دائما در حال قضاوت و ارزشگذاری نسبت به رفتار و کردار و گفتار دیگران همکار، همسایه، فامیل و.... هستیم، پس متوجه خطاها و ضعف های خود نمی شویم.
به گزارش مشرق کانال تلگرامی خبرهای داغ مجازی نوشت: ملکه تایلند در سال ۱۸۸۰ در جلوی چشمان ده ها نفر از خدمه خود غرق شد و هیچ کس او را نجات نداد!
در آن زمان دست زدن به ملکه کاملا ممنوع بود و مجازاتش اعدام بود!
امیرحسین بانکی پورفرد، رئیس کمیسیون مشترک طرح جوانی جمعیت، اختصاص زمین را یکی از مهمترین مشوقهای طرح جوانی جمعیت دانست و گفت: در این طرح اختصاص زمین ۱۵۰ تا ۲۰۰ متری به خانوادهها را برای تولد فرزند سوم پیشبینی شده و مقرر شد زمین در شهرهای زیر ۵۰۰ هزار نفر و روستاها برای همه در نظر گرفته شود.