بیش از سه دهه با حسرت از کنار روستایی اسرارآمیز تردد کنی و همیشه در انتظار تشرّف به آن باشی... گرچه چند بار سعی در ارتباطگیری با اهالی روستای افسانهای ایستای طالقان داشتم و تا پشت دروازههای آن یورتمه رفته بودم ولی نشد که نشد. انگار منِ کال و کنجکاو اهل رسانه باید به مرحلهای از بلوغ اجتماعی و پختگی فرهنگی میرسیدم تا در کنار بزرگ ترها مجوزی برای دخول مییافتم. بالاخره خواستن توانستن است. به قول مهندسین : «راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت.»
پیش به سوی طالقان
ظهر یک شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۲ در رکاب مهندس مهدی لو (معلم_کوهنورد)، دکتر مهراب رجبی (دیپلمات سابق، معلم اسبق و پیرِ البرزشناسی) را مشایعت کرده و راهی دانشگاه آزاد نظرآباد میشویم تا دکتر حسین عسکری (البرزپژوه و نویسنده کتاب روستای ایستا) را به جمع خود ملحق نماییم. حسین آقا نماز اول وقت را خوانده و دم درب دانشگاه منتظر ماست. سوارش میکنیم یاد یک بایاتی طنز ترکی افتاده برایش میخوانم:
چاتدا اورگیم چاتدا
غوصهدهن غمدن پارتدا
اوغلان قبول اولوبدو
دانشگاه..... آزاتدا
ایلوند؛ فروشگاهی از جنس فرهنگ
در جاده زیاران - طالقان توقفی نیمساعته در فروشگاه بزرگ و چند منظوره «ایلوند» که بخشی از آن به ارائه کتاب های منتشره در خصوص شهرستان طالقان و زیاران اختصاص داده شده داریم. آقای علی بابایی (از شاگردان استاد امیرخانی و رفقای فرهنگی دکتر عسکری) مدیر فروشگاه استقبال گرمی از تیم ما دارند. پس از گپ و گفت کوتاهی، کتب موجود را تورق کرده و ضمن تشویق به گسترش ارائه محصولات فرهنگی در فروشگاههای زنجیرهای ایلوند، پس از فراز و فرود گردنههای پیچدرپیچ راهی شهرستان توریستی - تاریخی طالقان میشویم. حوالی پلیس راه زیدشت مشرف برسد، شهر و بیش از هشتاد پارچه روستای مخملین شهرستان تازه تأسیس طالقان است.
شهرداری از جنس بلور
با دکتر «هادی لطفی» شهردار جوان، انرژیک و فرهنگدوست شهر طالقان تماس گرفته اعلام حضور مینمائیم. پس از توقف کوتاهی در میدان زیبای جلالآل احمد در رستوران صدف مورد استقبال گرم آقای شهردار و معاونین پایکارش قرار میگیریم.
حین صرف ناهار، دوستان همراه را به شهردار معرفی کرده و پس از خوش و بش و تعارفات متداول و بیان هدف سفر نیمروزی به طالقان، جمیعاً با گذر از کوچه چالان و معبر جزن راهی روستای اسرارآمیز ایستا (ترک آباد، فانوس آباد، کوی منتظران و...) میشویم. دم دروازه اصلی قلعه، آقا محمد (به اصطلاح وزیر امور خارجه روستای ایستا) با چشمانی سبز و پوستی گندم گون از اهالی به استقبال ما آمده و با راهنمایی ایشان، اجازه تشرف به محضر استاد حسینقلی ضیائی (پیر و مرشد اعظم اهالی روستای ایستا) را کسب میکنیم.
مرشدی از جنس شمس تبریز
در ورودی قلعه محلی برای پذیرایی از میهمانان، خدمت استاد ضیائی با سیمایی نورانی، بیتکلّف و مبادی آداب شرفیاب میشویم. تا جایی که چشم کار میکند هیچ خبر و اثری از حضور سنگین و ملالآور دولت مدرن و همچنین تکنولوژی و آثار تمدنی عصر حاضر همانند (برق، آب، گاز، تلفن، تلویزیون، موبایل، مدرسه، درمانگاه، کارت ملی، شناسنامه، یارانه، دود و دم ماشین آلات و...) در روستا نیست که نیست. صفا، صمیمیت، سادگی انسانهای معطوف به پیشامدرنیته (مشابه عهد قجر) و همچنین معماری ایرانی اسلامی ملیح و رقیقی از در و دیوار مجموعه هویداست.
استاد ضیائی به حد نیاز و در قالب جملات قصار و سنجیده به برخی از سوالات حاضرین جواب میدهد و برخی را نیز با لبخندی ملیح و معنادار کمانه میکند. انگار با حضور سنگینمان آرامش و ایستایی ایستا را به هم زدهایم هیچ علاقهای به دیده شدن ندارند به خاطر همان قول دادهایم چیزی ضبط و ثبت نگردد.
از علامه جعفری تا آیت الله جنتی...
تردد مقامات ملی و مذهبی از مرحوم علامه محمدتقی جعفری، آیتالله احمد جنتی گرفته تا سید حسن خمینی، مسعود ده نمکی، مهدی نصیری، آیت الله سید جواد شهرستانی، دکتر محمدباقر قالیباف، دکتر محسن رضایی و... به روستای ایستا معمول بوده و بعضاً نیز احتمالاً همچون حضور ما خوشایند اهالی در خود تنیده ایستا نیست.
دکتر حسین عسکری مولف «کتاب روستای ایستا» برای آشنایی حاضران، توضیحاتی درباره چند و چون و کم و کیف سبک زندگی موجود در روستای ایستا و دیگر جریان های تجددگریز در ایران معاصر و انگیزه و دلایل نگارش کتاب (علیرغم میل باطنی اهالی روستا) ارائه کرده و میافزاید (نقل به مضمون):
«چون حدود 15 سال پیش، اطلاعات نادرستی از این روستا در جامعه پیرامونی و برخی منابع مکتوب نویسندگان طالقانی منتشر شده بود و بیم آن میرفت که با تثبیت ذهنیت نادرست منتشره، دولت و مردم نسبت به اهالی روستای ایستا بدبین شوند به ناچار بدون هماهنگی با استاد ضیائی برای زدودن اخبار ناروا و نادرست منتشره در خصوص باورها، آئین و چیستی و کیستی اهالی، کتاب روستای ایستا را منتشر کردم تا جلوی این ذهنیت های کاذبِ منفی را سد کرده و ایستائیان را از گزند تحلیل های ناروا و ناراست و مزاحمین احتمالی در امان نگهدارم.»
از آمیشهای امریکا تا ایستائیان طالقان
در ادامه دکتر مهراب رجبی (دیپلمات و البرزپژوه) نیز ضمن بیان خاطرات خود از دیدار با مرشد «فرقه آمیشها» (تجددگریزان مسیحی) در نیویورک به بیان وجوه اشتراک و افتراق آنها با اهالی روستای ایستای طالقان میپردازد وی در ادامه خاطرات خود از سیر و سلوک عارفانه و مکاشفات شخصی از چهارگوشه دنیا در دوره خدمت در وزارت خارجه و یادداشتهای خود در این خصوص میپردازد.
به زعم راقم «گسترش و تاثير علم و فن آوري در زندگي انسان، رشد چشمگير روند شهرنشيني، بوروكراتيكشدن حكومتها و همچنین تاكيد بر فرد و بسط مفهوم آزادي معطوف به اندیشمندانی چون هابرماس از مقتضیات مدرنیسم و جهانی شدن در یکسان سازی فرهنگی میباشند.» و اهالی روستایی مانند ایستا نقیضی بر فرآیند مدرنیسم و آخرین مقاومتها در برابر سیل بنیانکن پدیده گلوبالیزیشن (جهانی شدن) است.
شهردار طالقان: آماده ارائه تسهیلاتیم
دکتر لطفی شهردار طالقان نیز ضمن بیان حقوق شهروندی سکنه روستای ایستا و اظهار خوشحالی از دیدار با استاد ضیائی، آمادگی شورا و شهرداری را برای ارائه تسهیلات لازم و رفع موانع آلاینده احتمالی در زندگی ارگانیک و طبیعی اهالی روستای ایستا اعلام مینماید.
لازم به ذکر است که اهالی روستا اصالتاً آذربایجانی و از پیروان آیتالله میرزا صادق مجتهد تبریزی (از فقیهان ضد تجدد در دوران مشروطیت و آغاز حکومت پهلوی) بوده و حدود پنجاه نفر در قالب چند خانوار با دامداری کشاورزی و پرورش اسبانی بسیار نادر امرار معاش مینمایند و به دلیل فقدان ارتباط با جهان خارج (عدم استفاده از حاملهای انرژی و امکانات دولتی و...) حالت کاملاً ایزوله دارند. کلید واژه های سکنه روستای اسرارآمیز ایستا، «توقف»، «احتیاط» و «اضطرار» میباشند.
اوستاد بیزه بیر بشارت وئر
رضا قاسمپور (معلم خبرنگار) نیز برای جلب توجه و صمیمیت استاد؛ به زبان ترکی سوالاتی از پیشینه، چرایی انتخاب ایستا برای زندگی، نوع آموزش کودکان و اهالی روستا و... مینماید.
استاد ضیائی میگوید: «ابتدا ساکن سه هزار مازندران بودیم ولی به دلیل ناسازگاری آب و هوای شمال با طبع آذربایجانیها، پس از تحقیق و تفحص و همچنین روایات موجود در خصوص فراوانی یاران امام عصر (عج) در طالقان، سال 1367 چهارده هکتار زمینهای مجاور شاهرود و جاده متصل به شهرک را خریداری کردیم و البته بعداً مجبور شدیم دوباره و سهباره همین ملک را به دلایلی مجددا خریداری نماییم.
سال ۱۳۶۸ روستا را ساخته و از سال 1369 ساکن دائم ایستا هستیم و...
قاسمپور در پایان خطاب به استاد ضیائی میگوید: «اوستاد بیزه بیر بشارت وئر» که با لبخند معنادار و ملیح استاد مواجه میشود. سایر حاضرین نیز گوش به دهان استاد ضیائی دارند تا بلکه با فرمایشات ایشان اندکی پی به اسرار و فلسفه (چگونگی و چرایی) این نوع زندگی بیتکلف و بهدور از تکنولوژی در هزاره سوم تمدنی ببرند.
به دور از هیاهوی کاذب تمدن
پس از دو ساعت گپ و گفت دوستانه، بازدیدی از چهار گوشه روستای ایستا میکنیم . اسبهای اصیل و چشمنواز، اصطبلهای شکیل و بهداشتی، گاوهای سرزنده و ارگانیک، دامداری و کشاورزی سنّتی عهد قجر، معماری اصیل و سازگار با محیط و... هریک به سهم خویش چشمها را نواخته و انرژی مثبتی به ما پمپاژ میکنند. در کلیت روستا اثری از آثار تمدنی روز نبوده و روستای ایستا تقریباً خودکفاست و نیازی به مراوده و معاشرت با دنیای بیرون ندارد.
راستش گذشت زمان را حس نمیکنیم و البته از استاد ضیائی و روستای ایستا نمیشود به سادگی دل کند به ناچار به دیدار از روستا خاتمه داده و از ایستا، اوستا، شهردار و معاونین خونگرمش خداحافظی میکنیم.
طالقان ؛ بهشت کوهنوردان کشور
در ورودی شهر طالقان استاد فریبرز صادقیان (طالقان پژوه، کوهنورد و از رفقای دکتر عسکری) منتظر ماست. با استقبال گرم صادقیان در منزل دلانگیز، دیدنی و روحنواز (با معماری ترکیبی سنت و مدرنیته) پذیرایی میشویم پس از گپ و گفت دوستانه بازدیدی از کتابخانه و آثار پژوهشی استاد صادقیان داریم.
صادقیان با بیان خاطرات و صعبوتهای کارِ پژوهش در ایران، آثار خود را توضیح میدهد. وی به اسناد و نقشههای جغرافیایی ارتش بسنده نکرده و خود شخصاً وجب به وجب کوه های طالقان را درنوردیده و نقشههای دقیقتری را تهیه نموده است.
صادقیان میافزاید: «با انتشار یادداشت ها و مقالاتم در خصوص بیش از سی کوه قابل صعود بالای ۴۰۰۰ متر در طالقان، عملاً طالقان به بهشت کوهنوردان مبدل شده است.»
حوالی غروب از صادقیان، بانوی نجیب و عمارت چشمنوازش خداحافظی کرده و با چشمانی خیره در آفتاب مغروق در سد طالقان با غزلخوانی استاد رجبی به سمت کلانشهر کرج ساری و جاری میشویم.
اوفقلاردان شرر قالخار
عزیزلر آیریلان واختا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آب را از چاه دائمی و چشمه بهاری می کشم و با اداره آب کاری ندارم و لازم شود تصفیه می کنم یا می جوشانم
سوخت را از کپسول یا درختانی که کاشته ام یا ...
برق را از سلول خورشیدی یا موتور برق یا ...
البته از تلفن ثابت استفاده می کنم