از علایق شخصی من توجه و تمرکز به نوع نگاه و چشم انداز جامعه دانشگاهی به رخدادهای اجتماعی جامعه است. اینکه دریچه نگاه این جامعه به مسائل مختلف از چه زاویه و دامنه ای نشأت می گیرد و در کدام پایگاه و موقعیت هستی شناختی خویش واقع است که بر اساس آن پایگاه معرفتی، توجه خود را به مسائل نمود عینی و عمومی می بخشند.
یکی از موضوعات پر حاشیه این روزهای جامعه علمی منابع طبیعی و محیط زیست کشور، نقد و نظر در مورد برنامه یک میلیارد کاشت درخت در فاصله 4 سال آتی است. به طور خلاصه و در مجموع بر اساس آنچه در رسانه ها، شبکه ها و اظهارنظرها قابل مشاهده است؛ عموم جامعه دانشگاهی ما از مخالفین این طرح به شمار می روند و آن را یک رخداد منفی و مخرب برای منابع طبیعی کشور می دانند. اصلی ترین نقد آنها نیز این است که این برنامه، پشتوانه کارشناسی و علمی، مالی، فنی و زیرساختی قابل استنادی ندارد و در نتیجه علاوه بر شکست، صدمات جبران ناپذیری هم بر عرصه های طبیعی کشور وارد خواهد ساخت.
در این یادداشت قصد ندارم در مورد رد یا اثبات این گزاره و تلقی دانشگاهیان اظهارنظر کنم و صرفا بنا دارم بیان کنم که این گزاره از چگونه محفل و پایگاهی سرچشمه می گیرد و این پایگاه خود در شکل گیری این برنامه و برنامه های شبیه به آن چقدر موثر است.
در جامعه شناسی شناخت کارل مانهایم: « آنچه یک شخص در زمانی مشخص می بیند صرفا یک چشم انداز فردی نیست؛ بلکه محصول رخدادهای گذشته و کنش های متقابل فعلی اوست ». بر این پایه تصمیم یک فرد و حتی تصمیم یک سازمان و نهاد، برگرفته شده از مجموع اتفاقاتی است که آن فرد یا سازمان در ارتباط با پدیده های ماقبل خود و پدیده ها و کنش های متقابل بزرگتری که در آن واقع و محصور شده است؛ خلق و عمومیت می یابند.
جامعه دانشگاهی منابع طبیعی و محیط زیست همیشه دیوار بزرگی بین خود و سازمان های اجرایی منابع طبیعی و محیط زیست کشور قائل است. این تلقی حتی با حضور دانشگاهیان بر مسند مدیریت این سازمان ها نیز کم رنگ نمی شود. به طور اجمالی نقد اصلی آنها به علمکرد این دو سازمان این است که تصمیمات علمی و مبتنی بر آموزه های دانشگاهی گرفته نمی شود.
این نقد به نظرم کاملا درست است؛ اما چیزی که این نقد را کاملا بی اثر و بی معنا می کند آن است که رفتار مدیران سازمانی دقیقا منطبق بر نوع رفتار و عملکرد دانشگاهیان در محیط های دانشگاهی است. به این معنی که اگر نقد می شود مدیران سازمان های اجرایی منابع طبیعی و محیط زیست، علمی تصمیم سازی و تصمیم گیری نمی کنند، به این دلیل است که دانشگاهیان نیز عموما در امورات آکادمیک خویش چنین کاربستی ندارند و لذا نمی توان انتظار داشت افراد دانشگاهی وقتی تجربه زیست علمی- اجتماعی در امور دانشگاه را ندارند؛ وقتی بر مسند دستگاه دیگری قرار می گیرند، خالق معجزات علمی باشند.
برنامه کاشت یک میلیارد درخت در کشور، مانند بسیاری از برنامه های اجرایی کشور نه یک برنامه علمی بلکه یک تصمیم و برنامه مدیریتی است. برنامه مدیریتی می تواند پشتوانه علمی هم داشته باشد اما الزاما و حداقل در کشور ما ضرورت چندانی برای آن لحاظ نمی شود و اگر هم می شود جنبه صوری و نمایشی دارد.
دانشگاهیان منابع طبیعی و محیط زیست تلاش می کنند برنامه مدیریتی کاشت یک میلیارد درخت را با رویکردهای علمی تجربه نشده در محیط خویش را مورد قضاوت قرار دهند و نه با رویکردهای مدیریتی. آنها ناخودآگاه فراموش می کنند که هرگز تجربه تدوین و اجرای یک برنامه علمی را در محیط دانشگاهی خویش حتی در مورد علمی ترین اموری که انجام می دهند ندارند.
کدام دانشگاه و گروه آموزشی منابع طبیعی و محیط زیست را سراغ داریم که بر پایه یک برنامه علمی و مطالعه مصوب از قبل، امور خویش را برنامه ریزی و مدیریت می کند؟ مگر نه این است که همگی در اتمسفر روزمرگی دانشگاهی و محصور در برنامه های مدیریتی از بالا یا پایین تحمیل شده، زیست می کنیم؟ وقتی ما در یک فضای پوپولیستی آکادمیک خود ساخته سیر می کنیم چگونه انتظار داریم برنامه های کلان کشوری مصون از این فضا نباشند؟!
در همین راستا معتقدم نقدهای جامعه علمی از اوضاع اجتماعی نه تنها کارگر نیست بلکه به تشدید و توسعه دوگانگی حرف و عمل حتی در خود محیط دانشگاه منجر می شود و دانشگاه روز به روز جایگاه خود را حاشیه ای تر در فرایند تبیین مسائل کشور خواهد دید و در عمق افسردگی آکادمیک بیشتر دست و پا می زند.
اگر امروز جامعه اجرایی منابع طبیعی و محیط زیست از جامعه علمی بخواهد تبیینی مبتنی بر آنچه دانشگاهیان پشتوانه علمی عنوان می کنند از وضعیت درختکاری کشور در طول سالیان گذشته ارائه دهد، بی تردید دست او بسیار تهی است. به همین دلیل نقد برنامه مدیریتی کاشت یک میلیارد درخت بدون پشتوانه علمی مکتوب، محلی از اعرب ندارد و اتفاقا دانشگاهیان خود مقصر اول خلق چنین برنامه هایی هستند زیرا زمینه شکل گیری آن را خویش فراهم کرده اند و حالا طلبکارانه و باز بدون پشتوانه علمی (یعنی همان چیزی که از دیگران طلب می کنند) آن را نفی می کنند.
دلسوزی واقعی برای منابع طبیعی کشور از طرف جامعه علمی زمانی برای عموم جامعه قابل درک و پذیرفته شده است که این دلسوزی در لایه لایه فعالیت های جمعی- آکادمیک دانشگاهیان رویت پذیر شود. چیزی که اکنون خبری از آن نیست و با این روند خبری از آن در آینده هم نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دانشکده کشاورزی دانشگاه ها صد در صد