بدون شک ما در شرایط دشوار و حساسی از تاریخ این کهن بوم و بر زندگی میکنیم و البته در اثر ندانمکاری و سهلانگاریهای خود چالشهای فراوانی برای نسل خود به ارمغان آورده و کولهباری از سوغاتیهای ناجور و اسقاطی برای آیندگان مهیا کردهایم.
خدا از قصورات ما نگذرد، چرا که با مدیریت معیوب و توهمات بی حد و حصر خود محیط زیست (آب، هوا و خاک) را به اسارت گرفته و زمین سوخته تحویل نسل آتی خواهیم داد.
خوزستانی که ثلث آبهای روان و رودخانههای دائمی را دارا بود، امروز با عطش و تنش آبی و محاصره ریزگردها و هزار و یک درد دیگر دست به گریبان است.
دریاچه ارومیه، هورالعظیم، بختگان و صدها تالاب و رود و رودخانه را به مسلخ بردهایم.
با خود بزرگ بینی، حق و حقوق اقوام و مذاهب متکثر ایرانی را نادیده گرفته و در یک کلام ، اعتماد عمومی را زخمی و احترام همگانی را خدشه دار کردهایم.
خلاصه به هر سو و هر حوزهای بنگریم سینه مالامال درد بوده و چالشها و ابرچالشهای متعددی در نظرگاهمان هویداست.
انتظار طبیعی و منطقی آنست که اگر به هر دلیل نتوانسته ایم جهانی که تحویل گرفته ایم به احسن مبدل کنیم حداقل در همان شرایط ایستای قبلی تحویل نماییم.
بحران محیط زیست و تنشهای آبی،
پخمه پروری و فرار مغزها،
فروپاشی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی،
حاشیهنشینی و اختلاف شدید طبقاتی،
بحران اعتماد و شکاف بین نسلها،
حضور حداکثری دولت در شئون زندگی مردم،
جوانان و زنان تحصیلکرده و افسرده و ناامید،
بحران اشتغال و لشکر بیکاران،
نقدینگی و رکود توأمان فعلی،
نظام آموزشی طبقاتی و ناکارآمدی سیستماتیک،
ارادتمحوری به جای شایستهسالاری،
صعوبت کسب و کار،
درهم تنیدگی، موازیکاری و تداخل امور،
آستانه تحمل نازل و فقدان رواداری و خود انتقادی،
تبعیض و احساس تبعیضهای روا و ناروا،
طبقه متوسط رو به اضمحلال،
ورشکستگی صنایع و بانکها و تأمین اجتماعی
آسیب های فزاینده اجتماعی
تقابل با جهان و انزوای بین المللی و....
منظومه ای از ابر چالشهای پیش روی ماست.
به هر حال ما در این مرز و بوم صاحب خانهایم، لذا باید تدبیری مالکانه و طرحی نو و البته در شأن ایران و ایرانی برای ملک و ملت دراندازیم و با قبول قصورات متناسب با مسئولیت، بیش از این شرمسار تاریخ، جغرافیا و شرمنده آیندگان نباشیم.
در پایان بخشی از وصیتنامه «برتولت برشت» به آیندگان را به نظاره مینشینیم.
این شاهکار در سال ۱۹۳۹ زمانیکه برشت در دانمارک و در شرایط سخت تبعید بهسر میبرد، سروده شده و از این شعر بهعنوان وصیتنامه او نام بردهاند:
آهای آیندگان!
شما که از دل طوفانی بیرون میجهید که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید،
یادتان باشد از زمانهی سخت ما هم
چیزی بگویید.
به یاد آورید که
ما بیش از کفشهایمان
کشور عوض کردیم
و ناامیدانه میدانهای جنگ را پشتسر گذاشتیم،
آنجا که ستم بود
و اعتراضی نبود.
این را خوب میدانیم.
حتی نفرت از حقارت نیز،
آدم را سنگدل میکند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن میکند.
آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم،
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما
وقتی به روزی رسیدید که
انسان یاور انسان بود،
درباره ما با رأفت داوری کنید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.