جانباختن دو خبرنگار جوان در حادثه سقوط اتوبوس را میتوان از زوایای متعدد موردبررسی قرار داد.
مواجههٔ مقام عالی رتبهٔ حوزه محیط زیست با این حادثه، موجب تشویش اذهان و رنجش خاطر فراوان شده است و نقد و نظرهای داغ و تیزی را به سمت مدیریت این حوزه روانه کرده است.
بیایید موضوع را اینگونه فرض و نگاه کنیم که مجبور هستیم که با تعداد معدودی از کلمات یک جمله بسازیم.
گزینه اول: چه عذرخواهی؟ برای چه؟ چه اتفاقی افتاده که عذرخواهی کنیم؟
گزینه دوم: بابت حادثه بهوجود آمده عذرخواهی میکنم/میشود.
در گزینه اول گوینده از ۱۰ کلمه استفاده کرده است تا عذرخواهی نکند و آن را بیمعنا و بیمورد نشان دهد.
در گزینه دوم گوینده فقط از ۶ کلمه استفاده کرده است.
مقام مسئول میتوانست با انتخاب گزینه دوم همزمان چند کار را انجام دهد؛ به خود زحمت کمتری میداد و با ۴ کلمهکمتر میتوانست بار کمتری را روی زبان و دهان خود بگذارد. علاوهبر صرفهجویی در زمان و کلام، میتوانست در تلطیف فضای غمبار و مصیبتزده ناشی از این فاجعه نقشی مثبت بازی کند.
ولی او این کار را نمیکند. او میپرسد: «چه عذرخواهی؟ برای چه؟ چه اتفاقی افتاده که عذرخواهی کنیم؟
او درحالیکه متظاهر به «خونسردی» و «اعتمادبهنفس» و «مدیرقوی» بودن است، میپرسد «چه عذرخواهی؟» او از پس آنهمه هیاهو تازه میپرسد: «عذرخواهی برای چه؟»
تشخیص اینکه این عذرخواهی بار حقوقی ندارد و فقط برای همدلی کردن و کاستن از فشار دردجانکاه مرگی فاجعهبار است، خیلی سخت نبود و نیست.
یوزپلنگ و آب؛ کدام یک مهم تر است؟
«ما نباید مسئله مهمی مانند آب را قربانی یوزپلنگ کنیم». این جمله باز از دهان کسی خارج شده است که در مورد چرایی عذرخواهی سئوال پرسیده است. در اینکه آب مهم است تردیدی نیست. حتی حیات کسانی که با آب خوب برخورد نمیکنند و در اولویت داشتنش تردید دارند، وابسته به آب است و اگر آب نباشد حتی نخواهند توانست اولویتهای مقدم بر آبشان را پیگیری کنند.
اما مقایسه آب و یوزپلنگ و استنتاج اهمیت بیشتر آب، یک مغالطه آشکار است که ظاهری درست و باطنی غلط و ویرانگر دارد. اگر طبیعت و محیطزیست را یک سیستم واحد بدانیم که اجزاء بیشمار آن در ارتباطی تنگاتنگ باهم هستند آنگاه دیگر در جنباندن زبان خود و صدور احکام طبیعت بربادده خیلی جسور و بیمحابا نخواهیم بود. آب و باد و خاک و مور و موریانه و برگ و گل و گوزن و ببر و پلنگ و شیر، یک جا و رویهم طبیعت محسوب میشوند.
با طبیعت باید برخورد «فلّه»ای کرد. طبیعت یک فلّه است. دست بهگزینش بردن و بعضی را بر بعض دیگر اولیتر دانستن، ممکن است در میانمدت و ظاهراً گرهگشا باشد، اما در میانمدت و درازمدت پشیمانکننده خواهد بود.
به خشک شدن آبها و فرونشستن زمین و انقراض گونهها باید حساسیت داشت. اگر جایی، اینجا و اکنون، یکگونه گیاهی یا حیوانی در معرض انقراض است، حتماً طبیعت درجایی و زمانی دیگر، حالمان را خواهد گرفت و نفسمان را خواهد برید.
فهمی بالا و در حد نوبل نمیخواهد که این پیوستگیهای طیفگون را ببینیم. عقلی متوسط و شعوری کمتر از متوسط هم برای این فهم کفایت میکند.
آنکه در مواجهه با بریدن ترمز و سقوط اتوبوس و جانباختن انسانها، سیخ مینشیند و خم به ابرو نمیآورد و حتی عذری متظاهرانه هم نمیخواهد؛ آنکه در موضعی که محل غرور نیست متکبرانه و متفرعنانه نخوت میورزد و از بالا به پایین نگاه میکند و جواب سربالا میدهد، همانی است که یوزپلنگ را با آب مقایسه میکند و پیوستگی طبیعی آن دو را نادیده میانگارد. این اندیشه و این منش، محیط را برای زیستنی انسانی و اخلاقی آلوده کرده و در معرض نابودی قرار میدهد. آلایندهها فقط مواد زائد و پسابهای کارخانهها و دیاکسید کربن نیستند، زیستانسانی و اخلاقی و معنوی در محیطی که آلودگیهای فکری، روانی و رفتاری در آن فراوان باشد دچار مشکل و بحران خواهد شد از آن جنس که چرخش زبان در کام برای تلفظ واژه «عذرخواهی» را ناممکن کند، همچنانکه دیاکسید کربن کارکرد قلب و ریه را دچار اختلال میکند. این فقط چشم نیست که باید شستهشود تا خوب ببیند؛ خانه ذهن را باید تکاند و زبان را باید پالود؛ چنین زبانی به راحتی آماده «عذرخواهی» است. (کانال آگورا )
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.