درخت به معنای تداوم زندگیست. چرا که ریشههای آن خاک را حفظ میکند. تنه و شاخ و برگ آن جلوی باد را میگیرند. برگهایش اکسیژن تولید میکند. چشمهزایی و باران زایی نیز بر عهده درخت است. درختان نمیگذارند بخارات آب از منطقه دور شوند. آنها مه را به تله میاندازند و جلوی فرار ابرها را میگیرند. درختان محیط را خنک و گرمای زمین را کم میکنند. آنها تاثیر مستقیم بر آب و هوا دارند.
شاید شما هم نام جنگلهای بارانی را شنیده باشید. جنگلهایی که همیشه باران به ارمغان میآوردند. فقط این جنگلها نیستند که باران زا هستند. همه جنگلها تولید باران میکنند. جنگلهای زاگرس، هیرکانی و حرا هم تولید باران میکنند. اما هر چه جنگل انبوهتر باشند باران بیشتری تولید میشود. به همین خاطر است که در جنگلهای استوایی روزی دو یا چند بار باران میبارد. در واقع بخار تولید میشود و خنکای موجود موجب اشباع و بارش چند باره آن میشود.
حال اگر درختان نابود شوند چه اتفاقی میافتد؟
همه مواردی که گفتم برعکس میشود. یعنی فرسایش خاک، افزایش گرد و خاک، خشک شدن چشمهها، فرار ابرها و به تله نیافتادن مه، گرم شدن هوا، نفس کشیدن سخت و چشمانداز ناجور ایجاد میشود. همچنین بخاری تولید نمیشود تا بتواند بارشی ایجاد کند. پس به زودی بیابان زایی شکل میگیرد.
ممکن است با قطع یک درخت اتفاق محسوسی نیافتد. اما با قطع میلیونها درخت حتما اتفاقات بدی میافتد.
به طور کلی من مخالف قطع درختان نیستم. اما مخالف قطع درختان اصیل هستم. درختان هیرکانی و جنگلهای زاگرس و حرا اصیل هستند. آنها طبیعت را نگه میدارند. پس نه تنها نباید قطع شوند، بلکه باید هر روز به آنها اضافه شود.
ما هر روز برای رفع نیازهای زندگی به انواع چوب نیاز داریم. بنابراین برای رفع این نیازمندیها چه باید کرد؟ راههای مختلفی وجود دارند. اما به نظر بهترین راه ، زراعت چوب است. به خصوص ما در شمال ایران میتوانیم این کار را انجام دهیم. شاید مناطق دیگر هم بشود. این را سایر کارشناسان توضیح دهند که در ایران کدام مناطق برای زراعت چوب مستعدتر هستند.
برای زراعت چوب حتما باید از کارشناسان خبره کمک گرفت، تا درختانی با کیفیت و با بازدهی بالا کاشته شوند.
برای آنکه بتوانیم ایران را سبز کنیم همه باید دست به کار شویم:
۱- همه ما آن قدر درخت بکاریم تا طبیعت را سیر از درخت کنیم. تصورش را بکنید!
۲- برای آنکه طبیعت آسیب نبیند، زراعت چوب انجام شود. یعنی هر کس هر قدر امکانات دارد، این کار انجام دهد. زراعت چوب شاید یکی از پردرآمدترین کارهای اقتصادیست. شمالیها اغلب زمین دارند، خیلی خوب میشود اگر کار زراعت چوب را دنبال کنند. در این صورت هم زمینهایشان را حفظ میکنند، هم به سود خوبی میرسند. ثروتی سرشار و پایدار که فقر را فراری میدهد.
یک پیشنهاد خوب هم دارم :
آموزش و پرورش میتواند با هماهنگی با منابع طبیعی، بخش هایی از سرزمین ایران را به دست بگیرد و با همکاری معلمان، دانشآموزان و خانوادههای آنها و سازمان منابع طبیعی و محیط زیست درخت بکارند.
حوزههای علمیه هم به جای آنکه بنشینند فقط بحث کنند که در گذشته چه گذشت یا چه نگذشت، یا بستههای فرهنگی کم یا بیتاثیر برای مردم تعریف کنند، بیایند برنامه ریزی کنند و آن همه طلبه بیکاری که روی دستشان مانده را به جای آنکه هول بدهند و به زور وارد آموزش و پرورش کنند و این وزارت را با چالش جدی روبه رو کنند، یا آنها را به زور وارد این سازمان و آن سازمان کنند، تا به اصطلاح کمک کنند که آنها از بیکاری در بیایند، با سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری هماهنگ شوند و بخشهای بزرگی از سرزمین ایران را درختکاری کنند و تحویل سازمان منابع طبیعی بدهند و به طلاب در قبال کار درست و پایدار حقوق بدهند.
همین کار را وزارت علوم هم انجام دهد. صدها هزار دانشجو در کشور در حال تحصیل هستند. اما اغلب خستگی روحی دارند. چرا؟ چون راکد هستند. وزارت علوم هم با سازمان منابع طبیعی هماهنگ شود و استادان و دانشجویان را وارد فاز عملیاتی برای کاشت درخت کنند.
یادآوری:
همه اینها نباید فکر کنند که زمینی که در آن درخت میکارند متعلق به حوزهی خودشان است. ابدا؛ زمینها تحت مالکیت و نظارت منابع طبیعیست و خواهد ماند.
حال تصور کنید این سه گروه بزرگ به صورت اصولی وارد کار کاشت درخت شوند، چه اتفاقی میافتد؟ خوب معلوم است، پس از چند سال ایران ما که سرزمین خشک و نیمهخشکی است، به ایران سبز و با طراوت تبدیل میشود.
چه کسی از ایران سبز و با طروات بدش میآید؟ هیچ کس. همه دوست دارند ایران سبز و استوار باشد. اما بسیاری راه آن را بلد نیستند. برای آنکه ایران سبز و با طراوت شود ما نیاز به یک رنسانس از نوع درختکاری و درخت بانی داریم. پس دست به کار شویم.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم
نظرات بینندگان