چندسال از حادثه مدرسه شینآباد میگذرد و هنوز درد آن باقی است. این درد آن قدر جانسوز بود که درآن سالها، نه فقط اینکودکان مظلوم، بلکه تمام ملت ایران و حتی ملل دیگر دمبهدم این کودکان رنج کشیدند.
جامعه و مسئولانش می دانند که بچه های معصوم "شین آباد" در آتش بی تدبیری سوختند و متاسفانه کسی خویش را هم پاسخگو ندانست. همین ها! با بی خیالی از کنار مسایل و مشکلاتی که ممکن است به چنین حوادثی منجر شود، می گذرند و با امروز و فردا ها گفتن ها و گذراندن ها، ممکن است با چشم برهم زدنی، شین آبادی دیگر تکرار شود.
به قولی اگر به موقع بی خیال نمی شدیم و خبر می دادیم این اتفاق روی نمی داد.
به نظر می رسد در کشور ما کمتر از حوادث تجربه اندوزی کرده و هر تجربه تلخی را بارها تکرار می کنیم.
حادثه مدرسه زاهدان و دیگر حوادث بعد از شین آباد ، موید این بی خیالی بود و نشان داد فتیله این کابوس تلخ می تواند تلخ تر بیافریند.
و اما؛ هم اکنون، با از راه رسیدن سرما و محرومیت مدارسی از کشورمان ،خیزش و زبانه کشیدن این آتش های جانسوز، الاخص در مناطق محروم ، محتمل است.
نمونه آن ساختمان آموزشگاه دبیرستان و دبستان روستای حسن آباد سنجابی از توابع شهرستان دلفان لرستان، با جمعیت بالغ بر 80 دانش آموز معصوم روستایی ست که بر اثر نادانی پیمانکار وقت و عدم نظارت ناظرین یا چشم پوشی به عمد ، محل استقرار بخاری های گرمایشی، دقیقا در محل ورودی کلاس های درس بنا شده اند به سان هیولایی که بر در ورودی کلاس در کمین است و منتظر خدشه بر صورت کودکان محروم .
در شرایط عادی عبور دانش آموز از این کلاس های درس، به آسانی انجام نمی گیرد چه رسد به کوچکترین حادثه ای متاثر از این نابخردی که نه راه خروجی هست و نه راه ورودی به کلاس درس. هر چند هم اکنون جابه جایی و جانمایی و یا استفاده از سیستم های گرمایشی استاندارد راه حل مشکل است اما در این اوضاع اقتصادی از عهده مدرسه و کارکنانش برنخواهد آمد ....
این نمونه و هشداری است که مسئولین آموزش و پرورش، مدارس در معرض خطر را شناسایی و تدابیر لازم را به کار گیرند .
الان که بازگشایی مدارس در دستور کار است، اهمیت موضوع بیش از پیش جدی است.
مزید بر اطلاع و از سر ترس یا در رفع دغدغه، گفتیم تا مبادا عدم اطلاع رسانی، چنگ لاعلاج بر صورت زیبای فرزندان ما بیاندازد و توجیه بی تدبیری ها شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نیمه آبان 93 بود . خانم طاهره نقی ئی از اعضای شورای مرکزی سازمان معلمان ایران به من زنگ زد و گفت که آیا وقت گفت و گو با چند دانش آموز دبستانی را دارم یا نه ؟
موضوع را که پرسیدم گفت که تعدادی از دانش آموزان آسیب دیده در حادثه تلخ " شین آباد " هستند که به همراه خانواده هایشان به تهران آمده اند .
قرار را ساعت 17 در باشگاه فرهنگیان گذاشتیم .
در زیرزمین باشگاه فرهنگیان ؛ اتاقی را به آن ها اختصاص داده بودند .
با دانش آموزان و اولیاء آنان صحبت کردم و آن را در قالب گفت و گو پیاده کردم . ( این جا )
دیدن چهره های نگران و معصوم دانش آموزان و اندام های سوخته آنان برایم واقعا تاثربرانگیز و تکان دهنده بود .
هنگام گفت و گو خیلی خودم را کنترل می کردم که نکند احساسات بر من غلبه کند و بخواهم بر این وضعیت رقت بار این نوگلان بگریم ...
اما برخی جملات این دانش آموزان چون تیری بر قلبم فرود می آمدند و البته واژه ها قاصر از توانایی تصویرگری آنان .
صدای معلم :
این مشکل کی پیش آمد ؟ در مورد این ماجرا توضیحی بدهید ؟
دانش آموز :
آذر ماه 91 بود .بچه ها در مدرسه بودند .سر کلاس که نشسته بودند ، بخاری نفتی در حال چکه کردن بود .یک اتاق سه در چهار بود .30 تا 32 دانش آموز در داخل آن می نشینند .یک تعدادی از دانش آموزان حاضر به رفتن نشده بودند . حدود 28 دانش آموز بودند .
صدای معلم :
چرا به مدرسه نرفته بودند ؟
- نمی دانم . شاید مسافرت بودند . درکل 28 دانش آموز در کلاس حاضر بودند . معلم کلاس ، سرایدار کلاس را صدا می زند تا بخاری را روشن کند .یک دفعه دود از آن بلند می شود .دانش آموزان می خواهند از کلاس خارج شوند . اما معلم سد راه آنان می شود !
به آن ها می گوید که سر جای خودتان بنشینید ! مشکلی نیست !
صدای معلم :
یعنی در حالی که کلاس آتش گرفته بود ، معلم دانش آموزان را به زور در کلاس نگه داشته بود ؟
- بله . بچه ها را نگه می دارد و مانع خروج آن ها از کلاس می شود . همه چیز خلاصه شده است در : شو و نمایش ، تظاهر ، عوام فریبی و حفظ موقعیت
صدای معلم :
آیا به خاطر حفظ نظم و یا انضباط در کلاس نگه می دارد ؟
- متاسفانه ، بله ! البته کسی تاکنون دلیل این کار معلم را ندانسته است !
بعد که بخاری آتش می گیرد ، یک معلم سال سومی به همراه سرایدار می آیند تا بخاری را بیرون ببرند .
بخاری درست جلوی در می افتد .آن ها از انتهای کلاس خود را به بیرون پرتاب می کنند و بچه ها داخل کلاس می مانند .پنجره ها هم در کل نرده بوده است .
کلاس آتش گرفته ، و نرده ها و البته یک گالن بیست لیتری نفت که آن هم روی پنجره بوده است ...
نفت را که داخل بخاری ریخته بودند همان بالای پنجره مانده بود !
بعد از نیم ساعت همسایگان با بیل و کلنگ می آیند و نرده ها را از بیخ می کنند و بچه ها را از پنجره به بیرون می کشند !
دختر من از پنجره پرت می شود ، شنوایی یک گوشش را از دست می دهد .
صدای معلم :
در این اوضاع ، مدیر مدرسه کجا حضور داشت ؟ وزیر آموزش و پرورش تمام هم و غمش این است که مساله به خوبی و خوشی تمام شود و به مسائل مهم تر و اساسی تر بپردازد و مجلس هم به جای سوال و یا حداقل در پافشاری برای باز نگه داشتن پرونده استیضاح با از حد نصاب انداختن امضاها موضوع به طور کلی منتفی می شود و اصلا هم پاسخ نمی دهند که چرا امضا کردند و چرا پس گرفتند
- همه در آن جا حضور داشتند . همسایه ها برای کمک آمدند !
(نادیا :
کلاس ما جدا بود . ما در یک حیاط بودیم و آن ها در حیاط دیگر بودند .)
این مدرسه ، 7 تا 8 سال است که حکم تخریبی دارد .
صدای معلم :
آیا پس از ماجرا مدرسه را تعمیر و مرمت کرده اند ؟
- آن را شوفاژ کاری کرده اند .اما یک بار هم موتور خانه اش مشکل پیدا کرد ! خدا رحم کرد که به خیر گذشت ! "
و اما روایت دانش آموزان زاهدانی : ( این جا )
" اما در زاهدان در مدرسهای ابتدایی حوالی ساعت ۹ صبح است و دختران اغلب دارند در حیاط مدرسه بازی میکنند.
دفتر مدیر مدرسه در تنها کلاس پایۀ اول دبستان قرار دارد و فقط یک پنل چوبی این دو محیط را از هم جدا کرده است.
برای گرم کردن کلاس هم از چراغ نفتی آترا استفاده میکنند. هفت دختر در این کلاس درس میخوانند. سه نفر در کلاس است و یکی از دانش آموزان برای برداشتن کیفش به کلاس برمیگردد. بند کیفش به چراغ نفتی گیر میکند. افتادن چراغ بر روی موکت کف اتاق همان و آتش گرفتن کلاس همان. بلافاصله دیوارۀ چوبی و پردهها هم آتش میگیرند و چهار کودکِ مانده در کلاس، گرفتار میشوند.
مسئولان مدرسه برای نجات جان بچهها اقدامی نمیکنند و منتظرند که آتشنشانی برسد.
یکی از مغازهداران محل اما خودش را به مدرسه میرساند و تا آتشنشانی برسد، دو تا از کودکان را خارج میکند. آتشنشانی هم سر میرسد و آن دو نفر دیگر را بیرون میآورد و حریق مهار میشود. دیوار کلاس از دود آتش سیاه شده است اما یک گوشه سفید مانده است؛ اینجا جایی است که کودکان در آغوش هم به آنجا پناه بردهاند. آتش انگار نتوانسته است از این حایل عبور کند و خودش را به این گوشه برساند. در نهایت دو نفر از بچهها تاب نمیآورند و جان میسپارند و حال آن دو نفر هم وخیم است.همزمان با موعدِ ارائۀ گزارش مجلس و دولت دربارۀ ماجرای نمایندۀ سراوان، خبر میرسد که استیضاح وزیر آموزش و پرورش هم که قبلاً مطرح شده بود از حد نصاب افتاده است.
صدای آن مرد شجاعِ ناشناس هنوز در سرم میچرخد که گفت :
«خاک بر سر مملکتی که تو نمایندۀ مجلسش هستی» "
شاید اگر در حادثه شین آباد آن معلم وظیفه نشناس ، ترسو و مسخ شده جلوی در نمی ایستاد و با خونسردی و مهربانی بحران را مدیریت می کرد ضایعات تا حد زیادی کاهش پیدا می کرد .
اگر مدرسه مانند زندان نبود دیگر نیازی نبود که اهالی محل بخواهند با بیل و کلنگ نرده ها و میله ها را از جا بکنند و بقیه دانش آموزان را نجات دهند .
با این حال آیا پس از این همه تغییری در وضعیت زندان گونه مدارس داده شده است و آیا مقامات مختلف غیر از " پیام های تسلیت زنجیره ای " که به درد هیچ کس نمی خورد عملا کاری برای تعدیل این وضعیت انجام داده اند ؟
این همه سفر نمایندگان مجلس و مقامات آموزش و پرورش که آخرین ها سفر علی الهیار ترکمن به کشور سوئد بوده است چه تغییری در نگرش این افراد غیرمسئول ایجاد کرده است که بخواهند تغییری در این وضعیت به وجود آورند و " زندان ها " و " شکنجه گاه ها " را به معنای واقعی مدرسه کنند ؟
اگر قدیم ها دهقان فداکاری بود که نیمه شب به پیشواز قطاری می رفت که سوت کشان به سمت او می آمد ... اما معلم الان یا مثل شین آباد جلوی در می ایستد تا نکند خدای ناکرده فردا به خاطر بی نظمی از سوی مدیر مدرسه توبیخ نشود و یا نهایتا همراه با سرایدار ، فرار را بر قرار ترجیح داده و دانش آموزان گرفتار در چنبره آتش را تنها می گذارند .
و یا مانند حادثه زاهدان مسئولان مدرسه برای نجات جان بچهها اقدامی نمیکنند و منتظرند که آتشنشانی برسد و دست آخر مغازه دار محل نقش " دهقان فداکار " را تا حدی ایفا می کند .
وزیر آموزش و پرورش هم گویا عذرخواهی و اقرار به پذیرش اشتباه جایی در جغرافیای ذهنی و فکری او مانند سایر مقامات و مدیران ندارد در کنار توئیت های زیبا در مورد مدارس فنلاند و... به دنبال مقصر می گردد و اطلاعیه های زنجیره ای که مسئولان شب و روز ندارند و جلسه می گذارند تا مقصران را پیدا و معرفی کنند .
مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان هم سرانجام در ارتباط با پرونده حادثه مرکز پیش دبستانی و ابتدایی غیردولتی اسوه حسنه ناحیه دو زاهدان اعلام می کند که تعداد 11 نفر از کارکنان آموزش و پرورش به تخلفات اداری معرفی شده اند و به زودی رای در مورد آنان صادر خواهد شد.
خانواده دانش آموز مریم نوکندی خطاب به وزیر از کسانی که مجوز فعالیت این مدرسه غیراستاندارد را داده اند گلایه کرده و می گوید: ( این جا )
" چگونه ممکن است که دو سال قبل خبر گازدار شدن شهر زاهدان در تمام کشور رسانه ای می شود اما یک دبستان دخترانه در مرکز شهر از این نعمت بی بهره است و دانش آموزان مجبورند با بخاری نفتی خود را گرم کنند؟! " شاید اگر در حادثه شین آباد آن معلم وظیفه نشناس ، ترسو و مسخ شده جلوی در نمی ایستاد و با خونسردی و مهربانی بحران را مدیریت می کرد ضایعات تا حد زیادی کاهش پیدا می کرد
خانواده یکتا میرشکار هم خطاب به بطحایی می گوید :
" حضور در منزل، دیدار و دلجویی شما برای ما فرزند نمی شود. چرا نظارت های کافی بر این مدرسه وجود نداشته است که امروز شاهد چنین حوادثی باشیم. "
وزیر آموزش و پرورش تمام هم و غمش این است که مساله به خوبی و خوشی تمام شود و به مسائل مهم تر و اساسی تر بپردازد و مجلس هم به جای سوال و یا حداقل در پافشاری برای باز نگه داشتن پرونده استیضاح با از حد نصاب انداختن امضاها موضوع به طور کلی منتفی می شود و اصلا هم پاسخ نمی دهند که چرا امضا کردند و چرا پس گرفتند ؟
نماینده محترم این دیار جناب " محمدبسط درازهی " در رکاب سایر مجلس نشینان هم دغدغه اش اخراج کارمند گمرک به خاطر توهین به مقام وی است تا مبادا بیرون انداختن نمایندگان مجلس و احتمالا سایر مقامات و مسئولان به خاطر فحاشی و توهین از محل اداری به رویه ای غالب در جامعه و میان مردمان تبدیل نگردد که در این صورت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد .
حتی شجاعت این را هم ندارد که در کنار بطحایی به دیدار خانواده های این دانش آموزان برود و همان جا استعفعای خود را تقدیم این خانواده ها کند . اگر قدیم ها دهقان فداکاری بود که نیمه شب به پیشواز قطاری می رفت که سوت کشان به سمت او می آمد ... اما معلم الان یا مثل شین آباد جلوی در می ایستد تا نکند خدای ناکرده فردا به خاطر بی نظمی از سوی مدیر مدرسه توبیخ نشود و یا نهایتا همراه با سرایدار ، فرار را بر قرار ترجیح داده و دانش آموزان گرفتار در چنبره آتش را تنها می گذارند
آری !
هویت انسانی مسخ می شود و معلم و غیر معلم هم ندارد .
همه چیز خلاصه شده است در :
شو و نمایش ، تظاهر ، عوام فریبی و حفظ موقعیت .
غافل از نگاه به فردا و نگاه به پشت سر که چه چیزی ساخته ایم .
یاد دهقان فداکار به خیر .
گروه اخبار/ وکیل دختران شینآباد گفت: مجموعا تاکنون حدود ۴۰۰ عمل جراحی روی کودکان شینآبادی صورت گرفته است و تیشوهایی که تعبیه کردهاند باعث بروز مشکلات زیادی شده است.
گروه اخبار/ صدای معلم در 22 مهرماه 1393 گفت و گوی مفصلی را با کوکان شین آبادی و خانواده های آنان انجام داد . ( این جا )
در این گزارش ؛ ماجرای آتش گرفتن این مدرسه از زیان کودکان مصدوم و معصوم آین واقعه تلخ نقل شده بود . این خانواده ها یه صدای معلم گفتند که چندین نامه به وزرای آموزش و پرورش وقت و فعلی یعنی حمیدرضا حاجی بابایی و علی اصغر فانی داده بودند اما هیچ پاسخی دریافت نکرده اند .
به آن ها قول اعزام به خارج داده شده بود اما هنوز و پس از گذشت حدو 5 سال از آن موضوع ، به نظر می رسد در بر همان پاشنه می چرخد ...
روایت رسمی وزارت آموزش و پرورش از حادثه خاش مشکوک است/ روایت آموزش و پرورش فاقد جزییات و عکس است/ فانی دستور داده که بخش های مختلف "متناسب با ماموریت" به موضوع ورود کنند/ رسول پاپایی با نوشتن انشایی رمانتیک سعی کرده مساله را طبق "ماموریتش" منحرف کند/ وظیفه روابط عمومی اطلاع رسانی در مورد جزییات حادثه است/ هنگام طوفان و باد شدید ، دانش آموزان در حیاط مدرسه و پای دیوار همسایه چه می کرده اند؟ / این اتفاق مشابه آتش سوزی مدرسه شین آباد در دوره حاجی بابایی است/ معاون مطبوعاتی روابط عمومی صلاحیت موعظه مذهبی ندارد/ ظاهرا ماموریت روابط عمومی قلب واقعیت و پرت کردن حواس معلمان بوده است.
گروه اخبار/
صبح روز سه شنبه 13 بهمن ماه 94 و هنگامی که دانش آموزان مدرسه راهنمایی جنت آباد جنگل از توابع شهرستان رشتخوار مشغول اجرای مراسم صبحگاهی بودند یکی از بخاری های کلاس درس به علت نشت نفت به بیرون دچار حریق شد و متاسفانه این آتش تمام کلاس ها را در بر گرفت و به کل در آتش سوخت.
از سال اولی که این کانکس به عنوان مدرسه برای دانش آموزان جنت آباد گذاشته شد خطر در کمین آنها نشسته بود.کانکسی که زمستان ها سرد و تابستان هم هر کسی را یارای تحمل گرمای طاقت فرسای آن نبود.
اینکه چطور آموزش و پرورش منطقه اجازه تحصیل دانش آموزان را در کانکسی که مسئولین شرکت گاز آن را برای لوله کشی به علت استاندارد نبودن تایید نکردند داده بود خود جای سوال است !
چرا باید روستایی به این بزرگی به جای بهره بردن از یک بنای استاندارد آموزشی از یک کانکس برای تحصیل دانش آموزان استفاده کند و چرا وقتی نعمت گاز در روستا سال هاست که موجود است هنوز در این به اصطلاح مدرسه از نفت و بخاری نفتی که سالهاست منسوخ شده استفاده بشود؟
چراهای زیادی در این حادثه نهفته است و امیدواریم که مسئولین فکری اساسی در این زمینه بکنند و مجددا با سهل انگاری نسبت به ترمیم همین کانکس بر نیایند.
مگر حتما باید اتفاقی ناگوار بیفتد که ما به خودمان بیاییم؟
چرا علاجه واقعه را قبل از واقعه نمی کنیم ؟
جان چند دانش آموز بی گناه دیگر باید به خطر بیفتد تا مسئولین فکری به حال این گونه مدارس غیر استاندارد بکنند ؟
اگر دانش آموزان هنگام حریق در کلاس ها می بودند و خدای نکرده گرفتار حریق می شدند چه کسی پاسخگو بود؟
اشک مادری که بعد از حادثه در مدرسه حاضر شده بود دل همه را به درد می آورد. ( کانال خبری جنت آباد )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش / حدود دو سال از واقعه تلخ آتش سوزی در دبستان انقلاب اسلامی شین آباد می گذرد .
تاکنون اخبار و گزارش های مختلفی در مورد این فاجعه منتشر شده است .
گروه گزارش سخن معلم تصمیم گرفت تا پای صحبت این کودکان و خانواده های آنان بنشیند و حرف ها و درد دل های آن ها را منعکس کند .
امید که مشکلات این خانواده ها در پیچ و خم نامه ها و مراحل اداری به بوته فراموشی سپرده نشده و مسئولان و تصمیم گیران مجدانه و دلسوزانه در جهت رفع مشکلات و مصائب این خانواده های آسیب دیده باشند .
طاهره نقی ئی - علی پورسلیمان