در آسیب شناسی و تیپولوژی نهاد پرورشی یا تربیتی و باید و نبایدهای این مقوله، فاکتورهای ذیل مطرح و قابل تدقیق و ارزیابی است:
1-اغلب به این نهاد از منظر تک ساحتی و منقطع از سایر مقولات و پارادایم ها نگریسته می شود و اصل تاثیر و تاثر نادیده انگاشته شده و متاسفانه این اپیدمی همراه با جزئی نگری بر تصمیمات، برنامه ریزی و قضاوت ها و اقدامات مسئولین و بدنه پرورشی سخت سایه افکنده است. چگونه می توان به سلامت و موفقیت امور تربیتی - پرورشی امیدوار بود و حال آن که پاشنه های آشیل فراوانی فراروی جامعه و این نهاد وجود دارد ؟
تبعیضات جایگاه عدیده در ابعاد مختلف، رانت های شکننده و فلج کننده، معضلات معیشتی، بهداشتی ، درمانی ، برخی دیدگاه های الیگارک و آمرانه ، پردازش های عجولانه و فصلی و مقطعی ، عدم تطابق حرف و عمل " لم تقولون ما لا تفعلون ..." عدم اشراف و وقوف بر دنیای پیچیده جوان، فقدان و یا تضعیف بصیرت و معرفت نسبت به شگردها و برنامه های متلون استکبار جهانی، رخنه نفاق و ریا و تملق در جامعه و سیستم های تاثیر گذار و دیدگاه های صرفا منتقدانه برخی متولیان امر، از جمله پاشنه های آشیل این نهاد و کلیت جامعه قلمداد می گردد.
2- متاسفانه تافته جدابافته تلقی کردن نهاد فوق، تلقی غلط ، شتاب زده، طبقاتی و انتزاعی از آن، معضل دیگر فرا راه توفیق و سلامت این نهاد قلمداد شده و همین موضوع، به نوعی به شکاف در میان اقشار و طبقات جامعه و نهادینه شدن یاس و بدبینی و به نوعی آگراندیسمان و القاء پاتریمونال و اقتدارگرایانه دامن زده است.
اساسا می بایستی چه به لحاظ علمی و نظری و چه عملی و کاربردی به امور تربیتی به مثابه یک پروسه و امر جامع الاطرف نگریست. این معضل تا حدی به موضوع عدم شناخت و استنتاج درست از آموزش و پرورش و یا علم و تربیت دارد. نسبت دادن های تقدم و تاخر بدون ارزیابی های عالمانه و مدققانه و فروکاستن شان و جایگاه علم و معلم و برخی قداست بخشیدن های افراطی و یا نابه جا ، نه تنها به مقولات علم، جامعه، انسان، مدرسه، دانشگاه و توسعه و پیشرفت و امنیت جامعه صدمه وارد می سازد، بلکه خود امر تربیت و پرورش را به ورطه نابودی و محاق می کشاند.
در یک اپیتمولوژی واقع بینانه و راستین همراه با غور و تفحص شناخت شناسانه می توان گفت آموزش و پرورش و به عبارتی علم و تهذیب- تربیت، مقولات منفک از هم نبوده و به شدت در هم تنیده و به هم پیوسته می باشند.
پردازش و پالایش و تعمیق های علمی با مدنظر قرار دادن رسالت و فلسفه و کنه علم و غایت القصوای علوم که هیچ گونه شائبه و انتفاع مغرضانه و بلهوسانه را بر نمی تابد، خود به نوعی پرورش و تربیت و حتی تهذیب مبدل می گردد.
بهتر است این گونه عنوان شود که چه بسا پرورش منتج از علم به معنای حقیقی و محققانه آن است و لذا باید گفت یک معلم با آن شان والای خود یک مربی، نیز یک مربی موفق و راستین یک معلم در مفهوم متعالی آن می باشد. جدا سازی این مقولات به ظاهر علی حده یک قضاوت عجولانه، جاهلانه و چه بسا مغرضانه محسوب می گردد.
3- تحقق مقوله تربیت، منوط به آن است که آن را یک موضوع دستوری، بخشنامه ای و آمرانه ای ندانیم و چنین فکر نکنیم که تربیت یک امر آنی و خلق الساعه بوده و با امر و نهی محقق می گردد.
تربیت و پرورش به منزله کاشتن بذر در خاک مستعد، همراه با مراقبت، نظارت، دقت، دلسوزی، پشتکار و مداومت می باشد.
در واقع پرورش و تربیت یک صیرورت درست و پروسه قلمداد شده و متدرجا محقق می گردد.
نظرات بینندگان
این معاونان و مربیان پرورشی که الان در اغلب مدارس یا حداقل مدرسه ای که من هستم و میبینیم متاسفانه فقط برای گذران وقت میایند و میروند.مراسم آغازین را اکثرا بقیه معاونان با مدیر انجام میدهند.مشاوره هم نمیکنند و ادعا دارند باید مشاور متخصص انجام دهد.ساعات ضمن خدمت و تشویقی و .... در طول سال آنهم در ساعت آموزشی برایشان برگزارمیشود و روز تقدیر دارند که 8 اسفنده...
در این میان هستند معاون و مربیان پرورشی که با جان و دل خدمت میکنن.
اما معاونان مظلوم و بی نام و نشان و همیشه پرکار آموزشی...چه بگویم که ناگفتنم بهتر است..
اینجوری مثلا متن معتبر تره؟