مهم ترين بحران فرهنگي ايران امروز ما نه « آزادي يا انسداد » فرهنگي که « عقلانيت و مسئوليت » فرهنگي است .
عدم ارتباط ارگانيک بين برنامه ريزان و طراحان و متخصصان، مجريان ستادي آموزش و پرورش ازيک طرف و " تشکل هاي مدني " از طرف ديگر مهم ترين چالش آموزش و پرورش است .
دره عميق بين صف و ستاد را فقط و فقط ، پل هاي واسط بين مردم و مسئولين يعني "تشکل هاي مدني " پوشش مي دهند .
وظيفه « سازمان هاي مردم نهاد » سازمان دهي « ملت هميشه در صحنه » در گفت وگوي دو سويه مردم و مسئولين است .
انسان براي ارتقاي سطح زندگي اجتماعي ، خرد جمعي را به کار مي گيرد که لازمه آن تعامل مردم و مسئولين است .
اين ارتباط دو سويه چگونه حاصل مي شود ؟
بدون حضور « تشکل هاي مدني » و بدون ارتباط دو سويه بين اين نهادهاي مدني به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين ، به هيج وجه مردم سالاري تحقق نمي يابد .
حاکم شدن فضاي گفت وگوی يک سويه در آموزش و پرورش ، سم مهلک براي جامعه مي باشد .
هر دو گروه « تشکل هاي مدني » و مسئولين ( هريک به سهم خود ) در اجراي رسالت خود (تعامل بين مردم و مسئولين ) کوتاهي کرده اند .
در اين جا ، عدم مسئوليت پذيري « تشکل هاي مدني » را نقد مي کنيم .
چگونه ممکن است « سند تحول بنيادين » در آموزش و پرورش و يا « سند برنامه درسي ملي » و ... تدوين شود و به تصويب شواري عالي آموزش وپرورش هم برسد ولي خيل عظيم فرهنگيان فرهيخته که مجريان اصلي اين طرح ها و اسناد هستند ، در کنار متخصصين و مسئولين دلسوز نظام آموزشي با هم در اين موضوعات مهم تعامل نداشته باشند ؟
آيا چالشي مهم تر از اين عدم همکاري ، که جامعه را به پرتگاه نيستي و سقوط مي کشاند وجود دارد؟
وقتي در نقطه اي از کشور عزيزمان يک بلاي طبيعي مانند زلزله رخ مي دهد ، صداو سيما ، تربيون هاي نماز جمعه ، سازمان هلال احمر ، کميته امداد و ده ها نهاد ديگر ، هنرمندان ، ورزشکاران ، پزشکان ، مهندسان و قشر هاي مختلف مردم رابه طرق مختلف در کمک رساني بسيج مي نمايند.
اين اطلاع رساني و سازمان دهي مردم و ايجاد عزم ملي براي رفع مشکل پيش آمده جهت بهره مندي نظام از همه توانايي هاي ، "ملت هميشه در صحنه" قابل ستايش است .
زيرا توده بي تشکل و سازمان دهي نشده ، مخرب است درصورتي که سازماندهي توده ها معجزه آسا مي باشد .
متأسفانه وقتي زلزله ای بزرگ ، تمامي سرزمين بزرگ ايران اسلامي را به لرزه درمي آورد و حدود سيزده الي چهارده ميليون دانش آموزان ( آينده سازان ايران اسلامي ) و يک ميليون فرهنگي ، به همراه خانواده هاي عزيرشان را تهديد مي کند ، براي برون رفت از اين بحران ، عزم ملي مشاهده نمي شود !
در ذيل ، جهت روشن شدن موضوع ، چگونگي پديد آوردن « سند برنامه درسي ملي» را و عدم همکاري « سازمان هاي مردم نهاد » و مسئولين و متخصصان را مورد نقد و بررسي قرار مي دهيم .
لازم است ،خلاصه روند پديد آوردن « سند برنامه ملي درسي » را به نقل از متن آن ارائه گردد.
کار از اسفند 1384 با تشکيل دبير خانه طرح آغاز شد . پس از تحقيقات و مطالعات اوليه و ابلاغ مصوبه به هفتصد و چهل و پنجمين جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش در ارديبهشت 1386 با پشتوانه نيرومند حقوقي ادامه يافت ...کميته هاي هفت گانه تخصصي... تشکيل شد...بالاخره نخستين نگاشت برنامه درسي ملي در بهمن 1387 تدوين و براي اظهار نظر در اختيار صاحب نظران و کارشناسان حوزه هاي ستادي و استاني قرار داده شد...دومين نگاشت در 25 اسفند 1387 براي استفاده فرهنگيان و صاحب نظران به همراه پرسش نامه ارزيابي ، بر روي سايت دفتر تأليف و برنامه ريزي کتب درسي قرار گرفت ... متن حاضر ...تا بهمن ماه 1389 است براي تقديم به شوراي عالي آموزش و پرورش و ساير مرجع ذي صلاح آماده شده است ...
از « تشکل هاي مدني » به خصوص نهاد هاي مدني فرهنگيان انتطار مي رفت بر اساس مسئوليت خود ، وقتي اين طرح بر روي سايت قرار داشت ، نظر کارشناسي خود را ارائه مي نمودند .
محمد قوچاني در مقاله حرفه روشنفکر ( ماهنامه تجربه شماره 27 آغاز سال چهارم نوروز 93 صفحه 8و 9) مي گوید :
" ... مهم ترين بحران فرهنگي ايران امروز اما نه " آزادي يا انسداد " فرهنگي که " عقلانيت و مسئوليت " فرهنگي است .
... جهل عمومي در روزگار ما جاي افکار عمومي را گرفته است و شگفت آن که اين جهل عمومي را عقل جمعي مي خوانند !
عقل جمعي نه در فضاي مجازي که در جامعه مدني ايجاد مي شود و جامعه مدني بر اساس نهاد هاي مدني ( صنفي / حرفه اي ) شکل مي گيرد .
... اگر روشنفکران بتوانند در اين دولت ( منظور دولت آقاي دکتر روحاني مي باشد ) استقلال مدني و صنفي خود را به دست آورند به بزرگترين پيروزي تاريخي خود رسيده اند ؛ فرصتي که هر لحظه از دست دادن آن خطاي بزرگ و تاريخي است چه براي دولت مردان و چه براي روشنفکران.
... دولت در ميانه يک دو گانه تکراري گرفتار آمده است . محافظه کاري فرهنگي و راديکاليسم روشنفکري که هر دو تماميت خواه و افراط گرا هستند .
ايجاد تعادل و اعتدال ميان اين دو کار سختي است . گروهي در شبکه هاي اجتماعي دولت را محافظه کار مي خوانند و گروهي در نهاد هاي حاکميتي دولت را به استيضاح تهديد مي کنند.مسئوليت تاريخي روشنفکران در اين دوران همان مسئوليت پذيري آنان است. "
امروز که جمهوري اسلامي ايران به عضويت « سازمان هاي مردم نهاد » سازمان ملل متحد درآمده است ، و از طرف ديگر، تشکل هاي مدني جهت يافتن مهم ترين چالش آموزش و پرورش برنامه ريزي نموده اند ، اين دواتفاق خوب را به فال نيک مي گيرم.
بدون سازمان دهي "همه ملت و نخبگان ملت هميشه درصحنه" ، بدون ايجاد "ديالوگ بين مسئولين و فرهنگيان فرهيخته در کميته هاي تخصصي ، اميدي به اصلاح و پيشرفت جامعه وجود ندارد. "
فقط و فقط با عزم ملي ، مي توان آموزش و پرورش را اصلاح نمود .
چالش هارا برطرف کنيم ،تهديد ها را به فرصت تبديل نموده موفقيت را گسترش دهيم .
پيش به سوي تشکيل اتحاديه فرهنگيان ايران ( صنفي و حرفه اي ) که لازمه آن توجه به وجوه مشترک است . برنامه هاي حداقلي در اتحاديه سراسري دنبال مي شود و برنامه هاي حداکثري در تشکل هاي خاص پيگيري مي گردد .
پيش به سوي تشکيل کميته هاي تخصصي جهت بررسي کارشناسانه چالش ها ي آموزش و پرورش .
به دليل آن که ، وقتي « تشکل هاي مدني فرهنگيان » حرفي براي گفتن داشته باشند ، يقينأ گوشي براي شنيدن آن باز خواهد شد .
"تشکل هاي مدني فرهنگيان " ( صنفي و حرفه اي ) به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسولين ، مي توانند ، علما ، خيل عظيم فرهنگيان فرهيخته ، والدين دانش آموزان ، دانشگاهيان ،هنر مندان ، اصحاب رسانه ها ،ورزشکاران ، پزشکان ، مهندسان ، وکلا ، متخصان علوم اجتماعي ، اقتصاددانان ،مديران واحدهاي توليدي و خدماتي و . . . را سازمان دهي نمايند و با ايجاد عزم ملي در خدمت دانش آموزان ( آينده سازان جمهوري اسلامي ايران ) باشند .
يعني از يک سو با ظرفيت سازي قانوني ، نيازهاي فرهنگيان ، چالش ها و ... را به شکل مدون و طبقه بندي شده به اطلاع مسئولين و برنامه ريزان مي رساند و بازخورد اطلاعات آموزش و پرورش به مسئولين مي باشند .
از طرف ديگر تنگناهاي جامعه و دولت مردان را به اطلاع فرهنگيان مي رسانند و فرهنگيان فرهيخته را در اجراي برنامه ها سازماندهي مي نمايند .
پيشنهاد مي شود :
کميته هاي تخصصي با حضور مسئولين و نمايندگان اين نهادهاي مدني ، تشکيل شود تا جهت اصلاحات کوچک و بزرگ در آموزش و پرورش گفت و گوي دو سويه نوين آغاز شود .
گام نخست مي تواند بررسي ديدگاه هاي مطرح شده در نشست هم انديشي بين « تشکل هاي مدني فرهنگيان » با رئيس سازمان سنجش وزارت آموزش و پرورش جناب آقاي دکتر عمادي باشد .
زيرا باور داريم :
« اتاق فکر » تشکل ها ي مدني وظيفه دارند با مطالعه اسناد بالا دستي ، اسناد ملي و طرح هاي جامع ، برنامه ها و پيش نويس برنامه هاي تحقيقاتي و... اولأ فهم درستي از آنها به دست آورند ؛ سپس با بررسي و نقد منصفانه و علمي با تکيه به تجارب و تخصص خيل عظيم فرهنگيان فرهيخته که مجريان اصلي اين برنامه هستند . نقاط ضعف و قوت برنامه را ارزيابي کرده ، بازخورد آن ها را به اطلاع مسئولين ذ يربط برسانند ؛ تا در يک تعامل سازنده يکي از وظايف تشکيلاتي خود را به ثمر برسانند.
نظرات بینندگان