مدیر محترمی در یادداشت « لزوم رفتن به مدرسه این نیست ( 1 ) » فرمودند، لزوم رفتن به مدرسه کارمند شدن یا به تعبیر من کار"دار" شدن نیست، بلکه کار" آفرین" شدن است؛ و پیشنهاد کردند، اگر مقصود اصلی از تحصیل، یافتن شغل مناسب و کسب درآمد است، پس چرا نباید مستقیماً دربارة پول و کسب درآمد آموزش بدهیم.
ایشان ضمن برشمردن معایب رویکرد کنونی، سؤال کردند، « چشمانداز این نوع آموزش و پرورش چیست؟ » در پاسخ به سؤال ایشان میخواهم هشدار دهم که چشماندازی که میگشایند، ممکن است به اندازة چشمانداز کنونی تیره و مبهم باشد.
به گمانم، هدف از مدرسه رفتن این هم نیست!
دلیلش تا حدودی روشن است. زیرا " کارآفرین " علیرغم این که از " کارمند " بلندقامتتر است، هنوز کوتولهای بیش نیست. ایدة تربیت که نهاد مدرسه در خدمت آن است، بلندپروازتر و دوراندیشتر از آن است که تسلیم آرزوهای حقیر سیاست مداران و اولیای بهاصطلاح دوراندیش شود. دلیل این نیز تاحدودی روشن است، زیرا شواهدی در دست است که شهادت میدهند، در صورت خلط مرکز و پیرامون، کارآفرینی همانند بسیاری خواستنیهای دیگر، لزوماً به خیر و سعادت فرد و جامعه منجر نمیشود.
درخواست این مدیر محترم، مرا به یاد درخواست مدیری دیگر در گوشهای دیگر از سیارة آبیمان انداخت. نقل آن در آغاز سال تحصیلی خالی از لطف و درسآموزی نیست. او که مدیر مدرسهای در کشوری در فاز « پساصنعتی » (به تعبیر دنیل بل ) است، برخی عوارض نامطلوب دیدگاههای حرفهگرایی یا مشابه آن را در گذشتهای نه چندان دور در فاجعة جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. مطمئنم او به دلیل وضعیت جامعهای که در آن به سر میبرد (پساصنعتی)، بیش از مدیران و معلمان "ما" تحت فشار سیاستمداران و انتظارات جامعه است. با این وجود همو و هم بسیاری دیگر پذیرفتهاند، لزوم رفتن به مدرسه فراتر از اینگونه چیزهاست. پس، بیانیهای تهیه میکند و در آن از معلمان تازهوارد مدرسه، چنین درخواستی میکند:
«معلم عزیز،
من یکی از نجاتیافتگان اردوگاه های کار اجباری هستم. چشمان من شاهد چیزهایی بودند که هیچ انسانی نباید شاهد آن باشد:
اتاق های گاز توسط مهندسان آموزشدیده ساخته میشدند. بچهها توسط پزشکان تحصیلکرده مسموم میشدند. نوزادان توسط پرستاران مهارتدیده به قتل میرسیدند.
زنان و کودکان توسط فارغالتحصیلان دبیرستانها و دانشگاه ها کشته و سوزانده میشدند.
از این رو، من به آموزش و پرورش بدبینام.
درخواست من این است: به دانشآموزانتان کمک کنید انسان شوند.
تلاشهای شما هرگز نباید به تولید جانوران آموزشدیده، روانیهای مهارتدیده، و آیشمنهای تحصیلکرده منجر شود.
خواندن، نوشتن و حساب کردن مهماند، فقط اگر در خدمت انسان کردن بچههایمان قرار بگیرند.» (پرینگ، 2001) (تأکیدها از من است).
بنابر این، لزوم مدرسه رفتن فراتر از کارآفرین شدن است زیرا مهندسان مبتکری که این مدیر به عنوان « جانوران آموزشدیده » در نظام آموزش و پرورش از آنها یاد میکند، حتماً کارآفرین بودند، و حتماً راه کسب درآمد را به خواست اولیای آرزومند و تلاش دولت مردان سیاستگذار و برنامهریز خود بهخوبی آموخته بودند؛ اما در نهایت انسان از کار در نیامدند، و به جای برآوردن خیر جامعه وسیلة شرّی بزرگ شدند.
پس، با وجود چنین شواهدی به من حق بدهید، نسبت به چشماندازی که پیشروی معلمان میگشایید بدبین باشم، نسبت بدان هشدار دهم، و همگی را به گشودن چشماندازی وسیعتر دعوت کنم. چشماندازی که نه انتظارات کوتهبینانة اولیای آرزومند، نه آرزوهای حقیر دولت مردان کوتهاندیش، و نه کوتولههایی چون انسان کارآفرین آن را محدود نکرده است.
چشماندازی وسیع که ایدة انسان و ایدة تربیت میگشایند، و ما را از خلط مرکز و پیرامون باز میدارند.
به یادمان میآورند که چه چیز در مرکز و چه چیز در پیرامون قرار دارد، و چطور چیزهایی مثل کارآفرین شدن که در پیرامون قرار دارند، حول چیزهایی مثل انسان شدن میچرخند که در مرکز قرار دارند، و در فقدان آن به اجرامی سرگردان میمانند که ره به مقصدی نامعلوم میبرند، و ممکن است به هر حادثهای بیانجامند، حتی جنگ جهانی سوم !
Pring, Richard (2004). Philosophy of Education: Aims, Theory, Common Sense and Research. London: Continuum.
( 1 )
زهرا فلاح
مدیر مدارس تهران
اگر ازمعلمان یا تک تک اولیا پرسیده شود "لزوم رفتن به مدرسه چیست؟" این پاسخ را می گیرید:اگر به مدرسه نروی شغل مناسبی پیدا نمی کنی!
حال من به عنوان یک فرهنگی از شما معلمان سوال دارم که آیا دلیل مشغول شدن در جایی این نیست که پول دربیاوریم ؟
اگرپول هدف اصلی ما از داشتن یک شغل است ، پس چرا صاف نمی روید سر اصل مطلب و درمورد "پول"به بچه ها آموزش نمی دهید؟
مشکل اصلی ما این جاست که سیستم آموزشی بیشتر کشورها به کودکان یاد می دهد تا " کارمند" باشند !
به همین خاطر است که معلمان مدارس و والدین مدام تکرار می کنند که درس بخوانید تا شغل خوب باحقوق بالا به دست بیاورید ، ولی تعداد کمی از معلمان و والدین هستند که می گویند : به مدرسه برو تا یاد بگیری شغل های خوب باحقوق بالا ایجاد کنی!
تفاوت های زیادی بین مهارت یک کارمند و مهارت یک کار آفرین وجود دارد و در اکثر مدارس مهارت هایی که برای کار آفرین شدن نیاز است آموزش داده نمی شود.
اگر هنوز معتقدید این شیوه آموزش درست است به دوسوال من پاسخ دهید :
1- به نظر شما اگر حق انتخاب به دیگران بدهیم و شرایط را هم مهیا کنیم چرا بیشتر افراد ترجیح می دهند که خود به تنهایی صاحب و مالک یک کسب و کار کوچک موفق باشند تا مدیر عامل یک شرکت برتر تجاری ؟!
2- چرا بیشتر کارمندان شرکت های بعضا موفق رویای این را دارند که کسب و کار خودشان را شروع کنند یا حداقل به آن فکر کرده اند ؛ ولی در عمل تعداد کمی به این رویا جامه ی عمل می پوشانند؟
در واقع به دلیل نداشتن آموزش های مالی است که بیشتر آدم ها کارمند باقی می مانند ؛ بدون آموزش مالی بیشتر کارمندان در" وحشت" از دست دادن شغل شان یا نداشتن فیش حق حقوقی ثابت یا حتی شکست خوردن به سر می برند.
متاسفانه افتخار اغلب والدین این است که فرزندان شان با بهترین رتبه فارغ التحصیل می شوند و در 25 سالگی با حقوقی بالا در بهترین ادارات استخدام می شوند، یا برفرض بورسیه فلان شرکت می شوند و شروع می کنند به بالا رفتن از نردبان شرکت ؛ ولی متوجه نیستند و اهمیتی نمی دهند که فرزندانشان به جای تبدیل شدن به کار آفرینان موفق به یک مدیر سرمایه داری موفق بدل شده اند و این در حالی است که نفرت وبدبینی عمومی نسبت به سرمایه داری به سبب بحران ها و رکود جهانی فزآینده وروبه گسترش است (بحران وال استریت )
واقعیت تلخ این است که این بحران های جهانی که در حال حاضر با آنها روبه رو هستیم حاصل آموزش های ما درمدارس است .
اجازه بدهید در ادامه کمی عملکردمان را مرور کنیم :
1- بعضی مدارس به جای تمرکز بیشتر بر روی بخشش و خیرخواهی برحرص و طمع تمرکز می کنند.
2- مدارس یاد می دهند با کدام رشته دانشگاهی و کدام شغل چقدر پول می توانیم به دست آوریم به جای این که یاد بدهند با کمک یا خدمت به دیگران ،چقدر پول می توانیم به دست بیاوریم ؟
3- مدارس یاد می دهند چه شغلی پر درآمداست ولی یاد نمی دهند خودمان شغل پر درآمد ایجاد کنیم .
4- مدارس راه بالا رفتن از نردبان شرکت ها را به صورت آموزه های غیر مستقیم اجتماعی به ما می آموزندآن هم به جای این که یاد دهند چگونه شرکت ها و نردبان های سازنده ایجاد کنیم .
5- در مدارس به جای داشتن « استقلال مالی » درباره « امنیت شغلی » آموزش داده می شود به همین خاطر است که بیشتر کارمندان همیشه با ترس ازدست دادن شغل شان زندگی می کنند .
6- در مدارس درباره پول چیزهای خیلی کمی یاد می دهند و این باعث شده تا میلیون ها نفر معتقد و وابسته به برنامه های حمایتی دولت مثل بیمه های خدمات درمانی، تامین اجتماعی و بیمه بازنستگی باشند و میلیون هانفر هم نه به دلیل خدمت ،بلکه به نیت برخورداری از همین خدمات استخدام دولت می شوند.
در مبحث بالا به بحران های جهانی اشاره کردیم ، شاید بزرگ ترین بحران حال حاضر ما رکود جهانی است که دنیا با آن از سال2007 دست و پنجه نرم می کند،دلایل زیادی برای این رکود مدرن وجود دارد :
1- دولت ها با هر کسری پول چاپ می کنند.
2- تریلیون ها دلار بدهی شخصی ودولتی وجود دارد.
3- برنامه های استحقاقی مثل بیمه های خدمات درمانی و تامین اجتماعی دچار کسری بودجه شده اند ، این درحالیست که ذهنیت استحقاقی در کل جهان روبه رشد است.
4- بیکاری بالای جوان ها و بدهی وام های دانشجویی که می تواند به "اعتبار بانکی" دانشجویان صدمه بزند.
5- پدیده ی جهانی سازی و کارگران ارزان قیمت در کشورهایی با اقتصاد نوظهور سبب صادررات مشاغل به خارج ازکشور می شود که نتیجه اش کم شدن دست مزدها در کشور است .
این ها مسائلی هستند که با این رویه ی آموزشی خود و فرزندان مان با آنها روبه رو هستیم .
فکر می کنید چشم انداز این نوع آموزش وپرورش چه خواهد بود ...
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
نظرات بینندگان
عالیترین مرتبه آموزش آنست که بفهمیم چه چیز در مرکز است و چه چیز پیرامون آن…
به این که چنین افراد کوتوله ای در پست های
کلیدی قرار دارند.فقط کافی است این به اصطلاح مدیر
و اشخاص شبیه وی از نظر کوته فکری روی
این یک جمله تامل کنند و ببیند که جایی در تعلیم و
تربیت انسانی و اخلاقی و خدمت به بشریت ندارند.
"خواندن، نوشتن و حساب کردن مهماند، فقط اگر در خدمت انسان کردن بچههایمان قرار بگیرند.» (پرینگ، 2001)
همکارگرامی تشکر از متن زیبایتان ایکاش فلسفه چگونه زیستن را در وجود فرزندانمان طوری آموزش می دادیم که امروزه آموزش ما تبدیل به آموزش صددرصد مادی نباشد و همین امرآنها به سمت آموزه های مادی گرایی پیش می برد و اخلاق در آن جایی ندارد واین خود سم وجود اوست که دانش را فقط برای ثروت و ثروت برای دانش امید وارم معلمین عزیز در هرکجای این سرزمین هستند وقتی را برای اخلاق وتربیت درونی فرزندانمان بگذارند تا تبدیل به ..........نشوند.