در اين ياداشت كوتاه به وضعيت سرانه ي آموزشي چند كشور و مقايسه وضعيت آنها با وضعيت سرانه آموزشي در ايران مي پردازيم.
تعريف درآمد سرانه:
"درآمد سرانه از تقسيم توليد ناخالص داخلي بر جمعيت كشور حاصل مي شود كه به طور ميانگين در يك سال (يا دوره ي معين) افراد يك كشور چقدر مي توانند براي زندگي و رفاه خود هزينه كنند." ( منبع 70 كتاب شاخص آموزشي در 20 كشور جهان به نقل از موسسه آمار يونسكو ).
تعريف سرانه آموزشي :
"سرانه آموزشي از تقسيم بودجه آموزش و پرورش بر تعداد دانش آموزان حاصل مي شود. به عبارت ديگر سرانه آموزشي نشان مي دهد كه به طور ميانگين در يك سال (يا دوره ي معين) براي آموزش و تحصيل هر دانش آموز چقدر هزينه شده است" (منبع 70 كتاب شاخص آموزشي در 20 كشور جهان به نقل از موسسه آمار يونسكو ). بودجه آموزش و پرورش ايران در سال 94 در حدود 25 هزار ميليارد تومان است، اگر اين مبلغ را بر 12 ميليون دانش آموز در حال تحصيل تقسيم كنيم سهم هر يك از دانش آموزان چيزي در حدود دوميليون تومان يعني در حدود 700 دلاراست. يعني سرانه آموزشي ايران در حدود 700 دلار است. اما براي مقايسه ، بايد ميزان سرانه كشورهاي ديگر را نيز داشته باشيم. در زير سرانه آموزشي چند كشور را در سال 2009 ميلادي به عنوان نمونه ذكر مي كنيم تا تفاوت هزينه هاي آموزش و پرورش در كشورهاي جهان بهتر مشخص شود.
(ايران 700 دلار- آفريقاي جنوبي 2386 دلار - آلمان 15062 دلار - تركيه 1804 دلار - روسيه 4281 دلار- هند 348 دلار – ژاپن 19595 دلار – سوئد 30346 دلار- كره جنوبي 9693 دلار – كانادا 8018 دلار – مالزي 2914 دلار – امارات 8682 دلار ) (همان منبع).
در نگاهي گذرا به وضعيت سرانه آموزشي كشورهاي مختلف جهان به تفاوت بسيار زياد ميزان آن بين كشورهاي مختلف جهان پي مي بريم. تفاوتي كه خود را در كيفيت آموزشي در اين كشورها نشان مي دهد.
مشخص است كشوري كه سرانه آموزشي بيشتري دارد مي تواند امكانات آموزشي بهتري براي دانش آموزان و شرايط شغلي مناسبي براي معلمانش فراهم كند. كشور سوئد با سرانه 30 هزار دلاري براي هر دانش آموز در مقابل ايران و هند با سرانه 700 و 400 دلاري از شرايط مناسب تر آموزشي برخوردار است.
نكته ديگر و مهم ميزان درصد بودجه ي آموزش و پرورش يك كشور از كل بودجه ي آن كشور است. بودجه آموزش و پرورش در ايران در حدود 10 تا 11 درصد بودجه كل كشور است. در اكثر كشورهايي كه به آنها اشاره شد، ميزان بودجه آموزش و پرورش در حدود 10 تا 15 درصد است، اما مبلغ نهايي و يا سرانه آموزشي براي كشورها متفاوت است. مثلا براي ايران 700 دلار مي شود و براي تركيه 1800 دلار و براي ژاپن 19500 دلار. اين اختلاف به ميزان درآمد كشور و درآمد سرانه هر كشور بر مي گردد. مثلا درآمد سرانه در ايران سال 1389 در حدود 6 ميليون تومان بوده كه حدود 2000 هزار دلار مي شود.
اما درآمد سرانه كشورهاي ديگر در سال 2012 چگونه است؟ تركيه 10300 دلار – آفريقاي جنوبي 7274 دلار- امارات 57000 هزار دلار- ژاپن 42000 دلار- سوئد 49000 هزار دلار -كره جنوبي 20700 دلار- مالزي 8400 دلار و هند 1371 دلار. با توجه به اعداد درآمد سرانه و سرانه آموزشي در كشورهاي جهان و همچنين ايران مي توان گفت كه ميزان بودجه تخصيصي به آموزش و پرورش كشورها بستگي به ميزان درآمد سرانه و توليد ناخالص داخلي هر كشوري دارد.
به ديگر سخن ، كشورهايي كه از درآمد سرانه ي بيشتري برخوردارند، مبلغ بيشتري را براي هزينه كردن در آموزش و پرورش كشورشان را اختصاص مي دهند، نه لزوما درصد بيشتر از بودجه را. يعني كشور ژاپن اگر از ميزان كل بودجه سالانه ،تنها 10 درصد و شايد هم كمتر را به آموزش و پرورش اختصاص دهد باز هم مبلغ بسيار زيادي در مقايسه با كشوري مثل ايران اختصاص داده است. 10 درصد بودجه ژاپن در مقايسه با 10 درصد بودجه ايران بسيار بيشتر مي شود در حد 10 تا 15 برابر. در مقايسه بين درآمد سرانه و سرانه آموزشي بين كشورها به رابطه اي مستقيم پي مي بريم ، به اين صورت كه هر چه ميزان درآمد سرانه در يك كشور افزايش پيدا مي كند از آن سو سرانه آموزشي نيز افزايش پيدا مي كند و بر عكس با كاهش درآمد سرانه يك كشور، سرانه آموزشي نيز كاهش پيدا مي كند.
در تاييد اين ادعا مي توان به كشور امارات اشاره كرد. كشور امارات در دو دهه ي گذشته به سرعت توانسته ميزان درآمد سرانه خود را افزايش دهد تا جايي كه از نظر درآمد سرانه به سطح كشورهاي توسعه يافته رسيده است و اين افزايش درآمد سرانه باعث شده كه سرانه آموزشي در اين كشور هم با سرعت بسيار زيادي افزايش پيدا نمايد و در نهايت به افزايش كيفيت آموزشي و توسعه ي بيشتر كشور ختم شده است.
در ايران در پنج سال گذشته به دليل كاهش درآمدهاي ارزي و توليد ناخالص ملي و در پي آن كاهش درآمد سرانه ، ميزان سرانه آموزشي نيز كاهش پيدا كرده است كه اين كاهش خود را در افت كيفيت و خدمات آموزشي نشان داده و از سويي باعث كاهش امكانات ، خدمات و شرايط شغلي معلمان گرديده است.
بنابراين، افزايش كيفيت آموزشي بستگي به افزايش سرانه ي آموزشي دارد. به نظر مي رسد علاوه بر افزايش سهم آموزش و پرورش از بودجه سالانه، افزايش درآمد سرانه كشور نيز بسيار مهم و تاثير گذار است.
در واقع دولت با ارائه ي برنامه هاي اقتصادي درست مي تواند به سمتي حركت كند كه درآمد كشور افزايش پيدا كند و در آن صورت است كه مي توان سرانه آموزشي را مناسب تر و بهتر افزايش داد. با شرايط موجود و ميزان فعلي توليد ناخالص ملي ايران ،نبايد انتظار بيش از حد داشت تا سرانه آموزشي كشور به سطح سرانه آموزشي كشورهاي توسعه يافته برسد ، چرا كه با اين شرايط مقدور نيست.
نظرات بینندگان
درآمد سرانه مورد ادعاي من از منبع مركز آمار ايران اخذ شده با كه در كتاب 70 شاخص آموزشي در 20 كشور جهان ذكر شده است آورده شده است. در اين كتاب به نقل از مركز آمار ايران در سال 1389 مبلغ درآمد سرانه هر ايراني دقيقا پنج ميليون و هفتصد و بيست و دو هزار تومان ذكر شده است. در سال فوق دلار 1000 تومان قيمت داشته كه كه به دلار آن تاريخ در حدود 5000 هزار دلار محسوب مي شده اما در دو سال بعد با كاهش ارزش ريال به يك سوم ميزان ارزش درآمد سرانه نيز كاهش يافته است و عدد 2000 دلار كه من محاسبه كرده ام با توجه به دلار 3000 توماني محاسبه شده است. هر چند در چند سال گذشته به دليل تحريمها و مشكلات جانبي ارزش صادرات و درآمد هاي داخلي و ملي ايراني به شدت كاهش داشته است و اين مطلب خود را مي تواند در كاهش ميزان درآمد سرانه نشان دهد.
پس ما هم بلديم سرچ اينترنتي كنيم اما تحليل مطلب با خودمان است نه هر چه كه ديگران گفتند وحي منزل باشد
،
با این
من هم با شما موافقم. اما من بر اساس استثنا كه حرف نزده ام
من مقايسه كرده ام بين كشورها و نتيجه اين شده كه كشورهايي كه از درآمد سرانه ي بيشتري برخوردارند سرانه آموزشي بيشتري هم دارند و بر عكس كشورهايي كه درآمد سرانه كمتري دارند از سرانه آموزشي كمتري برخوردارند.
و راه معضل كم بودن سرانه اموزشي را در افزايش توليد ملي و درآمد سرانه مي دانم. تا زماني كه كشوري با افزايش درامد سرانه روبرو نشود چگونه مي تواند براي بخش هاي مختلف هزينه هاي بيشتري انجام دهد
منظور من فقط اين است كه ايران كشور ثروتمندى است و دولت ميتواند بودجه بيشترى براى اموزش اختصاص دهد. ضمنا نياز به توجيه بى توجهى دولت به اموزش نيست .
لزوما كشوري كه ثروت مند است توليد ناخالص ملي بالايي ندارد. در جديدترين اظهار نظر بانك مركزي كه ديشب در تلويزيون و ساير رسانه هاي گفته شده درآمد سالانه خانوار ايراني در حدود 32 ميليون تومان است كه با توجه به بعد خانوار كه در ايرانم در حدود 4 نفر است با تقسيم 32 ميليون بر 4 هر عضو خانوار 8 ميليون تومان درآمد سرانه دارد كه اگر به دلار 33200 تومان حساب كنيم در حدود 2400 دلار براي هر ايراني درآمد سالانه به دست مي آيد. پس خيلي ما به بيراه نرفته ايم جناب ناشناس عزيز
در هر حال بودجه كنونى اموزشى ايران غير قابل دفاع است و حداقل بايد ٦ درصد توليد ناخالص داخلى يعنى حدود ١٠٠٠٠٠ ميليارد تومان باشد كه جمع بودجه اموزش عالى اموزش و پرورش و اموزش غير دولتى بسيار از اين مقدار كمتر است
حالا شما اعتقاد من را اينگونه توضيح مي دهيد كه نبايد سهم بيشتري به آموزش و پرورش داد! من هم موافق سهم بيشتري براي آموزش و پرورش هستم اما وقتي چيزي نيست و يا كم است چگونه مي توان تقسيمش كرد.
"بنابراين، افزايش كيفيت آموزشي بستگي به افزايش سرانه ي آموزشي دارد. به نظر مي رسد علاوه بر افزايش سهم آموزش و پرورش از بودجه سالانه، افزايش درآمد سرانه كشور نيز بسيار مهم و تاثير گذار است."
من در اين جمله جايگاه مهمي براي درآمد سرانه و تاثير آن بر سرانه آموزشي و كيفيت آموزشي داشته ام. اما همچنين گفته ام كه افزايش سهم آموزش و پرورش از بودجه سالانه هم بايد مورد نظر باشد.
افزايش بودجه آموزش و پرورش از ميزان بودجه موجود خيلي مشكلي را حل نخواهد كرد اما اگر توليد ملي افزايش پيدا كند تاثيرش هميشگي است
البته خودم رسمی و۲۵ سال سابقه دارم ولی اینقدر با همکاران حق التدریس کار کردم که کاملا درکتون میکنم
دوست عزیز ظلمی است که از طرف حاکمیت بر آپ بویژه نیروهای آووزشی وارد میشود وراه حل آن فقط صحبت کردن وتوصیه نیست. باهم بودن در فضای حقیقی وعمل کردن تک تک ما به آنچه که میگوییم ومینویسیم.
اقای ناشناس درست میگن در امد سرانه به گفته خودتون هم 5000دلار بوده عدد 2000دلار عدد درستی برا سرانه نیست پس بهتره تو این وضعیت که دیگران در حقمون خواسته ودانسته ظلم میکنن مواظب باشیم