اشاره:
این یادداشت نخستین شماره از مجموعه یادداشتهایی است که بنا دارد به بازخوانی ردپای برخی فلاسفه در حوزههای مختلف فکری-فرهنگی بپردازد، در دور اول مطالب نگاهمان متوجه گوشههایی از نظریات برخی از برجسته ترین فلاسفه غربی است که اندیشیدن ما را روشمند کردند.
در یادداشت پیش رو، ابتدا نگاه کوتاهی به زندگی و روش پرسش-محور سقراط در جست و جوی معرفت داشتهایم؛ سپس به "روش سقراطی" به عنوان یکی از پرطرفدارترین روشهای تدریس در نظریات آموزش و پرورش معاصر پرداختیم و ویژگیهای یک کلاس درس سقراطی و یک معلم سقراطی را بر شمرده ایم. در نهایت معرفی کوتاهی از روش "مباحثه تفسیری" به عنوان یکی از جدیدترین ایدههایی که در راستای توسعه روش سقراطی در فلسفه آموزش و پرورش معاصر طرح شده بهدست داده ایم.
پیرمرد ژنده پوش و پابرهنه به مرگ محکوم شده بود، نگاهش را میان جمعیت چرخاند، نفس عمیقی کشید و ادامه داد :"... به خدا سوگند من آماده ام بارها بمیرم. گمان میکنم خصوصاً برای من زندگی در آن جهان لذتی خاص خواهد داشت زیرا در آنجا با پالامدس و آیاس پسر تلامون و کسان دیگر که در گذشته با رأی ظالمانه دادگاهها هلاک شدهاند همنشین خواهم شد و سرنوشتی چون سرنوشت آنان خواهم داشت. برتر از همه آنکه، در آن جهان با کسانی که نام بردم به گفتوگو خواهم پرداخت تا ببینم کدام یک به راستی داناست و کدام به غلط خود را دانا میپندارد. آیا سعادتی بزرگتر از این می توان تصور کرد که انسان با اودیسه و سیزیفوس و مردان و زنانی از این قبیل همنشین شود و یا با سرداری که آن سپاه انبوه را به تروا برد به گفتوشنید بپردازد و او را بیازماید؟ به هر حال یقین می دانم که آنان هیچ کس را به سبب این گفت و شنید نخواهند کشت... ". دیالکتیک سقراطی فقط هنر گفت و گو و محاوره نیست، آن چنان که ممکن است امروز در برخی از کتابهای روانشناسی در جست و جوی آرامش و خوشبختی آموزش داده شود، بلکه روش و علمی است برای عبور از پیش فرضها و باورهای نیازموده که اتفاقاً خاطر آدمیان را چنان مشوش میکند که حاضر میشوند پرسش کننده سقراطی را تا پای چوبه دار مشایعت کنند.
( آپولوژی،c41)
راسل در تاریخ فلسفه غرب به وضعیت غریب سقراط برای تاریخنگاران اشاره می کند و میگوید:" کسانی هستند که مسلم است دربارهشان اطلاعات بسیار اندکی در دست است، و نیز کسانی هستند که باز مسلم است از احوالشان اطلاعات فراوانی موجود است ولی در خصوص سقراط تردید در این است که آیا از احوال او اندک میدانیم یا بسیار".(راسل،78:1365)
سقراط فیلسوفی کاملاً شفاهی بود، در طول عمر خود چیزی ننوشت و هرآنچه از او میدانیم از طریق روایتهای متفاوت شاگردان و همعصران اوست. دو تن از شاگردان سقراط، یعنی گزنفون و افلاطون مطالب بسیاری درباره او نوشتهاند، اما نوشته های آنها با هم نمیخواند و همین باعث شده است محققان مختلف هر یک به سمت پذیرفتن آرا یکی به نفع دیگری متمایل شوند و یا تلاش بینتیجهای برای تشخیص سقراط واقعی از میان همه نوشتهها داشته باشند. به هر حال ورای این مناقشات آنچه مسلم است این که سقراط مردی آتنی بود که گرد شهر میگشت و با آتنیان درمورد مسائل مختلف سخن میگفت و دانش آنها را درباره آنچه مدعی دانستن آن بودند، می آزمود و در نهایت هم بدون آنکه پاسخی قطعی به پرسشهای مطرح شده بدهد بحث را رها میکرد.
سقراط در دادگاهی که به مرگ محکوم شد و شرح آن در رساله آپولوژی افلاطون آمده است، ادعا میکند به فرمان خدا تمام عمر خود را وقف رسوا کردن کسانی کرده است که خود را دانا وانمود میکنند. او خرمگسی است که خداوند به شهر آتن فرستاده تا آرامش ناشی از جهل مردمان را برهم بزند وهشدارشان دهد.
نخستین رسالات افلاطون که به نظر محققان بیش از سایر آثار حاکی از افکار سقراط هستند بیشتر پیرامون تعاریف اصطلاحات اخلاقی دور می زنند و در هیچ یک از این رساله ها بحث به نتیجه نمیرسد. اهمیت و تاکید بر پرسش و پرسشگری به مراتب بیش از یافتن پاسخ و گذاشتن نقطه بر پایان یک دغدغه اهمیت دارد.
گرچه محققان تاکید میکنند که دیالکتیک (جست و جوی معرفت از طریق پرسش و پاسخ)، از ابداعات سقراط نیست ولی اتفاق نظر دارند که سقراط این شیوه را پرورش داد. ارسطو میگوید : " دو پیشرفت در دانش بشری هست که به حق می توانیم به سقراط نسبت دهیم، یکی به کار گرفتن استدلالات استقرایی و دیگری تعاریف کلی."(متافیزیک، 987b)
دیالکتیک سقراطی از تعاریف کمتر کافی آغاز میشود و به تعاریف کافیتر میرسد، یا از ملاحظه و بررسی موارد جزئی به سمت یک تعریف کلی پیش می رود. تعلیم و تعلم برای سقراط به معنی تعلیم نظری محض نبود، بلکه مقصود او بیشتر هدایت آدمی به بصیرت واقعی است. سقراط با دلبستگی و علاقه عمده ای که به رفتار اخلاقی داشت، دریافت که تعریف صخرهای مطمئن فراهم میکند که آدمیان میتوانند در میان دریای متلاطم نظریات نسبی گرایانه سوفسطایی، که در زمانه او رواج تام و تمام داشت، بر ان بایستند.
دیالکتیک سقراطی فقط هنر گفت و گو و محاوره نیست، آن چنان که ممکن است امروز در برخی از کتابهای روانشناسی در جست و جوی آرامش و خوشبختی آموزش داده شود، بلکه روش و علمی است برای عبور از پیش فرضها و باورهای نیازموده که اتفاقاً خاطر آدمیان را چنان مشوش میکند که حاضر میشوند پرسش کننده سقراطی را تا پای چوبه دار مشایعت کنند.
باری، روش سقراطی، یعنی روشی که پرسش را محور تعلیم و تعلم قرار دهد، نه تنها با مرگ او از میان نرفت که تا همین امروز جذابیت و طراوت خود را برای فلاسفه و متفکران حفظ کرده است. فلسفه آموزش و پرورش در عصر ما یکی از شاخه های فلسفه است که از توسعه و ترویج روش سقراطی به عنوان یک الگوی موفق در تدریس و پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند.
روش سقراطی از پرسش برای بررسی ارزشها، اصول و باورهای دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند. به واسطه پرسشکردن است که طرفین گفت وگو باورهای خود را، که مسیر زندگی شان به آن وابسته است معین و سپس تعریف میکنند. روش سقراطی با پیروی از خود سقراط، همچنان بر تربیت اخلاقی دانش آموزان تمرکز دارد، بر اینکه فرد چگونه باید زندگی کند و چگونه زندگی خود را بازاندیشی کند، چرا که به نظر سقراط "زندگی بازاندیشی نشده ارزش زیستن ندارد."
کلاس درس ایده آل در روش سقراطی، کلاسی است که "مولد نارضایتی" است آن هم نارضایتی که خود مولد است. در گفتوگوهای سقراطی تنشهای واقعی میان گفتوگو کنندگان ایجاد میشد، آنقدر واقعی که به قیمت جان سقراط تمام شد. روش سقراطی بهترین راه برای نشان دادن پیچیدگی، دشواری و عدم قطعیت در دستیابی به حقایق این جهان است. به قول برتراند راسل "اولین دشواری اشراف پیدا کردن به این نکته است که مسائل دشوار هستند" و روش سقراطی ما را به این منظور می رساند. درواقع قرار نیست حتماً به نتیجه ای غیرقابل پیشبینی یا متفاوت برسیم، بلکه بناست پیچیدگی ساختار ذهن و عدم قطعیت عناصری را دریابیم که باورهای به خیال ما بدیهی مان را میسازند.
معلم در روش سقراطی قرار نیست دانای کل باشد یا همواره موضع مخالف را اتخاذ کند تا بحث پیش برود. پاسخ همه پرسشها در جیب معلم سقراطی نیست و یا حتی این طور نیست که صرفاً بخواهد دانش آموز یا دانشجو را محک بزند. معلم سقراطی یک مشارکتکننده است که هر لحظه آمادگی آموختن چیز جدیدی را دارد. یک معلم سقراطی اسم همه دانشآموزانش را میداند و از بقیه هم میخواهد اسامی یکدیگر را یاد بگیرند. از آنها می خواهد در بحث مشارکت فعال داشته باشند. خوب گوش کنند و با یکبار نظر دادن خود را از گفت وگو برکنار ندانند. مراقبت میکند که دانش آموزان تمرکز خود را بر بحث و اصول بحث حفظ کنند.
معلم سقراطی مشکلی با ایجاد سکوت در کلاس ندارد. سوال را مطرح می کند و برای پاسخ صبر میکند. سکوت نوعی اضطراب مفید در کلاس تولید میکند. معلم سقراطی مسیرهایی برای ایجاد احساس "نارضایتی مولد" در دانش آموزان می یابد.
معلم سقراطی روی سکوی خطابه نمیایستد و وعظ نمیکند، او روی صندلی نمینشیند و در حالی که از پایین عینک دست نوشتههایش را میخواند از بالای عینک دانش آموزان را نگاه کند، بلکه به میان بچه ها می رود و تلاش می کند از موضع برابر در بحث وارد شود.
معلم سقراطی همواره آماده آموختن است و ترسی از اینکه بگوید "پاسخ این مسئله را نمی دانم " ندارد. معلم سقراطی از ایده هایی که در بادی امر مضحک و ابلهانه به نظر می رسند اما میتوانند چشم انداز نویی دربرابر موضوع بگشایند استقبال میکند، گرچه از ایده هایی که چندان جدی به نظر نمیرسند عبور میکند.
معلم سقراطی کوتاه سخن میگوید و از سخنرانیهای طولانی پرهیز میکند. معلم سقراطی عنایت خاصی به نظراتی که موافق قول رایج در جامعه یا رسانه هاست و یا از پیش پذیرفته شده است نشان نمیدهد. معلم سقراطی همواره آمادگی این را دارد که در کلاسی با هرتعداد مشارکت کننده، با تقسیم افراد به گروه های کوچکتر، روش تدریس خود را استمرار ببخشد. (“Socratic Method”,2003: stanford.edu)
سوفیه هاروتونین-گوردون، یکی از مهمترین مدافعان معاصر روش سقراطی در تعلیم تربیت است، او در کتاب یادگیری آموزش از طریق مباحثه با تاکید بر محوریت پرسش در آموزش و یادگیری، از مباحثه تفسیری (Interpretive discussion) به عنوان کانون آموزش سخن میگوید. مباحثه تفسیری، بحث درباری معنای متون است. متن مورد بحث و بررسی میتواند هر واسطه انتقال معنایی اعم از یک جمله، یک کتاب، یک فیلم، یک نقاشی و...باشد. مباحثه تفسیری تلاشِ جمعی گروهی انسان جست و جوگر است که به وسیله یک رهبر هدایت میشوند (دانش آموزان-معلم) و مایل به کشف معنای یک متن هستند. فلسفه آموزش و پرورش در عصر ما یکی از شاخه های فلسفه است که از توسعه و ترویج روش سقراطی به عنوان یک الگوی موفق در تدریس و پرورش تفکر انتقادی در دانش آموزان و دانشجویان استفاده میکند.
از نظر نویسنده تفسیر تنها وابسته به آنچه در متن است نیست بلکه برحسب مفاهیمی که مفسر برای فهم متن استفاده میکند نیز انسجام پیدا میکند. در نخستین گام وظیفه مشارکت کنندگان طرح پرسشهای متعدد درباره متن و موضوع است. هر کس تلاش می کند از زاویه نگاه خود پرسشهایی را مطرح کند. پس از آن، هر یک از مشارکت کنندگان تلاش میکنند معنای متن را دریابند، ایده خود درباره آن را صورتبندی کنند، با آرامش از تفسیر خود دفاع کنند و در نهایت با هدایت رهبر گروه از مباحث نتیجه بگیرند. اولین هدف مربی و یا هدایت کننده بحث، با اقتدا به سقراط ایجاد تحول در روح دانش آموزان است. مربی در این روش از تبدیل کردن دانش آموزان به مخزنی از اطلاعات پرهیز میکند بلکه به آنها کمک می کند تا در نخستین گام نسبت به اندیشه ها، افکار و دانش خود آگاهی پیدا کنند. به همین دلیل هم هدایت مسیر بحث تا حدی در اختیار نوع پرسش و پاسخ و تفسیرهایی است که مشارکت کنندگان ارائه می دهند.( Haroutunian-Gordon,2009:2-10) این روش تدریس که در کتاب با مثال های فراوان همراه شده است علاوه بر تمرین تفکر نقدی و تلاش برای یافتن فهم و شناخت همه جانبهتر و سفر از شناختی کمتر کافی به شناختی کافیتر از موضوعات، به تقویت روابط اجتماعی و جامعه پذیری کودکان و نوجوانان نیز منجر خواهد شد.
" در پایان سخن تقاضایی از شما دارم: چون پسران من بزرگ شوند و ببینید که به توانگری و جاه بیش از قابلیت انسانی ارج مینهند انتقام خود را از آنان بگیرید و همچنان که من شما را آزرده ام آنان را بیازارید، و اگر خود را دانا به چیزی بپندارند بی آنکه به راستی دانا باشند، آنان را سرزنش کنید همچنان که من شما را سرزنش کرده ام. اگر چنین کنید از شما سپاسگزار خواهم بود زیرا خیر و صلاح فرزندان من در این است."
) آپولوژی، 42a)
منابع
افلاطون،"آپولوژی"، دوره آثار افلاطون، ترجمه حسن لطفی، تهران:خوارزمی،1380
ارسطو، متافیزیک، ترجمه شرفالدین خراسانی، تهران: انتشارات حکمت،1384.
راسل،برتراند، تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، نشرپرواز،1365.
Haroutunian-Gordon, Sophie, Learning to Teach Through Discussion: the art of turning the soul, Yale University press, 2009.
Stanford University Newsletter on Teaching, Socratic Method,2003:
http://www.stanford.edu/dept/CTL/Newsletter/socratic_method.pdf
نظرات بینندگان