سال های آغازین ورود به مدرسه عمدتا به دلایلی چون دوری کودک از خانه و جدایی چند ساعته از والدین یا انطباق با قواعدی تازه و نسبتا دشوار، گاهی برای دانش آموز همراه با نوعی احساس اجبار، بیگانگی و اضطراب است؛ مساله ای که اگر به درستی با آن برخورد نشود می تواند موجبات نمایان شدن یا تشدید دامنه ای از مشکلات رفتاری مبتنی بر درونی سازی (اختلالات خلقی، جسمانی سازی، مدرسه هراسی و.) یا برون سازی هایی چون (اختلالات بیش فعالی- نارسایی توجه، سلوک، نافرمانی مقابله ای و.) گردد.
بنابراین با امر بسیار حساس و سرنوشت سازی روبه رو هستیم که می تواند به جای شکوفایی به تباهی استعدادها و مصائب دیرپای دیگری منتج شود.
در ایران ما نهاد آموزش و پرورش همواره با انتقاداتی جدی از سوی صاحب نظران مواجه بوده؛ معیارهای خاص در گزینش معلمان، فاصله معنادار میان محتوا و ایده آل های آموزشی با ارزش ها و واقعیات فردی و اجتماعی، کلیت نگری و یکپارچه نمایی به قیمت نادیده گرفتن تفاوت های دینی، فرهنگی و زبانی، عدم التزام به همگام سازی با برنامه های به روز شده جهانی، به تعطیلی کشاندن مدارس طبیعت و یا مغایر خواندن حذف مشق شب با اصول قرآنی نمونه هایی از کل این ماجراست. مشکلاتی که یکی از برجسته ترین علل آن ها جزم گرایی و فشار سنگین ایدئولوژی است.
از سوی دیگر می توان نوعی احساس بی رغبتی و حتی تنفر نسبت به سال های تحصیلی را نزد دانش آموزان به سبب سخت گیری ها و ایجاد نوعی روح پادگانی در مدارس دریافت که آن را مثلا با (شعف پاره کردن کتب درسی در پایان سال تحصیلی) به یاد می آوریم احساسی که می تواند در طی دوره های بعدی و به سبب زندگی بدون آینده و به محاق رفته تازه بماند.
نظام های قدرت بر آنند تا با برساختن آن چه فوکو رژیمی از حقیقت می خواند به کنترل یا مراقبت و تنبیه افراد تحت فرمان خود دست یابند و یا همان طور که آلتوسر می گوید از طریق تشکیلات ایدئولوژیک رسمی نظیر نظام آموزشی به حفظ نظم اجتماعی و مشروعیت بخشی نائل آیند. آن ها دانشی را عرضه می دارند که به قول فریره نه تنها به کار زندگی واقعی نمی آید بلکه بیشتر حافظ وضع موجود است.
حکومت های تئوکرات یا توتالیتاریسم های کمونیستی یا فاشیستی و امثالهم به نحوی رادیکال و نظام های لیبرال و سوسیال دموکرات به شکل معتدل تری در پی القای آرمان ها و ارزش های خود به وسیله کتب درسی و برنامه های آموزشی هستند. امری که حاصلش چیزی جز محدود ساختن امکان تفکر و انتخاب آزاد از کودک و نوجوان در مقام دانش آموز نیست.
در واقع آموزش و پرورش به سان کارخانه ایست که در طی فرایند سوژه زدایی از دانش آموز ، ابژه هایی به صف شده و مصلوب الاختیار می سازد. بنابراین صرف نظر از تفاوت های محتوایی و شدت یا ضعف این اعمال قدرت، ما با بحرانی کلان و جهان شمول مواجهیم و نمی توان آن را به کشور خودمان محدود بدانیم، تا جایی که در شلوغی های ماه های اخیر فرانسه، یکی از مطالبات جلیقه زردها پاکسازی دستگاه آموزش رسمی از مفاهیم ایدئولوژیک بوده است.
در تحلیل نهایی وقتی به آموزش و پرورش خودمان باز می گردیم، آن چه می بینیم شکاف عمیقی است که میان ساختار رسمی و دیسکورس اربابی با ساختارها و خرده گفتمان های موجود ایجاد شده، فراگیر شدن چالش رقص و آهنگ ساسی تنها نمونه ای از این مدعاست.
اگر چه پیام این حرکت ظاهرا شنیده نشد و با دستپاچگی توام با ریاکاری وزیر سابق مسکوت ماند اما کسی که اندکی از روان کاوی بداند در می یابد، امیال آدمی تاب مستوری ندارند و سرکوب شده باز خواهد گشت.
آن چه که حکومت های مطلق گرا اصرار بر انکار آن دارند این است که در دیالکتیک "میل و منع" هر چه ممنوعیت های بیشتری اعمال کنی، شور بیشتری را برای تخطی از آن بر می انگیزی، هر چه شادی را بکشی، دیونوسوس همچنان زنده خواهد ماند. البته در جامعه ای که آموزش درستی نمی بیند و زندگی نسل جوانش بیش از هر جا در فضایی مدیازده جریان دارد، بیم آن می رود که زبان اعتراض، به زبانی هیستریونیک و کنش نما محدود بماند. به همین خاطر نقش والدین، مربیان و معلمان واجد اهمیت زیادی است تا با مجاهدتی جان کیتینگی (معلم داستان انجمن شاعران مرده) این پای بست ویران آموزشی را با مشارکت فراگیران از نو بنا کنند؛ کاری که نیرو و مصالح بسیار می طلبد و راهیست طولانی و دشوار.
به هر حال در سال تحصیلی جدید نیز پیش بینی می شود تلاش دانش آموزان و دانشجویان در مقام سوژه های مدرسه و دانشگاه برای قطع کردن صدای آن دیگری هزاران ساله هم چنان ادامه خواهد داشت کما اینکه برای پیشینیانمان نیز چنین بوده..
مرا در نظامیه ادرار بود
شب و روز تلقین و تکرار بود
سعدی
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
حافظ
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه در آن کیفیتی حاصل، نه حال
شیخ بهایی
کانال اندیشه انتقادی
نظرات بینندگان
نمونه ديگر اين شگفتانه :
یک سال است كه مهمترین مرجع علمی تعلیم و تربیت کشور ( سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ) در آتش همين جهل مركب ذره ذره مي سوزد. و نه تنها سازمان كه صاحب نظران و متخصصان آن نيز در آتش تعصب و يك جانبه نگري می سوزند.
شرایطی که این کتاب سوزی در مقابل آن واقعا هیچ است.
متاسفانه در این مورد هم پای یک روحانی در میان است که همه کارشناسان و مولفان را سکولار، مجری ۲۰۳۰ و ... معرفی می کند و به جای اجرای سند تحول بنیادین، به دنبال تغییر این اسناد و دستکاری کتاب های درسی موجود آن هم بدون اجازه مولفان و برنامه ریزان درسی و بدون اجرای آزمایشی و تایید مراجع ذی ربط است.
سلام
1- لطفا مستند بفرمایید که کدام انتقادات مطروحه به کدامین منافع شخصی و نظر شخصی مدیر این رسانه برمی گردد ؟
دقیقا توضیح دهید .
2-همین نظارتی که شما نام می برید موید دگماتیسم حاکم بر ساختار فکری و چارچوب اندیشه ی شماست .
رسانه رکن چهارم دموکراسی است و کارکردش نقد بی رحمانه و علمی مسائل و وقایع است.
پیشنهاد ما این است که در این زمینه مطالعه ی خود را افزایش دهید .
3- مدیر این رسانه خود معلم است و 32 سال است که معلمی می کند .
در اوایل دهه ی 70 کلاس هایی داشته ام قریب 50 نفر !
به نظر می رسد مطالعه قبل از ارزیابی به عقل و منطق و انصاف نزدیک تر باشد .
پایدار باشید .
که تعمیم داده می شود به جامعه ما آنوقت نه تنها مفید
نمی شود بلکه مشکلی به مشکلات فعلی افزوده مگردد
خدا عاقبت همه را بهه خیر کند
چقدر تشنه ی بیشتر شنیدنش بودم.
زنده باد حق و حقیقت