۱- در خبرگزاری تسنیم گزارشی از مصاحبه با رتبههای برتر کنکور ۹۸ را میخواندم. نکتهای که تقریبا در میان مصاحبهها عمومیت داشت و برایم جالب بود، پایگاه اجتماعی و فرهنگی خانوادههای آنها و همینطور مدرسه محل تحصیل آنها بود.
یکی، پدرش عضو هیئت علمی و مادرش خانهدار، دیگری پدرش مهندس و مادرش پزشک و محل تحصیلش مدرسه استعدادهای درخشان فرزانگان امین، و دانشآموز اصفهانی هم در میان آنهاست که مادرش پزشک و پدرش دارای دکترای قارچ شناسی است. دانشآموز بیرجندی فارغ التحصیل مدرسه استعدادهای درخشان است و تسنیم از خانوادهاش چیزی ننوشته بود.
دانشآموز رشتی هم که در دبیرستان فرزانگان درس خوانده اذعان میکند که: "مدرسه ما از هر نظر فوقالعاده بود و هر زمان که نیاز به کمک داشتم، عوامل مدرسه کمک میکردند و البته برای هیچ دانشآموزی کم نگذاشتند و تبعیض قائل نشدند."
۲- آماری که از نتایج کنکور امسال در روزنامه فرهیختگان منتشر شد نشان میدهد: «بیش از ۷۰ درصد رتبههای برتر کنکور امسال در رشتههای ریاضی، تجربی و انسانی دانشآموزان سمپاد (مدارس استعدادهای درخشان) هستند. سهم مدارس غیرانتفاعی ۱۴ درصد و نمونه دولتیها ۱۳ درصد است. ️۹۱ درصد نفرات برتر شهرستانی در مدارس سمپاد درس خواندهاند و تنها ۹ درصد آنان در مدارس غیرانتفاعی و دولتی تحصیل کردهاند.️ ۶۶ درصد دانشآموزان تهرانی که جزو نفرات برتر کنکور ۹۸ هستند در مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی درس خواندهاند و ۳۳ درصد آنان دانشآموزان مدارس سمپاد هستند.»
این آمار، آماری بسیار تلخ و روایتگر افزایش روزافزون کالایی شدن ساحتهای مختلف زندگی از یکسو و افزایش روزافزون نابرابری در جامعه ما از سوی دیگر است.
مایکل سندل استاد فلسفه سیاسی دانشگاه هاروارد در کتاب "آنچه با پول نمیتوان خرید" از بازاری شدن همه ساحتهای زندگی انسان معاصر سخن میگوید؛ بازاری شدن عشق و احساسات، هدیه دادن، کسب افتخار، تفریحات و آموزش و...
و پس از طرح این پرسش که آیا چیزی را میتوان یافت که نتوان آنرا با پول خرید، پاسخ منفی میدهد؛ راه بهروزی مردم از پول میگذرد.
این چنین است که زیست جهان انسان معاصر که آموزش و پرورش هم جزوی از آن است به تعبیر یورگن هابرماس به استعمار نظام اجتماعیِ عقلانی معطوف به سود در میآید و به تدریج زندگی انسانی از معنا تهی شده و پول و قدرت به هدف تبدیل میشوند و قفسی آهنین، جهان حیاتی انسانها را دربر میگیرد.اما اگر همه ساحتها بازاری میشوند آیا حساسیت ما به همه آن ساحتها باید یکسان باشد؟ آیا بازاری شدن آموزش و پرورش همانقدر نگران کننده است که بازاری شدن تفریح و فراغت؟
سندل میگوید، به نابرابری فکر کنید، در جامعهای که همه چیزش قابل فروش باشد، زندگی برای افراد بیبضاعت سخت میشود، البته اگر با پول فقط بتوان قایق شخصی و تعطیلات آنچنانی خرید، نابرابری خیلی اهمیت ندارد، اما اگر بتوان با پول مراقبت پزشکی، خانه در محلهای امن، تغذیه مناسب، امکان تحصیل در مدارس نخبه پرور به جای مدارس ورشکسته را خرید، زمین تا آسمان فرق میکند که پول داشته باشی یا نداشته باشید.
۳- چرا باید نگران آمار صدر این نوشتار و بازاری شدن آموزش و پرورش باشیم؟
پیر بوردیو جامعهشناس شهیر فرانسوی که پژوهش جامعی را پیرامون نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی در فرانسه انجام داده است، از این سخن میگوید که چگونه مدرسه، به بازتولید نابرابری در جامعه کمک میکند؟
دانشآموزان، متعلق به خانوادههایی با پایگاه اجتماعی و سرمایه فرهنگی متفاوتی هستند و اینکه یک دانشآموز از موهبت خانوادهای با سرمایه فرهنگی غنی برخوردار باشد یا وابسته به یک طبقه فرودست و فاقد سرمایه فرهنگی همپای او باشد، بسیار در موفقیت تحصیلی او موثر است. در واقع در این نگاه، تفاوت در موفقت تحصیلی دانشآموزان، حاصل تفاوت در سرمایه فرهنگی خانوادههای آنهاست. اما به تعبیر بوردیو، طبقه فرادست، در فرایند خشونت نمادین، با تمسک به ایدئولوژی استعداد، این تفاوت در موفقیت را به تفاوت در استعداد و توانمندی ذاتی دانشآموزان ربط میدهد و نه تفاوت در پایگاه اجتماعی و سرمایه فرهنگی خانوادههای آنان. بدین ترتیب، دانشآموزان بورژوا، خود را بااستعدادتر از دانشآموزان دیگر میدانند و از طرفی بهدلیل پایگاه اجتماعی و فرهنگی خانوادههایشان، با فرهنگ حاکم بر مدرسه و دانشگاه نیز آشنایند و تحصیل برای آنان آسان است. تفاوت عادت وارهها و خصلت طبقاتی آنها (نحوه حضور و شرکت در مباحث کلاس و بیان و استدلال و درس خواندنشان) از دانشآموزان طبقات دیگر، به معلم و مدرسه هم این تمایز میان دانشآموز بااستعداد و بیاستعداد را القا میکند و مدرسه هم به چرخه مشروعیت بخشی و بازتولید نابرابری در جامعه میپیوندد.
جالبتر آنکه ما در کشور خودمان، مدارسی تحت عنوان "استعدادهای درخشان" راه انداختهایم. دانشآموزانِ عمدتا متعلق به خانوادههای با پایگاه اجتماعی و سرمایه فرهنگی بالاتر، به این مدارس راه مییابند. کیفیت این مدارس با مدارس دیگر نیز که اساسا قابل بحث کردن نیست. بعد، این دانشآموزان غالبا در کنکور پذیرفته میشوند و بهترین دانشگاهها را برمیگزینند و این چرخه، باز ادامه مییابد.
مدارس انتفاعی (اسماً غیرانتفاعی) هم که بهخوبی نمادی از کالاییشدن آموزش و پرورشاند. پول بیشتر، شانس موفقیت بیشتری را ایجاد میکند و به تعبیر مایکل سندل، راه بهروزی از پول میگذرد!
۴- برگردیم به نتایج اعلام شده.
این نتایج، یک هشدار جدی به جامعه ایرانی است. بازاری شدن همه ساحتهای زندگی و بازتولید روزافزون نابرابری، زیست جهان جامعه ایران را تهدید میکند. سیطره عقلانیت معطوف به سود بر زیست جهان، پیوندهای اجتماعی و انسانبودگیِ ما را به خطر میاندازد. در چنین جامعهای که حتی طرح ترافیکش به فروش میرسد، همدلی انسانی به تدریج رخت برمیکند، برادر به برادر رحم نمیکند، تقلب و کلاهبرداری فزونی مییابد و وضعیت آنومیک در جامعه، مولد آسیبهای اجتماعی روزافزون خواهد شد و در این میان افزوده شدن نظام آموزش و پرورش به چرخه بازتولید نابرابری و زندگی کالایی بسیار نگران کننده است. اینجا دیگر فقط بازتولید نابرابری نیست، بازتولید انسانهای تک ساحتیِ پول دوست و ناهمدل با هموطنان و همنوعان است که بعد از تحصیل در مدرسه، قرار است آیندهساز شوند، مدیر و رئیس و پزشک و فعال اقتصادی و سیاسی شوند.
باید فکری کرد!
کانال فرهنگ و توسعه
نظرات بینندگان
ما هم تا جان داریم در برابر بی عدالتی قد علم میکنیم
ما هم از خفقان خسته شدم و فریاد بر می آوریم
تا جان در سینه داریم هیچگاه نخواهیم گذاشت اینچنین
حق را ضایع و باطل را جایگزینش کنند
به امید تفکر و شجاعت....