در همه جای دنیا یک خانه، آپارتمان یا پنتهاوس هرقدر هم مجلل و مدرن باشد، پارکینگ ساختمان را ساده میسازند چون فقط قرار است اتومبیل در آنجا پارک شود.اما در ایران وقتی ساختمان میسازیم، میلیونها تومان برای سنگ دیوار و کف پارکینگ خرج میکنیم و در نتیجه رقم آن هزینه را باید به قیمت آپارتمانها اضافه کنیم.
خب برای چی این کار را میکنیم؟
مگر کسی میخواهد داخل پارکینگ زندگی کند؟
ساکنان ساختمان در طول شبانهروز چند دقیقه از وقت خود را در پارکینگ سپری خواهند کرد که باید حتما نمای آن سنگ گرانیت یا مرمر باشد؟با ریموت در را باز میکنیم، داخل پارکینگ میرویم، موتور اتومبیل خاموش میشود، کیف و ساک و کیسه داخل صندوق عقب را برمیداریم و به سمت آسانسور میرویم. انجام این کارها چند ثانیه یا دقیقه طول میکشد که حتما باید در فضایی نورانی و زیبا و شیک و دلنشین باشد؟
این درست نیست که بگوییم عربها به دنبال تجملات هستند، چون خود ما هم در بسیاری موارد همانطور زندگی میکنیم.خیلی از ما همیشه ناله میکنیم که بازار خراب است و پول نداریم، اما گوشی یک میلیونی در جیبمان گذاشتیم، سایدبایساید و سینمای خانگی و فرش و لوستر و اجاقگاز و گرانقیمت داریم و تصور میکنیم هر کسی اینها را ندارد، از دنیا عقب مانده و در عصر حجر زندگی میکند !
واقعا چند درصد از مردم ایران محتاج نان شب هستند؟
چند درصد از مردم واقعا به یارانه نیاز دارند؟
ما وقتی داخل پیتزافروشی میرویم، ممکن است حداقل ۶۰ هزار تومان پیاده شویم. آیا دولت یارانه را به حسابمان میریزد تا پپرونی و مخلوط بخوریم؟
تا زمانی که در جامعه ما «استاندارد زندگی» هیچ معنایی ندارد، همه از آن چیزی که دارند ناراضی خواهند بود و بیشتر و بیشتر و بیشتر میخواهند از ملت طلبکار باشند.
کارمند میخواهد مدیر باشد. مدیر میخواهد رئیسکل باشد. رئیسکل میخواهد وزیر باشد و وزیر هم میخواهد رئیسجمهور باشد. تا چند وقت پیش رئیسجمهورمان هم میخواست صاحب جهان باشد و آن را مدیریت کند.
در بیشتر جوامع دنیا خانوادهها و افراد زندگی خود را با درآمد و برنامههای مالی خود هماهنگ میکنند، ولی ما اگر وضعمان هرقدر خراب باشد باید میهمانی برگزار کنیم و زمانی که دو روز تعطیلی به هم میچسبد، باک اتومبیلمان را پر کنیم و به مسافرت برویم.
خیلی از ما اگر از خرج و مخارج خود کم کنیم، کمتر به پاساژ و رستوران و کافیشاپ سر بزنیم، گوشی موبایل و لپتاپ و تبلت گران قیمت نخریم، به دنبال برند و مارک نباشیم و چشم و همچشمی را حذف کنیم، دیگر پول کم نمیآوریم.
خرج دانشگاه و رفتوآمد و خورد و خوراک و هزینه قبض آب و برق و شارژ ساختمان در همه جای دنیا از دغدغههای مردم است، اما فقط ما هستیم که میخواهیم با زور قسط و لیزینگ هر چیزی که نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم را به دست آوریم و بعد برای آن که پول کم نیاوریم سراغ شغل دوم و سوم و چهارم میرویم و از سوی دیگر مسافرکشی را «تنها راه چاره زندگی در ایران» میدانیم.
همه ما میدانیم کدام هزینهها در زندگیمان اضافی است و حذف آن میتواند خیالمان را سبکتر کند، اما نمیخواهیم این کار را انجام دهیم.
ما دوست داریم تا جایی که میتوانیم مجلل و راحت زندگی کنیم و گاهی هم به دیگران پز بدهیم.
ما دوست داریم وقتی داخل خانه هستیم در تابستان با لباس راه برویم و در زمستان لخت باشیم و در عوض دستگاههای سرمایشی و گرمایشی را بیشتر روشن بگذاریم.
اگر به ما بگویند در مصرف آب صرفهجویی کنید، میگوییم: «کمتر آب مصرف کنیم که صادرش کنند به عراق؟ اول جلوی مصرف کشاورزی را بگیرید، بعد از ما بخواهید آب را درست مصرف کنیم.»
اگر بگویند در مصرف برق صرفهجویی کنید، میگوییم: «کمتر مصرف کنیم که صادر کنید سوریه؟ چشمتان کور، وقتی میبینید ملت خودمان نیاز دارد، باز هم نیروگاه جدید بسازید!»
اگر بگویند در مصرف گاز صرفهجویی کنید، میگوییم: «کمتر مصرف کنیم که صادرش کنید ارمنستان؟»
اگر بگویند در مصرف بنزین صرفهجویی کنید، میگوییم: «خب اتومبیل خریدیم که سوار شویم. بنزین کمتر مصرف کنیم که شما برای وارداتش دلار خرج نکنید و همون مقدار ارز بره توی جیب امثال بابک زنجانی؟»
روش زندگی خیلی از ما جوری است که باید درباره آن یک کتاب منتشر کنند و اسمش را بگذارند: «اینطور زندگی نکنیم!» و در کشورهای دیگر توزیع کنند.
اما در هر حال خون آریایی در رگهای ما جاری است و از برترین تمدن جهان برخاستهایم و لایق بهترین زندگی هستیم، حتی اگر زندگیمان در گرو بانک باشد و با برگشت خوردن یک چک، نابود شویم.
کانال فرورتیش رضوانیه
نظرات بینندگان
" الناس علی دین ملوکهم "