سوال کلیدی این است چرا امروزه دانش آموزان ما صداقت را سادگی، دروغ را تکنیک ،مفت خوری را زرنگی ، حقه بازی را سیاست وریا را دیانت می پندارند ؛ ریشه این معضل کجاست ؟
چرافرزندان ما هیچ علاقه ای به کارهای جمعی و مشارکتی ندارند ؟
چرا عقاید خود را باهراس مطرح می کنند ...
در آموزش تعلیمات اجتماعی فرزندان ما بایستی دانش و مهارت و ارزش های لازم رابرای ورود به اجتماع پیداکنند . در درس تعلیمات اجتماعی ما به فرزندان مان یاد می دهیم قبل از ورود به اجتماع آگاهی ومهارت های لازم و مسئولیت ها ی لازم را یادگرفته و برای مشارکت در چرخاندن چرخ جامعه همکار و یاری رسان هم وطنان خود باشند نه اینکه چوبی لای چرخ اجتماع باشند ، چه از نظر اقتصادی ،اجتماعی ،رفتاری و فرهنگی در درس تعلیمات اجتماعی دانش آموز آگاهی های لازم را برای شناخت هویت خود به عنوان یک مهره ازماشین جامعه فرا می گیرد ونقش خود رابه عنوان یک انسان می فهمد وبه عنوان یک شهروند ایرانی به دنیا اهمیت و مفید بودن خود را به جهان ثابت می کند، درشرایط سخت و پیچیده به مذاکره و مدیریت می پردازد و مشکل را حل می کند نه اینکه از آن مشکل فرار کند و یا اینکه آن مشکل را دور بزند .
متاسفانه، فرار ازحل پایدار مشکل ناشی از تربیت و آموزش ناصحیح ما در آموزش وپرورش می باشد که حتی درسطوح عالی مدیریتی کشور ما به وضوح دیده می شود .
فاجعه بارتر اینکه ، تحمیل چنین هزینه هایی به کشور جرم محسوب نمی شود ؛ در تعلیمات اجتماعی قدرت تصمیم گیری در کودکی با توجه به روش تربیتی افزایش پیدا می کند و کودک از تک روی فاصله می گیرد .
در واقع ، تک روی حاصل ندانستن مهارت های اجتماعی می باشد و ندانستن این مهارت ها ضعف آموزش تعلیمات اجتماعی. در درس تعلیمات اجتماعی کودک یاد می گیرد که خود را جزیی از اجتماع بپندارد .
بنابراین« حل جمعی مشکل »برای او اهمیت پیدا می کند و هرگز از مسئولیت های اجتماعی شانه خالی نمی کند و خود را سهیم در مشکلات اجتماعی می بیند ؛ درحقیقت فرزندان ما در آینده نسبت به اجتماع خود خنثی نیستند و از مشکلات اجتماعی فرارنمی کنند یا به عبارتی مشکلات را دور نمی زنند ، بلکه درصدد حل مشکل برمی آیند و نهایتا برخوردار از اخلاق اجتماعی می شوند که ارزشمندترین اخلاق انسانی می باشد که خود عامل به وجود آورنده شهروندانی با انگیزه برای حل مشکلات اجتماعی و شهروندانی دارای نیت خیرخواهانه برای دیگران می باشند.
برنامه های آموزشی تعلیمات اجتماعی بایستی در سطوح مختلف آموزشی یعنی از ابتدایی تا متوسطه برای دانش آموزان طبقه بندی شود که این سطوح از ابتدا شامل شناخت خود و افراد پیرامون خود ، شهرخود ،کشور خود، تاریخ کشور خود و در نهایت تعامل با افراد این کره خاکی می باشد . بعد از شناخت هر سطحی بایستی روش ها و وظایف هرسطح نیز مورد مطالعه قرار بگیرد.یعنی برنامه های آموزشی تعلیمات اجتماعی شامل آموزش دانش اجتماعی ،مهارت های اجتماعی و ارزش های اجتماعی باشد تا اینکه بتواند افرادی تربیت کند که اولا آگاه باشند ، دوما" ، شهروندانی مشارکت جوباشند ، سوما" ، نگران هم نوعان خود و کشورخود درجهان باشند .
سوال کلیدی این است چرا امروزه دانش آموزان ما صداقت را سادگی،دروغ را تکنیک ،مفت خوری را زرنگی ، حقه بازی را سیاست و ریا را دیانت می پندارند ؟
ریشه این معضل کجاست ؟
آیا در آموزش وپرورش است ؟ آیا در روش تربیتی خانواده هاست ؟یا نگرش کنونی ما ازتعلیم و تربیت است ؛ شاید ما به فرزندان خود فقط میوه چیدن را یاد می دهیم نه کشاورزی را .علم تعلیم و تربیت خود معنویت نمی باشد بلکه روشی است که فرزندان ما را به معنویت می رساند . معنویت یاددادنی نیست بلکه نتیجه یک فرآیند علمی تعلیم و تربیتی است.
شاید این اشتباه باشد که بخواهیم معنویت را مستقیما از طریق افراد خاصی درمدارس آموزش بدهیم و اجرا کنیم زیرا که معنویت میوه تعلیم وتربیت است؛ هیچ گروه و یا مللی نمی تواند ادعای تملیک تعلیم و تربیت را داشته باشد زیرا که تعلیم وتربیت یک علم است که سیر تکاملی آن قرن ها طول کشیده ، افراد گوناگونی از ملیت ها و مسلک های گوناگون در آن دخیل بوده اند ، ناهنجاری های اجتماعی امروزی ما نتیجه بی توجهی دیروز مسئولان به اهمیت تعلیم وتربیت به عنون یک علم می باشد وبی توجهی امروز مسئولین به تعلیم وتربیت فاجعه های خطرناک تری را برای فردای اجتماع ما به ارمغان خواهد آوردکه هیچ کس ازآن مصون نخواهد ماند .
یادگیری و آموزش زمان خاص خود را دارد و آن هم فقط درسیستم آموزش میسر است ، البته خانواده هم تاثیر دارد اما نه به اندازه سیستم آموزشی کشور ، زیرا که همه والدین مجری متخصص تعلیم و تربیت نیستند.
با همه این اوصاف ؛ هنگامی که دانش آموزان تحت تعلیمات اجتماعی قرارگرفته ، قادر خواهند بود هویت خود و اطرافیان خود را به خوبی بشناسند و از طریق ایفای نقش قادر خواهند بود بر افراد و جامعه خود تاثیرگذار باشند ؛ آنها قادرخواهند بود بهتر تبادل اطلاعات داشته باشند و بتوانند به راحتی عقاید و احساسات خویش را بیان کنند و به صورت جمعی و اجتماعی به فعالیت بپردازند و برای خود و دیگران ارزش قائل باشند و از جمع بودن لذت ببرند . حال با توجه به بحث مذکور ، شما کیفیت وکمیت آموزش درس تعلیمات اجتماعی را درکشورمان چگونه ارزیابی می کنید و چه راهکاری را توصیه می کنید؟
درتعریف اهداف درسی تعلیمات اجتماعی آمده است..." آگاهی ازمفهوم نیاز، آگاهی از اهمیت مشارکت درامور سیاسی، آگاهی از درک متقابل مردم با حکومت و حکومت با مردم ."
بنابراین ، طبق اهداف جامع مشخص شده در درس تعلیمات اجتماعی تقویت روحیه همکاری مشارکت سیاسی ،جمع گرایی، مثبت گرایی،احساس مسئولیت و احترام می باشد .
چرا فرزندان ما هیچ علاقه ای به کارهای جمعی ومشارکتی ندارند ؟
چرا عقاید خودرا با هراس مطرح می کنند ؟
آری !
بستر و سرریز زندگی اجتماعی فراهم نیست و مسئولیت آن متوجه کسانی است که جو امنیتی را به جو اجتماعی و فرهنگی ترجیح می دهند که فرزندان ما آن گونه که آموزش می بینند بزرگ نمی شوند ،بلکه آن طور که بزرگ می شوند به همان روش هم یاد می گیرند و تربیت می شوند.
بنابراین با توجه به بحران های اخلاقی ورفتاری واجتماعی جامعه امروزی ما، ضرورت آموزش موثر و جامع تعلیمات اجتماعی به صورت کاملا" علمی و غیرجناحی بیش از هر زمان دیگر احساس می شود.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.