صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

محمدرضا حیدری/ آموزگار - قم

در موقعیت معلمِ پارسال؛ یک طعمِ جدید!

فرآیند گزینش مدیر جدید آن‌قدر طول کشید که لیست آموزگاران سال بعد را بستند و تحویل اداره دادند/ مثل کف دستم می‌شناختم‌شان. حالات‌شان را می‌فهمیدم/ می‌فهمیدند که وقت سکوت است و می‌خواهم سراپا گوش باشند. گفتار، رفتار و روحیات مرا می‌شناختند. انتظاراتم از آن‌ها را از بر بودند. کار راحت‌تری را در پیش داشتیم. حالا تا بچه‌های جدید را بشناسم، یک‌سوم سال طی شده است/ امسال مقام معلم پارسال‌ را در موقعیتی متفاوت تجربه خواهم کرد/ بعضی‌شان، شاید هم بیشترشان، هر روز و هر ساعت بی‌تفاوت از کنار من خواهند گذاشت....

تجارب معلم در آغاز سال تحصیلی و تعویض معلم  دوست داشتم امسال با شاگردهای پارسالم بروم کلاس پنجم. آقای مدیر در شرف بازنشستگی بود. احتمال می‌دادم با آمدن مدیر جدید، کادر مدرسه تغییر کند. پس تا آن روز دست نگه داشتم. فرآیند گزینش مدیر جدید آن‌قدر طول کشید که لیست آموزگاران سال بعد را بستند و تحویل اداره دادند. زمان مناسب برای اعلام پیشنهادم را از دست دادم. بچه‌ها یک پله بالاتر رفتند و من روی پله‌ی چهارم جا ماندم.

حیف شد!

مثل کف دستم می‌شناختم‌شان. حالات‌شان را می‌فهمیدم. از همان روز اول می‌دانستم دودوزدن چشم‌های اون قد بلنده که ته کلاس نشسته، همان‌جوری که روزهای آغازین مهر بچه‌ها را صدا می‌زنیم، را چگونه تفسیر کنم یا موش‌مردگی اونی که کنار شوفاژ نشسته را. همان بار اول می‌فهمیدم اونی که ردیف یکی مونده به آخری نشسته میان هق‌هق گریه‌هایش از که و چه گلایه می‌کند. حتی اگر مادرش هم تماس نمی‌گرفت می‌دانستم اونی که آفتاب افتاده بود رو صورتش چرا امروز غایب است. دلیل مشق ننوشتن‌های اونی که ردیف اول نشسته هم برایم مثل روز روشن بود.

یادم بود دم رفتن به اون پسره که سخت راه می‌ره جوری که انگار زمین رو کولشه یادآوری کنم:”شال و کلاهتو جا نذاری.“ تک‌تک آن‌ها نیز از روز اول معنی هر نگاه و حرکت مرا درک می‌کردند. می‌دانستند وقتی چپ‌چپ نگاه می‌کنم عملی رخ داده یا حرفی گفته شده که نباید. وقتی یک‌هو سکوت می‌کردم و دست به سینه به تماشای بچه‌ها می‌ایستادم یا موقعی که به جای حرف زدن تنها لب می‌زدم، می‌فهمیدند که وقت سکوت است و می‌خواهم سراپا گوش باشند. گفتار، رفتار و روحیات مرا می‌شناختند. انتظاراتم از آن‌ها را از بر بودند. کار راحت‌تری را در پیش داشتیم. حالا تا بچه‌های جدید را بشناسم، یک‌سوم سال طی شده است.
تدریس را از دومین سال کاری‌ام شروع کردم. سال تحصیلی که تمام شد، هم من و هم دانش‌آموزانم مدرسه را ترک کردیم. آن‌ها به مقصد دبیرستان و من به‌سوی روستا. دومین سال حضورم در روستا گونه‌ای از موقعیت معلم پارسال‌ را تجربه کردم. ششمی‌هایم به کلاس هفتم رفتند. هر شش‌نفر در همان مجتمع خودمان درس می‌خواندند. هر از گاهی می‌دیدم‌شان. کم و کوتاه.

در مواجهه با معلم پارسال‌شون کمی معذب بودند. لابد رویارویی با کسی که شیطنت‌های سال قبل‌شان را به یاد دارد باعث شده بود آن‌ها دست به عصاتر راه بروند. سربه‌زیرتر و کم‌حرف‌تر از سال قبل بودند.

امسال مقام معلم پارسال‌ را در موقعیتی متفاوت تجربه خواهم کرد. هر صبح در بدو ورود به مدرسه شاگردهای سابقم را خواهم دید و مثل بچه‌های امسالم با آن‌ها دست خواهم داد. هر صبحگاه وقتی از پنجره‌ی کلاسم به حیاط مدرسه نگاه می‌کنم، هر سی‌نفرشان را مثل شاگردان امسالم زیرنظر خواهم گرفت. با تمام شیطنت‌های اول صبح‌شان. هر زنگ تفریح هنگام خروج از کلاس و ورود به آن از مقابل کلاس چهارم ما خواهند گذشت. حتماً بعضی‌شان توی کلاس سرک می‌کشند.

تجارب معلم در آغاز سال تحصیلی و تعویض معلم

سلامی می‌دهند و زیر لب می‌گویند:”یادش به خیر!“ در مقام معلم پارسال احتمالاً چند بار مجبور خواهم شد تا وساطت کنم که از خطای بعضی‌شان امسال مقام معلم پارسال‌ را در موقعیتی متفاوت تجربه خواهم کرددرگذرند و اجازه بدهند دوباره سر کلاس بنشید. تیم‌های کلاسم در مسابقات ورزشی و فرهنگی با تیم‌های آن‌ها، که در دو کلاس پنجم تقسیم شده‌اند، روبه رو خواهند شد. شاید پیش از آغاز مسابقه نزد من بیایند، شاید هم نیایند. بعضی‌شان از سر شوخی احتمالاً برایم کری خواهند خواند. لبخندی خواهم زد و با دندان‌شکن‌ترین پاسخ آمیخته به طنز جواب‌شان را خواهم داد؛ اما کنار زمین مسابقه که بایستم، لحظه‌ای که مدافع آخر تیم ما به سرش بزند و چسبیده به محوطه‌ی جریمه‌ی خودی بخواهد یار روبرو را از پیش‌رو بردارد، اگر آن توپ از دست‌رفته جلو پای یکی از شاگردان پارسالم بیفتد و او با یک بغل‌پای حساب‌شده توپ را به کنج دروازه‌ی ما بچسباند، جوری که تور بلرزد، خیلی هم ناراحت نخواهم شد. در رقابت آن‌ها با تیم‌های دیگر نیز فارغ از آن که چه نتیجه‌ای به سود تیم ما خواهد بود، از موفقیت‌شان خوشحال خواهم شد.
بعضی‌شان، شاید هم بیشترشان، هر روز و هر ساعت بی‌تفاوت از کنار من خواهند گذاشت. بعضی دیگر شاید جز به بدی از من یاد نکنند. با این همه امسال در موقعیت معلم پارسال یک‌عالمه داستان پیش‌رو خواهم داشت.

یک طعم جدید که دوست دارم مزه‌اش کنم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جمعه, 24 شهریور 1396 14:23 خوانده شده: 1134 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +3 -2 --
مهرپور 1396/06/24 - 16:25
سلام.شما نباید منتظر مدیر جدید می ماندید،بهتر بود به موقع پیشنهادتان را می دادید.در ضمن بچه های توی عکس چقدر ناز و دوست داشتنی هستند.اون کوچولوی جلوی عکس پسرتونه؟
پاسخ + +3 -2 --
اسماعیل سلیمی ساعتلو 1396/06/24 - 19:41
خیلی خوبه. هر وقت معلمانی را میبینم که به شغلشان علاقه می ورزند و سعی می کنند از آن لذت ببرند خوشحال می شوم. آقای حیدری سال نو مبارکتان باد. درست است مشکلات زیاد است اما به خاطر داشته باشید معلمی زیباترین شغل دنیاست مخصوصا ابتدایی که علمی دارد برای خودش.

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور