صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

حمزه على نصيرى/ آموزگار

تعلیم و تربیت به سبک مدارس دو نوبته؛ پاره وقتی و شوربختی (قسمت پایانی)/ فوری ترین نیاز نظام آموزشی کشور چیست؟

هنوز "دانش راستین" در سیستم آموزشی، آن گونه که باید، ریشه نکرده و فراگیر نشده است/ هنوز ارزش های والای انسانی که کتاب های درسی و آموزگاران، مروج آنهایند، ملکه ذهن دانش آموختگان شان نشده است/ آرمان "راستی" هنوز هم در حد یک رؤیا باقی مانده است/ د. هنوز روحیه نقادی، همگانی نشده و متخلفان و خائنان به مصالح عمومی با وحدت عمل افکار عمومی نقد و متنبه نمی شوند/ قرار بود دبستان ها مَطلَع سبک زندگی نوینی باشند که در آن علم و اخلاق و فرهیختگی و راستی و وارستگی سازندگی حرف اول را بزنند/ با وجود گسترش مدارس و مراکز علمی و آموزشی نه از قدرت جهالت کاسته شده، نه همهٔ دانش آموختگان آن گونه که باید در حل مشکلات خود و جامعه توانا شده اند و نه نگرش علمی در میان عامه فراگیر شده و جای خدعه و خرافه را گرفته است/ شاهد کم سوادی و بی سوادی و سطحی نگری اغلب تحصیل کردگان و افزایش فزایندهٔ بد اخلاقی و جرم و بزهکاری بد عهدی در میان شهروندان هستیم/ با نسلی مواجه هستیم که مدرک تحصیلی دارند اما با علوم و معارف زمانهٔ خود ناآشنایند و چه بسیار تحصیل کردگان صاحب سند که فاقد مهارت لازم  برای انجام وظایف خویش اند و دردآورتر اینکه؛ پایین بودن کیفیت خدمت در هر کسوتی پدیده ای آشنا و آزارنده برای همگان است/ نباید انتظار داشت که با چنین تربیتی شهروندانی سخت کوش و کارگزارانی با "هشت ساعت کار مفید" در روز داشته باشیم/ وقتی دانش آموز در نصف روز به طور پاره وقت و فقط به مدت ۴ ساعت در مدرسه پذیرفته می‌شود و نصف دیگر روز - که به ساعات طولانیِ تهی از هرگونه برنامه مدون و مشخص پیوسته است - به خود وانهاده می شود، باید منتظر وقایع ناگواری هم بود که هرآن ممکن است برایش رخ دهد/ کودکان و نوجوانانی که به خاطر عدم انجام تکالیف مکلف و قصوری در انجام وظایف تحصیلی مؤاخذه نشوند در بزرگسالی افرادی وظیفه شناس نخواهند بود و اهمیت وظیفه شناسی را درک نخواهند کرد و تن به انضباط کاری نخواهند داد و برای انجام صحیح وظایف خویش اهتمام نخواهند ورزید/ همه چیز در حرف خلاصه می شود/ در همین راستا به طرح تعطیلی مدارس در روزهای پنجشنبه نیز - که در زمان وزارت آقای حاج بابایی مطرح و اجرایی شد - انتقاد وارد است/ بدون تردید تعطیلی پنجشنبه ها ظلمی مضاعف به نظام آموزشی بوده است/ اکنون فوری ترین نیاز نظام آموزش کشور تدارک فضای آموزشی کافی و ترمیم وقت آموزش است...

مشکلات و چالش های مدارس دونوبته در نظام آموزشی ایران

 مدارس دونوبته؛ نقصانی، در آموزش همگانی
 آرمان "آموزش همگانی" چندین دهه است که تا حدودی محقق شده است. در همهٔ آبادی های دور و نزدیک و جمیع محلات و شهرها و کلان شهرها از شمال تا جنوب ، چاردیواری هایی به نام مدرسه بنا و به نحوی ار انحاء بساط آموزش پرپا شده است. حتی تابلوهایی با عناوین دانشگاه و مؤسسهٔ آموزش عالی نیز در همهٔ شهرهای کوچک و بزرگ به چشم می خورند که وجود شعبه ای از دانشگاه یا مؤسسهٔ آموزش عالی را در هر شهر و دیاری جار می زنند. این یعنی گشایش فوق العاده در کار آموزش و کامیابی بزرگ در توسعهٔ آموزش عمومی و متوسطه و حتی عالی. اما در کنار این همه موفقیّت و کامیابی، ناکامی های بزرگی نیز نمایان اند؛ هنوز "دانش راستین" در سیستم آموزشی، آن گونه که باید، ریشه نکرده و فراگیر نشده است. هنوز ارزش های والای انسانی که کتاب های درسی و آموزگاران، مروج آنهایند، ملکه ذهن دانش آموختگان شان نشده است. هنوز "منش انسانی" همگانی نشده و رعایت بی قید و شرط اصول اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی جدی گرفته نمی شود.

آرمان "راستی" هنوز هم در حد یک رؤیا باقی مانده است و به عنوان اولین شرط تحقق زیست انسانی و به عنوان اصل بایستهٔ زیست علمی - اخلاقی نگریسته نمی شود. هنوز روحیه نقادی، همگانی نشده و متخلفان و خائنان به مصالح عمومی با وحدت عمل افکار عمومی نقد و متنبه نمی شوند! مدارس و مؤسسات آموزشی که پرچمدار علم و ادب و اخلاق و راستی و درستکاری و نقادی اند و آموزه های شان حول محور دانش افزایی و سختکوشی و نوع دوستی و ایثار و فداکاری و دیگرخواهی و جمع گرایی و راستگویی و درستکاری و بخشندگی و گذشت و عدالت و آزادی است، از نیل به اهدف و آرمان های خود باز مانده اند.

مدارس در حالی سخت کوشی و علم آموزی و نیکوخصالی را سرلوحهٔ تلاش های آموزشی خود قرار داده اند که جامعه بدون اعتنا به آنها مسیر خود را می پیماید؛ چه بسیار موارد و موقعیت هایی که وقتی سخن از راستی و اخلاق و انسانیت به میان می آید، دلّال و کاسب و صنعتگر و سوداگر و کارمند و کارگر و عابر و راننده و مدیر و مسئول و ... - که هر کدام بخش مهمی از جامعه را نمایندگی و در حلقه ای از سیستم اجتماع ایفای نقش می کنند - صریح و بی پروا می گویند؛ "این واژه ها را فقط در کتاب ها می توان یافت. این مقوله ها مال مدرسه است. ... "!

به نظر می رسد که مدارس به مثابهٔ جزایری محصور و منفرد در اقیانوسی مواج و متلاطم اند که اهالی و ساکنان شان از میان امواج بلعندهٔ آن به سختی به هم می رسند و حتی قبل از رسیدن به هم در کام موج های سرکش و بی لگام آن فرو می روند و هرگز به هم نمی پیوندند.
یادمان باشد که قرار بود دبستان ها مَطلَع سبک زندگی نوینی باشند که در آن علم و اخلاق و فرهیختگی و راستی و وارستگی سازندگی حرف اول را بزنند. باز شدن هر دبستانی در هر مکانی نوید بخش رخدادهای آرمانی بس بزرگی بود. رخدادهای مثبتی مثلِ؛ چیرگی علم و دانش بر جهل و نادانی، دستیابی بشر به مراتب بالایی از توانایی در پرتو دانایی و غلبهٔ نگرش علمی بر خدعه و خرافه.

اما شواهد زیادی گویای آنند که موفقیت در هیچ یک از این زمینه چندان چشمگیر نیست؛ با وجود گسترش مدارس و مراکز علمی و آموزشی نه از قدرت جهالت کاسته شده، نه همهٔ دانش آموختگان آن گونه که باید در حل مشکلات خود و جامعه توانا شده اند و نه نگرش علمی در میان عامه فراگیر شده و جای خدعه و خرافه را گرفته است!
به عبارت دیگر امروزه علیرغم گسترش روز افزون مراکز آموزشی و انواع دانشگاه ها و مؤسسات علمی - آموزشی و دسترسی عامهٔ مردم به منابع علمی و اطلاعاتی و همگانی شدن آموزش تا سطوح میانی و عالی، شاهد کم سوادی و بی سوادی و سطحی نگری اغلب تحصیل کردگان و افزایش فزایندهٔ بد اخلاقی و جرم و بزهکاری بد عهدی در میان شهروندان هستیم.

با نسلی مواجه هستیم که مدرک تحصیلی دارند اما با علوم و معارف زمانهٔ خود ناآشنایند و چه بسیار تحصیل کردگان صاحب سند که فاقد مهارت لازم  برای انجام وظایف خویش اند و دردآورتر اینکه؛ پایین بودن کیفیت خدمت در هر کسوتی پدیده ای آشنا و آزارنده برای همگان است.
در نتیجه این معما مطرح می شود که یا مدارس و مراکز آموزشی در انجام رسالت خود دچار کاستی و سستی شده اند و یا پایگاه هایی قوی تر از مدارس در جامعه وجود دارند که ابتکار عمل در دست آنهاست و به آموزه های مدارس اعتنا نمی کنند و خدمات مدارس را کم رنگ می کنند و حتی با مواضع ضد مدرسه ای خود، سستی و ناراستی را ترویج و آنچه را که مدارس در روز روشن رشته اند، شباهنگام پنبه می کنند!

با کمال تأسف باید پذیرفت که هر دو مشکل را توأماً داریم؛ سستی و کاستی از درون و تخریب و تخدیر از برون!
وقتی سیستم آموزشی، ناچار است کودکان و نوجوانان را به صورت پاره وقت بپذیرد و ساعاتی طولانی از روز را رهایشان کند و به خود وگذارد نباید سوادی برتر از این و اخلاقی پسندیده تر از این و مهارتی بهتر از این از آنان انتظار داشت. برون داد چنین سیستمی بهتر از این نخواهد بود!

سیستم آموزشی با این کار عملا کم کاری و تساهل و تسامح را به زیردستان و فراگیران خود می آموزد و گوشت و پوست و استخوان و روح و روان هر شهروندی را در سال های تحصیل، این چنین می پرورد! و نباید انتظار داشت که با چنین تربیتی شهروندانی سخت کوش و کارگزارانی با "هشت ساعت کار مفید" در روز داشته باشیم.
برافراشتن دو تابلو آموزشگاهی بر سردرِ یک مدرسهٔ دونوبته به معنی ستاندن نیمی از زمان و مکان آموزش از هر دو واحد آموزشی و قرار دادن آنها در شرایط فعالیت پاره وقت و رها کردن کودکان و نوجوانان در جامعه و سپردن آنها به منطق "هرچه پیش آید خوش آید" هست! 

وقتی دانش آموز در نصف روز به طور پاره وقت و فقط به مدت ۴ ساعت در مدرسه پذیرفته می‌شود و نصف دیگر روز - که به ساعات طولانیِ تهی از هرگونه برنامه مدون و مشخص پیوسته است - به خود وانهاده می شود، باید منتظر وقایع ناگواری هم بود که هرآن ممکن است برایش رخ دهد!

لازم به ذکر است که در مدارس دونوبته هیچ فوق برنامه ای نیز قابل تصور نیست و امکان اجرا ندارد و همهٔ دانش آموزان به استثناء عدهٔ معدودی، خارج از همان نصف روز، بیکار و بی هدف در محیط زندگی می چرخند و گذران عمر به انفعال وبطالت را مشق می کنند و چه بسا به خاطر بیکاری و بلاتکلیفی به انحراف نیز کشیده شده و در دام تبهکارن و بزهکاران بیفتند و مطابق میل و شیوه آنان پرورده شوند!
مردمی که تمام دوران کودکی و نوجوانی خود را با کار و فعالیت پاره وقتی بگذرانند و همتی تمام وقت را در برنامه های آموزشی و تربیتی خود تجربه نکنند در بزرگسالی نیروی کاری با همت عالی نخواهند بود.

همچنان که پیشتر اشاره شد در مدارس دونوبته به دلیل کمبود زمان آموزش امکان کار و نظارت و ارزیابی فرد به فرد دانش آموزان نیز برای معلم فراهم نبوده و اغلب اوقات، دانش آموزان زحمت کش و سخت کوش و مسئولیت پذیر از همکلاسان کاهل و بی خیال و راحت طلب شان متمایز نمی شوند. کودکان و نوجوانانی که به خاطر عدم انجام تکالیف مکلف و قصوری در انجام وظایف تحصیلی مؤاخذه نشوند در بزرگسالی افرادی وظیفه شناس نخواهند بود و اهمیت وظیفه شناسی را درک نخواهند کرد و تن به انضباط کاری نخواهند داد و برای انجام صحیح وظایف خویش اهتمام نخواهند ورزید. چنین افرادی اگر به مقام و منصبی هم برسند، قدر نیروهای وقت شناس و وظیفه شناس را نخواهند دانست.
مدارس هر چند داعیه دار تعلیم و تربیت اند و در و دیوار و درون شان پر از سخنان بشردوستانه و حکیمانه است اما به قول سعدی بزرگ "دو صد گفته چون نیم کردار نیست." وقتی در برنامهٔ آموزشی و پرورشی، عملاً از پرکاری و درستکاری خبری نیست و همه چیز در حرف خلاصه می شود، وقتی آموزش و پرورش کشور به دلیل تنگناهای مالی و کمبود فضای آموزشی به تشکیل مراکز آموزشی پاره وقتی و پذیرش پاره وقت نسل جوان کشور اکتفا می کند و برنامه های آموزشی و تربیتی خود را به صورت بسته بندی های فشرده و ناقص ارائه می دهد و خیل عظیم کودکان و نوجوانان را در بیشتر ساعات روز به خود وامی گذارد، چگونه می توان انتظار داشت که شهروندانی پرکار و درستکار تربیت شوند؟

مردمی که از کودکی به تساهل و تسامح و تعجیل و تأخیر و انفعال و اتلاف وقت و هدر دادن انرژی عادت کرده اند، نباید توقع داشت که بعد از ورود به کارگاه و کارخانه و اداره و مؤسسه و آموزشگاه به راحتی تغییر عادت دهند و دفعتاً تبدیل به افرادی نکته سنج و ریزبین و سخت کوش شوند.

نباید انتظار داشت که بعد از ورود به جامعه شهروندانی آشنا به وظایف باشند و بعد از قبول مسئولیت، آن را به نحو شایسته به انجام رسانند، به فکر وقت گذرانی نباشند، احتکار و اختلاس نکنند، دنبال رانت نباشند و در صورت کم کاری، وجدان درد بگیرند.
در همین راستا به طرح تعطیلی مدارس در روزهای پنجشنبه نیز - که در زمان وزارت آقای حاج بابایی مطرح و اجرایی شد - انتقاد وارد است. وقتی که مدارس دونوبته تا این حد در سراسر کشور زمان آموزش را تقلیل داده و فرآیند کار دستگاه تعلیم و تربیت را دچار نقصان کرده است، بدون تردید تعطیلی پنجشنبه ها ظلمی مضاعف به نظام آموزشی بوده است!
هر طور که بنگریم به این نتیجه می رسیم که ایدهٔ ایجاد مدارس دونوبته علیرغم نقش مشکل گشایی اش در دوران فقر فضای آموزشی، همچون تیر زهرآگینی قلب کیفیّت آموزشی را نشانه گرفته و فرآیند تربیت را دچار کاستی های فراوانی کرده است و راه نسل ها را بسوی تباهی هموارتر نموده است.
اکنون فوری ترین نیاز نظام آموزش کشور تدارک فضای آموزشی کافی و ترمیم وقت آموزش است.

به نظر می رسد که احیا و اعتلای آموزش و پرورش به همان اندازه که نیازمند تخصیص منابع مادی و تزریق امکانات آموزشی است، نیازمند اختصاص زمان کافی نیز هست و این مقدور نیست مگر با ایجاد فضای آموزشی کافی در شهرها و روستاها و برچیدن بساط مدارس دونوبته و احیای مدارس دووقته و تمام روز و ترمیم زمان آموزش.

(پایان)

قسمت پنجم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پنج شنبه, 06 آبان 1395 14:55 خوانده شده: 1306 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + 0 0 --
معلم ناامید 1395/08/06 - 15:51
ب امید محور شدن معلم در مدرسه و برنامه های دولت ومجلس انشاا....
پاسخ + +1 0 --
محمد باقر 1395/08/06 - 17:07
برادر من احیای مدارس دو وقته (صبح و بعد از ظهر )با دانش اموز ثابت ،نیاز به معلم بومی دارد .گذشت ان زمانی که من و امثال من در روستاها با بدترین شرائط و امکانات ،بیتوته می کردیم و زیر نور چراغ فانوس برنامهء درسی روز بعد را می نوشتیم و با لقمهء اشکنه ای حقوق 7500 تومان بهترین کار و بهترین تدریس ارائه می دادیم .در حال حاضر با اینهمه امکانات کمتر معلمی پیدا می شود که در روستا بیتوته کند . البته اگر یکی پیدا شود و مثل ان زمان ما کار کند قطعا زندگانی و حال و روزش چون من خواهد بود که خدا این وضع من را برای هیچ معلمی پیش نیاورد. با احترام
پاسخ + +2 0 --
سلیمی 1395/08/06 - 21:03
متاسفانه آموزش و پرورش ما متولی آگاه و از آن مهمتر دلسوز ندارد. هر مدیر سازمان و منطقه ای می خواهد در دوران مدیریتش روال بر سیاق گذشته بچرخد و مدیریتش لطمه نخورد. نیروهای کاردان و دلسوز، گمنام می آیند و می روند در عوض چاپلوسان و متملقان و فامیل و دوست و آشنا مدیر و مسئول می شوند. در بر همان پاشنه ای می چرخد که 50 سال پیش مرحوم جلال ال احمد در کتاب ماندگار مدیر مدرسه شرح داده است و شاید بسی اسفناکتر.
پاسخ + +1 0 --
وحید 1395/08/07 - 01:10
سلام, با تمام نظرات و نقدهایتان موافقم, اما این عدم های موجود در سیستم آموزشی چه ارتباطی با دووقته بودن مدارس دارد؟ اگر سیستم در فرآیندی درست و طبیعی عمل کند ,مطمئنا خروجی های درست و مورد نیاز جامعه را تحویل خواهد داد. حال با یک یا دوساعت کم و زیاد ,چنان تاثیر محسوسی نخواهد داشت, فکر نمیکنم که حذف تعطیلی پنجشنبه و تک شیفتی مدارس قادر به حل معضلات ریشه ای و خطرناکی که فرمودید, شود . ضمنا دو روز تعطیلی در هفته شاید چند سالیست که در ایران اجرا شده است ,اما در 100% مدارس کشورهای توسعه یافته و ........ سابقه بسیار طولانی دارد . عوامل اساسی این معضلات کاملا هویداست ,اما به زبان آوردنش ممنوع !!!!

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور