صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

علیرضا هاشمی سنجانی ؛ دبیر کل سازمان معلمان ایران :

« من به منفعت مدرسه در ايران مشكوكم! »

در فضاي مجازي شاهد انواع مصيبت خواني‌ها پيرامون اين واقعه بزرگ هستيم/ هيچ كس از نهاد مدرسه در اين مملكت راضي نبوده و همچنان نيست/ فاصله دانش‌آموزان با مدرسه و حتي خانه بيشتر و بيشتر شده است/ خيلي از مدارس دانش‌آموزان را ملزم به پوشيدن لباس يك دست مي‌كردند همه صبح زود به خط مي‌شدند و با فرياد «از جلو نظام» و «خبردار» فاصله‌هاي‌شان را با يكديگر تنظيم مي‌كردند/ در شرح وظايف مدارس ظاهرا چيزي به نام شادي و تفريح تعريف نشده است/ من در مدرسه چيز زيادي نياموختم/ در نبود اطلاعات دقيق و وزارتخانه‌اي كه ترجيح مي‌دهد همه اطلاعات را به تاريك خانه ببرد و اجازه نمي‌دهد پاي كسي براي تحقيق و پرسش به مدارس باز شود توقع وضعيت بهتري را نمي‌توان داشت

کارکرد مدرسه در جامعه و نظام آموزشی

با آن كه ماه مهر، ماه بازگشايي مراكز آموزشي و صدرنشيني علم و دانش است و پس از يك تعطيلات طولاني دوباره زنگ مدارس به صدا درمي‌آيد، ١٣ ميليون دانش‌آموزو يك ميليون معلم ماراتن جديدي را آغاز مي‌كنند وليكن دريغ از اندكي شادي و شعف در جامعه، حتي در فضاي مجازي شاهد انواع مصيبت خواني‌ها پيرامون اين واقعه بزرگ هستيم.
به راستي علت چيست؟

در سرمقاله نشريه هويت آمده است «از وقتي كه يادم مي‌آيد هيچ كس از نهاد مدرسه در اين مملكت راضي نبوده و همچنان نيست. مسوولان عالي رتبه كشور مدام از لزوم تحول جدي در اين عرصه صحبت مي‌كنند. بچه‌ها هيچ علاقه‌اي به مدرسه رفتن از خود نشان نمي‌دهند. اوليا توقع‌شان را محدود كرده‌اند به اينكه در ساعات مشخص بچه‌ها خانه نباشند و معلم‌ها بيشتر درگير مسائل صنفي و معوقات و از اين دست هستند وقتي هم از كسي مي‌پرسيم كه از مدرسه چه چيزي به خاطرت مانده، جواب معمولا رنج است و درد! 

به نظر مي‌رسد اگر بخواهيم ساده و كوتاه به پرسش اين نوشته پاسخ دهيم بايد از تبديل مهر به قهر بگوييم! قهر با طبيعت، قهر با طبيعت انساني، قهر با شادي و آزادي، قهر با تحولات فردي و جمعي و... ! در تبيين مفصل‌تر اين موضوع بايد كمي انديشه كنيم.
غلامرضا كاشي در اين زمينه مي‌نويسد: فاصله دانش‌آموزان با مدرسه و حتي خانه بيشتر و بيشتر شده است. يكي از نويسندگان در توصيف دوران مدرسه‌اش مي‌نويسد:

خيلي از مدارس دانش‌آموزان را ملزم به پوشيدن لباس يك دست مي‌كردند همه صبح زود به خط مي‌شدند و با فرياد «از جلو نظام» و «خبردار» فاصله‌هاي‌شان را با يكديگر تنظيم مي‌كردند. مراسم صبحگاهي كه شروع مي‌شد ناظم لابه‌لاي صفوف رژه مي‌رفت و همه را مثل عقاب زيرنظر مي‌گرفت. معمولا كسي جيك نمي‌زد. در شرح وظايف مدارس ظاهرا چيزي به نام شادي و تفريح تعريف نشده است. حواس محصل سراپا مي‌بايد معطوف به تلمذ باشد و دانش‌آموز را چه به تلذذ!
 نويسنده ديگري اوضاع زمان تحصيلش را اين گونه توصيف مي‌كند: يكي از روز‌هاي سرد بهمن ماه است. دانش‌آموزان زير نور كم‌جان آفتاب و لابه‌لاي ديوارهايي از رنگ و شعار به صف شده‌اند تا جوانه بزنند، سرما به استخوان‌هاي نحيف‌مان زده است. به دستان كوچكم نگاه مي‌كنم. دوست دارم دست هايم را در جيب كاپشنم فرو كنم، اما فرمانده سربازان كوچك را زيرنظر دارد تا مبادا كسي تخلف كند. دور تا دور كودكي ما ديواري كشيده شده بود كه سر تا سرش را شعار و اندرز پر كرده بود. وقتي كودكي ما، بدن‌هاي نحيف و كوچك و نياز‌هاي طبيعي كوچكش به رسميت شناخته نشد بيگانگي عميقي ميان ما و هر آنچه بر تخته سياه و ديوار نفش مي‌بست شكل مي‌گرفت، بيگانگي ميان ما و مدرسه!
بعضي ديگر دل‌شان از دوران مدرسه پر درد‌تر است. يكي از آنها مي‌نويسد: من در مدرسه چيز زيادي نياموختم. وقتي امروز به فرصت‌هاي از دست رفته‌اي نگاه مي‌كنم كه در اين دوازده سال مي‌شد صرف آموختن و آشنايي با مهارت‌ها و هنرها و پديده‌هايي شوند كه امروز حسرت نداشتنش را مي‌خورم، غمگين مي‌شوم... ما با موسيقي آشنا نشديم، نفهميديم هنر چه تاثيري در زندگي بشر داشته است، هيچ از تئاتر و سينما و نقاشي نفهميديم، ما با شاهكارهاي ادبيات ايران و جهان آشنا نشديم...!
درس خواندن در چنين مدارسي مثل ماندن پشت ترافيك‌هاي تهران است، ساعت‌هاي ما و فرزندان‌مان هدر مي‌رود.
سوال مهم‌تر اين است كه آيا در مدرسه منفعتي هم هست؟ والدين سود مي‌برند؟ دانش‌آموزان سود مي‌برند؟ يا دولت سود مي‌برد؟ شايد هم هيچ كس سودي نمي‌برد، اين پرسش مهمي است كه بايد پاسخ داده شود.

«من به منفعت مدرسه در ايران مشكوكم!»
در انتها سرمقاله نشريه هويت را تكرار مي‌كنم كه به درستي مي‌نويسد: در غياب گفت‌وگو‌هاي جدي و واقعي ميان اعضاي يك جامعه، بعيد است بتوان مشكلات بزرگ را حل كرد. صدسال پيش‌تر توقع از مدرسه احتمالا روشن‌تر و شفاف‌تر بود و امروز اين توقع پيچيده‌تر و مبهم‌تر است و تقريبا هيچ جايگاه مقتدرانه‌اي براي هيچ چيز قابل تصور نيست. در نبود اطلاعات دقيق و وزارتخانه‌اي كه ترجيح مي‌دهد همه اطلاعات را به تاريك خانه ببرد و اجازه نمي‌دهد پاي كسي براي تحقيق و پرسش به مدارس باز شود توقع وضعيت بهتري را نمي‌توان داشت. «مساله ملي را بايد يك «ملت» حل كند و فعلا تا آن نقطه هنوز راه داريم.»

روزنامه اعتماد

چهارشنبه, 07 مهر 1395 20:39 خوانده شده: 2265 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +7 -1 --
معلم هنر 1395/07/07 - 22:55
نفهمیدند هنر چه تأثیری در زندگی بشر داشته است؟!! از نقاشی و... چیزی نفهمیدند؟!! کسانی که امروز چنین گلایه‌هایی از مدرسه می‌کنند، در زمان تحصیل خود اصلا هنر را به عنوان درس قبول داشتند؟! مگر نه این است که در جامعه ما تنها درسی مانند علوم تجربی و ریاضی درس محسوب می‌شوند؟! مگر نه این است که هنر چیزی فانتزی و غیرضروری و تزیینی!!! پنداشته می‌شود؟!! آیا بسیاری از اولیای ما به درس هنر به عنوان درسی تخصصی می‌نگرند یا زنگ اضافه‌ای در مدارس که برای نقاشی کشیدن بچه‌ها و پر کردن وقت آن‌ها در نظر گرفته شده؟!
پاسخ + 0 0 --
ali 1395/07/08 - 17:25
لام جناب اقای علیرضا هاشمی سنجانی با تشکر از متن قشنگتان من نیز با شما و معلم هنر موافقم مدارس ما شده است سراپا ، از ورود تا خروج ، فقط درس . دانش آموز دبستانی ساعت 7/5 صبح صبحگاه دارد تا 1/15 ظهر زنگ خانه و با یک کیف پر از کتاب و دفتر ، حیاط مدرسه کوچک ، کلاسها کوچک و شلوغ ،
گناه این بچه چیست ؟ این بچه در کجا باید از انرژی تخلیه شود ؟چه زمانی باید بخندد؟ کی می تواند بازی کند ؟ و.....
کتاب های که اکثر مطالبشان تا دبیرستان تکراری است .
ای کاش مسئولین از حجم کتاب ها و تعداد شان کم میکردندو کلاس های می گذاشتند که دانش بیشتر بازی ، ازمایش ، کارهای عملی فکری ( حتی بسیار پیش پا افتاده )تجربه کنند، نه فقط ، حفظ مطالب که در اینده هم هیچ کاربردی برایشان ندارد . ممنون
پاسخ + 0 0 --
معلم ناامید 1395/07/09 - 07:24
خدا حفظتان کند انشاا....
پاسخ + 0 0 --
علی معلم 1395/07/09 - 16:38
در جامعه ای که معلمش این همه تحقیر میشود و به مدرسه به دید بدهکار گردن کلفتی که سالهاست از پرداخت دیونش طفره رفته؛ نگاه میشود و همیشه والدین حتی در حضور دانش آموزان با معلم و مدیر و ... جبهه میگیرند و قس علی هذا! !!!!!! دیگر چه انتظاری باید از برون داد مدارس داشت.
وقتی من معلم پیش اقشار دیگر به اندازه 200 هزار تومان اعتبار ندارم، چون زمین و زمان میدانند معیشت ما صفر است حالا چه اعتباری برای حرفها و درسهای من قائل خواهند بود. ..
افسووووووووووس
پاسخ + 0 0 --
ناشناس 1395/07/09 - 21:19
دقیقا درسته ..یه زمانی اول مهر می شد از معلم و دانش اموز با شوق و ذوق مدرسه می رفتند ....چندین سالی مهر تبدیل شده به کابوس دانش اموزان و فرهنگیان .....
پاسخ + +1 0 --
غیاثی فراهانی 1395/07/10 - 19:17
با توجه به حدود ده میلیارد دلار که سالانه صرف آموزش و پرورش در ایران می شود بهره وری و بازده بسیار پایین تر از انتظار است .همانطور که اشاره فرمودید فضای مدارس خشک و بی روح چه برای دانش اموز چه برای معلم‌.بسیاری از محتواهایی هم‌که اموزش داده می شود غیر ضروری می باشد .کاش درس زندگی در غالب اردو های تفریحی و برنامه های هنری به دانش اموزان داده می شد.
پاسخ + 0 0 --
خادم 1395/07/11 - 13:02
من به نافع بودن نویسنده یادداشت برای بشریت و معلمان مشکوکم باید ....
پاسخ + 0 0 --
شهسوارزاده 1395/07/12 - 21:07
به نام دوست
استاد گرانقدر جناب آقاي هاشمي دبير کل محترم سازمان معلمان ايران

دستمريزاد


اين نوع نگارش نشانه از عمق نگاه ، مطالعات فراوان ، خردورزي و پرهيز از موج سواري اين فعال صنفي – سياسي – اجتماعي دارد. اين قلم بدست خردورز و توانا ، که گنجينه اي عظيم ازنقد صاحب نظران را در صندوقچه مطالعاتي خود دارد ، حتي جمع بندي مطلب ˏ پر محتوي خود را به نقل قول بيان مي کند:


نظر ادامه دارد.
پاسخ + 0 0 --
شهسوارزاده 1395/07/12 - 21:08
ادامه نظر :


در غياب گفت‌وگو‌هاي جدي و واقعي ميان اعضاي يك جامعه، بعيد است بتوان مشكلات بزرگ را حل كرد. صدسال پيش‌تر توقع از مدرسه احتمالا روشن‌تر و شفاف‌تر بود و امروز اين توقع پيچيده‌تر و مبهم‌تر است و تقريبا هيچ جايگاه مقتدرانه‌اي براي هيچ چيز قابل تصور نيست. در نبود اطلاعات دقيق و وزارتخانه‌اي كه ترجيح مي‌دهد همه اطلاعات را به تاريكخانه ببرد و اجازه نمي‌دهد پاي كسي براي تحقيق و پرسش به مدارس باز شود توقع وضعيت بهتري را نمي‌توان داشت. «مساله ملي را بايد يك «ملت» حل كند و فعلا تا آن نقطه هنوز راه داريم.»

دبير کل يک نهاد مدني معلمي بعنوان حلقه واسط بين مردم مسئولين هم درد را بازگو مي کند و هم راه درمان را نمايان مي سازد!

عزم ملي تنها راه درمان يک چالش ملي مي باشد.

نظر ادامه دارد.
پاسخ + 0 0 --
شهسوارزاده 1395/07/12 - 21:09
ادامه نظر :




عزم ملي تنها راه درمان يک چالش ملي مي باشد.

اميد است اتاق فکر ( کارگروه تخصصي ) اين نهاد مدني در تعامل با اتاق فکر ( کارگروه تخصصي )ديگر نهاد هاي مدني دست در دست رسانه ها بعنوان رکن چهارم دموکراسي در ايجاد عزم ملي براي رفع چالش هاي آموزش و پرورش کشور نقش آفريني کنند!

با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
پاسخ + 0 0 --
باز نشسته 94 1395/07/16 - 11:16
در خانواده ای بی برنامه وبی فکر زاده شدیم تعدادمان با امکاناتمان تناسب نداشت تازه بزرگانمان هم باید طبق عرف جامعه ان روز پیش بقیه کم نمی اوردند پس همان بضاعت اندک را هم پیشکش مهمان میکردند وما با سفره خالی مواجه میشدیم این حکایت اموزش ماست غصه نخورید شاید چند نسل بعد درست شود .

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور