امام كاظم عليه السلام :
إنَّ لِلّهِ عِباداً فِي الأرضِ يَسعَونَ في حَوائجِ النّاسِ هُمُ الآمِنونَ يَومَ القِيامَةِ
" خداوند در زمين بندگاني دارد كه براي برآوردن نيازهاي مردم مي كوشند ؛ اينان ايمني يافتگان روز قيامت اند . "
الكافي ، ج ۲ ،ص ۱۹۷
پرتو طلایی رنگ آفتاب، چشمانم را می زند عینک آفتابی را به چشمم می زنم . پایان هیاهوی شهریوری ست ، بازارچه پرشده از نوشت افزار و کیف مدارس .
بوی مهر می آید .
نرسیده به پیچ بازار گوشی زنگ می خورد . مخاطب ناشناس است ؛ آدرس مؤسسه ای را می دهد که نامش آبشار عاطفه هاست. تا انتهای مسیر به این اسم می اندیشم چه اسم.با مسمایی ست تصویر آبشار در نظرم مجسم می شود؛ آبشاری ازعاطفه .
محله ای رنگ و رو رفته در انتهای خیابان فراموشان مقابلم می ایستد با ساختمان هایی تهی از آبشار عاطفه .
در گوشه ی خیابان، ساختمانی سرد افتاده بااین وجودساکنانش گرم وصمیمی هستند.
دخترکی محجوب به پیشوازم می آید ، تعارف می کند تا در زیرمین این خانه ی متروک میهمان شان باشم ، ماشینم را بهانه می آورم که جای پارک مناسبی ندارد ؛ و با شتاب شماره حسابی می گیرم و خارج می شوم .
تعجب نمی کنم؛ وقتی می پرسم کارت خوان دارید ؟ و او متعحب پاسخ می دهد : نه !
در بازگشت توجهم به لباس کهنه هایی جلب می شود که دم در روی هم تلمبار شده اند ؛ خانم میان سالی آنجا کنار تلمبار لباس های دست چندم لباس ها را وارسی می کند و با ناامیدی سرجایشان می گذارد ، مرا که می بیند صورتش را با گوشه ی چادر می پوشاند .
با سرعت به سمت در خروجی می روم ، گویی امواجی که در آنجا متصاعد می شد ؛ مرا با تمام توان بیرون پرت می کرد ...
در طول مسیر می اندیشیدم چه می شد در قاموس دنیای ناپایدار واژه ی "فقر " وجود نمی داشت . هرچند دراین هنگامه ی بی هنگام فقر جزء لاینفک هستی ست .
به یک باره حدیث" :
ـ قَدْرُ کُلُّ اِمْرِیٍ ما یُحْسِنُه"ُ
" منزلت هر شخصی به اندازه کارهای خیری است که انجام می دهد"؛در فضای ذهنم می پیچد.
بساط کیف و لوازم مدرسه ، بوی مهر را در شهر پراکنده است.
ناخودآگاه به یاد سخنان مددکار مؤسسه می افتم .
این مؤسسه درنظر دارد؛ برای دانش آموزان بی بضاعت،نوشت افزار تهیه کند ؛ بی گمان حس آرامش این نوگلان خزان ندیده در آغاز فصل آموزش حس بهارگونه ای ست با بوی معطر عاطفه .
راقم این سطور حس نام آشنای عاطفه را همواره در متون مکتوب اهالی فرهنگ و ادب این مرز و بوم دیده است .
"فرهنگ احسان" از ابتدای هستی تاکنون در کنه ضمیر هر انسان خیراندیشی وجود داشته است و نیکوسیرتی واژه ی آشنایی ست که آلام دل های نژند را می زداید :
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهانخدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی
"حکیم ابوالقاسم فردوسی"
بنابراین بیایید؛ همزمان با قدوم مهر "مهر را مهربانی کنیم".
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان