این روزها تب و تاب هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم به قدری داغ شده که پای نمایندگان مجلس نیز به وسط آمده است. موضوعی که در سنوات گذشته بدون هیچ دردسری صورت می گرفت و کسی هم نمی پرسید پشت داستان هدایت تحصیلی چه اتفاقاتی رخ می دهد و مشاوران چه زحماتی می کشند، اما اینک هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم بحث داغ مطبوعات و مجلس شده است .
شاید تا همین سال گذشته اغلب مشاوران مدارس طعم تلخ طعنه های همکاران آموزشی خودرا حس می کردند که آنها را نیروهای بیکار مدارس قلمداد می کردند ولی امسال فکر نمی کنم کسی بخواهد و یا بتواند چنین فکری را کند .
این مشاوران همان هایی هستند که در سال های گذشته بدون آنکه حاشیه ای داشته باشند ، بدون هیچ دردسری تمام بار هدایت تحصیلی دانش آموزان را به عهده داشتند و در میان این همه کار بایست به مشاوره های روان شناختی نیز می پرداختند اما سوء تدبیر مدیریتی و کوچ اجباری مشاوران به متوسطه اول و انتقال هدایت تحصیلی به پایه نهم امسال را به گونه ای دیگر رقم زد طوری که 17 مورد خودکشی و این بلوای اخیر را در مدارس آموزش و پرورش به وجود آورده است .
گویا امسال داستان رنگ دیگری به خود گرفته است ؛ صدای همه در آمده ، هم مشاورانی که دست اندرکار داستان هستند هم مدیران دبیرستان و هم اولیا و دانش آموزان و در نهایت این مجلسیان هستند که گویا قصد دارند با ورود به ماجرای هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم ختم غایله نمایند .
در ساده ترین تحلیل ، شخصا مسبب این همه حاشیه را سوء تدبیر مدیریتی در آموزش و پرورش می دانم موضوعی که می توانست با اندکی برنامه ریزی به ساده ترین شکل ممکن رفع شود تبدیل به یک بحران جنجالی دیگر در حوزه ی آموزش و پرورش شد . گره ای که به دست می شد بازش کرد حالا با دندان هم نمی شود گشود.
این موضوع از آن موضوع هایی نبود که وزیر و یا مدیران حوزه وزارتی بگویند تقصیر ما نیست ! تصادفا من مستقیما وزارت آموزش و پرورش را مقصر اصلی می دانم . مدعای سخنم نیز بر آن است که آموزش و پرورش خیلی زودتر از این ها می توانست برای سامان دهی دانش آموزان پایه نهم اقدام نماید از زمانی که سیستم آموزش و پرورش به 3-3-6 تغییر یافت مدیران آموزش و پرورش بایست می دانستند که دانش آموزان پایه ششم سه سال دیگر باید برای خودشان تعیین رشته کنند اما این فرصت سوزی چرا اتفاق افتاد و چرا آموزش و پرورش از اوایل سال تحصیلی جاری در صدد برنامه ریزی برای هدایت تحصیلی شد ؟
جا دارد بگویم شخصا قصد دفاع از نحوه تعیین رشته در دوره های آموزشی قبلی ندارم و برای آن، هم من، و هم سایر همکارانم نقد های جدی دارند اما سئوال مهمی که می توان مطرح کرد این است که روش جدیدی که برای هدایت تحصیل دانش آموزان اتخاذ شده چه ویژگی ممتازی نسبت به روش قدیمی دارد که بخواهیم از آن دفاع کنیم؟
بیشترین تمرکز آموزش و پرورش بر آمار و خروجی های دانشگاه بود و این که میزان فارغ التحصیلان دانشگاهی با میزان شغل های ایجاد شده در بازار همخوانی ندارد و البته این نقد به درستی مطرح بوده اما سئوال مهم این است که با این شیوه ی هدایت تحصیلی آیا این نقص رفع خواهد شد ؟
پیش از آنکه به این سئوال پاسخ بگوییم جا دارد بپرسیم چرا ما در رشته های ریاضی به مرز اشباع رسیدیم و حتی بالاتر از آن سر ریز شدیم به حدی که برخی آمارها نشان می دهد بعد از آمریکا و روسیه ایران سومین کشور فارغ التحصیل در حوزه ی مهندسی جهان می باشد .
در پاسخ باید گفت نگرش غیر کارشناسی شده مدیران ؛ دانش آموزان را به این سیاه چاله عظیم انداخت نگرشی که موجب می شد دانش آموزان المپیادی را هر روز در رسانه ها پر رنگ کنند و مدارس را وادارد در چرخه رقابت « المپیاد پروری » بیشتر فرو روند .
بماند از اینکه خود آموزش و پرورش هم سهم به سزایی در شتاب دهی این موضوع داشته و با ایجاد مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و سایر مدارس دیگر که در جذب حداکثری دانش آموزان بیش خوان در رشته ریاضی این رقابت را هیجان انگیز تر کرد به گونه ای که دانش آموزان گمان می کردند با ورود به رشته ریاضی می توانند آینده خود را تضمین کنند.
حال باز گردیم به سئوال اولمان و دوباره بپرسیم ؛ اکنون چه اتفاقی افتاده که مسئولین آموزش و پرورش تمام فکرشان بر روی هنرستان های فنی و حرفه ای معطوف شده است؟
باید بگویم به لحاظ ساختاری هیچ چیزی عوض نشده چرا که به همان اندازه ی که نگاه برای ورود به رشته ریاضی از الگوی صفر و یک تبعیت می کرد اکنون ورود به رشته فنی و حرفه ای در نگاه مدیران آموزش و پرورش از سیستم صفر و یکی الهام می گیرد .
لذا من معتقدم در ساختار آموزش و پرورش با فشار ایجاد کردن و دانش آموزان را به هنرستان های فنی و حرفه ای فرستادن چیزی عوض نخواهد شد بلکه فقط خطایی را با خطایی دیگر پاک خواهیم کرد و این درد بزرگی است .
به تعبیری ، من معتقدم اینکه ما یک شبه بنشینیم و تصمیم بگیریم دانش آموزان را از دبیرستان به هنرستان منتقل نماییم بدون آنکه بستر های لازم را فراهم کرده باشیم دوباره همان اشتباه 15 سال پیش را مرتکب شده ایم .
این موضوع کلیت داستان هدایت تحصیلی است که دغدغه آموزش و پرورش را شکل داده اما در جزئیات هم وضع چندان جالب به نظر نمی رسد .
چرا که با فرض بر اینکه بپذیریم اشتباه بزرگی برای هدایت دانش آموزان در گذشته صورت گرفته ؛ آیا می توان تضمین داد که این اشتباه دوباره در رشته فنی و حرفه ای در حال رخ دادن نباشد ؟
من می گویم با این روشی که اتخاذ شده قطعا خطای بزرگی در حال رخ دادن است چرا که ما دانش آموزان را به رشته هایی هدایت می کنیم که نه انگیزه کافی برای رفتن وجود دارد نه زیر ساخت های لازم برای آن فراهم شده است.
یعنی ما بذر های خود را در زمین هایی می پراکنیم که فکر می کنیم رشد خواهد کرد در حالی که آن بذر ها اساسا در بستر مناسبی قرار نخواهند گرفت مثل همان بذر هایی که در رشته ریاضی پراکندیم و اکنون افسردگی و خودکشی و فرار مغز ها درو می کنیم .
ساده انگارانه است بپذیریم مدیران آموزش و پرورش برای دانش آموزانی که به مدارس فنی حرفه ای هدایت می شوند برنامه ای داشته باشد چرا که وقتی برای تعیین رشته ی آنها هنوز یک شیوه نامه وزارتی صادر نشده و از ابتدای سال تحصیلی تا کنون به کررات تغییر روش داده شده است چرا فکر می کنید باید بپذیرم آموزش و پرورش برای خودش برنامه ریزی بلند مدتی داشته به همین جهت دانش آموزان را به رشته فنی و حرفه ای هدایت می کند ؟
همین جا بد نیست آماری از مسئولین محترم آموزش و پرورش گرفته شود تا ببینیم چند درصد از فرزندان این مسئولین در هنرستان های فنی و حرفه ای تحصیل کرده اند و یا می خواهند تحصیل کنند ؟ و یا چند درصد از مسئولین آموزش و پرورش فرزندان خود در مدارس دولتی ثبت نام کرده اند ؟
آن وقت می توان راستی و درستی حرف های مدیران آموزش و پرورش را با اندکی تردید پذیرفت . گرچه آمار دقیقی برای این سئوال در اختیار نداریم ولی آمار غیر رسمی حکایت از آن دارد که 90%از فرزندان مدیران آموزش و پرورش در مدارس خاص و یا غیر انتفاعی ها مشغول به تحصیل هستند .
به عبارتی ، حتی مدیران وزارت آموزش و پرورش بر آنچه که خود حکم می کنند نیز باور ندارند پس چه انتظاری دارند که اولیای دانش آموزان این روش را چشم بسته بپذیرند ؟!
به عنوان حسن ختام باید بگویم گرچه شیوه ی هدایت تحصیلی سنوات گذشته را درست نمی دانم اما این شیوه به مراتب از آن بدتر است به ساده ترین تعبیر باید بگویم بدی را، با بدتر نباید عوض کنیم .
نظرات بینندگان
مدارس دولتی مال یبمال شدگان است مال ربایندگان که نیست.نوه ام را در یک مدرسۀ دولتی نام نوشته اند(ابتدایی)اتفاق اتاد که وارد دفتر شدم وزنگ تفریح بودومعلمان نومید نشسته بودند.بگنه ای که دریک "آن"فکر کردم همه اسیرند ونومید.گفتم خدایا فرزندان ما از این بزرگواران چه می آموزند؟ اینها سنبل های شخصیتی مایند
1. نمرات دوره اول متوسطه باید از حالت فله ای به سوی واقعی شدن برود. در این راستا می توان امتحانات دوره نهم را به صورت نهایی کشوری برگزار کرد.
2. در هدایت تحصیلی باید برعکس روش امسال عمل شود. یعنی 70% را باید به نمرات دانش آموز و 30% را به دیگر عوامل اختصاص داد.
با بند 1 موافقم
ولی بند 2 نه
چرا دیگر کسی از مجتمع های اموزشی که اقای حاجبابایی می گفت حرفی نمی زند .ان همه حرفهای قشنگ را جع نظامی جدید اموزشی چی شد .برای صرفه جویی تراکم کلاس ها را بالابرده ومدیران ومشاوران را هفته ای شش ساعت به کلاس فرستادند
وکیفیت اموزش را پایین اوردند .ولی باز هم حاضر به اعتراف اشتباهات خود نیستند .تاوقتی که تبدیل به بحران شود
این جمله شما از نظر دبیران متوسطه دوم خالی از اشکال نیست چون در دبیرستان دبیران سخت گیر بودند و حجم دروس چند برابر میشد عملا قربالگری می شدند و دانش اموز با میل و از روی اگاهی به هنرستان و کاردانش می رفت چون می دانست توانایی رشته های تجربی ریاضی را ندارد ولیحلا چطور ؟ در متوسطه اول نمره ها بیش از حد بالا می باشد و امتحان نهایی برای تغیر مقطع ندارند بهمین خاطر با خیال بال همه میخواهند بروند تجربی حال مرد میخواهد جلوی این سیل را بگیرد بی تدبیری و ناامیدی کردن مردم توسط فانی جز این نتیجه ای ندارد