خشونت در مدارس پديده جديدي نيست و در همه مقاطع تحصيلي ]چه در ادوار گذشته و در چه در دوره کنوني[، با شدت و حدّت کمتر و بيشتر وجود داشته و دارد.
به گزارش خبرگزاري فارس از گرگان، لباسهايشان خاکي و پاره است. معاون مدرسه در حال انتقال آنها به دفتر مدرسه است ولي همچنان براي يکديگر خط و نشان مي کشند و همديگر را تهديد مي کنند.
مدير اسامي شان را در دفتر انضباطي ثبت مي کند و از هر دو تعهد مي گيرد که ديگر در محيط مدرسه با هم درگير نشوند و آنها را به کلاس ميفرستد. ماجراهايي از اين دست در زنگهاي تفريح در حياط برخي مدارس و بعد از تعطيلي مدرسه در بيرون مدارس به کرات ديده مي شوند و مدير و معاون مدرسه مجبورند بخشي از زمان خود را به حل و فصل اين گونه مسائل اختصاص دهند. شايد زمان آن فرا رسيده باشد تا چارهاي اساسي براي جلوگيري از خشونت در مدارس انديشيده شود.
بروز خشونت در مدارس عمدتاً داراي دو بعد کلامي و جسماني است. خشونت کلامي نظير توهين، تحقير، تهديد، ترساندن، تمسخر و گذاشتن القاب روي ديگران و... خشونت جسماني نيز شامل پرخاشگري، قلدري، هل دادن، عدم رعايت صف در مدرسه، گاز گرفتن، پرتاب اشياء، درگيري با همکلاسيها و هم مدرسهايها و گاهي اوقات با دبيران و پرسنل مدرسه ديده مي شوند. استفاده از خودکار در درگيري بين دانش آموزان معمولاَ رايج است ولي استفاده از سلاح سرد نيز در برخي درگيريهاي مدرسهاي گزارش شده است.
آخرين مورد هم که منجر به قتل معلم بروجردي شد، استفاده از سلاح سرد چاقو توسط دانش آموز 15 ساله گزارش شده است. سال گذشته نيز در يک مدرسه ابتدايي در تهران يک دانش آموز پايه چهارم دانش آموز پايه ششم را با چاقو مورد حمله قرار داد و دانش آموز مضروب به حالت کما رفت!
اين قبيل تعارضات و درگيريها در همه مقاطع و پايهها ديده مي شوند ولي قطع به يقين ريشه و علل اين موارد و راهکارهاي حل اين بحران در هر مقطعي متفاوت است. بروز اين نوع خشونتها در پسران عمدتاً به صورت پرخاشگري آشکار و در دختران به صورت پرخاشگري مخفيانه و پنهان مي باشد.
دلايل بروز خشونت
اکثر کارشناسان علوم رفتاري بروز يک رفتار يا روي دادن يک حالت را ناشي از تجميع عوامل بيروني و دروني مي دانند. در واقع بروز برخي رفتارها ناشي از يک علت تامه و ثابت نيستند و معمولاَ برآيند چند علت و عامل دروني و خارجي هستند که با ناتواني فرد در کنترل عوامل ذکر شده، حادث مي شوند.
محمد احمدي کارشناس ارشد علوم اجتماعي در اين باره معتقد است: دلايل اجتماعي و فرهنگي زيادي در بروز خشونت و رفتارهاي کنترل نشده در مدارس در بين دانش آموزان وجود دارد. نحوه آموزش و تربيت خانوادگي، تخليه هيجانات دوران کودکي، الگوي نامناسب رفتاري در خانواده و اطرافيان، تاثيرپذيري از گروه همسالان، تماشاي فيلمهاي خشن، آزار جسمي و جنسي، حضور طولاني مدت در مکاني غير از خانه، حضور مستمر در کافي نتها و گيم نتها، انجام بازيهاي خشن رايانهاي به ميزان طولاني، ميزان سواد و درآمد والدين، فضاي حاکم بر خانواده و محل سکونت، سوء رفتارهاي والدين نظير اعتياد و طلاق و... بخشي از عوامل اجتماعي و فرهنگي هستند که در جامعه کنوني در بروز خشونت تاثير مستقيم دارند.
از سوي ديگر عدم برخورد جدي توسط والدين در مواجهه با خشونت فرزندان، نبود اراده يا برنامه يا حتي خلاء قانوني براي برخورد مناسب و متناسب با دانش آموزان خاطي در مدارس، عدم همکاري خانوادهها در اجراي تنبيهات منطقي و متناسب با ناهنجاري دانش آموزان شرور و خاطي از ديگر مواردي هستند که کنترل اين پديده را در مدارس به يک معضل جدي تبديل کرده است.
هر چند موارد فوق الذکر مي توانند به تنهايي باعث بروز انواع خشونت در مدارس شوند ولي در اين بحث نبايد از ساختار آموزشي و فيزيکي مدارس غافل شد.
کلاسهايي که اکثراً استاندارد نيستند و تعداد زيادي دانش آموز در خود جاي دادهاند، ميز و نيمکتهايي که قدمت برخي از آنها به بيش از چند دهه مي رسد، ساختار آموزش مطالب درسي که در اکثر مواد درسي و مدارس به صورت سخنراني و يک طرفه ارائه ميشوند، کمبود فضاهاي مشجر و مفرح در حياط مدرسه، برخورد نامناسب و خشن برخي دبيران، تنبيه بدني در مدارس و دلايلي از اين دست باعث افزايش روحيه پرخاشگري در دانش آموزان مي شوند.
قانون و خشونت در مدارس
هر چند بهترين گزينه در مواجهه با اين نوع دانش آموزان ريشهيابي و حل موضوع به صورت دوستانه و مسالمت آميز است ولي قانون نيز در مورد دانش آموزاني که به هيچ عنوان حاضر به همکاري و تغيير در رفتارشان نيستند، تدابيري انديشيده است.
دانش آموزان متخلفي که دلسوزي و مماشات، راهنماييها و چاره جوييهاي تربيتي، عطوفت و رافت در آنها مفيد و موثر واقع نشده، و به عبارتي به هيچ صراطي مستقيم نيستند، با رعايت تناسب به يکي از روشهاي زير مورد تنبيه قرار ميگيرند: «تذکر و اخطار شفاهي به طور خصوصي، تذکر و اخطار شفاهي در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغيير کلاس در صورت وجود کلاسهاي متعدد در يک پايه با اطلاع ولي دانشآموز، اخطار کتبي و اطلاع به ولي دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلي ولي دانش آموز حداکثر براي مدت سه روز و انتقال به مدرسه ديگر.»
با وجود اينکه وضع اين گونه مقررات بسيار عادلانه و منطقي به نظر ميرسد و داراي يک شيب ملايم در برخورد با دانشآموزان خاطي است و تنبيهات آن با کنوانسيون حقوق کودک تعارضي ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهايي کفايت نميکند و لزوم اراده و زمينه در اجراي آن نيز مهم است.
با وجود اينکه ممکن است اتخاذ چنين تصميماتي در سطح مدارس در وهله کمي سخت گيرانه به نظر برسد، ولي با توجه به بروز برخي حوادث و درگيريهاي خشن در برخي مدارس در سالهاي اخير، به نظر مي رسد، وضع چنين مقرراتي کاملاً عادلانه است و علاوه بر کنترل کلاس و مدرسه، مانع از تسري آن به جامعه در سالهاي آتي خواهد شد.
خانواده و آموزش و پرورش
ابوالقاسم زنگانه مدير يکي از مدارس در اين باره مي گويد: متاسفانه در جامعه کنوني اکثريت قريب به اتفاق خانوادهها از معلم يا پرسنل مدرسه انتظار آموزش تمامي هنجارهاي اجتماعي و شخصيتي را به فرزندان خود دارند و جالب اينکه در رسيدن به خواستههاي آموزشي و اجتماعي خويش نيز به هيچ عنوان حاضر به همکاري نيستند و بار تمام اين مسئوليت را به دوش معلمان و کادر مدرسه مياندازند.
وي معتقد است: از سويي چنين خانوادههايي که از مدرسه توقع تربيت خانوادگي فرزندان خود و بروز رفتارهاي مناسب هم در مدرسه و هم در محيط خارج از مدرسه دارند، در خانه به هيچ عنوان از الگوهاي شخصيت دهي و کنترلي مناسب و استاندارد پيروي نکرده و با هنجار شکني و حتي تنبيه بدني، تمام رشتههاي سيستم آموزش و پرورش را پنبه کرده و با ايجاد دو گانگي و تعارض در امر تربيت، باعث ايجاد اختلال در رويه آموزشي و تربيتي کادر مدرسه نيز مي شوند.
نکته ديگر اينکه بسياري از خانوادهها که در اکثر موارد تنبيه بدني را تنها چاره و يا به عبارتي اولين گزينه روي ميز جهت تربيت بچههاي خود مي دانند، کوچکترين فشار و تنبيه از جانب مدرسه را حتي به صورت خيلي جزئي مثل چند صفحه جريمه، محروميت از زنگ ورزش، محروميت موقت از کلاس درس يا مدرسه و... بر نميتابند و جانب دارانه و تمام قد از فرزند خود حمايت ميکنند و کل شيوههاي تربيتي به کار گرفته شده از جانب معلم و مديريت مدرسه را زير سوال مي برند.
بايد اين واقعيت را بپذيريم که دانش آموزان در طول روز تنها چند ساعت در اختيار مدرسه هستندکه تقريباً 90 درصد از اين زمان نيز به آموزش تعلق دارد، و بعد از تعطيلي مدرسه بچهها بيشتر اوقات در اختيار خانوادههاي خودشان هستند. در واقع زيربناي شخصيتي و رفتاري بچهها در محيط خانه و در بين اعضاي خانواده شکل مي گيرد و آنچه که در مدرسه مشاهده مي شود، بر آيند تربيت خانوادگي، آموزشهاي والدين، نحوه برخورد والدين با يکديگر و... است که به صورت رفتارهاي گوناگون مثبت و منفي در فرزندان بروز مي کند.
چاره کار؟
علي رغم وجود برخي خشونتها در مدارس بايد به اين نکته نيز اذعان داشته باشيم که مدارس هنوز امنترين مکانهاي روي زمين محسوب مي شوند چرا که وقتي والدين فرزندشان را به مدرسه مي فرستند تا زمان تعطيلي مدرسه به هيچ عنوان نگراني از بابت حضور فرزندشان در اين مکان مقدس ندارند؛ ولي اگر چند دقيقه ديرتر از زمان عادي به خانه برسند، دلشوره وجود تمام اعضاي خانواده را فرا ميگيرد و به قولي دلشان هزار راه ميرود.
در واقع چنين ميتوان گفت که معلمان و پرسنل مدرسه قابل اعتمادترين افراد در جامعه براي محافظت از دانش آموزان هستند. اما بروز خشونت نيز در مدارس نيز غير قابل اجتناب است که چاره کار بدون حمايت و همکاري خانوادهها عملاً امکانپذير نيست.
با وجود ظاهر خشن اين برخوردها و درگيريها، راهحل و درمان اين معضل اجتماعي نرمخويي و نزديک شدن به دانش آموزان پرخاشگر و خشونت طلب است. هر چند مي توان ريشه اصلي اين معضل را در خانه و اجتماع جست و جو کرد ولي نوع برخورد معلمان و کادر آموزشي در رفع اين ناهنجاريها بسيار موثر است.
اکثر دانش آموزان به معلمان خود، بيش از ساير اقشار جامعه اعتماد دارند و اگر معلمي بتواند از اين اعتماد، حُسن استفاده را ببرد، راه هموار خواهد شد. دادن برخي مسئوليتهاي جزئي به دانش آموزان پرخاشگر، صدا زدن دانش آموزان به اسم کوچک، نزديکي به دانش آموزان و تلاش براي ريشه يابي مشکلات شخصي، پرسش برخي سوالات فني مربوط به خارج از مدرسه، کمک گرفتن در حل مشکل خودرو يا ساخت يک وسيله، همبازي يا هم تيمي شدن معلم با دانش آموزان خاطي در مدرسه، ايجاد انگيزه در پرورش توانمنديهاي درسي، ورزشي يا مهارتي دانش آموزان خاطي، ملاقات با والدين و دوستان ايشان و... مي تواند در کنترل دانش آموزان خاطي و نشان دادن مسير واقعي به آنها موثر باشد.
از سوي ديگر بايد بپذيريم که بهترين شيوه در مقابله با اکثر بحرانهاي اجتماعي و ناهنجاريهاي فرهنگي توسعه آموزش و آگاهي رساني به خانوادهها مي باشد. آموزش روشهاي تربيتي در کلاسهاي آموزش خانواده، ساخت و توليد برنامههاي مختلف در رسانه ملي، آموزش برخي اصول اوليه در تيزرهاي کوتاه و پخش از صدا و سيما، چاپ بروشور و کاتالوگ در خصوص نحوه برخورد با بچهها در محيط منزل، استفاده از اساتيد مجرب علوم رفتاري در کلاسهاي آموزش خانواده و... در حل اين معضل اجتماعي موثر هستند.
در واقع هر قدر خانوادهها بيشتر در معرض آموزش علوم رفتاري قرار بگيرند و با نکات آموزشي و تربيتي آشنا شوند، نوعي وحدت رويه در تربيت فرزندان ايجاد مي شود که در نهايت بروز مشکلاتي نظير خشونت و پرخاشگري در مدارس کمتر خواهد شد.
اميد است با رعايت موارد فوق و استفاده از ساير شيوههاي خلاقانه توسط خانوادهها، مديران و معلمان مدارس شاهد ناهنجاريهاي رفتاري در سطح مدارس نباشيم و آينده سازان اين ملکت در محيطي آرام و به دور از هياهو و تنش، به کسب علم و دانش بپردازند.
نظرات بینندگان
در جامعه ای که وقتی رییس پلیس آن سردار عزیز احمدی مقدم با خانوده محترمشان از خیابانی یک طرفه در حال عبور است و در مقابل چند نفر اراذل و اوباش خلاف آمده و بدون اینکه بدانند طرفشان ریس پلیس کشور است با استفاده از زور خواهان گذر از خیابان می باشند و در نهایت محافظان سردار جمعشان می کند
و یا مداح اهلبیت حاج محمود کریمی در یک حادثه رانندگی دست به سلاح می برد و مواردی مشابه
حال از معلم که هر ساله به او بخشنامه می کنند تنبیه نکنی اگر کردی مجرمی باید بروی دادگاه مثل اینکه معلمان دیوانه یا روانی هستند و باید هر سال به او گفت