درد دیرینه تعطیلی مدارس دردی است که سال هاست به سنتی تبدیل شده که امروز فرزندان از پدران و مادران خود به ارث برده ! مگر شما هم این گونه نبودید که حالا به ما می گویید تعطیل نکنید این کار اشتباه است !
معضل (تعطیلات زودرس مدارس ) مدت هاست که تبدیل به جزیی از فرهنگ آموزش و پرورش شده و همه ما به راحتی از کنار آن می گذریم و منتظر بروز حادثه و در همان زمان کم به فکر فرار از حادثه ایم.
اینک زمان آن است تا در شروع ارتباط با همکاران و مسئولین تازه نفس که در فضایی از اعتدال و میانه روی بتوان فکری تازه پرورش داد ، با واقع بینی با موضوع برخورد نماییم تا در برنامه هایی به صورت ویژه و اختصاصی نه فقط به خاطر این زمان و این موقعیت که اجرایی نشود بلکه با منطق و درایت بیشتر به این بچه ها نزدیک شویم تا رو در رو فاصله با آنها را کمتر کرده و نیاز شان را بیشتر احساس نماییم و چرا بچه ها اشتباح کنند؟؟؟ چرا اشتباح نکنند؟؟؟ مگربزرگترها اشتباح ! نمی کنند ؟ چرا بچه ها اشتباح نکنند؟
پس باید این عمل صورت پذیرد تا ما نیز به "اشتباح" خود پی ببریم.
خیلی از ما هستیم که از ترس اشتباه کردن جرات هیچ کاری را نداریم و هر وقت می خواهیم فکر تازه ای به عمل برسد عادت داریم با شک و تردید به موضوع نگاه کنیم و طبق عادت همیشگی خود دست و پای خود را گم می کنیم و یا عاقبت نیز کاری از پیش نمی بریم اما نترس و ماجرا جو بودن یکی از چند خصلت های آدم های خلاق و مخترع است که در طول تاریخ این گونه آدم ها زیاد بوده و هستند، البته نه این که این مبنایی برای ارزش یابی موضوع ما باشد؛ چرا که بچه ها در همین مورد مانند ما برخورد کرده و یا عاملی باعث شده که این رویه به قدرت خود ادامه ی حیات پیدا نماید و این ها همان کسانی هستند که هم شجاع و هم خلاق و از همه مهم تر از همه نترس چرا که نه از من مدیر ، و نه از من معلم و نه از من اولیا ء و نه از....؟... تعطیل کردن مدرسه خود واهمه ای ندارند و این یعنی اشتباح کردن، اشتباح کردنی که به شما و من ، همه و دیگران اعلام می کند! و بارها اعلام کرده اند که ما در اشتباح نیستیم! بلکه شما در اشتباح کردن خود آن قدر بی تفاوت و مدت دار شده اید که تاریخ مصرف برنامه و فکر هایمان قابل عرضه در یک زمان محدود و یک سال نیست.
چگونه در ده روز مانده به سال از از ترس از تعطیلی برنامه ریز می شویم ؛ پس ما که هر سال اشتباح می کنیم و بدون هیچ تشویقی از بازی کودکانه شان سریع از میدان به در می رویم و تا بهاری دیگر ...
و حتی از آنها نپرسیده ایم که چرا اشتباهی را انجام می دهید که تکراری است که من و شما هم به تکرار دچار آن هستیم، چرا که از بدو کودکی تا نوجوانی و اکنون بزرگسالی و بعد هم تا کجا به دنبال این اشتباه حرکت خواهیم کرد ، خدا عالم است.
بیایید رو راست تر از گذشته باشیم.
چند ثانیه پلک سنگین شده بر روی چشم خود را که بینایی صادق ما را بسته باز کنیم و شکلی دیگر به موضوع بیاندیشیم .
دوستان و همکاران و اولیاء گرامی، مسئولین محترم علی رتبه وزارت خانه ها تا سطوح مدیریت میانی تا من جزء کوچک خانواده بزرگ آموزش و پرورش ،به هوش باشیم که زمان از دسته رفته را باز گردانیم چرا که زندگی ما دچار روزمرگی شده و حتی در مهمترین و اصلی ترین بخش یعنی آموزش و تربیت دچار چه روزمرگی ها در تمام سطوح شده ایم که یک حرکت تبدیل به سنت می شود .
کمی صادقانه به این معضل بیاندیشیم و با نگاه معقول تر به به موضوع نگاه کنیم.
تا کی هر کدام بار بی مسئولیتی را بر گردن دیگری قراردهیم؟ ما را چه شده که فقط با توبیخ و تذکر به همدیگر می خواهیم مشکلات اساسی را حل کنیم؟
باور کنیم که با این روش نمی توان جلوی شکست تحصیلی و فرار از مدرسه را برای این مدت کوتاه گرفت. با این روش دیگر نمی توان نوجوان رها شده در کوچه و بازار که به دنبال معیشت نوروزی خود می باشد تا شاید بتوان لباس نوروزی و ماهی سرخ بلور شیشه ای خوش یا خواهر کوچکش را تامین کند، دوباره به مدرسه خواند . از سخت گیری پرهیزی کنید، ما موظف و قادریم برای این عزیزان راهی بیابیم تا بتوانند به اندازه ی کافی از کلاس های درس و محیط مدرسه بهره ببرند تا برای جداسازی و درمان فردی و یا گروهی به متخصصان نیاز پیدا نکنند یا این نیاز به حداقل برسد .
همه ی کارشناسان مدارس اعم از مشاوران زبده، روان شناسان و مربیان و مسئولین سازمان ها ، آموزش و پرورش و دیگر دستگاه ها مانند صدا و سیما کانون های فکری و... که می توانند در چاره جویی این بدعت (تعطیلی زود رس مدارس در استان ها و شهرستان ها و...) کمک کنند و در زمینه های آموزش در مدارس برای اولیاء، معلمان و مسئولین فرصت هایی فراهم شود تا به چاره جویی اساسی بپردازند،نه فقط دل فریبی کنیم.
با دیدی « دوست بودن » به حقیقت بنگریم . من از خود و دیگران سوال دارم .در این سه دهه که یک دهه پیش همین موضوع را به صورت مقاله ارائه دادم و پیشنهاد هایی ارائه شده الان ده سال گذشته من نیز جوان تر بودم که همیشه حسرت مدرسه ای با شرایط مناسب و امکانات جاذبه دار آموزشی مناسب و رفاهی بگذریم و یک معلم سر زنده و سرحال که گرفتار هزار مشکل مالی نباشد و.... درذهن داشتم و یا شاید یک پارک فن آوری مناسب رایگان و کتابخانه های آن چنانی و مکان های تفریحی با سرگمی هایی در حد نیاز جوان و نوجوان و...
کدام آمار تکان دهنده آسیب های اجتماعی و اقتصادی توانست تکانی به مسئولین گذشته دهد که امروزی پاسخ گو باشند ؟
این همه صدقه سری نخواستیم، همیشه آرزویمان این بود که در مدرسه ای آموزش می بینیم که همه چیزش به روز است . شاید مدارس ما سلف سرویس آن چنانی ندارد که ندارد ! شاید سرویس رایگان ندارد، که ندارد، شاید میز و صندلی استاندارد ندارد که ندارد و محیط ورزشی مانند کشورهای درجه دو دارد که ندارد ،کتابخانه رایگان دارد که نه ندارد و... امروز اینترنت دارد که ندارد یا همان مدارس هوشمند .
حال تازه فهمیدیم که سارا انار دارد که ندارد ، می دانم خیلی ها به این مطلب خرده می گیرید و حتما تاکید بر بودن و هست می گیرید.
آری ، هست برای کسانی که سالی 5 یا 6 میلیون شهریه می دهند. تازه اگر راضی باشد ولی ما یک چیزی به نام تحصیل رایگان در قانون اساسی داریم ، ولی با تمام وجود باز هم جرات اشتباه شان از دیگر ان بیشتر است.
نه عزیزان ! این ها نه تنها اشتباح نمی کنند ،بلکه به شما، ما معترض هستند به گذشتگانی که با وعده وعیدها زمان را کشته، به نظام چگونگی تقسیم عدالت که همیشه در روزمرگی و تکراری بودن دوباره روبه رو است.
این دانش آموز با این رفتار از ما می پرسد کدام مدارس را می توان نام برد که تمام امکانات آموزشی و رفاهی، علمی و دیگر انگیزش های رفتاری را در خود دارد که تمام سال بچه ها را تحمل می کند و فقط ده روز آخر سال را تحمل نمی کند؟
کدام معلم را می توان دید که تمام مدت سال با خیال آسوده از هر گونه وام بانکی روزی را برای ما دانش آموزان به مطالعه و پژوهش اختصاص خواهد داد ، نه اینکه تمام سیستم این گونه باشد نه ... ولی سال هاست :
دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خوداشت ز بیگانه تمنا می کرد
ما منکر تلاش شبانه روزی شما نیستیم ولی باور کنید که این نسل دیگر با روش های قدیمی و تکراری نیاز هایش برآورد نمی شود چرا که این همان دانش آموزی است که چند سال پیش دیپلم، فوق و بعد لیسانس و نهایت آخر دست فروشی و یا شغل های غیر مرتبط را مهارت خود می داند.
آمارهای بی کاری موجود در هر خانواده خود نشانگر تحلیل عملکرد سیستم آموزشی نامناسب است و هنوز ادامه دارد.
همه ما وارث خون شهیدان هستیم و مدعی به امانت داری تعهدات آنها. پس آمار و ارقام چیزی نیست که بخواهیم از آن به راحتی بگذریم.
نگاهی دقیق تر به موضوع داشته باشیم .
تمام این کودکان و نوجوانان در خانواده ای زندگی می کنند که پدرشان چند شغلی است و معلم شان چند شغلی ، درصد بالایی از مادران آنها دور از هر گونه آموزش بوده و تازه اگر در طول هفته موفق شوند چند ساعت با پدر خود تنها باشند .
دیگر زمان پرسش و پاسخی برای هم ندارند و این جاست که تنها محیط بازسازی و تربیت مدرسه می باشد که؟! و این همانا آموزش علمی و عملی است که می تواند در آموزش و پرورش به دنبال مهارت های زندگی باشد تا پدران و مادران لایق تربیت کنیم در صورتی که ماحصل این سیستم، پرورش هزار جوانی است که اکثرشان جز در « مشاغل پایین » امکان اشتباه برایشان وجود ندارد.
هرچند اشتغال تنها هدف تحصیل نیست ولی بدون داشتن شانس اشتغال در برخی مشاغل مفید فواید دیگر تحصیل برای این گونه جوانان چیز دیگر جز این نمی باشد.
در این گردونه ، اقلیتی می توانند خود را از این گرداب خارج کنند و به خشکی برسانند که حداقل دستی از اطراف "سایه، سرشان شده است" و نیاز آنها را رابطه پاسخ گو است .
حال یا دانشگاه یا اصناف دیگر ، ولی آنهایی که شکست خورده و زندگی خودر را سپری می کنند میل به موفقیت در تحصیل در وجودشان نیست .اینها همان باری هستند که بر دوش دیگر افراد جامعه خواهند بود و به ندرت در سازمان های رفاه اجتماعی از قبیل روان شناسان و روان پزشکان و زندان ها و بیمارستان های روانی اصلاح خواهند شد .
هیچ گاه قصد ترمیم زخم های کهنه فرزندان این مرز بوم مرهمی که بتوان نیازهای آنها را با ساختار رشد روزافزون اجتماعی و جامعه مدرن دریافت کرده ایم نداشته ایم .
از خود پرسیده ایم ، به چه دلیل امروزه تا کوچکترین برخورد با این نسل می شود آنها به آسانی از کٌور در رفته و با رفتار ی همراه با عصبانیت و پرخاشگری پاسخ گوی پدر مادر و معلمی هستند.
متاسفانه به دلایل حذف رابطه های فرهنگی سالم بین نسل های گذشته و عدم توسعه زیر ساخت های اجتماعی در توزیع عدالت های اجتماعی و نابرابری های موجود تجهیزاتی در تمامی سطوح و جغرافیایی و کودک و نوجوان امروزی از آموزش و پرورش ناقص و نارسایی که پیرامونش است خارج شده و این وضعیت منتهی به ازبین رفتن انگیزه و یا حتی ضد انگیزه می شود .
آنها بدون داشتن و انگیزه در تحصیل شکست می خورند و متاسفانه امروزه این شکست عدم موفقیت آنها را حتمی می کند و آنها به دلایل مختلف از همین ابتدای نوجوانی برای برآورده کردن خواسته های به حق که در اجتماع به آنها نرسیدند در بازار کار دنبالش هستند ؛ اما امروزه در جوامعی که از وجود فقر خبر نیست و حداقل های رفاه اجتماعی وجود دارد افراد آن جامعه موفق تر ، محیط انگیزه را قوی تر و شرایط را برای رقابت در زندگی حتمی تر خواهد کرد و دیگر نقص در آموزش و پرورش چندان به شکست منتهی نمی شود .
مشکلاتی که به آن پرداخته شد صد در صد مادی نیست ولی شرایط مادی پروری امروز جامعه فرزندان مان را به سمت سوی سوق می دهد .
غنی تر با طمع بیبشتر به سوی مادیات حرکت می کند و ضعیف تر ها نیز به همین صورت در تلاش رسیدن به قوی تر هستند تا بتوانند مشکلات روزمره خود را در رسیدن به سطح توقعات جامعه امروزی هم تراز نمایند و این مرض مسری که سال ها ست گریبان گیر سیستم آموزشی است ناشی از عملکرد یک نفر از سیستم نیست بلکه ناشی از عوامل مختلف از جمله مناطق جغرافیایی ، اقتصادی و فرهنگی است که باید ریشه یابی درست شود .
به هر حال دور از هر تعصب و طرف داری از این فرهنگ که تبدیل به بدعت شده است ؛ پرسش من از مسئولین این است که امروز چند نسل از همین آموزش و پرورش از ابتدایی به مقاطع مختلف و نهایت وارد اجتماع شده اند ؟ اگر خود را در برابر آینه اعمال قرار دهیم و با راستی آزمایی میزان عملکرد خود را ارزیابی کنیم ، شرمنده این دانش آموزان قانع که امروزه با دریافت شیر پاستوریزه یک روز درمیان با هزاران منت به آنها می خورانیم در می یابیم ، قبل از اینکه به آنها بیاموزیم اول فکر کنند و بعد تعطیل ابتدا به خود بیاموزیم که عمل کنیم و بعد تنبیه و اگر خواستیم به آنها نمره انضباط صفر دهیم ابتدا ورقه خود را تصحیح کنیم و بعد مهر صد آفرین بر پایین برگ خود زنیم !
کی این بخشنامه ها را اجرایی کنیم و آن پژوهش را بررسی نماییم و اگر خواستیم معلمی یا مدیری را به دلیل تعطیلی زود هنگام مدرسه توبیخ کنیم، ابتدا ظرف انگیزه ی لبریز شده آور را وزن کنیم و بعد نمره توبیخ دهیم .
مدرسه ی تعطیل شده ، خسته شده ،از خود نیست هنوز نفس می کشد و این عملکرد ماست که با زنگ زدن، زنگ های تفریح بی خود و تکراری با وعده وعیده های گوش هایی را پر می کند که تاب شنیدن زنگ ها تکراری را ندارد !
اینجاست که دیگر هیچ زنگ تفریحی بدون برنامه قابل هضم نیست و دیگر جای تامل نیست و باید در نظام آموزشی امروز از تفکر و ارتباط و مشارکت فعال همه ی فعالان آموزشی و علمی و اجتماعی و جامعه شناسان بهره برد که خیلی خیلی ارزش مندتر از نمره هایی است که ما به دانش آموزان می دهیم .
پس باید برای رفع این معضل اساسی فکر کرد و راه های مناسب را با تحقیق و پژوهش در سطوح مختلف جامعه بررسی و سپس آنها را به صورت محدود و در مناطق مختلف اجرایی کرد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وقتی معیشت و منزلت معلم اسیب دیده و دانش اموز هم دیگه مثل گذشته از معلم حساب نمیبره
نمره قبولی دادن برا معلما اجبار شده تنبیه ممنوع اخراج ممنوع ...ممنوع و...
همه دنیا عرق ابادانی واینده را دارن ,می بینی که... ,بی کارای وفقر در این 4 دهه غوغا می کنه
جان من. اینها مردعمل نیستند ...
اینجا اسلامی ایران است اول جیب خود بهد کشور همسایه (جیب خود ) حالا چیزی نماده ,,
وهمه ...
شعر خانه از ,,,,,,