یادش به خیر
تمام ۱۲ سال طول تحصیل در اندیشه پرواز بودم.
۱۸ سال آزگار با هواپیما خوابیده و به شوق پرواز و رویای محتوم خلبانی بیدار شدم.
کارم در ابتدایی ساختن هواپیمای کاغذی بود و در مقطع راهنمایی تراش هواپیمای چوبی و البته چهار ساله دبیرستان در استرس خلبان شدن سپری شد.
بالاخره با رتبه ۳ هزار منطقه یک رشته ریاضی فیزیک (سال ۶۸ از شانس ما زنجان به منطقه یک ارتقا یافت و سال بعد دوباره به دو هبوط کرد) هر ۱۲ انتخابم سبز بود و البته رشته خلبانی سبزِ سبز
خودم را به دانشگاه هوایی شهید ستاری جنب فرودگاه مهرآباد رساندم و پس از طی مراحل اولیه پذیرش با واقعیتی دردناک روبه رو شدم.
خدای من؟!
من تمام عمر ترس از ارتفاع داشتم و صد البته در آرزوی خلبان شدن .
به قول مرحوم استاد حسین منزوی:
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود.
و امروز که مسئولیت سنگین آموزش را به دوش می کشم با واقعیت مجازی دیگری روبه رو هستم
بیش از ۷۰ درصد دانش آموزان ثبت نامی شهیدستان متقاضی رشته تجربی و آرزوی پزشک شدن را دارند غافل از آنکه خیلی ها چون من؛ با اسم سرنگ وارفته و با رویت آمپول غش کرده ایم.
عدالت بر باد رفته
یادش به خیر ... در دهه شصت در نیمکتهای سه نفره مینشستیم. سمت راستم یکی از خانزادههای مشهور و هم تختی دست چپ پسر استاندار وقت زنجان بود.
در آن سالها نه تبعیض خاصی بود و نه مهمتر از آن حس تبعیض!
فقیر و غنی، باهوش و کمهوش، روستایی و شهری ... همه و همه زیر یک سقف در یک کلاس و در یک مدرسه تنفس میکردیم .
عدالت آموزشی از زمانی زیر رادیکال رفت که مدارس رنگارنگ سمپاد، نمونه دولتی، هیأت امنایی، شاهد، غیر انتفاعی و ... با رشد قارچگونه خود هر روز بر گلوی نحیف عدالت آموزشی فشار آورده و عرصه را بر دانشآموزان عادی تنگ و تنگتر نمود.
در سیستم آموزشی فعلی متأسفانه با بیست و چند نوع مدرسه رنگارنگ و به شدت تبعیضآمیز مواجه هستیم که یک سر آن مدارس سمپاد و غیرانتفاعی بوده و سر دیگرش مدارس کپری و کاروانش
به هر حال واقعیت جامعه امروز ما تثبیت و تحکیم و متاسفانه مدارس طبقاتی تبعیض آمیز است.
برای تعیین رشته دانش آموزان و به تاسی از آن انتخاب رشته دانشگاهی آنها چه باید کرد؟
نقش مشاوران واقعی و دوراندیش چیست؟
تا کی باید دانش آموز بخت برگشته در اندیشه تحقق آرزوهای نهفته و برباد رفته اولیای ناکامش باشد؟
هدایت تحصیلی دانش آموزان چقدر منطبق بر واقعیات اندرونی دانش آموز و نیازهای دنیای کنونی ماست؟
برنامه هدایت ۵۰ درصد از دانش آموزان سال نهم به رشته های فنی و حرفه ای چند درصد محقق شده است؟
مافیای کنکور و چنبره و سیطره آن بر روح و روان دانش آموزان تجربی تا کی تداوم خواهد یافت؟
تکلیف چیست؟
رشته های دانشگاه ها را می توان در سه دسته افراز نمود:
رشته های کم متقاضی:
این رشته ها به دلیل مبهم بودن آتیه شغلی خواهان چندانی ندارند. رشته هایی مانند کشاورزی و علوم انسانی (به جز حقوق) طالبین چندانی نداشته لذا کنکور عملا در این دسته حذف شده می باشد.
رشته های پرمتقاضی:
رشته های گروه پزشکی (پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی) و وکالت صرفا به دلیل آینده نسبتا روشن شغلی از رشته های پرطرفدار کنکورند. طبیعی است که حذف کنکور برای این گروه غیرممکن و غیرمنطقی است.
باقی رشته ها:
سایر رشته های حدواسط، بخش معقولی از داوطلبان را درخود جای می دهند. در این گروه رقابت منطقی و منصفانه تر بوده و عملا دانش آموزان آماده تر گزینش می گردند.
مهارت آموزی یا مدرک گرایی؟!
"مهارت ارتباطات موثر را بیاموز. ۵۰% موفقیت به ارتباطات موثر، قانع و همراه کردن دیگران و تاثیرگذاری روی آنان است. باید بلد باشی خوب حرف بزنی، خوب ارایه کنی، خوب گزارش بنویسی و خوب متقاعد کنی. مذاکره و ارایه موثر را خوب یاد بگیر.
مدرک مهم است، اما اکنون زمان مهارت است. آن زمان که ما درس می خواندیم تعداد مدرک دارها کم بود. پس هر کسی ارشد و دکترا داشت مزیت داشت در زمان شما دیگر مدرک از مد می افتد ، کسانی باقی خواهند ماند که مهارت داشته باشند.
تا ده سال آینده بسیاری از مشاغل از بین می روند و بسیاری مشاغل جدید خلق می شوند. رشته ای را بخوان و مهارتی را کسب که به درد دنیای فعلی نمی خورد بلکه به درد دنیای آتی می خورد. اگر رشته بدی انتخاب کنی مانند این است که تولید کننده بهترین چرتکه دنیا هستی، در جهانی که هیچ کس از چرتکه استفاده نمی کند."
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.