"هیچ خطایی سنگین تر از این نیست که بری جلوی تروریست ها بشینی و نیشت باز باشه و کلی امتیاز بدهی و هیچ امتیازی نگیری..."
"اقتدار و جدیت چیزیه که جریان اصلاحات بویی ازش نبرده و همین ضربه ها زده..."
"اقتصاد مردم و بحث هسته ای و اینا و رفع تحریم ها و اینها با برجام رفع شد؟
گل سر سبد این دولت برجام بود.
برجام چه گلی به سر ما زد؟"
" جاسوسان موساد و ام ای سیکس رو راه میدن به حساس ترین نقاط کشور و توجیه شان این هست که اینها بازرسان سازمان انرژی اتمی هستن...
این شهدای اخیری که ترور شدن و این اطلاعاتی که از جاهای حساس رسید دست دشمن همه از آثار برجامه دیگه"
این جملات یکی از بهترین دانش آموزان ماست.
دانش آموزی با بهترین نمرات و فعالیتها در عرصه فرهنگی موجب افتخار آفرینی در عرصه های درسی و فرهنگی بود.
محمد این جملات را پس از اینکه مصاحبه ای از من در رسانه ها دید که گفته ام شورای نگهبان با رد چهره های اصلی اصلاح طلبان عرصه را برای پیروزی اصولگرایان آماده کرده است ؛ نوشت.
او البته با نهایت ادب، این جملات را چون می دانست من تفکر اصلاح طلبی دارم و مرا که در کارهای فرهنگی همراهی اش می کردم و دوست هم می داشت؛ بیان کرد.
وقتی به ایشان گفتم جوان بودنت موجب شده با دیدن چند محتوا این تحلیل ها را داشته باشی، پاسخ داد:"بله الحمدلله تفکر پویای دوران جوانی باعث شده به سمت جریانی که جز ذلت و خواری برای اسلام و نظام و این مردم چیزی نداشته نروم."
بیشتر از این که بخواهم محمد را قانع کنم که این چنین برای دولت فعلی با این واژه های خشن حک صادر نکند و او را از تندروی بازدارم و اشتباه می کند؛ حیران شدم و افسوس خوردم که چرا این نظام تربیتی ما نتوانسته انسانهایی پرورش دهد که اندیشمندانه تفکر کنند و بدانند این کاندیداهایی که با تفکر اصلاح طلبی نسبت دارند و با این توهین هایی که در ذهنش ایجاد شده پا به عرصه انتخابات گذاشته اند و تایید شده از فیلترهای انبوه شورای نگهبان به عنوان گزینه های انتخابی مردم هستند.
چگونه به او باید می گفتم که حاصل مذاکرات و کارهای رئیس جمهور پیشین و همین آقای جلیلی تصویب چند قطعنامه علیه ایران بود و روحانی و ظریف توانستند سیاست خارجی پرت شده مان را به زور از ته چاه بالا بکشند؟
ما با این دانش آموزان چه کرده ایم که تحت القای اخبار یکدست رسانه های صداوسیمایی تفکرات و تصمیمات سیاسی شان این چنین پر از خشونت و یک طرفه منعقد شده که اصلاح طلبان را چون از دین و مقدسات هزینه نمی کنند، خائن به وطن می دانند؟
آموزش و پرورشی که تفکرات و تصمیمات دانش آموزان را با پیشداوری ها و عصبانیت هایی که به او اجازه شنیدن صدای مخالف را نمی دهد باید پاسخگو باشد ؛ آیا این هدف نظام تعلیم و تربیتی بود که پایه اش را متفکرانی چون شهید مطهری، بهشتی و باهنر گذاشتند؟
شاید گفته شود محتواهای خوبی در دروس آموزشی گنجانیده شده ولی سوال من این است این چه محتواهای بی تاثیری است که با ساخته شدن یک سریال مثل گاندو که تمام فعالیتهای دولت را خیانت نشان می دهد، این دانش آموزان که تنها به صداوسیما دسترسی دارند، دولت و خدمات فعالیت های دیپلماسی را جاسوسی و خیانت بیانگارند؟
ما در رسانه ملی و فراگیر کشور چه می کنیم که تربیت شدگان ما این گونه با یک شانتاژ و توهین مبهوت و تهی می شوند که مذاکرات و دیپلماسی را که اگر چه زیر نظر رهبر انقلاب است را هم خیانت بدانند ؟
محمد چند سالی با همین تفکرات زندگی خواهد کرد و اگر علاقه اش به مسائل علمی مثل گذشته باشد به دانشگاه های مطرح کشور خواهد رفت و فاصله این تصورات با واقعیت ها را در شهرهای بزرگ به عینه خواهد دید.
آقازادگان و یقه سفید هایی که با اسکورت به دانشگاه می آیند و با امتیازاتی که از ما بهتران دارند کنارش خواهند نشست و هنوز مدرک شان را نگرفته به سفارش پدر در بهتر جایگاه های مدیریتی برای او و امثال محمد تصمیم خواهند گرفت که آیا می توانند در آزمونهای استخدامی شرکت کنند یا خیر و خیلی شانس بیاورد به سرش نزند و درگیر افسردگی و اعتیاد نشود.
با اولین پیشنهاد از دانشگاه های خارج از کشور از طریق اوکراین به کانادا مهاجرت خواهند کرد و به سالها دست و پا زدن فرهنگیان مطالبه گری چون من خواهد خندید و اگر در چنین ایام انتخاباتی به او بگویم که " دیدی چگونه اشتباه می کردی؟"؛ استیکر خنده و قهقه خواهد گذاشت و خواهد گفت:
“شما هنوز به دنبال اصلاحاتی؟ "
بله . محمد جان ما همچنان به دنبال اصلاحاتیم و تنها امیدواری ما اصلاح و سربلندی کشورمان است و امیدوارم روزی فرا برسد تمامی نخبگان و سرمایه گذاران ایرانی برای ساختن و آبادانی وطن مان ایران به کشورمان بازگردند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
- تشکلات بسیج
- منبریها
- مداحان
- صدا و سیما
- حوزههای علمیه
- کتب بیمحتوایی که در فروشگاههای بسیج موجود است که کتابفروشیهای زنجیرهای «پاتوق کتاب» یک نمونه بارز آن است.)