با فرا رسیدن تابستان و تعطیلی مدارس، یکی از دغدغه های اصلی والدین، چگونگی گذراندن اوقات فراغت فرزندان است. بعد از هفته ها و ماه ها، سر کلاس درس و مدرسه رفتن، درس خواندن و امتحان دادن، اکنون روزهایی بدون درس و معلم انتظار دانش آموزان را می کِشد. انتظاری که والدین نیز یک طرف آن محسوب میشوند. چراکه پیش از شروع تابستان، دانش آموزان به دلیل حضور در مدرسه حداقل 6 ساعت در خانه نبودند و این عدم حضور خود مبتنی بر نظم و قاعده ای بود که فرصت ها و محدودیت هایی خاص برای والدین و اعضای خانواده ایجاد می کرد. اما حالا با تعطیلی مدارس، دانش آموزان امکان حضور تمام وقت در خانه دارند و این واقعه چالش های خاص خودش را هم برای دانش آموزان و هم برای اعضای خانواده، والدین، گروه دوستان و کلیۀ شبکه های ارتباطی بچه ها خواهد داشت. بر همین اساس هدف نوشتار حاضر این است که سازو کارهایی برای گذران هدفمند اوقات فراغت دانش آموزان در تابستان پیشنهاد دهد.
1- درس و مدرسه را به خانه و فراغت دانش آموزان نبریم. اغلب والدین از این موضوع دچار هراس و بیم هستند که با تعطیلی مدارس، ظرفیت های یادگیری فرزندانشان رو به افول خواهد گذاشت و آموخته هایشان به فراموشی سپرده خواهد شد و این امر در سال آینده افت تحصیلی را برای آنها به همراه خواهد داشت. برای همین، این طیف از والدین خانه و تابستان را نیز به مدرسه تبدیل می کنند و فرزندانشان را در مراکز آموزشی ثبت نام می کنند یا به مدرسان خصوصی می سپرند، به این امید که ضعف تحصیلی آنها مرتفع گردد و با آمادگی بتوانند به مقطع تحصیلی بالاتر بروند. اما والدین باید این نکته را مدنظر داشته باشند که یادگیری اصیل با ظرفیت های وجودی و بالقوۀ بچه ها پیوند دارد، و هر مفهوم و موضوعی که پس از چند روز از ذهن و ضمیر دانش آموزان فراموش گردد، دیگر یادگیری نیست، بلکه تجربیاتی سطحی است که با حفظ و تکرار کسب شده است و جنبۀ اطلاعاتی دارد. برای همین اول باید دید دغدغۀ آموزشی والدین چقدر موثق و معتبر است. یعنی آیا فرزندشان واقعاً در درس مورد نظر ضعف دارد، یا این که این امر صرفاً بر ارزیابی و قضاوت ساده انگارانۀ والدین مبتنی بوده است؟ در ثانی، استعداد و توانایی بچه ها نیز باید بررسی گردد. چرا که مثلاً دانش آموزی که علاقه، استعداد و قابلیت های پایینی در یادگیری مهارت های ریاضی دارد، تبعاً نمی شود و نمی توان ریاضی را از طریق کلاس های جبرانی یا مانند آمپول در وجودشان تزریق نمود. بلکه در وهلۀ اول باید نگاه و نگرش این دسته از دانش آموزان نسبت به این درس تغییر کند و انتظار واقع بینانه نیز از آنها داشت.
نتیجه این که در تابستان، آوردن مدرسه به درون خانه، نگاه منفی دانش آموزان نسبت به درس و مدرسه را تقویت می نماید و لذت بازی و بهره مندی از فرصت های شادی را از ایشان می گیرد. با این وجود، والدین می توانند با توجه به میل درونی و انگیزه های فرزندانشان، در اواخر تابستان و شهریور برای دروسی که ایشان در آنها ضعف دارند برنامه ریزی نمایند.
2- ورزش با روح دانش آموزان پیوند دارد. در بسیاری از مدارس امکانات و بسترهای ورزشی در حدی نیست که استعدادهای ورزشی دانش آموزان شناسایی و شکفته گردد. یعنی از یک سو، در مدارس برنامۀدرسی تربیت بدنی بسیار محدود و در حد چند زنگ یا مسابقه در هفته است و از سوی دیگر، بسیاری از مدارس یا مربی تخصصی ورزش ندارند و یا این که در آنجا امکانات مقتضی و استاندارد برای ورزش های مرتبط و مورد علاقۀ دانش آموزان بسیار کم است یا موجود نمی باشد. از این رو فصل تابستان فرصت مناسبی است تا به این مهم پرداخته شود. بنابراین والدین می توانند با توجه به علایق و استعدادهای فرزندانشان، به مراکز تخصصی تربیت بدنی مراجعه و از خدمات آنها بهره گیرند. با این وجود، آنها باید در نظر داشته باشند که سرمایه گذاری در ورزش هایی که بسترهای آن در مدارس نیز وجود دارد، بیشتر می تواند در خدمت توسعۀ برخی از ظرفیت های دانش آموزان باشد. برای مثال بستر ورزش هایی مثل فوتبال، والیبال و بسکتبال در اغلب مدارس وجود دارد، اما امکانات مرتبط با ورزش هایی چون شنا، ژیمناستیک و تیراندازی در هر مدرسه ای وجود ندارد. بنابراین، هر چند در تابستان ممکن است دانش آموزان محدودیتهای خاصی در پرداختن به ورزش های مورد علاقۀ خویش نداشته باشند، اما این مسئله را باید در نظر داشت که انتخاب یک رشتۀ ورزشی که بستر آن نیز در مدرسه وجود دارد، بیشتر می تواند باعث شناخته شدن و بارور شدن ظرفیتهای دانش آموزان گردد. البته نکتۀ دیگر این است که رشته های ورزشی متداول در مدرسه نیز قرار نیست برای بچه ها حد و مرز تعیین کند و حق انتخاب آنها از دیگر ورزش ها را محدود کند یا از بین ببرد. بچه ها از همان کودکی می بایست با قواعد زندگی آشنا شوند
3- استعدادهای هنری دانش آموزان پایان ندارد. هنر به مثابه سفری زیبایی شناختی برای شناخت و فهم جهان است. سفری که در آن دانش آموزان می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، خودشان و احساساتشان را ابراز کنند و از پَس آن تسکین و آرامش پیدا کنند، همچنین کنجکاوی و خلاقیت خویش را تقویت کنند، بتوانند واقعیت و تخیل را به یکدیگر پیوند دهند و فضایی فرحبخش و نشاط آور شکل دهند تا بین دست، قلب و فکرشان هماهنگی شکل بگیرد تا در نهایت بینشی معنوی تر و انسانی تر نسبت به جهان و قوانین هستی به دست آورند. بنابراین هنر یکی از مهمترین حوزه های مورد علاقۀ دانش آموزان است. با این وجود در بسیاری از مدارس بسترهای پرورش استعدادهای هنری ناکافی است. از همین رو تابستان فرصت مناسبی برای تمرکز بر توانایی ها و قابلیت های هنری دانش آموزان است. در این مسیر نیز والدین می توانند از طیف وسیع فعالیت های هنری مانند: نقاشی، کاردستی، خوشنویسی، فیلم، سرود، قصه گویی، بازی های نمایشی، حرکات تقلیدی، سازها و ابزارهای موسیقی، کلاژ، سفالگری، طراحی، ساخت و ساز و هنرهای تجسمی، قصهگویی، عروسک بازی، نمایشنامه نویسی و نقش بازی کردن، ساختن آهنگ، آواز خواندن و ایروبیک دست به انتخاب بزنند. بنابراین این طیف وسیع از فعالیتهای هنری، فرصت مناسبی برای والدین فراهم میکند تا در تابستان به استعدادهای هنری دانش آموزان توجه ویژه داشته باشند.
4- تابستان می تواند در خدمت یادگیری زبان خارجی باشد. یادگیری یک زبان دیگر، به معنای آشنایی یا یک جهان دیگر است. جهانی دارای زبان، مفاهیم و فرهنگی متفاوت از زبان، مفاهیم و فرهنگ زبان مادری. افزون براین، الزامات و اقتضائات زندگی امروز ایجاب می کند که دانش آموزان از همان سنین پایین به فکر یادگیری یک زبان دیگر باشند. در این امر انتخاب زبان می تواند مبتنی بر اهدافی باشد که خانواده ها و دانش آموزان برای خویش در نظر می گیرند. برای مثال، با توجه به اهداف علمی، اقتصادی و اجتماعی، می توان زبانهای متداول و مرسوم مانند: انگلیسی، فرانسوی، و آلمانی یا یادگیری زبان های غیرمتداولتر مانند: چینی، ژاپنی و عربی را در تابستان مدنظر داشت.
5- اوقات فراغت می تواند در خدمت مهارت ورزی اجتماعی_شغلی باشد. مدارس با همۀ امکانات و اهدافی که دارند، نمایندۀ واقعی جامعه نیستند. به عبارت دیگر، اتفاقاتی که در دل جامعه و کوچه و خیابان می افتد، اغلب در مدارس تعریف و تبیین نمی شوند و کتاب های درسی را به آنها راهی نیست. یعنی جامعۀ خارج از مدرسه حول قوانین و رفتارهایی است که دانش آموزان فقط با برخی از مفاهیم انتزاعی آن آشنا می شوند. این در حالی است که بچه ها از همان کودکی می بایست با قواعد زندگی آشنا شوند. مثلاً این که عرضه و تقاضا چگونه شکل می گیرد و ما چه نقشی می توانیم در آن داشته باشیم؟ اقتصاد چه نقشی در زندگی انسان ها دارد؟ ما در عمل چه کمکی می توانیم برای دیگران یا برای جامعه انجام دهیم؟ ما چگونه می توانیم در ارتقاء وضعیت خانوادۀ خویش تاثیرگذار باشیم؟ پرسش هایی از این دست، می تواند دانش آموزان را به مهارتهای اجتماعی و شغلی وصل کند. بنابراین والدین در تابستان می توانند از مسیرهای گوناگون از این امکان بهره بگیرند. برای مثال در صورت مناسب بودن شغل والدین، پدر و مادر می توانند امکان همراهی پاره وقت در محل کار را برای فرزند خویش فراهم آورند. یا این که بر اساس استعدادها و علایق، بچه ها را به برخی از مراکز تولیدی و فروش وصل کنند. البته این پیشنهاد به هیچ وجه به معنای بهره گرفتن از کودکان به عنوان نیروی کار نیست. بلکه ایجاد بسترهایی است تا کودکان سنین 10 سال به بالا بتوانند دقایق و لحظاتی کوتاه از اوقات خویش را در عرصۀ جامعه بگذرانند و بتوانند خود را از محیط ایزوله شدۀ مدرسه و کتاب های درسی جدا کرده و به شکلی عملی با رفتارها و قوانین زیست جمعی آشنا شوند.
در پایان باید گفت اوقات فراغت به مثابه فضایی خالی برای اندیشه های عمیق تر و دل دادن به علایق درونی است. زمان هایی که دانش آموزان می توانند با تمناهای درونی و به دور از هر گونه اجبار و ارادۀ بیرونی یاد بگیرند و از شادی های کودکانه لذت ببرند. در عین حال والدین باید توجه داشته باشند که اوقات فراغت بچه ها را به محلی برای برآوردن آرزوهای خویش تبدیل نکنند، چراکه بسیاری از والدین زندگی های نزیسته و آرزوهای فروخورده و برآوردۀ نشدۀ خویش را به شکل آشکار و پنهان از فرزندانشان طلب می کنند. مثلاً چون روزگاری خودشان دوست داشتند بازیگر، نوازنده یا فوتبالیست شوند، فرزندانشان را به شکلی در این مسیرها هدایت می کنند و آنها به ابزارهایی برای آرام گرفتن و تحقق رویاهای والدین تبدیل می شوند. در تایید این نکته جبران خلیل جبران می گوید:
فرزندان شما فرزندان شما نیستند. آنها پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد. آنها به واسطۀ شما می آیند، اما نه از شما، و با آن که با شما هستند، از آنِ شما نیستند. شما می توانید مِهر خود را به آنها بدهید، اما نه اندیشه های خود را. زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند. شما می توانید بکوشید تا مانند آنها باشید، اما مکوشید تا آنها را مانند خود سازید. زیرا که زندگی واپَس نمی رود و دربَند دیروز نمی ماند[1].
علاوه براین والدین باید احتیاط کنند که در مقولۀ تربیت، فرزندانشان را اسیر مُدهای زمانه و چشم و همچشمی ها نکنند. چنان که ثبت نام در کلاس های آموزشی یا حضور در دوره های خاص را مهر تاییدی برای ارتقاء و کسب منزلت خویش تلقی کنند. از این رو برای اجتناب از افتادن در این دامها والدین باید از خود بپرسند آیا این دوره واقعاً مورد علاقۀ بچۀ من است یا این که خودم بر اساس صلاحدیدم آن را انتخاب کرده ام؟ آیا از معلمها نیز در مورد توانائیها و استعدادهای فرزندم مشورت گرفتهام؟ شرکت در این دوره و کلاس کدام یک از نیازهای اجتماعی، روانشناختی، معنوی یا جسمانی فرزندم را پاسخ خواهد داد؟ این کلاس ها در خدمت پرورش و شکوفاندن کدام یک از استعدادهای فرزندم است؟ بنابراین تامل بر این پرسش ها میتواند اوقات فراغت دانش آموزان را کارآمد و هدفمند نماید
[1] . جبران خلیل جبران (1395). پیامبر و دیوانه. ترجمۀ نجف دریابندری. نشر کارنامه.ص45
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان