براساس آماری که یونسکو اواخر سال 92 از میزان بیسوادی در جهان منتشر کرد، 250 ميليون كودك از سواد محروم هستند. آماري تكاندهنده كه بيشتر كودكان كشورهاي جهان سوم را شامل ميشود. خرداد ماه در كشور ما، ماه پايان سال تحصيلي مدارس است. سالي كه بسياري آن را تجربه نكردند و عنوان بازمانده از تحصيل را گرفتند. سالهاست كه بحث كودكان بازمانده از تحصيل نقل مجالس آموزشي است و هر نهادي، چه باربط و چه بيربط به اين حوزه، آمارهايي از تعداد بازماندگان از تحصيل منتشر ميكند. ما در اين گزارش هم به سراغ مجلسيها رفتيم و هم وزارتخانهايها، تا به آمار درست و دقيقي از ميزان بازماندگان از تحصيل و كارهايي كه براي بازگشت اين افراد به عرصه علم شده است، برسيم. اما تلاشها براي رسيدن به مسئولان وزارت آموزش و پرورش به جايي نرسيد و تنها گفتوگو با قاسم جعفري، سخنگوي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس ميسر شد. گرچه از كميسيون آموزش هم آبي براي ما جوش نيامد و آماري نگرفتيم!
بازماندگان از تحصيل چه كساني هستند؟
در طول سالهاي گذشته، تعاريف مختلفي از «كودكان بازمانده از تحصيل» عنوان شده است. اما در حالت كلي منظور از كودك بازمانده از تحصيل، آن گروه سنى از جمعيت است كه در سنين مدرسه يعنى بين 6 تا ۱۸سال قرار دارند ولی در ماههاى تحصيلى و در چرخه آموزشى كشور حضور ندارند يعنى در زمان ساعات كار مدارس، خارج از مدارس هستند و به هر دليلى يا اساسا وارد چرخه آموزش نشده اند يا بعد از مدت كوتاهى از آن خارج شده اند. شايد اين كاملترين تعريفي باشد كه بشود از اين قشر ارائه كرد. اما داستان اينجاست كه ما هنوز آمار درستي از اين افراد نداريم. در سرشمارى سال ۸۵ جمعيت مشخص ۹ تا ۱۴ سال و ۱۴ تا ۱۸ سال، به عنوان جمعيت فعال مشخص شده اند كه بخش قابلتوجهى از جمعيت كودكان بازمانده از تحصيل را تشكيل مى دهند. اما از آنجايى كه بخش ديگرى از آنان وارد بازار كار غيررسمى شده اند، در سرشماري سال 1385 افراد شاغل محسوب نشده اند؛ افرادي مانند كودكان خيابانى، متكديان و بسيارى از كودكان ديگر كه اساسا نوع فعاليت شان، شغل محسوب نمى شود. قاسم جعفري، سخنگوي كميسيون آموزش مجلس بازماندگان از تحصيل را اينطور تعريف ميكند: «به كساني بازمانده از تحصيل ميگوييم كه بالاي 6 سال دارند و بايد به مدرسه بروند.
همچنين افرادي كه تا سن 50 سالگي رسيدهاند و تحصيل نكردهاند.» از طرف ديگر بحث سهم جنسيتي هم مطرح ميشود. براساس آماري غير رسمي، تعداد بازماندگان از تحصيل در دختران بيشتر از پسران است. جعفري در توضيح اين اتفاق به «قانون» ميگويد: «ماجرا اين است كه مثلا در يك روستا تعداد دانشآموزان كم است و بچهها براي تحصيل بايد به روستاي همجوار بروند. من خبر دارم كه در خراسان شمالي خيلي از اين دست اتفاقات ميافتد. بعضي از خانوادهها فرهنگشان اين است كه اصلا به دخترشان اجازه نميدهند كه به مدرسه روستاي مجاور برود. دغدغه اين خانوادهها اين است كه نميتوانند اعتماد كنند دخترشان از روستا خارج شود.»
آمارهاي متناقض، سردرگمي زياد
وضعيت آمار در كشور ما مخصوصا بعد از دوران طلايي آمارسازي (!) در دولت نهم و دهم، به طرز عجيبي غيرقابل كنترل شده است. براي تعريفي واحد، آمارهاي مختلفي از نهادهاي مختلف منتشر ميشود كه بيشتر از شفافسازي، به گنگ شدن موضوع كمك ميكنند! به طوري كه از سال 85 تا امروز، از آمار 140 هزار تا 4 و نيم ميليون بازمانده از تحصيل در رسانهها منتشر شده است. براساس سرشماري سال 90 هم ما نزديك به 18 ميليون نفر در رده سني 5 تا 19 سال داريم كه امسال تنها نزديك به 12 ميليون دانشآموز وارد مدرسه شدهاند. فاطمه قربان، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش دولت دهم در سال 91 اعلام كرد: «براساس آخرین آمار و گزارشهای استانی، در بین دانشآموزان 6 تا 10ساله هیچ بازمانده از تحصیلی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد شناسایی نشده است.»
او همان سال گفته بود تنها پنج هزار نفر بازمانده از تحصیل شناسایی شده كه به همهشان امكانات لازم براي تحصيل داده شده است. در حالی که رئیس مرکز آمار آموزش و پرورش بهمن ماه همان سال گفت، اسامی ۱۴۵هزار لازمالتعلیم بازمانده از تحصیل شناسایی و به معاونت آموزش ابتدایی ارائه شده است. اما جالب اينكه صادق صادقپور، مدیرکل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش اوايل امسال اعلام كرد: «با بازگشت 40 هزار کودک بازمانده از تحصیل به کلاس درس، پوشش تحصیلی در مقطع ابتدایی به 4 / 98 درصد در سال تحصیلی جاری رسید. در سال تحصیلی جدید از نگاه وزارت آموزش و پرورش طبق آماری که مرکز آمار ارائه کرده حدود 6 / 1 درصد از کودکان لازمالتعلیم، همچنان جزو کودکان بازمانده از تحصیل محسوب میشوند.» گفتههاي صادقپور سه سال بعد از صحبتهاي قربان است و اين يعني ما در طول اين سه سال نه تنها پيشرفتي نداشتيم بلكه در برگرداندن كودكان بازمانده از تحصيل بسيار ضعيف عمل كردهايم !
مجلس: بالاي 4 ميليون نفر
حالا بياييد نگاهي بيندازيم به آماري كه مرکز پژوهشهای مجلس منتشر كرده است. مركز پژوهشها بنا بر آمار ۱۳۸۵، آمار دانشآموزان ترک تحصیلی را ۲/۵ میلیون نفر اعلام کرده است. این آمار شامل کودکانی است که در سن تحصیل بعد از حضور در مدارس و در حین تحصیل ترک تحصیل کردهاند. بنا بر همین گزارش در سال ۱۳۸۵ آمار کودکان بازمانده از تحصیل ۳/۲ میلیون نفر بوده است. اين در حالى است كه نهضت سوادآموزى اعلام كرده از سال ۸۵ تا سال 90، بيش از يك ميليون كودك ديگر به اين آمار افزوده شدهاند. جعفري درباره اين تنوع آماري ميگويد: «بحث آمار در كشور هنوز به يك روند درستي نرسيدهاست. مثلا براي يارانهبگيران هنوز آمارهاي مختلفي ارائه ميشود. ما هنوز تعريف مشخصي براي اين افراد نداريم. براي همين آمار مشخصي هم نميتوانيم از تعداد بازماندگان از تحصيل داشته باشيم. پيدا كردن واجبالتعليماني كه خودشان براي تحصيل نميروند، كار بسيار سختي است. به دليل مهاجرتها ما اين مسائل را زياد در كشور داريم. در روستاها خيلي مهاجرت داريم، بعضيها از روستا رفتهاند و كسي نميداند كجا هستند براي همين نميتوان اطلاعاتي از آنها به دست آورد.»
عملكرد آموزش و پرورش چطور بوده؟
«اين مسئله چند وجهي است و همهاش به آموزش و پرورش برنميگردد. وضعيت اقتصادي، فرهنگ عمومي و وضيعت خانوادهها روي بازماندن افراد از تحصيل، تاثير زيادي دارد. دوستان آموزش و پرورش دغدغهشان اين است كه بيسوادي را ريشهكن كنند.
در آموزش و پرورش قانوني وجود دارد كه اصلا دنبال افراد ميگردند تا به آنها درس بدهند. ما اگر ميخواهيم بيسوادي را ريشهكن كنيم بايد داخل اجتماع قبح اين قضيه آنقدر بالا باشد كه فرد نتواند بيسواد باشد. مثلا در بعضي كشورها ميگويند فرد بيسواد بايد گواهياي بياورد كه نشان دهد بيسوادياش باعث ضرر زدن به ديگران نشده باشد.
اينطور فرد ميبيند چون بيسواد است بعضي از تسهيلات اجتماعي را نميتواند بگيرد و سعي ميكند خودش را باسواد كند. اما دركشور ما بعضيها با افتخار ميگويند كه بيسواد هستند.»
براساس آمارهاي نهضت سوادآموزي نزديك به 10 ميليون نفر بيسواد در كشور داريم كه به نوعي همه آنها، بازماندگان از تحصيل هستند. آماري كه هرسال اعلام ميشود و در سال بعد، تغييري نكرده است. اين اتفاق شايد ضعف دستگاههاي آموزشي در كشور را ميرساند. چيزي كه اگر درست نشود، رتبه ايران در باسوادي همچنان در رده 86 خواهد ماند.
روزنامه قانون
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.