گروه اخبار/
شاید روز معلم بهانهای شد تا به حضور متفاوت معلمها در کشورمان توجه کنیم. معلمی که برای همدردی با دانشآموز بیمارش سرش را تراشید، معلمی که برای رساندن دانشآموز بیمارش به بیمارستان جان خود را از دست داد، معلمی که در آتش سوخت تا دانشآموزانش زنده بمانند و معلمهایی که برای شادی و آموزش کودکان کار و حاشیهنشین فعالیت میکنند و بدون آنکه نامشان در جایی آورده شود، بدون اینکه میز و تخته و گچی باشد، درس عشق به کودکانی میدهند که در آمارها جزء کودکان بازمانده از تحصیل هستند.
لبخند خدا
جشن لبخند خدا که ازسوی «جمعیت طلوع بینشانها» برای کودکان محله آجرپزی برگزار شد، بهانهای بود برای یک تجربه متفاوت از فضای یک مهدکودک برای کودکانی که خواندن شعر و نقاشی کشیدن و نگاه معلم برایشان یک حسرت بزرگ شده است.
صدای خنده محوطه نسبتا بزرگ حیاط را گرفته بود، همه جا پر از کودکان کار و حاشیهنشین بود که یک روز برای آنها تدارک دیده شده بود؛ یک روز پر از خنده، نقاشی، شعر و شادی. در گوشهای از حیاط روی پارچه سفیدی با دستهای کوچکشان که شاید در حسرت میز و مدرسه بود، نقاشی میکشیدند و در گوشه دیگر بساط شعر خواندن و نقاشی کشیدن روی صورتشان فراهم بود و این میهمانی برای کودکانی بود که شاید هیچوقت رنگ معلم و تخته و آموزش را ندیده بودند، اما آنچه این میهمانی را متفاوت میکرد حضور معلمهایی بود که در کنار این بچهها عشق و مهربانی را به آنها هدیه دادند.
معلم مهربان شهر
«عطیه گنجی»، دختر خندهرویی که غم کودکان بیپناه این شهر گاهی خنده را از روی صورتش برمیدارد، معلمی است که تجربه معلمیاش را پای کودکان بازمانده از تحصیل گذاشته است.
تمام تلاشش را میکند تا فضای یک مهدکودک یا اردوی شادی را برای کودکان خیابان فیروز بهرام که در یکی از فرعیهای جاده ساوه است، به وجود آورد. عطیه در مورد این جشن که با روز معلم هم همزمان شده بود، میگوید: «خیلی از این بچهها هر شب با رویای مدرسه و لبخند خانم معلم مهربان میخوابند و صبح باید یا کار کنند یا به زندگیشان در خرابهها و حاشیه این شهر ادامه بدهند. این جشن بهانهای شد تا یک روز شاد را برای این کودکان درست کنیم. با افتخار برای این کودکان معلمی میکنم تا شاید رویای یکی از آنها برآورده شود.»
«سارا برین» که بچهها برای نشستن کنارش لحظهشماری میکردند، یکی دیگر از معلمهایی بود که در جشن لبخند خدا برای کودکان محله آجرپزی، حضور داشت. او میگوید: «معلمی و آموزش برای کودکانی که دلشان برای میز و مدرسه میتپد و شاید این آرزو برایشان در حد حسرت بماند و هیچوقت به آن دست پیدا نکنند، یک افتخار است. وقتی امروز خیلی از این کودکان توانستند قلم به دست بگیرند و نقاشی کنند این یعنی چشیدن طعم زیبای معلمی که شاید در خیلی از مدرسههای کشور پیدا نشود.»
به خاطر خنده کودکان
شاید در نگاه اول خندهدار باشد که معلمی برای شادی کودکان، صورتش را نقاشی کند و نقش دلقک را بازی کند تا شاید برای چند ساعت بتواند غم را از دل کودکان دور کند.
حسین شیخ، کفشهای لنگهبهلنگه به پا کرد و صورتش را نقاشی کرد تا تمام کودکان کار و حاشیه نشین به او بخندند. او میگوید: «قدم اول برای آموزش تمام دانشآموزان این شهر مهربانی و محبت است. امروز ما در کنار این کودکان معلمی متفاوتی را تجربه میکنیم. شاید برای خود ما هم یک تجربه متفاوت در تدریس باشد که یاد بگیریم تنها آموزش کافی نیست، بلکه در کنار آموزش باید پرورش، مهربانی و شادی هم باشد.»
او میافزاید: «معلمها گرچه شاید در شرایط سختی کار کنند، اما عشق به آموزش و کودکان این کشور همیشه در آنها وجود دارد، برای ما معلمها هر روز، روز معلم است، زیرا ما به کارمان افتخار میکنیم و فرقی ندارد که در مدارس غیرانتفاعی باشیم یا در خرابههای کورههای آجرپزی. هر جا که باشیم دانشآموزان را دوست داریم و با تمام سختیها به راه خودمان ادامه میدهیم و دلمان میخواهد به کودکان، عشق و محبت بیاموزیم.»
مطالباتی که پاسخ داده نمیشود
معلمهای کشور پارسال بیش از چهار بار به دلیل مشکلاتی که داشتند دست به اعتراض و تحصن زدند. کار به جایی رسید که علیاصغر فانی وزیر آموزش و پرورش از مجلس کارت زرد گرفت و تا پای استیضاح رفت، اما نهتنها مشکلاتشان حل نشد بلکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان آموزش و پرورش، اجرای طرح رتبهبندی معلمها مشکلاتشان را بیشتر کرد، زیرا به اعتقاد کارشناسان، این طرح نهتنها مشکلات معلمها را حل نمیکند، بلکه باعث میشود فضای آموزشی کشور مسموم شود.
اگرچه اعتراض و تحصن معلمها راه به جایی نبرده است، بیش از 100 معلم در حرکتی خودجوش میخواستند با حضور بر سر مزار معلم شهید ابوالحسن خانعلی ادای احترام کنند که از سوی نیروی انتظامی متفرق شدند.
نظرات بینندگان
دوستان من از چه طریقی میتونم اقدام به شهل معلمی برای کودکان محروم باشم؟
سالهاست که دوست دارم بتونم خدمتی در این زمینه بکنم.