من یک معلم ساده ام که اصلا نقش سیاسی ندارم . نه خطی و نه ربطی . اما نتوانستم به ماجراهای دوره هشتم مجلس دانش آموزی و اخراج تنها نماینده رسانه صدای معلم بی تفاوت بمانم چون دانشجوی جامعه شناسی هستم . پس بر اساس یک تعهد رشته ای - شغلی دیدگاه خود را بیان می دارم.
احراز بلوغ فکری و جسمی شرط بازی نقش سیاسی
جامعه پذیری افراد طی فرآیندهایی ابتدا در نهاد خانواده و سپس مدرسه شکل می گیرد. کودک و نوجوان با موقعیت سنی مشخص و توانایی هایی با آستانه معین در طی این جریان به فراگیری دانش و مهارت می پردازد. مقتضای سنی او به علاوه پتانسیل انرژی درون ، ایجاب می کند که به کنش و واکنش هایی پرجنب و جوش برای تخلیه انرژی بپردازد.
یک زمان به دلیل جوان بودن جمعیت و برای تحقق امکان شرکت کنندگان بیشتر در هر نوع انتخاباتی ، سن رأی دهنده 15 سال بود. خیلی دیر متوجه شدند که امر رأی دادن کم اهمیت تر از سن دریافت گواهی نامه رانندگی یا ازدواج نیست. هر چند پدیده حساس و رقت آور ازدواج زیر 18 سال هنوز دامن گیر دختران این مرزو بوم همانند خیلی از کشورهای توسعه نیافته هست.
اگر قصد پرورش افرادی ناب را داریم چرا آنان را درگیر بازی نقش های فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی نمی کنیم؟ یک موجود انسانی برای نیل به بلوغ جسمی و فکری می بایست سنین مشخصی را پشت سر بگذارد. باید به مرحله تمیز و تشخیص برسد. باید حق امضاء داشته باشد . باید از کفالت پدر خارج شود. لذا مدتها یعنی تا سال 1388 ، نوجوانان ما با ذوق فرصت اولین شرکت در بازی نقش رأی دهندگان ، برای سرنوشت این کشور تصمیم گرفته اند . جامعه آماری ما با حضور افراد زیر 18 سال در این دوران صلاحیت اجتماعی و عقلانی لازم برای رأی دادن را نداشته اند. آنان بر اساس احساسات نوجوانی خود فعالیت واقعی سیاسی کردند نه بازی نقش سیاسی.
قطع یقین یکی از مشکلات ما افراد بالغ برای شرکت در هر نوع انتخاباتی ، نداشتن شناخت شخصیتی - اخلاقی و نوع مدیریتی است. ما بر اساس شنیده ها و نه دیده ها ، با توجه به نوع و حجم تبلیغات ، ژشت های آنان در بَنرهای رنگی ، یا شرکت در سخنرانی های آنان ، یا توجه به مخالفان و موافقان آنان و شعارهای داده شده ، به انتخاب نامزد مورد نظر مصمم می شویم و امر مهمی که تعهد این انتخاب را حساس تر و شدیدتر می سازد سهیم شدن ما با هر نوع تصمیم یا حرکت فردای آن فرد انتخاب شده است.گناه و خطای او ، گناه و خطای ما نیز محسوب می شود. اما نوجوان قادر به انجام این امور نیست. نوجوان خام اندیش و خام پندار و خام گفتار است ، لذا سختی انتخاب بزرگان برای اعتمادورزی ، عبرتی است برای ناتوانی آنان.
برقراری برخی فعالیت های اجتماعی همانند شرکت دانش آموزان در شوراهای دانش آموزی یا مجلس دانش آموزی ، نیز از این خامی و سرمنشأ بی انتهای احساسات ، بی بهره نیست. ظاهر ماجرا تربیت نیروهایی است که در آینده نقش سیاسی امروز بازی کرده را به فعلیت درآورند اما واقعیت یا باطن مسأله بسیار پیچیده تر از آن است که ما بخواهیم به تربیت نیروهایی در این زمینه بپردازیم.
سیاست امری غیر قابل پیش بینی است . سیاست بازی شطرنج در عرصه اجتماع است. شاه مهره های سیاست هر دَم با حرکت ناباورانه یا غیرقابل پیش بینی می توانند یک ملت یا قاره یا جهان را مات و مبهوت سازند. سیاست گاه نیازمند اتخاذ تدابیری است که شاید به نفع فقط اقلیت است و یا هم فقط بقای سیاستمداران. جهت فلش سیاست همیشه به نفع ملت کار نمی کند. ما با درگیر کردن دانش آموزان در این حیطه پیچیده ، به پرورش افکاری می پردازیم که خود می خواهیم و این یعنی سلب اراده و اختیار آنان. در ضمن ما توقع و انتظار بر عهده گیری حتمی نقش سیاسی در آینده را به این افراد می دهیم ، آیا همه آنان فقط با یک هدف تربیت و هدایت می شوند؟ یعنی طبق اصل تز و آنتی تز و سنتز ، احتمال وقوع نتیجه ای مافوق تصور یا پیش نویس سیاست ما وجود ندارد؟
به جای تربیت سیاسی 150 دانش آموز بهتر است مهارت زندگی کردن در تمامی ابعاد را به کل دانش آموزان کشور هدیه بخشیم.
حقیقتا مجلس دانش آموزی تمرین دموکراسی و آمادگی جهت ایفای نقش و پذیرش مسئولیت در آینده دانش آموزان و یا ایجاد خود باوری در آنان است ؟
اگر قصد پرورش افرادی ناب را داریم چرا آنان را درگیر بازی نقش های فرهنگی - اجتماعی - اقتصادی نمی کنیم؟ در این صورت هم اراده و اختیار خود را در انتخاب مسیر حفظ می کنند و هم به امر جامعه پذیری آنان کمک می شود و هم نه فقط به 150 نفر که برای تمامی دانش آموزان کشور اندیشیده می شود.
تمرین دموکراسی در مدارس با احترام به حقوق یکدیگر نیز ممکن می گردد. یا با ترویج تفکر انتقادی یا نقدپذیری معلم و دانش آموز. یا با ملموس کردن تنها روح بخش زندگی یعنی فاکتور آزادی . می توان کتب درسی را به جای فصل بندیهای خسته کننده مغز و روح و جسم دانش آموزان ، به نحوی طراحی کرد که آنان را به تفکر و تأمل و بحث واداریم و خودباوری آنان را تثبیت سازیم.
می توانیم با فرهنگ بومی و قومی دانش آموزان مهربانانه برخورد کنیم و همزیستی مسالمت آمیز را فرا دهیم. با این طریق می توان یک کشور را نجات داد. دموکراسی عملی را عینیت بخشید. به جای تهاجم یا تخاصم آنان علیه یکدیگر ، نوعدوستی و مهربانی و صلح را ترویج نمود. آنان بدین طریق می توانند مهارت های لازم برای فعالیت اقتصادی فردای جامعه را فرا بگیرند و کشور را از بحرانهای بسیار یا وابستگی اقتصادی رهایی دهند. تعهد آموزش و پرورش فراگیری اصول زندگی در تمامی ابعاد یعنی ارزشها و هنجارها و آداب و رسوم و قوانین و مقررات به کودکان و نوجوانان است نه فقط بخشی از آن. ما فقط هنر نصفه و نیمه تفکر سیاسی را به آنان آموزش می دهیم آن هم برای 0/000011 جمعیت دانش آموزی کل کشور. کاستی های امروز جامعه ما بهای سنگین بی توجهی ما به توانایی ها و پتانسیل های بالقوه کل دانش آموزان کشور است که هیچ گاه فرصت به فعلیت درآوردن آنها را نمی یابند. ایران برای تمام دانش آموزان آینده ساز است نه عده قلیل و در بُعد محدود.
یک خبرنگار نماینده تام اختیار ملتی است که به سیاست موجود رأی اعتماد داده است.
مسایل حاشیه ای مجلس دانش آموزی در کل ، بر افکار و باور آنان چه تأثیراتی می گذارد؟ صحنه هایی چون برخورد با نمایندگان رسانه ها ؟ تندگویی یا بدگویی به آنان در حضور نوجوانان ، چه ثمرات ارزشمندی دارد که باید به تحسین مجلس دانش آموزی بنشینیم؟ تجربه کردن آنچه که من معلم در سنین 30 - 40 سالگی آنها را کسب کرده ام برای نوجوان خام اندیش ، هیچ مخاطراتی در بر ندارد؟ اصل حیاتی و اولیه بشر تعامل اجتماعی خوشایند است و وقتی به آزار و ناسزا و تحقیر و اخراج فردی آن هم یک خبرنگار در جلسه منجر می شود ، چارچوب آن آسیب نمی بیند؟
در کل دنیا وجود رسانه ها و خبرنگاران در تمامی شرایط امری پذیرفته شده است تا گویای واقعیت ها باشند. آنان نمایندگان یک ملت هستند که از رخدادها بی خبرند یا از آنها به دورند. یک خبرنگار نماینده تام اختیار ملتی است که به سیاست موجود رأی اعتماد داده است. حتی آنان بر نمایندگان مجلس شورای اسلامی که انتخاب شدۀ همین ملت هستند نیز نظارت و کنترل دارند. خبرنگاران افشاگران رازهای سر به مُهرند تا مردم اطمینان خود به نظام سیاسی را از دست ندهند.
حال با اخراج یکی از این نمایندگان در مجلس دانش آموزی ، ما چه درس اخلاقی یا انضباطی به جمع 150 نوجوان داده ایم؟ یا با ادامه محرومیت شرکت همان رسانه در دوره نهم ،ما کدام خودباوری را در اعضای مجلس دانش آموزی احیا کردیم ؟ غیر از این که نحوه برخورد سیاسی را به او آموزش دادیم ، سرد و بی تعهد.
در دوره هشتم مجلس دانش آموزی ، اگر خلاف یا تخلفی صورت گرفته یا طرح وقوع خلاف و تخلفی بوده ؛ با استفاده از امر شهود و اکتشاف بهتر نبود به بررسی موضوع پرداخته می شد تا دانش آموزان حاضر نیز فرهنگ حل مسأله را فرا می گرفتند نه پاک کردن صورت مسأله را ، آن هم با شدت و برخورد غیردموکراتیک؟!
ما از طریق همین خبرنگاران و رسانه هاست که از دقایق رخدادهای تلخ و شیرین دوران انقلاب و جنگ مطلع می گشتیم و می گردیم . آنان بی باکانه در شرایط صلح و جنگ ، سازندگی و تخریب ، خوشی ها و تلخی ها را به تصویر و پوشش خبری می کشاندند تا من و شما در امنیت و آسایش بسیار جلوی جعبه جادویی به تماشا و تفکر و تعجب و هیجان بپردازیم.
آقای پورسلیمان به عنوان فردی که مورد بی مهری در بین دانش آموزانی قرار گرفته که شاید معلم یکی از آنهاست. حال قضاوت آن دانش آموز به جایگاه معلمی یا به نقش خبرنگاری ایشان چگونه باشد؟ در باور شما چنین صحنه های نازیبا چه اثراتی بر نماینده یک نسل در مجلس دانش آموزی می تواند بگذارد؟ نماینده ای که آموزش دهنده و تعمیم دهنده دیده ها و شنیده های مجلس دانش آموزی است؟
ما در اینجا یعنی سایت صدای معلم با مدیریت آقای پورسلیمان به ترویج آگاهی و فرهنگ حرفه ای خود مشغول هستیم و برخورد ناشایست دیروز عده ای با ایشان ادامه سریال مظلومیت شغل معلمی است که در همه جا دیوار کوتاه سیاستمداران و مدیران و مسئولان کشوری گردیده است . از شورای شهر تا مجلس از شورای نگهبان تا ....... همه در مقصر جلوه دادن معلم و آموزش و پرورش در تمامی مصایب یَدطولائی دارند.
قدری حرمت ، قدری انصاف ، قدری همدلی ، قدری تواضع می تواند دلها را یکی سازد و غمها را به فراموشی سپارد. فرهنگ زیبای ایرانی - اسلامی عذر می خواهم اشتباه کردم را فراموش نکنیم. شاید شما امروز با بیان فقط این دو کلمه جادویی به لطافت بهار بتوانید انگیزه و انگیزش های درونی مدیر یک سایت حرفه ای را احیا و تقویت سازید اما قطع به یقین دانش آموزان مجلس را نیز درس صداقت و پاسداری از ارزشهای والای انسانی می دهید چرا که سیاست در خدمت و اراده انسان است نه انسان در بند سیاست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شوری ومشورت ومردم سالاری توسط اسلام به بشریت هدیه شده است .
همچنان که ما انسانها از کل توانایی مغز
خود استفاده نمی کنیم و فقط بخش هایی
از آن را به فعالیت وامی داریم ، متأسفانه در
کل جامعه علیرغم این که گاه حتی می توان
یک چکش کاری ساده یا بافت گِرهی از یک
گلیم یا قالی را از یک فرد بسیار گمنام اما
توانمند یاد گرفت یا حتی دو بیت شعر ، اما
غرور یا عناد یا کِبر یا خودبزرگ - بینی و....
برخی از ما چنین اجازه ای نمی دهد.
اگر انسانها چیزهایی از یکدیگر بخواهند یاد
بگیرند یا بپرسند و بر آن حرمت شاگرد -
استادی قائل شوند جهان هستی پُر از دانش
و مهر و محبت می گردد. آری گاه یک کودک
سه ساله ما را انگشت به دهان می سازد.
تشکر از همراهی تان
مطلب شما را مطالعه نمودم ودر کل بنظرم اینطور میتوان اسنباط کرد که انگیزه شما از نگارش این متن بیشتر دفاع از عضوی از رسانه درجمع مجلس دانش آموزی که مورد بی مهری قرارگرفته است بوده وحتما این مورد همانند موارد مشابه از موارد تاسف بار سیستم تعلیم وتربیت فشل میباشد .سیستمی که آموزه های تئوری آن با عمل کاملا مغایرت دارد.ولی مخالف این نظرشما هستم که این سیستم مجلس دانش آموزی را رها کند ومهارت آموزی را بچسبدکه اگر اینطور بیان کنیم پس ماخودمان را مقصر داریم قلمدادمیکنیم مگر ما مهارت آموزی وآموزه های اجتماعی را درمدارس آموزش نمیدهیم با این گفته شما ما بهانه دست دیگران خواهیم داد که پس مقصراصلی مامعلمان هستیم .ارادت وسپاس بیکران .ناشناس همیشگی
بلی اخراج یک عضو رسانه ای آن هم عضوی از
رسانه صدای معلم ، آزار دهنده و تأسف بار است.
با مجلس دانش آموزی فقط برای تربیت 150 نفر از
حدود 14 میلیون دانش آموز نیز مخالفم و در متن
اشاره کرده ام که چگونه می توان کل دانش آموز
را برای فراگیری تمامی ابعاد مهارتها آموزش داد.
منظور از مهارت آموزی فراگیری حرفه های شغلی
نیست ، مهارت های زندگی باز در تمامی ابعاد.
تصور می کنم متن گویا بود. تشکر.
نتیجتا اینکه مشکل اصلی مجلس دانش آموزی و مهارت آموزی و امثالهم نیست.مشکل اصلی نگاه منفی جامعه به سیستم تعلیم و تربیت و اجزای تام آن است.تفاوت طبقه اجتماعی یک معلم و پزشک متخصص در جامعه ما آنقدرزیاداست که طبقه پزشک خودراازسایرطبقات بریده و حتی بعنوان یک طبقه مستبدودیکتاتورکه هم فوق مادی است وهم فوق احترام .پس مشکل شکاف طبقاتی در جامعه و نگاه مصرفی سیاستمداران به معلم است.ارادت وسپاس بیکران
ما قرار نیست آنچه را که خود می خواهیم
بر قلب و مغز بایر کودکان و نوجوانان شکل
دهیم ما باید آنچه که لازم و ضروری است
آن را به آنان آموزش دهیم . انتظارات ما از
آنان با داده های ما باید همخوانی داشته
باشد نه تضاد.
دوگانگی که سهل است چندگانگی حاکمیت
دارد و برای همین تضاد ارزشها یا هنجارها
در بخش های بسیار موجود است.
..
دانش آموزان آن گونه که نظام سیاسی می خواهد بار می آیند نه آن طور که لازمه زندگی اجتماعی است.
در جهان سوم شدّت و حدّت این شستو بسیار شدیدتر است چون دموکراسی که از آن دَم زدید موجودنیست.
ما بی رحمانه از بایر بودن قلب و مغز کودکان در جهت ترویج خودخواهی های خود سود استفاده را می بریم.
تقریبا چیزی شبیه نظریه فروید. منتهی او جانی بالفطره می خواست تربیت کند ما نقش های مورد انتظار نظام سیاسی خود را. هر دو خودخواهانه و ضایع کردن آزادی بشر است یعنی خیانتی به آنان.
اینجا خانه دوم بنده هست چون بازنشسته ام و دیگر
مدرسه نمی روم. همراهی و همفکری با شما سروران
در سایه زحمات این سایت مقدور می گردد و دفاع از آن
حق شغلی و تعهدم به این سایت است. سپاسگزارم.