1-زمانی که دانش آموز دوم راهنمایی بودم، خانم معلم مسن، جدی، با سواد و مهربانی در درس زبان انگلیسی داشتیم به نام خانم خیری. مهربانی این بانوی پرافتخار که هنوز هم دستهای توانایش در خدمت رسانی به انسان و انگیزه بخشیدن به شاگردانش جهت تلاش بیشتر و دوری جستن از یاس و ناامیدی در آنها، همچنان گرم و مصمم و هستی بخش است، مفهوم و رنگ و عطر و بویی دیگر داشت.
خانم خیری خودش فرزند نداشت، اما تمام شاگردانش را فرزند خود می دانست و برای هر یک هم با توجه به سطح خانوادگی، توان ذهنی، و حتی محیط جغرافیایی (شهر/روستا) که در آن تدریس می کرد توقع و انتظار متفاوتی در درس زبان انگلیسی داشت.
اسفند آن سال فراموش نشدنی، ایشان به عنوان تکلیف نوروزی برای همه ی ما مقرر کردند که یک short story به انتخاب خودمان بخوانیم، و در اولین جلسه ی بعد از عید خلاصه اش را سر کلاس، یا حتی در کلاس دانش آموزان سوم راهنمایی و یا اصلا سر صف به هنگام اجرای مراسم صبحگاه یا سایر مناسبت ها، برای همه ی دانش آموزان تعریف کنیم.
شنیدن این خبر که برای اولین بار در تمام طول تاریخ مدرسه ی ما قرار بود اجرا شود، احساس و برداشت های مختلفی در ما دانش آموزان ایجاد کرد. تنبل های کلاس مثل همیشه نگران و دستپاچه شدند اما ادب و حرمت نگه داشتند. متوسط ها سر در گم و گیج بودند و نگاهی به زرنگ ترها و نگاهی با تمنای توضیح بیشتر به معلم، داشتند.و خود من و چند دوستم که بهترین های کلاس بودیم چشمهایمان از گشودن باب جدیدی برای اکتشاف و آموختن بیشتر زبان انگلیسی می درخشید.
نکته ی مهم اینکه خانم خیری از ابتدای سال تاکید داشت تصمیمات داخل کلاس مانند تصمیمات داخل خانه است و نباید در هیچ درسی و از جمله زبان انگلیسی ، به دفتر مدرسه منتقل گردد و اینگونه بود که دفتر از جانب ما دانش آموزان اصلا خبردار نشد و ما هم تکلیف را همچون وحی منزل که تردیدی در انجامش نیست، به خانواده هایمان اطلاع دادیم.
2. خود من دچار هیجان زیادی شده بودم و آرام و قرار نداشتم. خانم معلم هم هیچ توضیح بیشتری نداد و اسفند ماه مثل برق و باد می گذشت با خانه تکانی مادر و همراهی پدر و تقاضای من از پدر برای خرید کتاب و همراهی مادر در خریدن چندین کتاب داستان استیج و یک فرهنگ لغت جیبی که برای اولین بار وارد خانه ی ما می شد.
3. آن سال عید تمام مهمانی هایی که رفتیم و تمام مهمان هایی که به خانه ی ما آمدند از داستان short story من باخبر شدند و من آن قدر آن داستان را برای همه تعریف کردم که حفظم شد.
در اولین جلسه ی بعد از عید به عنوان اولین دانش آموز، داوطلب تعریف کردن سر کلاس شدم و آن قدر خوب بود که خانم معلم از من خواست در کلاس سومی ها و حتی سر صف داستان را برای همه تعریف کنم و این گونه شد که بعد از گرفتن دیپلم تجربی و اخذ رتبه ی اول در بین دختران و پسران شهر، هشت انتخاب اول را دبیری زبان انگلیسی برگزیدم و لیسانس و فوق لیسانس را هم با رتبه ی عالی و موفقیت و سربلندی اخذ کردم، در حالی که همواره لذت آن تکلیف نوروزی و کشف و شهود نوجوانی را در این درس محبوبم، همچنان احساس می کردم و با خود داشتم.
4. آنچه از کیفیت و وضعیت گذران تعطیلات نوروزی دانش آموزان در حال حاضر می دانم اینست که، تا سال گذشته، پیک نوروزی به جای آنچه معلم به دانش آموز به عنوان تکلیف نوروزی می دهد، در مدارس ابتدایی توزیع می شد، که البته موافقان و مخالفان خود را داشت و از آن جمله خانواده ها که معترض بودند حجم کار فرزندشان در طول سال زیاد است و این پیک هم مطالبش به قدری زیاد و در سطح بالاست که عملا خود ما آنها را حل می کنیم نه دانش آموز.
امسال خوشبختانه بالاخره جناب بطحائی گرامی به مدد مشاوره های مختلفی که دریافت نمودند، بخشنامه کردند پیک نوروزی ممنوع است و به جای آن داستان خوانی، داستان گویی، و داستان نویسی انجام شود.
شنیدن این خبر که سوم اسفند در رسانه ها منتشر شده، مرا به عنوان یک معلم مسرور نمود. امید معلمان ابتدایی نیز از این بابت راضی و خشنود باشند.
5. در دوره ی متوسطه ی اول و دوم ظاهرا در مدارس خاص و غیر دولتی چیزی تحت عنوان پیک نوروزی هست که دانش آموزان باید از سایت دریافت کنند و تکمیل نمایند و بعد از تعطیلات نوروز به مدرسه تحویل دهند.
6. اما آنچه مربوط به متوسطه ی دوم است که حیطه ی کاری این نگارنده است آن هم در مدارس دولتی، باید عرض کنم پیشنهاد من حذف هرگونه پیک نوروزی و سپردن اختیار به معلم کلاس و درس به خصوص است تا هر گونه که صلاح بداند تکلیف نوروزی برای دانش آموزان تعیین کند.
7. از نظر من به عنوان کارشناس آموزش زبان انگلیسی، حتما و یقینا لازم است دانش آموزان دست کم در دومین هفته ی تعطیلات نوروزی، تکالیفی برای انجام دادن در درس زبان انگلیسی داشته باشند، به ویژه در هنرستان ها که مطالب آموخته شده را مرور کنند و چه بهتر که این گونه تکالیف در قالب ادبی و مثلا به صورت خواندن داستان و باز نویسی آن، و یا اصلا نوشتن یک داستان به زبان انگلیسی باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از این بهتر هم نمیشه
بهتره کار عملی جایگزین داستان گویی بشه
فقط به حیطه دانشی و حفظ طوطی وار توجه می کنیم
مهاذتی و نگرشی مغفول ماندا
یک دفعه ای وضرب العجلی نباشد ویک سال الی دوسال ادامه داشته باشد ویک دفعه ای مثل شمع خاموش شود . وندانی از کدام طرف فوت داده اند
در ایام عید نباید هیچ تکلیفی بنطرم داده بشه مدرسه های غیر دولتی خیلی تکلیف میدن بیشتر از هرچی فکر کنین من الان پایه ششم هستم و غیر دولتی ما اومدیم مسافرت اصلا نتونستیم تفریح کنیم همش تو خونه در روز های مدرسه به قدر کافی درس میخونیم حالا تو تعطیلات نوروز هم ولمون نمیکنن