دیگر مثل سابق خاطر و حرمتی برای معلم و معاون و مدیر باقی نمانده است. کم کم مدارس ما شبیه مدارس آمریکا می گردد و ما بی اعتنا یا کم اعتنا فقط، ایستاده ایم.
قتل معلم در کلاس ، خودکشی مدیر ، کتک خوردن مدیر توسط دانش آموز و.....!
راستی چه اتفاقی در حال افتادن است که ما با پوشش آنها ، شاهد افزایش تعداد تعدّی به کادر مدارس هستیم؟ کدام بحران های اخلاقی یا هویتی در مدارس ما در جریان است که چنین رفتارهای شگفت انگیز اینجا در مدرسه من و شما در حال اتفاق است؟ چرا مسئولین به جای کمک خواستن از روانشناسان و جامعه شناسان و مددکاران اجتماعی، با دخالت دایره حقوقی ، همه چیز را پنهان می دارند؟
اگر امروز کارشناسان زُبده کشور سعی بر بررسی علت و معلول این حوادث بر نیایند ، فردا برای کنترل این پدیده یا مسأله و حتی معضل ، دچار مشکل خواهیم شد.
چرا ما شهامت و جرأت برخورد با واقعیت ها را نداریم؟
چرا ما فرا نمی گیریم که مشکل را باید زمانی حل کرد که کمتر از تعداد انگشتان دستهایمان است؟
چرا ما باور نداریم که دانش آموزان امروز فضای مجازی را رقیب بی همانند معلمین نموده اند؟
چرا ما باور نمی کنیم که این آموخته های آنان ، حال منفی یا مثبت ، از آموزش های ما در مدارس بیشتر است؟
چرا ما باور نمی کنیم که آرام آرام سرپرستی و ولی نعمتی آموزشی و پرورشی کودکان و نوجوانان و جوانان کشورمان را داریم از دست می دهیم؟
چرا ما باور نمی کنیم که تلاش با همین توانایی ، برای پیشبرد اهداف آموزشی، کافی و وافی نیست؟
چرا ما باور نمی کنیم که بحران عدم کنترل و نفوذ خانواده ها به مدارس نیز سرایت کرده است؟
چرا ما باور نمی کنیم که محتوی آموزشی ما پاسخگوی فرزند امروز نیست؟
چرا ما باور نمی کنیم که جایگاه اخلاقیات و انسانیت و معصومیت و مطیع و متواضع بودن در مدارس امروز ما خالی است؟
چرا ما به آزادی های بیان و عمل فرزندان و دانش آموزان خود احترام نمی گذاریم؟
چرا ما به جای او حتما کنکور ،حتما ادامه این رشته ،حتما این مدرسه و....تصمیم می گیریم و بر او تحمیل می کنیم؟
و چراهای دیگر.....
هر فرد وقتی حریم خصوصی و آزادی اش محاصره می شود ، پرخاشگر می شود و هیجانات جوانی مرزی برای رعایت هیچ قاعده ای نمی شناسد، اگر نادیده گرفته شود. فرزندان و دانش آموزان ما از جملات دستوری والدین و اولیای مدرسه ، به حالت انفجار رسیده اند. از او هم بپرسیم چه می خواهد؟چرا می خواهد؟ چگونه می خواهد؟
او پیوند ما بین خودش را با والدین و اولیای مدرسه اش ، حقیقی و صمیمانه و ساده می خواهد. او از پیچیدگی و فشار دستورات ما به ستوه آمده است.
چرا ما به آزادی های بیان و عمل فرزندان و دانش آموزان خود احترام نمی گذاریم اولیای محترم مدارس به جای تهدید و فشار برای اطاعت از اوامر شما، با آنان دوست و صمیمی باشید. امتحان کنید ، از محبت ،خارها گل می شود. چوان نکند کی بکند؟ یک روز مویش مورد تأیید ما نیست ، یک روز لباسش ، یک روز کفشش و...
در خاطر دارم که سر صف مدارس ، معاونان چگونه دانش آموزان را به این جرایم ، از صف بیرون می کشیدند و اولیا می خواستند و درج در پرونده می نمودند و کسر نمره انضباط می کردند. 12 سال تحصیل کردیم یک بار نمره انضباط مان کمتر از بیست نشد!!! نمره انضباط عصای موسی نیست که هر وقت کم آوردید شما معلمان یا معاونان و مدیران تبدیل به مارش کنید و کوتاه ترین و راحت ترین روش یعنی مجازات با نمره انضباط را برمی گزینید. آخر روش های دیگر دانش می خواهد، صیر می خواهد، توانایی می خواهد، عشق می خواهد، سوز می خواهد.
ما دانش آموزان را با مجموع قوانین اِعمالی ، از خود رانده ایم و دانش آموز از نظارت خانواده نیز مانده است.همه دانش آموزان به طور یکسان واکنش نشان نمی دهند ، همه ره به اشتباه نرفته اند، اما آنانی که رفته اند یا می روند ما را به بد جایی می کشانند.
وزارت محترم آموزش و پرورش و تمامی عناصر در گیر، در مورد نحوه ی اداره مدارس بازنگری کنید و به جای دور ساختن دانش آموزان از اولیای مدارس ، به دنبال برنامه ها و اهدافی باشید که او را آرام کند، او را خوشحال کند، او را هدایت کند، او را یاری کند.
همه ما معلمین می دانیم که اخراج دانش آموز مورد تأیید نیست چون تعلیم و تربیت یک انسان از دست می رود. آینده و امید او نابود می شود. پس با خاطیان کم سن مدارس خود که کم کم می رود تا از تعداد انگشتان دستهایمان فزونی گیرد چگونه باید برخورد کرد؟
مجازات یک دانش آموز پا در هوا چگونه باید باشد؟ متأسفانه تسرّی چنین رفتارهای خشونت آمیز به سرعت باد است. ناکامی آمریکا را در کنترل خشنونت و تیراندازی در مدارس را که می بینید؟
آیا ما باید اولیا مدارس را مجهز به ابزاری برای دفاع نماییم تا آنان امنیت جانی داشته باشند؟ چه سلاحی برای یک مرکز آموزشی بهتر از قلم و اندیشه و تبادل افکار؟ پس زیبایی های مدارس ما به کجا رفته است؟
بیایید به جای پنهان سازی واقعیت های جاری مدارس از همه سازمانها و محافل یرای مساعدت یاری بخواهیم.
بیایید باور کنیم که به تنهایی قادر به حل و فصل همه مسایل نیستیم،
بیایید یاد بگیریم که هر مشکل را سر جای خود و به موقع، حل و فصل نماییم.
پدیده های تلخ مدارس ما فقط این نیست، خون بازی یا تیغ زنی دختران در مدارس نیز هست. نوعی رفتار جلب توجه کننده . نوعی تلاش برای ابراز وچود. نوعی تلاش برای اعلام این که من هم هستم. نوعی تجددگرایی از نوع منفی اش.
و باز هست اما پنهانند.
بیایید باور کنیم که دانش آموزان ما در بحران عاطفه و وفا و صفا و صمیمیت ، ره به بیراهه می روند . بیایید دست یکدیگر را بگیریم . همه ما مسئول هستیم.
لطفا دست یاری دراز کنید تا همه با هم پیشگیری را قبل از نیاز به درمان ، ایجاد و تقویت کنیم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
امید به توجه مسئولین .
همه ما امیدواریم و گرنه تلاش نمی کردیم.