در سال 1380 سیل سهمگین با 500 کشته در استان گلستان به ثبت رسید. بزرگترین سیل با منشأ انسانی و رتبه 11 در تلفات انسانی.
علت این سیل، تخریب بی محابای جنگل در بالا دست گرگان رود اعلام شد. خسارت های مالی در این سیل و سیل های بعدی که در سال های 1381 با 50 کشته و 82 و 84 به وقوع پیوست سهمگین اعلام شد. مصاحبه ها با مدیران منابع طبیعی وقت نشان می دهد که آنها علت تخریب جنگل را در مناطق مورد نظر فقر و بیکاری مردم اعلام می کنند.
سدهایی که در استان گلستان با تخریب گسترده جنگل احداث شده اند به منظور تأمین آب کشاورزی و تولید و ایجاد اشتغال و توسعه استان با هزینه گزاف و با بودجه عمومی به بار نشسته اند.
جاده هایی که استان را به سایر استان ها مانند خراسان و سمنان متصل می کنند به منظور توسعه اقتصادی و ایجاد رفاه و محرومیت زدایی با تخریب گسترده جنگل و منابع طبیعی همراه بوده اند.
جاده توسکستان به شاهرود به دلیل نداشتن ارزیابی دقیق محیط زیستی نه فقط به توسعه اقتصادی منجر نشد بلکه هر ساله پس از بارش های جوی و جاری شدن گل و لای (خاک با ارزش جنگل) بسته شده و هزینه قابل توجهی به مدیریت راه ها تحمیل می کند.
تلفات حیات وحش چه در جاده های غیر استاندارد و چه به دلیل عدم حفاظت مناسب در پارک ملی گلستان بسیار وسیع بوده است.
نقشه های هوایی از مناطق جنگلی استان گلستان بیانگر تخریب گسترده جنگل و ساخت و سازهای بی شمار در منطقه زیارت و سایر این مناطق است. تا آنجایی که مقام معظم رهبری با بیانی صریح تخریب جنگل ها را به هر بهانه ای حتی ساخت حوزه علمیه نیز جایز ندانستند و دستور مقابله و برخورد با آن را صادر نمودند.
با وجود آنکه ده ها و صدها آتش سوزی همه ساله در با ارزش ترین مناطق جنگلی استان به وقوع می پیوندند اما همچنان با بیل و دبه آب نسبت به خاموشی آنها اقدام می شود و دریغ و افسوس که علیرغم اینهمه بهره برداری، حداقل وسیله مناسب اطفای حریق برای جنگل های بی نظیر هیرکانی تهیه نمی شود!
و اینک آشوراده
سال ها است مدیران استان، تغییر کاربری آشوراده به قطب گردشگری را بهانه ای برای ساخت و ساز در این جزیره و برون رفت استان از معضل فقر و بیکاری اعلام می کنند و به لطایف الحیل درصدد باز کردن پای سرمایه گذاران و در اختیار گذاشتن زمین های رایگان به عده ای منفعت طلب هستند تا آخرین تکه از سرزمین گرانبهای کشور قربانی شود؛ نظیر آنچه در بحث بهره برداری از جنگل و جاده و سد به وقوع پیوست.
آیا نباید به جبران خسارت های وارده به اقدامات به ظاهر عمرانی در استان پرداخته شود که منشأ و عامل بیکاری و فقر است؟ آیا نباید به هزینه از منابع طبیعی خاتمه داده شود چرا که سرنوشت کشورهایی که منابع طبیعی شان را به نابودی کشاندند آن هم نه خودشان بلکه توسط کشورهای بیگانه به وقوع پیوست مقابل چشمان ما است.
اگر امروز فائو و ناسا و سایر کارشناسان هشدار می دهند که ایران تا سال 2060 جنگلی نخواهد داشت و بیابان خواهد شد علم غیب ندارند و رمل و اسطرلاب نمی اندازند بلکه عملکرد مدیران در بسیاری از سطوح کشور ما را رصد می کنند و شکی برایشان باقی نمی ماند که این ره که تو می روی به ترکستان است.
انتخاب خبر
نظرات بینندگان