در حال حاضر سهم آموزش و پرورش پرورش از بودجه عمومی در کشور، کمتر از ۱۰ درصد یعنی حدود ۸.۹ درصد است و این در حالیست که در دنیا این عدد ۱۴ درصد است. اما نکته مهمتر سهم بودجۀ آموزش کشور از تولید ناخالص داخلی است که دورنمای دقیقتری را از وضعیت آموزش و پرورش ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان تبیین میکند.
میانگین نسبت هزینههای آموزشی به جی دی پی (تولید ناخالص داخلی) از حدود ۶ درصد در سالهای نخست انقلاب به حدود ۳.۵ درصد در دهه اخیر رسیده است. این نسبت طی حدود ده سال اخیر بین ۲.۸ تا ۳.۹ درصد در نوسان بوده، در حالی که همین نسبت طی حدود ده سال اخیر در آلمان ۴ تا ۵ درصد، در عربستان سعودی، عمان، فرانسه ۵ تا ۶ درصد، در فنلاند ۶ تا ۷ درصد، در سوئد ۶.۵ تا ۷.۵ درصد، در دانمارک و نروژ ۷ تا ۸ درصد و در کوبا ۹ تا ۱۴ درصد بوده است. وقتی که آموزش های مدنی و تربیت شهروندی به حاشیه می رود چگونه می توان انتظار رفتار مسئولانه از مردم داشت؟
در سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۷) میانگین جهانی نسبت هزینههای آموزشی به جی.دی.پی حدود ۴.۵ درصد بوده که فاصله بیش از نیم درصدی با بهترین سالهای بودجهای آموزش و پرورش ایران در ۱۰ سال اخیر دارد. همچنین، یونسکو از کشورها انتظار دارد سالانه حداقل بین ۴ تا ۶ درصد از جی.دی.پی خود را به آموزش اختصاص دهند که متأسفانه ایران از کف این هدفگذاری هم مقداری فاصله دارد.
این آمار به عنوان مشتی از خروارهای عزلت نشینی آموزش و پرورش در برنامه های توسعه ای در ادوار مختلف ریاست جمهوری در ایران می باشد. و البته این در دوره زمامداری هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب هم به چشم می خورد.
قانون نانوشته حاشیه نشینی مهمترین عامل توسعه فرهنگی و اجتماعی، اکنون خود به بزرگترین نقطه ضعف دولتها تبدیل شده است.به راستی آن قدر که قیمت دلار ، طلا، مسکن و البته اخیرا خیار و مرغ و موز اهمیت دارد آینده تعلیم و تربیت و جایگاه آن در برنامه ریزی دولتها جایگاه دارد؟ در سیاست دولتها آموزش و پرورش به نسبت بورس و بنزین و خودرو مورد توجه قرار گرفته است؟
کدام اقتدار سیاسی متناسب با توسعه اقتصادی ، توسعه فرهنگی را در دستور کار خود قرار داده است؟
توسعه فرهنگی به مفهوم تولید و غنی سازی سرمایه های انسانی و سرمایه های اجتماعی است و مسیر این مهم از آموزش و پرورش می گذرد.
شاید یکی از مهمترین دلایل برای عدم کامیابی دولتها در سیاستهای اقتصادی خودشان غفلت از توسعه فرهنگی است. مردمانی که دارای ضعف و نقص در جامعه پذیری اجتماعی و سیاسی هستند ، در مواقع بحران در تصمیمات عام المنفعه شرکت نمی کنند و منافع شخصی را بر منافع جمعی ترجیح می دهند ؛ لذا درست در زمانی که توسعه اقتصادی به حضور مسئولانه مردم نیاز دارد ، این مصالح شخصی است که اولویت مردمان خواهد بود تا حمایت از سیاستهای اقتصادی.
وقتی که آموزش های مدنی و تربیت شهروندی به حاشیه می رود چگونه می توان انتظار رفتار مسئولانه از مردم داشت؟
در کدام دوره ریاست جمهوری ، سرمایه گذاری مادی و معنوی بر روی آموزش و پرورش صورت گرفته است؟ غفلت یا تغافل از نظام تعلیم و تربیت یعنی از دست دادن سرمایه های عظیم انسانی و اجتماعی . لذا هر چقدر هم بنیانهای اقتصادی قدرتمند باشند توسعه متوازن مختل خواهد شد.
اکنون بیش از هر زمان احتیاج به شکل گیری انگاره هایی داریم که آموزش و پرورش را از حاشیه بیرون بیاورد و به عنوان اصلی حیاتی به آن نظاره کند.سیاستی که هم زمان با توسعه اقتصادی به توسعه فرهنگی هم بپردازد.
آیا چنین اراده ای شکل خواهد گرفت؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.