وزیر آموزش و پرورش همانند سایر وزراء متصل به خزانه غیب نمی باشند ؛ و تا بودجه ای در اختیار و پولی در بساط نداشته باشند قادر به حل مشکلات مالی وزارت خانه نخواهند بود. واضح است که نبود بحران حقوق در برخی از وزارت خانه ها ارث پدری وزیر آن وزارت نیست. بنابراین استیضاح وزیر آموزش و پرورش به منظور حل مشکلات مادی معلمان بیهوده خواهد بود و نمایندگان اگر به دنبال سیاسی کاری و جمع کردن رای برای انتخابات دهم و گرفتن ماهی از آب گل آلود نیستند و بینی بین الله دنبال حل مشکل معلمان هستند؛ صرف نظر از سکوت چندین ساله ؛ باید بدانند که مطالبه معلمان نه استیضاح آقای فانی ؛ نه افزایش حقوق ؛ نه برابر سازی حقوق با سایر کارمندان؛ نه پرداخت بدهی و معوقات معلمان؛ و نه رتبه بندی شتاب زده نیست . وکلای ملتی که ریگی به کفش ندارند و به سعادت فرزندان خویش و تضمین آینده کشور علاقمندند؛ یا به تحقق مطالبات زیرکمر همت ببندند و یا آبرومندانه استعفاء دهند.
اول اینکه معلم نه با کارگر و نه با کارمند قابل قیاس نیست . البته این به منزله انکار ارزش کارکارگران و کارمندان ؛ یا منزلت و جایگاه رفیع هیچ کدام از عزیران کارگر وکارمند و غیره نیست و نباید هم باشد . هیچ معلمی ادعا نکرده که کار کارگران آسان و حقوق آنان اضافی است ؛ هیچ معلمی مدعی سهل بودن وظیفه نظامیان و حقوق بیشتر آنان نیست ؛هیچ معلمی نگفته که بیکاران زندگی توام با رفاه دارند.
اشتباه نشود معلم مدعی کارگر و کارمند و نظامی و بیکار و هیچ شهروند معظم دیگری نیست. با این وجود نباید معلم را با کارگر و بیکار مقایسه کرد و گفت که چون دریافتی کارگر 700 هزار تومان است پس حقوق معلم قابل توجه است ؛ نباید بیراهه رفت 700 هزار مال کارگر بی سواد و تازه کار است نه کارگر کارشناس و ماهر. فراوانند کارگران و کارشناسان ماهری که ماهی دهها میلیون دست مزد دارند ؛ دراین کشور کار به آنجا رسیده که معتادان هم طلب کار معلم شده و می گویند ما برای مواد خود پول نداریم ولی معلمان ماهی یک میلیون و خورده ای حقوق دارند .
روشن است که مقایسه معلم با کارگر صفر و بی سواد ؛ نه تنها توهین به شعور معلمان بلکه توهین به شعور جامعه ای است که انتظار پرورش مدیران آینده کشور را از آنان دارند و بدیهی است که قیاس نباید مع الفارغ باشد و معلم نبایستی با بیکار و بی پول مقایسه شود؛ و چون معلمان با اعضای هیت علمی و قضات و مدرسان حوزه علمیه هم صنف اند پس فقط قیاس با آنان یک قیاس منطقی است و بس.
معلمان خود را تافته ای جدا بافته از مردم و سایر کارمندان نمی دانند که فقط خواستار افزایش حقوق خود باشند؛ اتفاقا معلمان به علت تماس حداکثری با جامعه بیشتر ازسایرین مشکلات و نداری مردم را درک می کنند؛ ولی درعین حال معتقدند که اگر جامعه با ریاضت مالی روبروست تحمل تمام ریاضت برعهده آنان نبوده و وظیفه همگانی است.
چگونه است که معلم جماعت با چند شغل که بابت هرکدام آنها مورد تمسخر هم قرار می گیرد تا آخر عمر توان تهیه یک سر پناه را نداشته اما در همین مملکت هستند کسانی که دو روزه میلیارد شده و یا دو روزه رانت میلیاردی را صاحب شده و یا دو روزه میلیارد ها دلار اختلاس می کنند یا دو روزه صاحب ویلاها و ساختمان های آن چنانی و خودروهای این چنینی می شوند ؟
راستی اگر پولی در کشور نیست این همه اشرافی گری متعلق به کدام کشور خارجی است و اگر مال ماست پس چرا یکی از آنها به تصادف هم که شده به معلم نمی رسد ؟ پس مطالبه دیگر آنان ؛ اجرای عدالت واقعی اقتصادی و توزیع صحیح سرمایه جامعه ؛ به همه حتی اگر نتیجه آن کاهش حقوق معلمان باشد.
سومین خواسته معلمان مبارزه با دلالی و مخالفت با افزایش مالیات است ؛ اموال و امکانات زیر بنایی کشور و مردم بعنوان خصوصی سازی فروخته و اصل و فرع آنها به همراه سود متعلقه نصیب دلالان می شود ؛ سرمایه ملت صرف ایجاد بنگاه برای کاسبان جهل می گردد. ازشناسنامه تولد گرفته تا گواهی فوت از زایشگاه گرفته تا قبرستان و از آموزش گرفته تا بهداشت همه و همه پولی است ؛ برای صدور انواع مجوز ؛ پروانه ؛ مدرک؛ کارت ؛ پلاک وشماره و.... از مردم هزینه دریافت می شود و خدمات همه ادرات تماما از مردم ستانده می شود ؛ به اسم اصل 30 و رایگان بودن آموزش ؛مدارس و دانشگاه ها ته مانده ای دست رنج مردم فقیر را برای مدارک تحصیلی بیکاری و سراب اشتغال بلعیده می شود و از همه صاحبان مشاغل قانونی اعم از کارمندی ؛ تولیدی و بارزگانی مکررا عوارض و مالیات رنگارنگ دریافت می شود ؛ درآمد های نفتی و گازی و غیره هم ظاهرا به خرانه واریز می شوند ؛ و همه مردم از صبح تا نیمه شب کار جان می کنند ؛ ولی دریغ از ذره ای امنیت شغلی ؛ رفاه اقتصادی ؛ منزلت اجتماعی و... همه آنچه شمردیم و همه آنچه بی شمارند ؛ ریشه همه آنها دلالی و فرار مالیاتی آنهاست و چون هرگونه افزایش مالیات فشاری مضاعف بر فقرا و فرصتی دوباره به دلالان خواهد بود ؛ لاجرم هر منصفی مخالف دلالی و افزایش مالیات آن هم به نام معلم است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
آقای پورسلیمان این سایت اسمش سخن معلمه یا سخن همراهان و مدافعان وزیر ناتوان آموزش و پرورش!؟؟
آقای پورسلیمان این تذهبون؟؟؟؟؟
به نظرم این استیضاح فقط نمایشی برای فریب معلمان بود.
گرديده و اختلاف طبقاتى و ظلم و جور روزبروز بيشتر شود تا جايى كه كشورهايى كه ما سالها ست آنها را كافر و بى دين مى دانيم ديگر ما را قبول نداشته و به ما به عنوان انسانهاى دروغگو و بى وفا به عهد برخورد نموده و هر حرف و قولمان را تا بارها راستى آزمايى نكنند نمى پذيرند ، پس براى تغيير بايد از خودمان شروع كنيم و مسولان ما جلوى آينه رفته به خود نگاه كنند ... ادامه دارد
استاد گرامي جناب آقاي برزگرزاده افتخار بنده است که مطلب ارزشمند حصرتعالي را در سايت وزين " گروه سخن معلم " مطالعه کردم . اميد است بيش از اين به فرهنگيان فرهيخته توجه فرماييد و از قلم توانمند حضرتعالي بهره بيشتر ببريم . خداوند به شما سلامتي و سربلندي و عزت عطا فرمايد .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
با شرمندگی از اظهار لطفی که فرمودید؛ حقیر معتقد است که هر شورای دبیرانی در مدارس اگر فقط به پاک کن و تخته سیاه و درصد قبولی متمرکز نشده و خودشان را قبول داشته باشند ؛ در حکم یک هیت دولت اند . و بی هیچ شکی بیشترین فرهیختگان جامعه حتی بیشتر از وزارت علوم در وزارت آموزش و پرورش است . از خداوند قادر مطلق سلامتی همکاران ؛ خاصه حضرت عالی را خواستارم
آنچه مسلم در فرهنگ كنونى ما و در قوانين و مقرراتمان اشكالاتى موجود است ، كه نياز به تغيير و تحول دارد و اگر نشود، به بلاهاى الهى دچار خواهيم شد ، به عكسهاى سالهاى گذشته خود و مسولينمان نگاه كنيم تغييرات را خوب متوجه مى شويم ، اكثرا قيافه ها تغيير و اشرافى شده ديدگاهها و عملكردها دگرگون ، خانه ها همه در شميران و بالاى شهر ، همه پسوندهاى دكترى را يدك كشيده و مستمرا در حال رفت و آمد به كشورهاى اروپايى (خود و فرزندانشان ) مى باشند كم كم ريش ، چادر ،
دعاى كميل ، نمازهاى معنوى جمعه و... تبديل به تفريحات ، ماشينهاى و خانه هاى آنچنانى ، مدارس خاص ، سهميه هاى خاص و كلا نوعى اشرافيگرى كه كم كم از حالت خفا در آمده و علنى ميگردد و هرچه رهبر ساده زيست و بزرگوارمان هم فرياد مى زنند فقط مى شوند و آن كار ديگر مى كنندبه هرحال اين عده كه ظاهرا از اول هم تظاهر به ديندارى و تقوا مى كرده اند بنظر مى آيد از صف دين و انقلاب جدا شده و راه خود را مى روند و بايد يكبار ديگر شهادتين را ادا كنند زيرا در مسلمانى آنان شك است ...والسلام
نگارش این لغت(قیاس مع الفارغ) اشتباه است ودرست آن قیاس مع الفارق به معنی مقایسه دو چیز بدون هیچگونه اشتراک وتشابه می با شد.درمنطق مبحثی وجود دارد به نام قیاس معالفارق
یعنی دو مسأله هیچ ربطی به هم نداشته باشند. حالا برای اثبات اینکه این دو مسألهی کاملاًبیربط، پارادوکس یا متناقض هستند، نیاز به 8 ربط داریم!
در تناقض هشت وحدت شرط دان
وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل
قوه و فعل است، در آخر زمان
یعنی وقتی میخواهی بگویی این قضیه نقیض آن قضیه است، باید زمان و مکان و مابقی شرایطشان یکی باشد و بعد ادعا کنی.
فارق= ازهم جدا بودن
مشاغل با توسعه جوامع بنوعی از هم جدا میشوند.
هر چند هر دو مصطلح است
ولی مع الفارغ درست تر است.