همه ما ميدانيم كه دغدغه معلمان در اين روزها جهت اعطاي تسهيلات و مطالباتشان بيشتر شده است و در اين راستا در تلاشند تا دولت گامهايي بردارد اما در اين ميان مسائل و ملاحظاتي بايد قابل توجه مسوولان و دستگاههاي ذيربط باشد:
اولا: درست است كه معلمان ميخواهند پرداخت حقوق و مزاياي آنها تا حدودي برابر با ساير كارمندان دولتي باشد و اين درخواست به حقي است و تا حدودي تبعيض ديده ميشود اما بايد يادمان باشد كه اگر به فرض اينكه ساير كاركنان ادارات هم حقوق پايين و تسهيلات ناكافي داشته باشند توجيهكننده حقوق پايين و تسهيلات ناكافي معلمان نيست. هر قشري مانند قشر كارگران، پرستاران و... بايد براي پرداخت دستمزد و حقوقشان به اهميت كار و ارزش وظيفه خودشان مقايسه شوند نه مقايسه با ساير كارمندان.
نميتوان گفت چون ساير كاركنان از حقوق و مزاياي پاييني برخوردارند (اگر چنين موردي هم وجود داشته باشد) پس معلمان هم بايد به حقوق و تسهيلات خود قانع باشند. شرط تحقق عدالت اين نيست كه همه با شغل و شرايط متفاوت با هم مساوي باشند بلكه تا حدودي بايد تفاوت وجود داشته باشد آن هم با توجه به ميزان حساسيت بيشتر شغل؛ در اين راستا تاحدودي اكثرا بر اين عقيده هستند كه شغل معلمي تا حدودي از بيشتر (نه همه) شغلها حساستر و سختتر است اما وقتي مساله حقوق و مزايا مطرح ميشود مانند بقيه و حتي متاسفانه گاهي پايينتر هستند. البته در اينجا روشن كردن يك قضيه ضروري است و آن هم اين است كه اگر چه يكي از مطالبات معلمان اين است كه حقوق و مزاياي آنها برابر با ساير كاركنان باشد اما شايد قصد و هدف آنها اين است كه شغل معلمي به معناي مصرفكننده بودن و اضافي بودن نيست بلكه مانند ساير كارگران و كاركنان خدماتي، ارزش دارند و بايد در پرداخت حقوق و اعطاي تسهيلات ارزش كارشان مثل سايرين در نظر گرفته شود و بدانند معلمي كه سرچشمه زايش ساير شغلهاست و همه اين افراد از زير دست معلم بيرون ميآيند پس بايد كار آنها با اهميت و حقوق و دستمزدشان بالا و مكفي باشد نه اينكه به آنها نگاه مصرفي داشته باشند.
نگارنده ميپذيرد كه شايد بعضي كاركنان دولتي (كه اگر وجود داشته باشد) دستمزد برابر يا پايين از معلمان داشته باشند اما در هر حال اين دليلي قانعكننده نيست براي حقوق ناكافي و تسهيلات نامناسب معلمان. ارزش كار و تلاش معلمان در ذات خود مهم و سرنوشتساز است و بايد با اين ديد براي پرداخت حقوق و تسهيلات بيشتر به قضيه نگاه كرد نه مقايسه با وضعيت ساير كارمندان. البته اين به معناي جدا كردن از ساير كارمندان و ديگر قشرهاي محترم و زحمتكش نيست بلكه هر وظيفه و شغلي در جايگاه خودش بايد ديده شود نه در مقايسه با سايرين...
دوم: تسهيلات و مطالبات معلمان تا حدودي نبايد مشروط و مقيد به مواقع خاصي باشد. در اينجا مثالي غرض نگارنده را بيشتر روشن ميكند. فرض كنيد معلمي براي تفريح يا انجام امور ضروري راهي سفري دور ميشود. اين معلم براي اقامت شب و استراحت تنها دو سه راه پيش رو دارد و آن هم يا اقامت در خانه معلم و باشگاه فرهنگيان است يا مدارسي براي اسكان. تقريبا اكثر خانه معلمها با كمبود جا روبهرو ميشوند و گرفتن اتاق يا سوييت به علت كمبود خانه معلم در يك شهر يا محدوديت خود خانه معلم بسيار دردسرساز است. يعني معلم تنها زماني ميتواند از رفاه و تسهيلات برخوردار باشد كه خانه معلم ظرفيت پذيرش داشته باشد و به موقع و خيلي زود و سر ساعت برسد و در غير اين صورت از پذيرش محروم خواهد شد. (يعني تسهيلات و رفاه به شرطي وجود دارد كه ظرفيت خانه معلم تكميل نباشد) از طرفي مكانهايي به نام باشگاه فرهنگيان به علت بالا بودن هزينه و ساير مشكلات باز هم براي اكثريت جوابگو نيست و شرط برخورداري هم هزينه كردن بسيار بالاست كه درآمد معلمان تا حدودي نميتواند پاسخگوي اقامت در باشگاه فرهنگيان باشد. مدارسي هم كه براي اسكان وجود دارند اكثرشان (نه همه) فاقد شرايط مناسب براي اسكان هستند.
نگارنده معتقد است بايد اعطاي تسهيلات و تامين خواستهها تا حدودي فارغ از شروط و قيدهاي دست و پاگير باشد. براي مثال آموزش و پرورش ميتواند با صدور سفر كارت (يا هر قرارداد ديگري) براي معلمان اقدام كند تا در صورت پرشدن ظرفيت خانه معلمها در هر زمان از سال با استفاده از اين كارت يا ساير تسهيلات بتوانند در هتلها اقامت كنند و آموزش و پرورش تا حدودي از راه اين كارت و ساير راهها بتواند لااقل هزينهاي قابل قبول را متقبل شود تا معلمان در مسافرتها تا حدودي بدون قيد و شرط فارغ از دغدغه اسكان باشند. اگرچه شايد اين مورد هزينهبر باشد اما در هر حال چارهاي نيست و بايد اندك اندك با مديريتهاي كارا به سمت بر آوردن خواستهاي غيرمشروط روي آورد تا شاهد بهبودي و اعطاي تسهيلات باشيم.
سوم: برآورده ساختن خواستههاي معيشتي معلمان اين مرز و بوم كه در آن اتفاق نظر دارند پايان خواستهها نيست بلكه تازه آغازي مناسب است براي آموزش و پرورش مفيد و انسانساز. وضعيت اقتصادي معلمان از گامهاي اول است.
چهارم: اين حقيقت قابل انكار نيست كه بهبود معيشتي و تامين خواستههاي قشر معلمان مانند ساير امور زمان بر است و در عرض يك سال و با عجله نميتواند تحقق يابد اما بايد جهت تغييرات به سمت بهبودي برود نه پسروي. اينكه به بهانه زمانبر بودن اصلاحات از انجام وظايف غفلت بورزيم و تقصير شكستها را بر گردن مرور زمان بيندازيم جز پسروي حاصل ديگري دربرنخواهد داشت.
روزنامه اعتماد
نظرات بینندگان
بگویید بااین حقوق می شود مثل گیاهان زیست کرد نه زندگی