گروه اخبار/
جايگاه و نقش رسانه تخصصي در آموزش و پرورش چيست؟ جدا از رسانههاي دولتي، سايت صداي معلم كه سالها از فعاليت آن ميگذرد و سايت فانوس و نشريه زنگ توسعه و چند كانال و گروه تلگرامي رسانه تخصصي معتبر و قابل استناد در حوزه آموزش و پرورش مشاهده نميشود و ديگر نشريات و رسانهها به صورت سرويس محدود مسائل حوزه آموزش و پرورش را بازتاب ميدهند. حال پرسش اين است كه آيا اين ميزان از رسانه براي جامعه چند ميليوني آموزش و پرورش قابل قبول است؟
براي نخستينبار در تاريخ نمايشگاه مطبوعات صداي معلم شايد به عنوان پر سابقه و پر مخاطبترين رسانه تخصصي آموزش و پرورش در نمايشگاه حضور يافته است.
آيا اين رسانهها در فضاي آموزش و پرورش تاثيرگذار هستند؟ به نظرتان آيا اين تعداد رسانه توان پاسخ گويي به نيازهاي اين حوزه را دارند؟ آيا جامعه رسانهاي در ايران به موضوعات مربوط به آموزش و پرورش توجه لازم را دارند؟ كم رونقي رسانههاي آموزشي به كيفيت مطالب توليدي مرتبط است؟ يا عدم توجه لازم از سوي جامعه به اين حوزه دليل اصلي است؟
اين مقدمه و پرسشها توسط آقاي جواد بابازاده (رها) مدير گروه تلگرامي آموزگاران انديشمند آغاز يك ميزگرد مجازي پيرامون نقش و جايگاه رسانهها در حوزه آموزش و پرورش شد كه با توجه به تناسب اين موضوع با ايام برگزاري نمايشگاه مطبوعات ماحصل اين ميزگرد مجازي را در معرض نقد و نظر مخاطبان صفحه مدرسه روزنامه اعتماد قرار ميدهيم.
جايگاه ضعيف آموزش و پرورش در عرصه رسانهاي
جواد بابازاده (رها) معلم شاغل در آذربايجان شرقی در زمينه جايگاه آموزش و پرورش در رسانهها بر اين باور است كه: در اطلاعرساني و آگاهي قشر فرهنگي نسبت به مسائل روز و آموزش وپرورش رسانهها بسيار مفيد هستند اما متاسفانه خيلي از همكاران با نشريات و رسانههاي مرتبط آشنا نيستند. جايگاه و نقش رسانه تخصصي در آموزش و پرورش چيست؟
جدا از رسانههاي دولتي رسانه تخصصي معتبر و قابل استناد در حوزه آموزش و پرورش مشاهده نميشود، بيشتر مطالب اين نشريات شبيه همديگر است و تكراري است. تنوع كمي در مطالبشان هست كه البته برميگردد به محدويتهايي كه دارند در حدود يك ميليون معلم و كمتر از يك ميليون بازنشسته وجود دارد. آيا اين رسانهها امكان و توان بازتاب مطالبات و مسائل آنها را دارند؟ اينكه تعداد اندكي از همكاران مطالب اين نشريات را بخوانند يا به خودشان زحمت باز كردن لينكها را بدهند يك چيز است اما مطالب نشريات باب ميل بيشتر همكاران نيست. چيزي كه در اين نشريات ميخوانند در بيشتر روزنامهها، توييتر يا فيسبوك است من نديدم بحثي تخصصي را دنبال كنند. مثلا در مورد روشهاي تدريس يا طرح درس به صورت تخصصي مطلب بگذارند كه حداقل به درد معلمان تازه كار بخورد.
شميعزاده يكي ديگر از فرهنگيان هم در همين زمينه ميگويد: متاسفانه هيچ رسانهاي به عنوان تخصصي مسائل آموزش و پرورش را مورد بررسي دقيق و كارشناسي قرار نميدهد يا به صورت سراسري منتشر نميكنند يا در صفحات روزنامههايي حضور دارند كه خوانندگان مشتاق و علاقهمند ي ندارند. نشريه « نگاه » آموزش و پرورش هم در نقش سفره يك بار مصرف معلمان است.
مطالب جنايي و سياسي حوزه آموزش و پرورش مخاطبگريز است
بابازاده در بخش ديگري به جهتگيري مطالب اشاره دارد و ميگويد: بيشتر مقالات جناحي و با جهتگيريهاي سياسي است كه غالب همكاران نزديك آن هم نميشوند. حتي درباره آن حرف هم نميزنند يا نشريه بايد جنجال به پا كند يا علمي و تخصصي باشد تا بتواند مخاطب جذب كند و مخاطب را نگه دارد.
مهدي خليلي هم ميگويد: رسانهها سياست زدهاند يعني يا به چپ تمايل دارند يا به راست. ما رسانه مستقل نداريم. رسانه استقلال نداشته باشد نميتواند ركن حرفهاي داشته باشد. اعتماد و فانوس و صفحات آموزش و پرورش در روزنامههاي اصلاحطلب را ببينيد حتي يك نظر سنجي ساده انجام نميدهند. روزنامهنگار كار حزبي نميكند . روزنامهنگار به عنوان ركن چهارم دموكراسي مينويسد. بايد به معلم و آموزش و پرورش به عنوان ركن مهم بپردازد. رسانه به مخاطب بپردازد و مخاطب را با خود همراه كند.
عبدالله هنرمندي يكي ديگر از معلمان حاضر در اين گفتوگو نيز در اين بخش ميگويد: بحث چپ وراست نيست ، چپ وراست ديدگاه است ؛ ما در آموزش و پرورش فقط كساني را داريم كه خوب حرف ميزنند اما قلم به دست تعداد بسيار اندكي داريم.
ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش نيازمند توجه رسانه ملي
شميعزاده به راهكار ارتقاي جايگاه آموزش وپرورش در رسانهها ميپردازد و بر اين باور است كه: اگر روزي رسانهاي مثل تلويزيون « مدرسه و معلم » را در صدر برنامههاي پر بيننده خود قرار دهد و مثل برنامه «نود» كه يك گل وشوت بازيكن را از زوايا و ابعاد مختلف تحليل كارشناسي ميكند مسائل آموزش وپرورش را مورد تجزيه و تحليل قرار دهدآن وقت است كه ميشود به بهبود وضعيت اميدوار بود اگر مسائل آموزش و پرورش وارد صفحه جادويي تلويزيون نشود و به طور مستقيم در فضاي ذهن و فكر عموم مردم منعكس نشود نميتوان اميدي به آن بست. رنج نامههايي كه معلمان مينويسند اگر معلمان هم مطالعه كنند چيزي تغيير نخواهد كرد همانطوريكه صحبتهاي همكاران در اتاق دبيران و محيط مدرسه و زنگ تفريح كمترين نقشي در روند امور ندارد و جز يأس و دل زدگي خاصيتي ندارد.
مخاطبان حوزه آموزش و پرورش چه مطالبي را ميپسندند؟
بابازاده در بخش ديگري از اين ميزگرد به ويژگيهاي مطالب مورد پسند مخاطبان حوزه آموزش ميپردازد و با طرح چند پرسش ميآورد: آيا مطالب تخصصي و آموزشي باشد مخاطب بيشتري خواهند داشت؟ آيا در اين حوزه با اين همه پرسنل و افراد مدعي كسي توان راهاندازي اين نوع رسانه با اين مطالب را ندارد؟ دليل اين وضعيت آشفته و بيرونقي چيست؟
سهرابي يكي ديگر از فرهنگيان شركتكننده در اين گفتوگو ميگويد: بايد تخصصياش كنند وگرنه از گردونه خارج ميشوند. مثل دندان پزشكان، جراحان قلب و... كه هركدام در حوزه خودشان حداقل يك نشريه تخصصي دارند وگرنه اخبار روز را كه صدا و سيما هم پخش ميكند. يا مثلا نشستهايي كه تشكلها دارند در تمام گروههاي تلگرامي منتشر ميشود، پس ديگر يك همكار وقت نميگذارد همان مطلب را بعد از باز كردن لينك فلان نشريه بخواند. بايد حرفهايتر عمل كنند هرچند مخاطب خاص داشته باشند و اندك. باور كنيد كه تعداد زيادي از فرهنگيان حتي اسم نشريات مرتبط با آموزش و پرورش را نميدانند.
چرا با اين همه معلم و فرهنگي تعداد كمي در رسانهها فعال هستند؟
شعميعزاده در پاسخ به اين پرسش ميگويد: هزاران دليل ميتواند داشته باشد اما سرمنشا همه آنها در اين امر نهفته است كه حس مسووليت و روحيه دلسوزي و تاثيرگذاري بسيار كاهش يافته است. خيل عظيمي از فرهنگيان دستي بر قلم نمينهند و دستهاي ديگر تمايلي براي مراجعه به اين رسانهها ندارند و آن عطش مطالعه و كسب آگاهي و اطلاعات را احساس نميكنند، خود مديران اداري هم استقبالي از نقدها و تحليلهاي صريح و جدي همكاران نميكنند هرچند كه در ظاهر مشتاق چنين فضايي هستند.
محمد داوري، فعال رسانهاي حوزه آموزش هم در اين زمينه بر اين باور است كه: وقتي از رسانه و آموزش و پرورش سخن ميگوييم بايد گفت كدام دسته از مخاطبان اين حوزه را مد نظر داريم؛ دانشآموز، اوليا، معلمان، مديران، مسوولان، دولت مردان يا حاكمان، هر كدام را كه مد نظر قرار دهيم؛ نوع، هدف و محتواي رسانه متفاوت خواهد بود. اما در مورد خود معلمان بايد با تاسف بگويم من بارها امتحان كردم و روزنامه خريدم، بردم و گذاشتم دفتر دبيران باور كنيد در تهران پايتخت و در مقطع دبيرستان يك درصد هم در حد برداشتن روزنامه و نگاهي به صفحه اول و تيتر مطالب رغبت نشان ندادند.
بابازاده هم ميگويد: مساله اين است كه جامعه عمومي و جامعه معلمين به هيچ كدام از مطالب چه عمومي و چه تخصصي علاقهاي نشان نميدهند.
ماهيت مسائل آموزش و پرورش و رويكرد ژورناليستي
سيد محمد مرد، فعال صنفي و سياسي يكي ديگر از حاضران در اين گفتوگو بود كه در زمينه نسبت آموزش وپرورش و رسانه معتقد است: مسائل آموزش و پرورش مسائل پيچيدهاي است كه ماهيت ژورناليستي ندارد ؛ به نظر من مسائل اصلي آموزش و پرورش همچون فلسفه تعليم و تربيت و چرايي و چگونگي تربيت انسان در حوزه ژورناليست قرار ندارد؛ مربوط ميشود به مجلات تخصصي تعليم و تربيت آنچه در حوزه رسانه در عوام مطرح است اين است كه مدرسه پول ميگيرد يا نه. معلم كي و چقدر و چطور بايد پول بگيرد.
آيا تنبيه بدني هست يا نه، اين سه موضوع سطحي اساس ژورناليسم رسانههاي فعال آموزش و پرورش است مسائل مهمتر و اساسيتر همچون تربيت انسانهاي كار آمد و شهروندان مسووليت پذير و چگونگي تربيت آنها مسائل ژورناليستي نيستند برخي از دوستان آموزش و پرورش را تا پشت در كلاس دنبال ميكنند اما بخش مهم تعليم و تربيت اتفاقي است كه در كلاس ميافتد. به نظرم رسانههاي آموزش و پرورش كمترين تاثير را در اين بخش داشته و دارند.
اما در همين زمينه داوري نظر متفاوتي دارد و ميگويد: ما دو دسته رسانه داريم؛ يك دسته رسانههاي عمومي و دستهاي ديگر رسانههاي تخصصي، كه بايد هر كدام را در نوع خودش مورد ارزيابي قرار داد و اتفاقا در حوزه تخصصي در زمينه آموزش و پرورش صرف نظر از كيفيت آن فصلنامه، ماهنامه، دوهفتهنامه و هفتهنامههاي زيادي داريم كه خيلي هم مورد توجه قرار نميگيرند دليل آن هم فقط محتوا و كيفيت نيست. درست است كه مسائل تخصصي آموزش و پرورش ژورناليستي نيست اما آموزش و پرورش يك مساله كاملا عمومي است و نيازمند فرهنگسازي در جهتگيريهاي اصلي است تا سه عنصر اصلي يعني والدين، دانشآموزان و معلمان با نگرشهاي درست و روشهاي كارآمد بتوانند تعامل سازندهاي داشته باشند تا خروجي فرآيند آموزشي مورد رضايت هر سه عنصر باشد و در اين مسير رسانه نقش تعيينكننده دارد ، پس ضرورت پرداختن رسانه به حوزه آموزش و پرورش از منظر عمومي نه تخصصي بديهي است اما مهم رويكردهاي رسانهاي و محتواي آن است كه بايد مورد تجديد نظر جدي قرار گيرد.
فضاي غالب رسانهاي در حوزه آموزش و پرورش سطحي است
مرد در ارتباط فضاي غالب رسانهها در حوزه آموزش و پرورش با نقدي جدي ميگويد: نقد اصلي به رسانههاي آموزش و پرورش اين است كه فضاي رسانهاي اين مجموعه بخش بزرگش نقزدنها و رنج نامههايي بيثمر است. بخش ديگر هم گفتن و نوشتن فرهنگيان براي خودشان است به عبارتي مخاطبان اين رسانهها فقط معلمان هستند.
بابازاده هم با تاييد اين نظر ميافزايد: ولي همين معلمان كه از همه جا بيخبرند در بسياري از مسائل در جايگاه شاكي هستند.
كمرونقي در فضاي رسانهاي مختص آموزش و پرورش نيست
سيد محمدمرد در بخش ديگري از اين ميزگرد به دلايل كم توجهي به حوزه آموزش و پرورش ميپردازد و ميگويد: كم رونقي فقط مربوط به اين زمينه و رسانههاي معلمي نيست مربوط به فضاي كلي جامعه است ، به عبارتي وضعيت معلمان شايد نسبت به كل جامعه بهتر باشد.
داوري هم در اين پاسخ به اين پرسش كه دليل اين كمرونقي چيست؟ ميگويد: نميدانم براي پاسخ دقيق بايد تحقيقي علمي صورت گيرد ولي مهمترين دليل فرهنگي و انگيزشي است كه در جامعه ما متاسفانه عموميت دارد، متاسفانه گرايش بيمارگونه به شبكههاي مجازي و آمار خيرهكننده كاربران تلگرام در ايران سندي بر نگرش سرگرمي محور به وسايل ارتباط جمعي است و خروجي مثبتي چندان نميتوان براي آن متصور بود به نظر شما از ٢٠ ميليون مشترك تلگرام چند نفر بحث و گفتوگو ميكنند و استفاده موثري از اين امكان بسيار ارزنده دارند؟
شميعزاده در اين باره ميگويد: انگيزه و محركي براي مطالعه شكل نگرفته است وقتي ارزشيابي هم نميتواند جايگاه و موقعيت معلم را در بين همكارانش مشخص كند چه جايي براي اين كار پيدا خواهد شد؟
بيتوجهي مسوولان آموزش و پرورش به رويداد مهم نمايشگاه مطبوعات
بابازاده كه خود از معلمان فعال رسانهاي است به دوگانگي مسوولان آموزش و پرورش ميپردازد و ضمن نقد رويكردهاي آنها ميگويد: براي من سوال است كه آموزش و پرورش كه يك وزارت خانه فرهنگي است و از امسال درسي به نام سواد رسانهاي در دروس گنجانده است هيچ بخشنامه و خبر و واكنشي در مورد اين نمايشگاه مهم كه رييسجمهور هم در آن حضور يافت، نداشتند. براي مثال ميتواستند به صورت بخشنامه يا خبر به مدارسي كه اين درس را دارند، بگويند تا دانشآموزان مدارس با بازديد از اين نمايشگاه اطلاعات مهمي به دست آورند به رسانه و نشريه علاقهمند شوند فرق بين ماهنامه و فصلنامه و پايگاه خبري و روزنامه و... را بدانند.
براي ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش در رسانهها چه بايد كرد؟
مرد در پاسخ به اين پرسش ميگويد: به نظرم كوشندگان رسانهاي فرهنگي بايد زبان گستردهتري را برگزينند ، اين عزيزان بايد بتوانند در مجلات اقتصادي و سياسي و اجتماعي مطلب بنويسند ، يك مقاله در رسانهاي مثلا اقتصادي يا صنعتي يا حتي ورزشي بسيار مفيدتر از تكرار مكررات در رسانههاي معلمي است كه مخاطبشان معلمان هستند ؛ به عبارتي به قدر كافي با خودمان گفتوگو كردهايم صداي معلمان بايد در رسانههاي غيرمعلمي شنيده شود به زباني فاخر و مبنايي قابل دفاع. منظوركوشندگان رسانهاي، نويسندگاني كه بدون مظلومنمايي و احساسات از جايگاه ويژه تعليم و تربيت دفاع كنند.
محمد داوري هم در تكميل اين پاسخ ميگويد: بايد كار رسانهاي نگرشمحور و متكي بر رويكردهاي درست انجام داد ، براي مسائل پيچيده آموزش و پرورش قرار نيست در عرصه رسانه راهحل پيدا كرد .اين مسائل در مراكز علمي و پژوهشي بايد مورد واكاوي قرار گيرند . كار رسانههاي عمومي فرهنگسازي در مسير آموزش زندگيمحور براي اوليا و دانشآموزان و معلمان است و تمرين مدنيت در بستر مدرسه به عنوان يك نهاد مدني است. بايد رسانه كمك كند تا والدين نگرشهاي متكي به آموزش و نمره و كنكور و دانشگاه را اصلاح كنند و معلمان از تودهگرايي به سمت مدنيت و تشكلگرايي و دقتنظر حركت كنند.
اين واقعيتهاي تلخ است كه بيشتر اين نياز را محسوستر و ضروري ميسازد چرا كه ميدانيم اين سطحينگري و بيانگيزگي ناشي از عدم احساس نياز است و بايد با سماجت و پشتكار جايگاه آموزش و پرورش را در رسانهها ارتقا دهيم تا گرايش و انگيزه هم ايجاد شود كميت و كيفيت حضور آموزش و پرورش نتوانسته اين احساس نياز را ايجاد كند. تعداد معدود رسانهها و تعداد معدود نويسندگان اين حوزه امكان تنوع و كيفيت بخشيدن را گرفته است.
محمد داوري در زمينه راهكار ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش در رسانهها بر اين باور است كه رسانهها بايد همانگونه كه به اقتصاد، سياست، ورزش و هنر ميپردازند به آموزش و پرورش هم بپردازند چرا كه اين موضوع مهمتر و حياتيتر است چگونه با بالا و پايين شدن نرخ دلار اقتصاد تيتر يك ميشود اما با اين همه بحران، آموزش تيتر كوچك رسانهها هم نميشود. اصحاب رسانه آموزش و پرورش را اولويت خود نميدانند وگرنه با يك انقلاب رسانهاي در حوزه آموزش و پرورش ميشود تحول بزرگي را در اين عرصه ايجاد كرد.
مهدي خليلي يكي ديگر از معلمان حاضر در اين نشست در اين بخش ابراز نظر كرد و گفته: رسانهها، هم مساله و هم راهحل مساله زمانه ما هستند. مسالهاند از اين نظر كه ميتوانند زندگي را به آوردگاهي از وقايع اجتماعي و نمايشگاهي از واقعيتهاي رسانهاي شده يا همان فراواقعيت تبديل كنند و راهحلاند از اين منظر كه زير چشمان تيزبين آنها پنهانكاري به امري تقريبا ناممكن تبديل شده است ؛ با اين نگاه زندگي در جمع رسانهها، آگاهيها، پيچيدگيها و ظرافتهاي خاص خود را دارد و ظرفيتهاي مخصوص به خود را ميطلبد كه اطلاع از آنها تخصصي چندوجهي را در عرصههاي آكادميك شكل ميدهد اما اينكه چرا رسانههاي آموزش و پرورش قدرتمندي نداريم ،مساله گسترده و پيچيده است نويسنده در حوزه آموزش و پرورش هم بايد رسانه را بشناسد و هم آموزش و پرورش را بشناسد.
هوشنگ گودرزي هم از ديگر فعالان صنفي است كه در اين بخش معتقد است: جامعه ما كه شامل اوليا، معلمان و دانشآموزان هستند تاكنون چنانچه مناسب است تشنه آموختن و تربيت نشدهاند يا حداقل درك درستي از فرآيند آموختن در زندگي كردن را پيدا نكردهاند. فقر مالي مبتلابه آموزش ريشه فرهنگي دارد چون مردم در اولويتبندي هزينه خانوارشان آموزش را در رده آخر قرار ميدهند.
ريشه اجتماعي هم دارد چون وقتي مردم مشاهده ميكنند فعالين عرصه آموختن كمترين تمتع مالي نصيبشان ميشود نخبگان جامعه را به سمت آموزش سوق نميدهند و فرآيند آموزش در ايران گرفتار تله فقر همهجانبه ميشود. فرياد رسايي براي رهايي از اين تله همهجانبهاي كه فرآيند آموزش گرفتارش است وجود ندارد، چرا؟ چون به طورناخودآگاه، علماي سنتي ما به اشتباه تصور ميكنند كه فرآيند آموزش فعلي كشور زاده تجدد است لذا بااكراه به معضل آموختن كشور ميپردازند. درضمن خود فرهنگيان نيز به دليل گرفتارشدن در تله همهجانبه معضل فرآيند آموزشي، قدرت تمييز و تفكر راهحلها را از دست دادهاند و رغبتي به پيگيري مسائل ازطريق رسانه وشبكههاي ارتباطي مدرن را ندارند. مشكل ديگر نبود رسانههاي داراي محتواي كيفي براي اين مهم است كه به جزچند روزنامه و مجله متاسفانه ساير رسانهها نوعا ژورناليستي با معضل برخورد ميكنند و به اين دليل رساننده پيام فرآيند آموزش در كشور خيلي كمسو است. ولي اگر جامعه تشنه باشد حتما مشكل راهحل دارد.
فضا نسبتا اميدواركننده است
معلمان كملطف هستند
جواد بابازاده به شرايط فعلي رسانهها اشاره دارد و ميگويد: در كشورهايي كه حكومتهايي نسبتا بسته دارند و مردم اهل مطالعه نيستند و منفعتطلب هستند رسانهها و روزنامهنگاران، زماني براي بيشتر افراد از هر طيف، محترم، شريف و شجاع هستند كه عليه دشمنان آنها باشند. بيشتر افراد ولو مدعي روشنفكري و دموكراسيخواهي فرق بين كار رسانه و حزب را نميدانند و روزنامهنگار باهوش را روزنامهنگار همراستا با خود ميدانند، زماني كه كوچكترين نقدي به همفكران و خودشان داشته باشند ممكن است دشمن تلقي شوند، علاوه بر اصحاب رسانه عموم مردم و سياست مداران هم اولويتي براي آموزش و پرورش قايل نيستند.
محمد داوري اما بر خلاف نظر بابازاده معتقد است كه خوشبختانه الان اين گونه نيست، روزنامهها و سايتها دنبال نويسنده ميگردند. متاسفانه تعداد اندكي هستند كه در حوزه آموزش و پرورش قلم ميزنند خيلي محدوديت وجود ندارد، تنبلي و كملطفي از جانب خود ما معلمها است.
روزنامه اعتماد
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.