( با تعزیت و تسلیت فرا رسیدن ایام عزاداری حضرت سید الشهدا (ع) و لعنت بر یزیدیان ملعون. )
اخلاق معلمی: گفتار چهارم، جایگاه رفیع معلمی و ویژگی های آن ، اخلاق کریمانه
با نگاهی به حاشیه هایی که بر قلم زنی های اخیرم مشاهده نمودم ، با خود فکر کردم: من که قصد بی حرمتی و آزار و اذیت کسی را ندارم و راضی به رنجش اَحدی، به ویژه همکاران بزرگوارم نیستم، آنانی که به زحمت لقمه نانی را سرˏ سفره خانواده می برند، آن را در کامشان نا خواسته تلخ نکنم و آخرت خود را دچار عذاب ننمایم، با این نگاه، قصد کردم قلم زنی را زمین گذارده و تجربیات عمرم را با خود به ... ببرم . ولی با لختی تامل، دریغم آمد و به نظرم رسید تا آخرین لحظه عمر، رسالت و نقش سازندگی و آفریدگاری ِ معلمی را نادیده نگرفته و علی رغم نگاه اولم در باره مقام و جایگاه معلمی با توسل به آیات شریفه قران کریم: رُبِ اشرح لی صُدری و یَسرلی امری ، واحلُل عُقدتاٌ مِن لِسانی ،یَفقِهو قُولی (جزء شانزدهم ، سوره طه ، آیات28،29و30). درباره مقام و جایگاه معلمی ، نکاتی را بنویسم ، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید؟
ابتدا باید گفت : معلمی با هیچ حرفه و پیشه دیگری قابل قیاس نیست . معلمی تنها دانشِ تدریس یکی از مقولات نیست، دانستن شیوه های تعلیم و تربیت است، معلمی به نوعی آفریدگاری است، معلمی القاء توانمندی های زندگی است، معلم از یک کودک نوباوه، یک پرفسور و جراح ممتاز و کم نظیر و قدرتمند می سازد. تمام علوم و فنون ِمطرحِ جهانِ هستی ، حاصل ِ تلاش جامعه معلمی ( اعم از سطح کودکستان تا آخرین مرحله دانشگاه ) است.
معلمی ، معلمی می طلبد،گذشت، فداکاری و مسئولیت پذیری می خواهد . معلمی صبر و تحمل لازم دارد. ذات نایافته از هستی بخش ، کی تواند که شود هستی بخش؟
در اين نوبت نظر دارم :
گوشه هایی از مقام و جایگاه معلمین را رقم بزنم تا معلمینی که با اولیا و انبیا مقایسه شده اند، بیشتر خود را بشناسند، معلمی به راستی سیره اولیا و انبیا است و این جایگاه را نباید نادیده گرفت.
از آنجا که معلم صاحب خِرَد و اندیشه است و اندیشیدن در توان هر کس نیست ، معلم مورد ستمˏ دو چندان واقع شده، و این پندار نادرست، در بیشتر جوامع دیده می شود و معلمین به این گناه دچار محدودیت های بسیار گردیده اند ! چرا که توانمندی او ، سبب نگرانی کسانی که فاقد این موهبت هستند و برای آنان آزار دهنده است گردیده . قلم در پنجه چون مرغی گرفتار ،به شوق دانه منقارش سراسر اشتها گشته است.
چه بنویسم ؟ که اگر توانمندهای معلمین را بنویسم ، برایشان اسباب دردسر می شود! و زور مندان را نگران تر می سازد. بنابراین بهتر آن دیدم ، سکوت را پیشه کنم و همکاران را نیز به سکوت و تحمل ، دعوت نمایم . این است حاصلِ این گناه ˏ برگزیدگی!
با پوزش از همکاران عزیزی که تحت تاثیر فشارهای تحمیلی ، کاسه صبرشان لبریز شده و نا خدآگاه ، دست کسانی که با حسن نیت در صددند بر اعتدال خود و دیگر ˏ افراد جامعه ، بیفزایند ، را گاز می گیرند تا هیچ نوع تدبیری نتواند به منصهˏ ظهور برسد! جایگاه رفیع اولیا و انبیا یافتن هزاران نوع مرارت می طلبد ، گاهی برخی فکر می کنند مسئولیت پذیری و منصب پذیری ، راحتی هم متناسب با بزرگی منصب با خود دارد، به مصداق هر که بامش بیش ، برفش بیشتر ، نکند منتقدین فکر می کنند : خوش به حال ریس آموزشگاه یا ریس اداره و...... در حالی که روسا هم در مورد معلمین، چنین تصور می کنند و می گویند : خوش به حال معلمین! اگر با روسا بنشینید ، ملاحظه خواهید کرد که حضرات چه دل پر خونی دارند!
مقام معلمی هم که با اولیا و انبیا مقایسه شده همین مصادیق را دارد. مگر غیر از این است که پیامبرˏ رحمت نیز ، یک دم آسایش نداشت و مدام در جنگ با مدعیان بود ؟ کدام یک از ائمه اطهار با مرگ ˏ طبیعی ارتحال فرمودند ؟ اینها همه ی مسائل را بازگو نمی کند؟
به دوستان عزیز عرض می کنم: دوستان ، صبر و تحمل هم راهی است ! حوصله پیشه کنید .
برخی تصور می کنند اگر حقوق ها ده برابر می شد، شخصیت ها نیز تغییر می یافت و نگاه جامعه نیز نسبت به افراد عوض می شد ؛ در حالی که شخصیت هَر کَس، وابسته به رفتار اوست نه محتوای جیب و موجودی حساب های بانکی او !
متاسفانه جوامع در شرایطی قرار گرفته اند که غالبا در آنها ، نگاه منفی غلبه یافته و بر این اساس نا به سامانی هایِ عدیده نیز دور و بر ما را گرفته و مجال هیچ تدبیر و عقلانیتی داده نمی شود!
زمانی جنگِ تحمیلی ، بعد از آن فرصت سوزی ها ، تا کسی نتواند مدیریتی درست را اعمال کند و سر انجام شرایط دلواپسی های روز ،که همگان شاهد آنند و دودِ غلیظِ آن توی چشم همه! تا جایی که نخبگانی که وارد دانشگاه ها شده و سال هایی از عمر و جوانیشان در آن راه می گذراند ، پس از پایان تحصیلات، کاری نمی یابند و بایستی انگ ِ بیکاری را تحمل کنند و مدیریت جامعه نیز نمی تواند به علت نابه سامانی های مورد اشاره ، آنها رابه کار گیرد! و در نتیجه ، نارضاییِ عمومی در سطح کل جامعه پدید می آید، این شرایط خاص اجازه نمی دهند اندیشه ای توام با عقلانیت، اعمال گردد و نارضایی در همه ابعاد بروز کند .
فراموش نکنیم این جامعه متعلق به همه است اگر نتوانیم تعادل آن را حفظ کنیم ، شرایط دیگری فرصت بروز خواهد یافت . با خشونت و عصبیت ، کاری درست نمی شود . صبر و حوصله و تدبیر باید فرصت یابند تا جامعه، سامان یابد . تا عقلانیت بتواند سامان بخشی نماید .
انشاءالله. حالا بیایند افراد را به هزاران گناه ناکرده متهم یا محکوم نمایند! "زبان بریده به کنجی نشسته صُم وبُکم ، به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم ".
والسلام .
نظرات بینندگان
38 سال از انقلاب گذشت . تا كي صبر و حوصله كنيم و نگاهمان را از اختلاس ها ، بي عدالتي ها ، كج سليقگي ها و ظلم بر معلمان ، بپوشانيم تا "تدبير " فرصت سامان جامعه يابد ؟
چند سال ديگر صبر كنيم ؟
لطفا واضح بگوييد جامعه معلمين ايران چند سال ديگر بايد صبر كنند تا اوضاع مناسب شود ؟ 50 سال بس است ؟ 100 سال چطور ؟
اصلا چرا اين صبر فقط قسمت و روزي معلمان شده است ؟ مگر معلمان به تنهايي سنگ زيرين مشكلات كشور بايد باشند ؟
چرا قسمتي از اين صبر را نمي برند در وزارت نفت ؟ در وزارت دارايي ؟ در بانك ها ؟ در بيمه ها ؟
چرا ؟
چرا ؟
چرا ؟
مسئولين بايد بدانند امروز ، روزگار تقسيم صبر و مشكلات و رفاهيات بين همه است نه روزگار تحميل صبر و مصائب به فرهنگيان و بازنشستگان و تصاحب رفاهيات به نفع خودشان
استاد گرانقدر جناب بهلول بنظر مي رسد مطالب استاد طبيب که بحث اخلاق معلمي است را با بحث هاي اقتصاد معلمي يا وجود نابساماني هاي اجتماعي اشتباه گرفته ايد .
معلم در طول تمام اعصار و تمام عرض ها بايد صبر را پيشه کند.
اين بحث اخلاق معلمي ربطي به 38 سال انقلاب ندارد. 50 سال و 100 سال ندارد !
متأسفانه برخي از اساتيد فرهيخته جامعه ي معلمي همانطور که استاد طبيب مي فرمايند :
" کاسه صبرشان لبریز شده... "
شوربختانه برخي از معلمان ، هيچ بحثي بجزء مطالبات اقتصادي را برنمي تابند!
شوربختانه تر آنکه برخي از معلمان هر بحث اجتماعي ، ادبي ، هنري ، اخلاقي و...را در چهارچوب مطالبات اقتصادي نگاه مي کنند و به غلط قضاوت مي کنند!
از شما استاد گرانقدر تقاضاي عاجزانه دارم يکبار ديگر ، ياد داشت اخلاق معلمي ، استاد گرانقدر جناب آقاي طبيب را که پر محتوي مي باشد را بعنوان اخلاق معلمي ( نه مطالبات اقتصادي معلمان ) با دقت مطالعه فرماييد !
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد گرانقدر جناب آقاي معلم ناجي ملت ، همکار گرامي و عزيز
وقتي مطالب گفتار چهارم استاد طبيب را مطالعه مي کردم . خود بخود به ياد بي مهري هاي برخي خوانندگان در گفتار سوم ايشان افتادم . بي اختيار به ياد جد بزرگوار وي افتادم که به عيادت پير زن يهودي بيماري رفت که هر روز بر سر وي خاک وخاشاک مي ريخت ! حقآ که اين استاد بزرگوار درس آموز واقعي مکتب غني آن حضرت مي باشيد .
ناخود آگاه دست خود را گاز گرفتم .
گاهي انسان نا خود آگاه دست خودش را هم گاز مي گيرد !
در ادبيات ما حيواني که گاز مي گيرد به وفا داري معرفي مي شود !
پاسخ ادامه دارد.
در مورد الباقي مطالب شما تصور مي کنم بيان حضرتعالي با نگارش استاد طبيب مطابقت دارد آنجا که ايشان مي فرمايند :
" به دوستان عزیز عرض می کنم: دوستان ، صبر و تحمل هم راهی است ! حوصله پیشه کنید . "
" برخی تصور می کنند اگر حقوق ها ده برابر می شد، شخصیت ها نیز تغییر می یافت و نگاه جامعه نیز نسبت به افراد عوض می شد ؛ در حالی که شخصیت هَر کَس، وابسته به رفتار اوست نه محتوای جیب و موجودی حساب های بانکی او ! "
لطفأ با دقت بيشتر مطلب را مطالعه فرماييد .
با تقديم شايسته ترين احترامات اردتمند شما شهسوارزاده
نظام هماهنگ
نظام هماهنگ
روحانی و فانی خدانگهدار
نیز تغییر می یافت و نگاه جامعه نیز نسبت به افراد عوض می شد
؛ در حالی که شخصیت هَر کَس، وابسته به رفتار اوست نه محتوای
جیب و موجودی حساب های بانکی او !"
نه په! پول فقط برا مدیرای حقوق نجومی! و ذخیره نظام و دختر
وکیل مجلس خوبه و برا معلم جماعت عخه! عخی...!
استاد گرانقدر جناب آقاي محمود
يکي از چالش هاي کنوني جامعه ما آن است که
اولأ حرف يکديگر را درک نمي کنيم !
ثانيأ تجربيات با ارزش ديگران بي ارزش تلقي مي کنيم و به آن توجه نمي کنيم .
بحث جدايي يا عدم جدايي دين و سياست چه ربطي به اين نوشتار اخلاقي دارد؟
لطفأ گفتار سوم اين استاد گرانقدر و کامنت ها آن را بعلاوه اين گفتار پر محتوي با دقت مطالعه فرماييد و سپس قضاوت کنيد !
با تقديم شايسته ترين احترامات اردتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار جناب آقاي سيد رازي طبيب گفتارچهارم شما بسيارحکيمانه ، عرفاني وآموزنده دهنده مي باشد!
نه فقط به قلم بلکه در اصل به عمل
شما در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه بزرگوارانه سکوت اختيار نموده ايد!
شما در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه حکيمانه عمل نموده ايد!
شما در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه متواضعانه پوزش طلبيديد !
شما در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه ...
شما به حقير و ديگر خوانندگان آموختيد که با لختي تأمل وبا استعانت از کلام الهي (آيات 28 تا 30 سوره طه ) با عشق به جايگاه معلمي مي توان بي مهري را هم با محبت عارفانه پاسخ داد.
نظر ادامه دارد.
وقتي مطالب گفتار چهارم حضرتعالي را مطالعه مي کردم . خود بخود به ياد بي مهري هاي برخي خوانندگان در گفتار سوم شما افتادم . بي اختيار به ياد جد بزرگوار شما افتادم که به عيادت پير زن يهودي بيماري رفت که هر روز بر سر وي خاک وخاشاک مي ريخت ! حقآ که شما درس آموز واقعي مکتب غني آن حضرت مي باشيد .
ناخود آگاه دست خود را گاز گرفتم .
انتظار ˏ اعتراض و شکوائيه شما را داشتم که با اين جمله حکيمانه حضرتعالي مواجه شدم :
" با پوزش از همکاران عزیزی "
" که تحت تاثیر فشارهای تحمیلی ، کاسه صبرشان لبریز شده و نا خودآگاه ، دست کسانی که با حسن نیت در صددند بر اعتدال خود و دیگر ˏ افراد جامعه ، بیفزایند ، را گاز میگیرند تا هیچ نوع تذبیری نتواند به منصهˏ ظهور برسد!"
نظر ادامه دارد.
" به دوستان عزیز عرض می کنم: "
" دوستان ، صبر و تحمل هم راهی است ! حوصله پیشه کنید ."
" فراموش نکنیم این جامعه متعلق به همه است اگر نتوانیم تعادل آن را حفظ کنیم ، شرایط دیگری فرصت بروز خواهد یافت . با خشونت و عصبیت ، کاری درست نمی شود . صبر و حوصله و تدبیر باید فرصت یابند تا جامعه، سامان یابد . تا عقلانیت بتواند سامان بخشی نماید . انشاءالله. "
" حالا بیایند افراد را به هزاران گناه ناکرده متهم یا محکوم نمایند! "زبان بریده به کنجی نشسته صُم وبُکم ، به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم ". والسلام ."
شما در عمل ، درس اخلاق معلمي را به ما آموختيد! و نشان داديد که عالم بی عمل و واعظ غیرمتّعظ نمي باشيد ! به همين دليل سخن شما بر دل مي نشيند .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار جناب آقاي عارف بيان حضرتعالي نشان از عمق نگاه شما به مقوله عرفان دارد.
در رابطه با گفتار چهارم استاد طبيب از شما وديگر خوانندگان محترم تقاضا دارم تا سه گفتار نامبرده را در رابطه با اخلاق معلمي بخصوص گفتار سوم (خالصانه در خدمت دانش آموزان بودن ) و بي مهري هاي برخي از نظر دهندگان را مطالعه فرماييد .
نگاه صرف به گفتار چهارم و قضاوت کردن در رابطه با يک جمله صواب نمي باشد !
حقير پس خواندن سه گفتار استاد طبيب و مواجهه با بي مهري هاي برخي نظر دهنده ها در فکر فرو رفته بودم که اگر من بودم و در مقابل اين همه خلوص نيت با بي مهري مواجهه مي شدم ، چه واکنشي نشان مي دادم ؟!
وقتي گفتار چهارم اين استاد بزرگوار را خواندم . ناخودآگاه دست خودم گاز گرفتم . زيرا دريافتم :
ايشان در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه بزرگوارانه سکوت اختيار کردند !
ايشان در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه حکيمانه عمل کردند!
پاسخ ادامه دارد.
ايشان در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه متواضعانه پوزش طلبيدند!
ايشان در مقابل بي مهري هاي برخي از خوانندگان عزيز ، چه ...
ايشان به حقير و ديگر خوانندگان آموختيد که با لختي تأمل وبا استعانت از کلام الهي (آيات 28 تا 30 سوره طه ) با عشق به جايگاه معلمي ، مي توان بي مهري را هم با محبت عارفانه پاسخ داد.
وقتي گفتار چهارم ايشان را مطالعه مي کردم . خود بخود به ياد بي مهري هاي برخي خوانندگان در گفتار سوم با ايشان افتادم . بي اختيار به ياد جد بزرگوار وي افتادم که به عيادت پير زن يهودي بيماري رفت که هر روز بر سر وي خاک وخاشاک مي ريخت ! حقآ که ايشان درس آموز واقعي مکتب غني آن حضرت مي باشند .
ناخود آگاه دست خود را گاز گرفتم .
پاسخ ادامه دارد.
انتظار ˏ اعتراض و شکوائيه از ايشان داشتم که با اين جمله حکيمانه وي مواجه شدم :
" با پوزش از همکاران عزیزی "
" که تحت تاثیر فشارهای تحمیلی ، کاسه صبرشان لبریز شده و نا خودآگاه ، دست کسانی که با حسن نیت در صددند بر اعتدال خود و دیگر ˏ افراد جامعه ، بیفزایند ، را گاز میگیرند تا هیچ نوع تذبیری نتواند به منصهˏ ظهور برسد!"
" به دوستان عزیز عرض می کنم: "
" دوستان ، صبر و تحمل هم راهی است ! حوصله پیشه کنید ."
" فراموش نکنیم این جامعه متعلق به همه است اگر نتوانیم تعادل آن را حفظ کنیم ، شرایط دیگری فرصت بروز خواهد یافت . با خشونت و عصبیت ، کاری درست نمی شود . صبر و حوصله و تدبیر باید فرصت یابند تا جامعه، سامان یابد . تا عقلانیت بتواند سامان بخشی نماید . انشاءالله. "
" حالا بیایند افراد را به هزاران گناه ناکرده متهم یا محکوم نمایند! "زبان بریده به کنجی نشسته صُم وبُکم ، به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم ". والسلام ."
پاسخ ادامه دارد.
حقير که بارها شاهد دست يالب گاز گرفتن افراد مختلف بصورت خود آگاه يا نا خود آگاه به نشان انجام کاري که نبايد انجام مي شد ، بوده ام. از بحث دست گاز گرفتن مطرح شده ، استنباط همچون شما نداشته ام . همچنان که صبر و حوصله اي که اين استاد مطرح مي نمايند را بنده در رابطه با مواجهه با راهنمايي و هدايت دانش آموز مي دانم و حضرتعالي کرنش کردن در مقابل زر و زور تلقي مي نماييد !
اينجانب باور دارم:
استاد طبيب که در گفتار سوم (خالصانه در خدمت دانش آموزان بودن را مطرح نموده بودند و با بي مهري و کج فهمي برخي مواجهه شده بودند ) با پوزش از عزيز، در عمل درس اخلاق معلمي را به ما آموخته اند ! و نشان داده اند که عالم بی عمل و واعظ غیرمتّعظ نمي باشند ! به همين دليل سخن ايشان بر دل مي نشيند .
در پايان از حضرتعالي سپاسگزارم که با حسن نيت تمام و صرف وقت کافي با متني عارفانه با حقير به ديالوگ پرداختيد .
دستمريزاد .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار ، انديشمند عارف جناب آقاي عارف در پاسخ به مرقومه محبت آميز روز 16 مهر ساعت 32:01 حضرتعالي برخود واجب مي دانم خدمت شما سروز گرامي عرض کنم:
1. يکي از لذات زندگي ،ديالوگ است . بويژه با بزرگ فرهيختگاني چون شما
2. با شما هم آرزو هستم که وضعيت معيشتي معلمان ( شمع فروزان هستي بخش ) بهبود يابد ! تا نظر همه بیشر از این به معلم و آموزش و پرورش جلب شود !
از شما اجازه مي خواهم که عرض کنم :
در اين رابطه نظر حقير، با نظر حضرتعالي ، تفاوت دارد .
به نظر حقير ، نهاد هاي مدني بعنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين ، در کنار رسانه ها بعنوان رکن چهارم دموکراسي وظيفه دارند جهت بهبود شرايط آموزش و پرورش به منظور افزايش نقش آموزش و پرورش در توليد ناخالص ملي (ارتقاي منزلت معلمان ) پرچمي را برافرازند ( نقشه راهي ترسيم نمايند )که همه آحاد جامعه ( پدران و مداران دانش آموزان ) در حمايت از اين نقشه راه پشتيبان معلمان و آموزش و پرورش باشند !
پاسخ ادامه دارد.
به عبارت ساده تر بايد پزشکان ، مهندسان ، وکلا، اساتيد دانشگاه ، روحانيون ، کارمندان بانک ، وزارت نفت ، نيروهاي انتظامي و نظامي ،توليد کندگان کالا و ارائه دهندگان خدمات ، کارگران ، کشاورزان و... به نقش بي بديل و موثر معلمان در تربيت فزندانشان ( بزرگترين سرمايه هاي اجتماعي ) واقف شوند !
به بيان ديگر همه آحاد ملت بايد بدانند که يکي از پايه ها و ستون هاي توسعه پايدار ، معلم و آموزش و پرورش است . لذآ علاوه برافزايش سهم آموزش و پرورش از بودجه دولتي ، سهم آموزش و پرورش در توليد ناخالص نيز افزايش يابد! در اين صورت ما به دست آورد هاي بسيار بزرگ رسيده ايم . که منزلت و معيشت معلم تأمين مي شود.
3. به نظر اينجانب ، ديالوگ سازنده ، احترام به يکديگر ، نگاه فراجناحي و مثبت انديشي و... بايد جايگزين منولوگ مخرب ، توهين به يکديگر ، نگاه تنگ نظرانه و جناحي و ...شود.
خداوند بزرگ را شاکرم که به بنده توفيق داده با فرهنگي فرهيخته اي چون شما به ديالوگ بنشينم .
با تقديم شايسته ترين احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار ، همکار گرانقدر جناب آقاي محمود
اولأ ديالوگ بزرگترين سرمايه بشري از عهد عتيق است!
حيف نيست که بنده از ديالوگ با استاد بزرگواري چون حضرتعالي محروم شوم ؟
ثانيأ حقير توان نيت خواني فعل ديگران را ندارم !
ثالثأ شما بفرماييد از کدام قسمت فرمايشات استاد طبيب درک نموديد که ايشان مبلغ جدايي دين از سياست نمي باشند ؟
رابعأ با نگاهي سطحي به عکس استاد طبيب ، در مي يابيم که اکثر هم سن و سال هاي ايشان در خانواده ي من وشما با نگارش و قلم زني و رسانه هاي مجازي قهر مي باشند !
بنده در مقابل اين استاد بزرگوار تمام قد سر تعظيم فرو مي آورم ! تجربيات گرانقدر خود را با من شما درميان مي گذارند!
با تقديم شايسته ترين احترامات اراتمند شما شهسوارزاده
استاد بزرگوار شما در نظر 17 مهر ساعت 01:01 بيان فرموده ايد :
" سوما تجربیات باارزش دیگران را بی ارزش تلقی نمی کنیم بستگی داره أین تجربیات از دهان چه کسی و با چه نیتی بیرون بیاد ، "
بنده در پاسخ حضرتعالي عرض کرده ام :
" ثانيأ حقير توان نيت خواني فعل ديگران را ندارم ! "
بعبارت ديگر بنده توان آن را ندارم که تشخيص دهم سخن از زبان افراد بيرون مي آيد با چه نيتي است ؟
حصرتعالي در نظر 18 مهر ساعت 13:53 مي فرماييد :
" وقتی شما نمی توانی فعل مارو بخونی چطور توقع داری ما نیت استادتان را بخوانیم.!! "
خداوند منان را شاکرم زيرا طي ديالوگ با هم به نتيجه اي واحدي رسيديم که من و شما نمي توانيم نيت استاد طبيب را بخوانيم .
از شما استاد فرهيخته و صادق تقاضاي عاجزانه دارم مجددأ و با دقت ، نظر 18 مهر ساعت 13:53 خودتان را با حوصله بخوانيد تا اگر مرتکب نيت خواني يا پيش داوري شده ايد ؟ آنرا اصلاح نماييد .
با تقديم شايسته ترين احترامات اردتمند شما شهسوارزاده